خانه > زنان > مقالات > «سور خوانا» اولین راهبهی فمینسیت | |||
«سور خوانا» اولین راهبهی فمینسیتونداد زمانیصدسال قبل از آنکه خانم فیلسوف انگلیسی «مری وولستون کرافت» درسال ۱۷۷۲ دست به انتشار «دفاع از حقوق زنان» بزند، دختر یک نجیبزادهی اسپانیایی در مکزیک بهتنهایی و از طریق نمایشنامهنویسی و نامهنگاری و شعر، مشغول مبارزهی با دیدگاه مسلط و کاملا مردانهی موجود در جامعهاش بود. «سور خوانا» در ۱۶ سالگی به خاطر سرعت یادگیری سریعاش و پس از آنکه اکثر آثار کلاسیک موجود در اروپا را به زبان لاتین خوانده بود از مادرش در خواست کرد که او را با پوشاندن لباس پسرانه برای ادامهی تحصیل به دانشگاه بفرستد.
اما به جای آن، خانوادهی این دختر جوان مکزیکی مقدمات ازدواج از پیش تعیین شدهی سور خوانا با یک اشرافزادهی مسن و پولدار را تدارک میدیدند. سور خوانای ۱۹ساله برای آنکه به ازدواج اجباری تن ندهد تنها چارهی فرار را در آن دید که با پناهبردن به صومعه، راهبه و تارک دنیا شود. احترام و حمایت بیشائبهی کشیش اصلی صومعه، به او اجازه داد که در صومعه در سطح تحصیلات عالی به تدریس و تحقیق مشغول گردد. بعد از مدت کوتاهی کتابخانهای با ۴هزار کتاب برای خود دست و پا کرد و کمکم شروع به ارسال مقالات و اشعارش به اشخاص با نفوذ فرهنگی و مذهبی کشور نمود.
سور خوانا با درک موقعیت خویش بهعنوان یک زن، در قرنی که به زن اجازهی تحصیل و ابراز نظر نمیداد و با تسلطی که به افکار فلسفی دوران خویش داشت با شجاعت و دقت تمام پایههای نظری عصر خویش را به چالش کشاند. سور خوانا در شعر بلند « رویای اول» ضمن تحمل و پذیرش نظریهی جدایی بدن و روح که از عقاید فیلسوف همعصرش دکارت و فیلسوفان عهد عتیقی چون افلاطون و آگوستین نشات گرفته بود آن را به دغدغهی اصلی خود پیوند داد. سور خوانا میدانست که نظریهی « کارتزیان» به این باور در جامعهی مردانه دامن زده بود که مردان از نظر جسمی و بالطبع روحی از زنان برترند و امکان تدریس و ابتیاع فرهنگ توسط زنان امر بیهودهای است. از زاویهی نگرش فلسفی و مذهبی فوق منطق و شعور استعدادی است ذاتی که فقط در مردان یافت میشد.
سور خوانا در شعر بلند «رویای اول» به خود اجازه میدهد که به بهانهی غلتیدن در یک رویای شبانه روحاش را از جسم فیزیکیاش جدا کند و به سفری روحانی در دانش معاصر اروپا بپردازد. سور خوانا در این شعرش با قدرت تخیل ادبیاش ثابت میکند که زنان نیز میتوانند خلاق و هنرمند باشند. In a Lighter Vein تاثیرگذارترین شعر و جسورترین شعر سور خواناست که مردان را به گونهای آشکار مورد حمله قرار داد و به تناقضی در رفتار مردان اشاره دارد که تا کنون نیز ادامه یافته دارد. سور خوانا با مطرحکردن موضوع روسپیگری در آن شعر، با حالتی پرخاشجویانه، در اوج بگیر و ببندها و آتشزدنهای انگیزاسیون، با لحن تندی شعرش را آغاز میکند و با خطاب آنها تحت عنوان «ای مردان احمق» بلافاصله از آنها میپرسد که چرا به شیوهی ناروایی همیشه زنها رادر مظان تهمت قرار میدهید؟ سور خوانا در آن شعر کوتاه از اعتراض همیشگی مردان پرده برمیدارد که از طرفی با سوز و گداز از عشق مجنونوار خود و اینکه چرا زنها عشق ما را پاسخ نمیدهند مینالند. و از طرف دیگر در اولین فرصت، وقتی که معشوقه را وادار به ابراز عشق متقابل نمودند از آنها بهعنوان زنان سست و بیآبرو یاد میکنند. You whimper if you’re turned away سور خوانا در همان شعر، این سووال همیشگی را پیش روی مردان میگذارد که در معاملهی بین مردان و روسپیها چه شخصی بیشتر گناهکار است؟ The woman who sins for money سور خوانا نزدیک به ۴۰۰سال پیش، تاوان این جسارت شاعرانهاش را میپردازد. دستاندرکاران جامعه، چالش او را بر نتافتند و با تمسک به نامهای که او بهطرز خصوصی برای یکی از رهبران کلیسای شهر نوشته بود و در آن از حق تحصیل زنان دفاع کرده بود عرصه را بر او تنگ میکنند.
