خانه > زنان > مقالات > زنانی که روایت میکنند | |||
زنانی که روایت میکنندم.رهااین مطلب مقدمهای است برای گزارشها و مقالاتی تنانه، تا فتحبابی باشد برای گفتوگو بر سر موضوعاتی که بیگمان هنوز تابوی ذهن ایرانی است. این روزها که زنان در ایران پیشرو مبارزات مردم در خیاباناند، زمان پرداختن به مسائلیست که دهههای متمادی با عناوین مختلف سرکوب میشوند.
برای کسانی که در ایران اکنون میزیند ضرورت پرداختن به تجربیات زنانه و در عین حال تنانه پوشیده نیست، بهخصوص زمانیکه وزیر آموزش و پرورش با خوشنودی از ازدواج موقت دانشآموزانی میگوید که از کودکی ملزم به نگفتن و نشنیدن از رابطه جنسی بودهاند. این روزها نوشتن و گفتن از تن همچنان از سوی بخش کثیری از ایرانیان تقبیح میشود، بیآنکه بازار ترمیم بکارت از رونق بیافتد. شاید زمان آن رسیده که صدای همه ما شنیده شود. امشب دلم آرزوی تو دارد نظراتی که بر مطلب هنر برهنه، منتشر شده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۶، داده شد به خوبی نشانگر دیدگاههای متفاوت خوانندگان آن زمان رادیو زمانه درباره هنر اروتیک بود. هر چند آقای داریوش برادری در ۲۹ اردیبهشت و در مقالهی از برهنهگی تا شرمندهگی به حق از ضررت یک بحث فرهنگی عمیق در باب برهنهگی و مسائل مرتبط گفتند، و بعدها ماهمنیر رحیمی نیز در جنسیت و جامعه به تن و سیاست پرداخت؛ پس از گذشت بیش از ۲ سال هنوز به نظر میرسد پرداختن به تن از سوی بسیاری از ایرانیان با نگرشی منفی روبهرو میشود. شاهدی بر این مدعا برخوردهاییست که با بحثهای مربوط به تنانهنویسی در سال ۱۳۸۷ صورت گرفت، و برخوردهای توهین و تهدیدآمیز در پاسخ به زنانی که نوشتههایشان رنگوبوی جنسینویسی داشته باشد.
وبلاگستان فارسی از ابتدای پیدایشش مکان مناسبی بود برای مطرح شدن مسائلی که حکومت و در برخی موارد جامعه نوشتن از آنها را برنمیتافت. سانسورچیان حکومت را راهی به وبلاگستان نبود و فیلتر کردن، تهدید و دستگیری وبلاگنویسان هیچگاه سدی در برابر طرح موضوعات متفاوت، موضوعاتی که قرار بود جامعه از آنها نشنود، در وبلاگستان فارسی نشدند. در این میان زنان وبلاگنویس رسانهای یافتند تا پاسخی باشد بر محدودیتهای سالیان و سکوت تحمیلی نیمی از جامعه. آنچه که از خواندهها بدیهی به نظر میرسد، جسارت تننویسان در وبلاگستان فارسی است. هرچند جنسیت تننویسان و اهانتآمیز بودن پاسخهایی که دریافت میکنند نیز رابطهای آشکار دارد. حتی آنها که با نام مستعار مینویسند و شناختهشده نیستند هم از تیر این اهانتها در امان نبودند. با اینهمه آنها که هنوز هم مینویسند و صدای جمعیت روزافزون دخترانی میشوند به هنجارهای تحمیلی اعتراض دارند، بیشک ستودنیند. باید تفاوت قائل شویم میان نوشتن از تجربیات تنانه، و ادبیات پورنوگرافیک که حضور آن در وبلاگهای فارسی در ابتدا با انتقادهای متعدد روبهرو شد. داریوش برادری تفاوت میان هنر اروتیک و پورنوگرافیک را در مقالهای که ذکر شد باز کرده است. کم نیستند وبلاگهایی که با ادبیاتی پورنوگرافیک به شرح معمولاً مردسالارانه تجربیات جنسی خود میپردازند و خوانندههای خاص خود را دارند.
در دستهای دیگر نیز وبلاگهایی که مشخصاً هدفشان آموزش مسائل جنسی است وجود دارند که بازخوردهایی منفی نیز گاهبهگاه دریافت میکنند. اما آنچه باید سانسور شود روایت زنانهای است از تجربیات زنانه و تنانه، و تلاش برای شناختن تن و لذت بردن از آن. ازاین نوشتهها که تابوهای جنسی را به چالش میخوانند، از این تلاش برای برداشتن مرز غیرواقعی عرصه عمومی و خصوصی است که حکومتگرانی که سالها زنان را حصر کردهاند به هراس میافتند. این تلاش برای بیپرده سخن گفتن از لذت و بدن، جامعه ایرانی را نیز با همه هنجارها و ارزشهایش میلرزاند تا به نام اخلاق، و یا بدآموزی، با این نوشتهها به مخالفت برخیزند. در میان وبلاگهایی که نوشتههایشان بر موضوع تن استوار است (و یا بوده است) میتوان از دختر بودن ،فالشیست، همآغوشیهای یک زن، الیزه، و از میان مردان شدیداً و آفتوبه، نام برد.
