زن مسلمان و مسأله فمینیسم بومیفروغ.ن.تمیمیگفتمان آزادی، موقعیت و حقوق زنان در اسلام یکی از بحثهای همیشگی و مورد توجه جامعه ایرانی در سه دهه گذشته بوده است. مراجع دینی، رسانههای دولتی و مستقل، کنشگران زن، روشنفکران دینی و سیاستمداران بنیادگرا هریک از منظر فکری خود در این مورد به نوشتن و بحث پرداختهاند. در بخش نهم هویتجویی زنان در تاریخ معاصر، مجله زنان و نقش مهم این ماهنامه در طرح فمینیسم اسلامی بررسی شد. در سی سال گذشته همچنین مدافعان رهیافتهای بومی با تاکید بر دین اسلام بهعنوان تنها منبع معتبر و اصیل حقوق زنان و با ارائه تفاسیر جدید از متون مذهبی به میدان آمدهاند. یکی از نتایج مرزبندی با فمینیسم غربی و چالش میان دیدگاههای گوناگون اسلامی، ورود اجتنابناپذیر زن مسلمان به حوزه دین و تفسیر متون مقدس است. حوزهای که تا قبل از انقلاب اسلامی تنها در اختیار مردان بود. نقش زنان نویسنده و ژورنالیست مسلمان در دو دهه اول بعد از انقلاب از این نظر واجد اهمیت است. و اینهمه در شرایطی بود که فمینیستهای سکولار در آن دوران هیچ تریبونی برای ابراز وجود در اختیار نداشتند. در راستای تربیت زن مسلمان انقلابی رسانههای دولتی با تبلیغ و ترویج چهره جدیدی از زن که با الگوی اسلامی مورد نظر حکومت تطبیق کند، سعی در مخدوش کردن تمام دستاوردهای زنان در دوره پهلوی داشتند. این رسانهها با به کار گیری همان کلیشههای رایج در مورد نقش زنان به اصطلاح غربزده و بیحجاب در بهخطر انداختن منافع ملی و ارزشهای اسلامی، خواهان احساس مسئولیت خواهران مسلمان در افشا و طرد استعمار فرهنگی و هم فمینیسم غربی شدند.
دولت اسلامی با اجرای سیاستهای مبتنی بر شرع دین در مدتی کوتاه پس از انقلاب توانست آزادی فردی و اجتماعی شهروندان را با اجرای قوانین جنسیتمحور تا حد امکان کنترل کند. این سیاست از نقطهنظر لایههای سنتی و مذهبی جامعه مشروعیت لازم در حوزه عمومی را فراهم میکرد تا پدران به دختران خود اجازه حضور در مراکز آموزشی و نهادهای انقلابی را بدهند. اسلامیشدن حوزههای آموزشی باعث شد که مخالفت اقشار سنتی با تحصیل و اشتغال دخترانشان کاهش یابد. در نتیجه درصد بالایی از دختران توانستند به آموزش متوسطه و عالی راه بیابند. حق ادامه تحصیل و حضور در زندگی اجتماعی برای آنان پیشرفت بزرگی بهحساب میآمد. تا قبل از انقلاب اکثریت دختران متعلق به اقشار مذهبی و سنتی جامعه شهری به تحصیلات متوسطه و عالی راه نداشتند. پایین بودن سن ازدواج از موانع دیگر ادامه تحصیل این زنان بود. در سه دهه گذشته رشد شهرنشینی، کاهش چشمگیر بیسوادی، افزایش متوسط سن ازدواج، گسترش آموزشعالی در مناطق محروم از دلایل موثر دیگر در روی آوردن زنان به تحصیل است. از سوی دیگر فقدان یک سیاست مترقی در زمینه حقوق برابر در خانواده، بالا رفتن آمار طلاق، خشونت خانگی، گسترش فقر، فحشا، اعتیاد و افزایش بزهکاری در میان زنان را در پی داشته است. این معضلات و عدم افزایش درصد زنان شاغل در کل جامعه ضرورت بازنگری در قوانین اسلامی، بالا بردن درصد اشتغال و حمایت از زنان آسیبدیده را دو چندان کرده است. در بحث جایگاه و حقوق زنان در اسلام پس از انقلاب دوگرایش اصلی در میان اسلامگرایان دیده میشود. گرایش بنیادگرای رسمی و دولتی که اغلب بر اجرای بیچونوچرای شرع دین تاکید دارد. و خواهان پیروی زن مسلمان از رهبری دینی، در راستای دفاع از منافع ملی و ضداستعماری است. و هم به تفاوت زن و مرد، و متفاوت بودن حقوق آنان در اسلام باور دارد. پس تغییر و تحول در قوانین دین جایز نیست و مبارزه برای حقوق برابر بیمعنا. این گرایش در نهایت به اصلاح