از آن پس سور خوانا، تنها نویسنده و نمایشنامهنویس و شاعر مستعمرهی اسپانیا در مکزیک، حفاظت کشیش صومعه را از دست میدهد و پس از مدت کوتاهی کتابخانهاش برچیده میشود، و ناچار میشود در ۴۶سالگی از همهی مزایای یک ادیب هنرمند محروم گردد. سور خوانا در ادامهی افزایش فشارها دست از هرگونه فعالیت ادبی میکشد و فقط بهعنوان یک راهبه به کار سخت و طاقتفرسا تمسک میجوید. او یک سال بعد، در حین مداوای بیماران طاعونزده در همان صومعه، در سال ۱۶۹۵ بیمار میشود و چشم از جهان فرو میبندد. منابع: A -Sor Juana Inés de la Cruz Works sited: A-WOMAN HERO: SOR JUANA INEZ DE LA CRUZ. by Eric from Port Royal
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
اتلاق راهبه بودن به سور خوانا کمی بی التفاتی است به این اندیشمند و شاعر رنسانس. او همانطور که خودتان اشاره کردید از سر ناچاری راهبه شده بود.
-- رهگذر ، Feb 8, 2010از کار بر می گردم به هوای خواندن یک مطلب آرام و فرهنگی از شما.
-- ن-ی هز اصفهان (نصف جهان) ، Feb 8, 2010مرسی و ایام به کام شما
عجب شیرزنی بود این راهبه.
-- بدون نام ، Feb 8, 2010اصلا باورم نمی شه که مردها اینقدر صریح و اینقدر تئوریک بر ضد وجود زن فکر می کردند. آدم شگفت زده می شود چون برش بزرگی از زندگی مردان مثل طلب قدرت و ثروت و جنگ و شقاوت و تلاش اقتصادی شان به خاطر تصاحب عشق شان برای ما زنها است. من این مردان را دوست دارم از برادر و پدر بگیر تا دوست و معشوق ولی نمی توانم بفهمم چرا اینقدر تحقیرمان می کنند و از آن طرف دیوانه وار ما را میپرستند. امیدوارم روزی بر سرعقل بیایند و دست از نامرادی بر دارند.
-- عاشق مردان هر چند نامراد ، Feb 8, 2010خوب می شد از نقش ریس صومعه بیشتر تاکید می کردید و یا از سایر مردان روشن هم عصر سور خوانا که به صومعه محل زندگی او رفته و برایش کلاس درس خصوصی دایر می کردند هم حرفی به میان می آوردید.
-- پدرام ، Feb 8, 2010مردان هم قدم به قدم هر چند کوچک برای زنان فرصت ابراز ایجاد می کردند.
very interesting. thanks
-- N ، Feb 8, 2010کاش تاکید بیشتری روی اشعار ش می کردید. شعر - آي مردان احمق - از نظر مفهوم و گستاخی بی همتا است.
Silly, you men-so very adept
at wrongly faulting womankind,
not seeing you're alone to blame
for faults you plant in woman's mind.
After you've won by urgent plea
the right to tarnish her good name,
you still expect her to behave--
you, that coaxed her into shame.
You batter her resistance down
and then, all righteousness, proclaim
that feminine frivolity,
not your persistence, is to blame.
When it comes to bravely posturing,
your witlessness must take the prize:
you're the child that makes a bogeyman,
and then recoils in fear and cries.
Presumptuous beyond belief,
you'd have the woman you pursue
be Thais when you're courting her,
Lucretia once she falls to you.
For plain default of common sense,
could any action be so queer
as oneself to cloud the mirror,
then complain that it's not clear?
Whether you're favored or disdained,
nothing can leave you satisfied.
You whimper if you're turned away,
you sneer if you've been gratified.
With you, no woman can hope to score;
whichever way, she's bound to lose;
spurning you, she's ungrateful--
succumbing, you call her lewd.
Your folly is always the same:
you apply a single rule
to the one you accuse of looseness
and the one you brand as cruel.
What happy mean could there be
for the woman who catches your eye,
if, unresponsive, she offends,
yet whose complaisance you decry?
Still, whether it's torment or anger--
and both ways you've yourselves to blame--
God bless the woman who won't have you,
no matter how loud you complain.
It's your persistent entreaties
that change her from timid to bold.
Having made her thereby naughty,
you would have her good as gold.
So where does the greater guilt lie
for a passion that should not be:
with the man who pleads out of baseness
or the woman debased by his plea?
Or which is more to be blamed--
though both will have cause for chagrin:
the woman who sins for money
or the man who pays money to sin?
So why are you men all so stunned
at the thought you're all guilty alike?
Either like them for what you've made them
or make of them what you can like.
If you'd give up pursuing them,
you'd discover, without a doubt,
you've a stronger case to make
against those who seek you out.
I well know what powerful arms
-- بدون نام ، Feb 9, 2010you wield in pressing for evil:
your arrogance is allied
with the world, the flesh, and the devil!
mataleb motenavei mi nvised. Aya ketabi ya majmoe maghalati az shoma dar dastras ast? Aya veblogi ya websity darid ke beshavad az an tarigh mataleb bishtari az shoma khund?
-- بدون نام ، Feb 9, 2010mersi
ببینید ما چی کشیدیم و هنوز چه ها که نمی کشیم. مطالب بخش زنان زمانه مایه افتخار ملت فرهنگی ایران است.
نادره
-- بدون نام ، Feb 10, 2010