نگاهی که به نظرات پستهای وبلاگ دختر بودن یا الیزه بیاندازیم، و با نظرات آفتوبه مقایسهای اجمالی کنیم، تفاوت زنان و مردانی که از تن نوشتهاند مشخص خواهد بود. زنان به هرزگی متهم میشوند، و یا درحالت بهتر به عقدههای جنسی. سخت نیست فهمیدن دلیل اینکه زنان وبلاگنویس، حتی اگر با نوشتن از تجربیات جنسی مشکلی نداشته باشند، کمتر خود به نوشتن از تن خود میپردازند. حتی استفاده از نام مستعار نیز نمیتواند تضمینی باشد بر جلوگیری از تهدیدها، توهینها و مزاحمتهای ناگزیر. تننویسی زنان با بحثهای سال ۲۰۰۸ در وبلاگستان فارسی اوج گرفت. برای اولین بار تعداد کسانی که کوتاه در اینباره نوشتند از تعداد انگشتان دست تجاوز کرد، اگرچه با فروکش کردن بحث، اندک کسانی نوشتن از تن را ادامه دادند، و تننویسان وبلاگستان فارسی دوباره به همان تعداد معدود محدود ماند. آنها که در ایران بودند بیشتر با نام مستعار، و آنها که در آن سوی مرز نوشتند و مینویسند با حفظ نام خود، برای اولین بار لزوم نوشتن زنان از تن را پیش کشیدند. هم آغوشی های یک زن (روایت یک زن از اروتیسم) با نوشته «پروژهای زنانه، آماده شدن برای سکس»، و بلاگهای بلوط و پانی به دنبال او، وبلاگنویسان را به عکسالعمل واداشتتند. این بحث به بالاترین نیز کشیده شد، و طبق انتظار با مخالفتهای فراوان روبهرو گشت. اگرچه قیدوبندهای مذهبی و اخلاقی، و نگرانی از ازدست رفتن هنجارها و ارزشهای اجتماعی دلیل مخالفت دستهای بود؛ تنها دلیل نگرش منفی بسیاری نیز نبود و نخواهد بود. مخالفان از نگه داشتن امر خصوصی در اتاق خواب صحبت کردند (پدرام رضاییزاده در وبلاگ ناتور چنین نوشت: دغدغههای پایینتنهای و پشتک واروزدنهای توی اتاقخواب و کرک و پشم جاهای دیدنی و نادیدنیتان را به جریان روشنفکری، حقوق زنان و مبارزه با جامعهی مردسالار ربط ندهید؛ و از محتوای نامناسب آموزشی این نوشتهها (به نقل از وبلاگ خانم شین: اگر خرمنی نداری دوست من، آتش در خرمن دیگران نینداز. بگذار زنان، ننویسند. نه برای اینکه نمیتوانند، برای اینکه آلودگی را رواج ندهند. دختر خورشید در نوشته «روزی که من فهمیدم» پاسخی درخور به این دیدگاه داد. عدهای نیز نوشتن از تن را فاجعهای در دنیای مجازی خواندند و مقولهای بیارتباط به فمینیسم و مشکلات اجتماع امروز ایران. با اینحال موافقان بسیاری نیز در این باب نوشتند تا نشانهای باشند از تحولات جامعه زنان ایران (و همینطور مردان ایران) و خواستههایشان. موافقانی که از تن و سیاست گفتند آنچنان که سالها تجربه کرده بودند. نه تنها زنان که مردانی نیز به دفاع از این روایتگری پرداختند؛ احمد ابوالفتحی از دید یک داستاننویس از جنسینویسی نوشت؛ و بهاره آروین از سیاسی بودن امر شخصی گفت. الیزه، سبیلطلا، قدیمنوشتهای من و بسیاری دیگر نیز از جنسینویسی زنان حمایت کردند. در کمتر از یک ماه این موج دفاع و انتقاد شدت خود را از دست داد و صحبت از جنسینویسی دوباره محدود شد به چند وبلاگ مشخص و تا کنون نیز چنین مانده است. این روزها دختر بودن، شدیداً، مکاشفات خطرناک سه عدد بانو و الیزه هنوز از تن مینویسند. با تصمیم حکومت برای برخورد با وبلاگهای مخل امنیت روانی، نمیتوان گفت این نویسندگان هم روزی مروج فساد و مخل امنیت روانی جامعه شناخته نخواهند شد. شهروندانی که به نام مستعار از لحظههای مسکوتمانده زنان سرزمین ما مینویسند، روز دیگر با صورت پوشانده در برابر دوربین موبایلها آزادی را فریاد میکنند. جسارت این روایتگران ستودنیست.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
در اوائل سالهای دهه نود (فکر میکنم 1990 )بود که من نشریه "فروغ" که در لس آنجلس منشر میشد را از طریق پست دریافت میکردم. در شماره ای از آن داستانی کوتاه به نام "بریده های نور" از خانم مهرنوش مزارعی در آن به چاپ رسیده بود که هنوز هم برای من اولین قدم در زنانه نویسی به همراه تابو شکنی محسوب میشود.
-- منیره کاظمی ، Feb 4, 2010سلام لطفا لینک مربوط به بالاترین رو هم قرار دهید منظورم لینک موضوع داغی است که اون زمان در بالاترین برای این مساله ایجاد شده بوده است تا بیشتر در جزئیات بحث های اون زمان وارد بشیم ممنون از موضوع خوبی که راه انداختین
-- مهدی ، Feb 5, 2010Nice topic
merci
-- بدون نام ، Feb 6, 2010واقعا جسارت این زنان ستودنیست...هر از گاهی خواننده تمامی این وبلاگها هستم و از ته دل تحسینشان میکنم...
-- ترنم ، Feb 8, 2010Set your life time more easy get the loan and all you need.
-- Melinda20Lowe ، Mar 1, 2010