محدود بعضی از قوانین در زمینه حقوق زن در خانواده، مانند داشتن حق طلاق در مواردی استثنایی رضایت میدهد. اما با تبلیغ تفاوت میان زن ومرد و تمجید از نقشهای سنتی زنان، خواهان حفظ مناسبات مردسالارانه و ادامه سیاستهای مبتی بر تبعیض جنسیتی است. رسانههای دولتی زنانه مانند مجله زن روز در تبلیغ این دیدگاه به کار گرفته شدهاند. گرایش دوم، ملی و مذهبیها، نواندیش دینی و فمینیستهای مسلمان را در بر میگیرد. این مسلمانان در پی رهیافتی اسلامی آما عادلانه برای تامین حقوق زنان هستند. بر برابری زن و مرد در اسلام چه از منظر انسانی و چه از زاویه حقوقی تاکید میکنند. این گرایش در درون خود طیفهای گوناگونی را با تمایلات سنتیتر و یا رادیکالتر در بر میگیرد. مثلا نواندیشان دینی ضرورت بازنگری در قوانین دینی زنستیز و ارائه تفاسیر متفاوت از آیات قرآنی را به یکی از عرصههای چالش فکری خود با بنیادگرایان تبدیل کردهاند. آیتالله صانعی، یوسفی اشکوری، اعظم طالقانی و دیگران با ارائه تفاسیر زنورانه و برابریخواهانه از آیات مقدس در پی تحول و تعییر قوانین شرع هستند. مخالفت زنان مسلمان با فمینیسم غربی، تلاش آنان برای اثبات حقانیت اسلام در تامین حقوق برابر و ارائه رهیافتهای بومی در دو دهه اول انقلاب به انتشار نشریات هفتگی، ماهنانه و فصلنامههایی مانند پیام هاجر، به مدیریت اعظم طالقانی، حقوق زنان، به سردبیری اشرف گرامیزادگان، ندا، به کوشش زهرا مصطفوی (دختر آیتالله خمینی)، روزنامه زن به کوشش فائزههاشمی و فرزانه، به سردبیری محبوبه عباس قلیزاده و چند نشریه دیگر شد. اکثریت این نشریات در تلاش برای ایجاد دیالوگ و حساسیت نسبت به مسائل زنان در جامعه و ابهامزدایی از مقولات اسلامی، خود تحولات فکری متفاوتی را از سر گذراندند. این نشریات عموما غلبه فرهنگ مردسالاری و نه دین اسلام را معضل اصلی دانسته و برای ارائه تفاسیر جدید تلاش کردهاند. فصلنامه فرزانه که هم به فارسی، و هم به انگلیسی منتشر میشد، با تاثیر از اندیشههای پستمدرن به تبلیغ نوعی نسبیگرایی فرهنگی در مسئله زن رسیده و آرمانگرایی فمینیستی را نقد میکرد. فصلنامه فرزانه: <مبارزه زنان برای حقوق زنان> را در ارتباط مستقیم با مبارزه: <زنان برای منافع ملی> قرار میداد. در سالهای بعد سردبیر فرزانه، محبوبه عباسقلیزاده با فاصله گرفتن از فمینیسم اسلامی به همکاری با شبکههای زنان سکولار روی آورد. همکاری میان زنان فمینیست اسلامی و سکولار در چند سال گذشته به ایجاد کمپینهای مختلف منجر شده است. تلاشهای زنان مسلمان ایرانی در رد و انکار فمینیسم غربی منجر به ابداع نوعی فمینیسم بومی متکی بر ارزشهای اسلامی شد. جریانی که در کشورهای دیگر اسلامی هم در دهه نود میلادی مورد توجه وسیع قرار گرفت و صاحبنظران متعددی پیدا کرد. نکته مهم در میان همه انواع فمینیسمهای موجود اعم از مذهبی و یا سکولار در ایران، موضوع جنسیتزدایی از تفاوت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی است. تفاوتی که جامعه مردسالار و دولت دینمحور برای زنان تعریف و به آنان تحمیل میکنند. یعنی انکار هویت زن به عنوان انسانی برابر. • هویتجویی زنان در تاریخ معاصر: بخش سوم • هویتجویی زنان در تاریخ معاصر: بخش چهارم • هویتجویی زنان در تاریخ معاصر: بخش پنجم • هویتجویی زنان در تاریخ معاصر: بخش ششم • هویتجویی زنان در تاریخ معاصر: بخش هفتم
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
پس كو بخش هشت و نه كه پريديد بخش 10؟
-- بدون نام ، Feb 14, 2010خواننده گرامی در آرشیو ماه ژانویه تمام بخش ها را خواهید یافت.
باتشکر
-- بدون نام ، Feb 16, 2010فروغ