هنر، زمینهای برای تحقق اندامهایی زنانهنادیا آرامجودی شیکاگو «Judy Chicago»، هنرمند، نویسنده، آموزگار و متفکر فمینیست، که نزدیک به چهار دههی فعال از تأثیر و نفوذ او در داخل و خارج جامعه هنری میگذرد. گواه آن صدها کار انتشار یافته از او در سراسر جهان است. علاوه بر آثار هنری تعدادی از متون نوشتاری او نیز به زبانهای دیگر ترجمه شدهاست که این خود عاملی برای شناساندن فلسفه و هنر شیکاگو به هزاران نفر در جهان شد. در اویل دهه هفتاد پس از یک دهه از تمرینهای حرفهایش، شیکاگو پیشقدم هنر فمینیستی و آموزش هنر از طریق یک برنامه منحصر بهفرد برای زنان در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا شد.
او سپس برنامه کاریاش را به انستیتو هنری کالیفرنیا برد و در آنجا با هنرمندی به نام میریام شاپیرو «Miryam Schapiro» برنامه هنر فمینیستی را پایهگذاری کرد. خانهزن «WomanHose» اینستالیشن هنری کاملا زنانه به سرپرستی و اجرای جودی شیکاگو و میریام شاپیرو بود، در این اینستالیشن شیکاگو، شاپیرو، هنرجویانشان و هنرمندان محلی شرکت داشتند. به هر زن یک اتاق شخصی از عمارت ۱۷ هالیوود کالیفرنیا داده شد، تنها زنان اجازه داشتند از این نمایشگاه دیدن کنند. ایده اصلی خانه زن بر اساس بحثهای هنرجویان در کلاسها و نشستها شکل گرفت. قصد هنرجویان از این طرح این بود که یکی از خاطرات جمعیشان را در یک خانه کار کنند. خانه همچون فرهنگی است که زنان قرنها با واسطه آن شناخته شدهاند. خانه مکانی است که زنان درآن برای رضایت و خشنودی دیگران تلاش میکنند. بنابراین هنرجویان خانهای میخواستند که در آن کارهایی را انجام دهند که سبب رضایت خودشان بهعنوان یک زن باشد نه رضایت دیگران. ارتباط نزدیک بین بیولوژی و نقشهای اجتماعی قراردادی پایه و اساس «خانه زن» بود. بیشتر این اتاقها جایگزین فضاهای یک خانه بود و چالشی همزمان بین فعالیت اتاقها و معنی آنها، که ناشی از خلق اغراقآمیز تصورات شخصی زنانه بود وجود داشت. «خانهزن» اولین نمایش اینستالیشنی محسوب میشد که بهواسطه یک دیدگاه آشکارا زنانه در هنر تولید شده بود. تأثیر شگفت «خانه زن» و باقی کارها و ایدههای شیکاگو، به آغاز جنبش جهانی هنر فمینیستی کمک کرد. در سال ۱۹۷۴ شیکاگو توجهش را به سمت موضوعاتی مربوط به تاریخ زنان معطوف کرده و مشهورترین آثارش را خلقکرد.
«شام شبانه» بین سالهای ۱۹۷۴ و ۱۹۷۹ با مشارکت صدها نفر از افراد داوطلب به اجرا درآمد. این پروژه چندرسانهای به یاد ماندنی یک تاریخچه نمادین از زن در تمدن غربی را ارائه کرد که تا کنون بیش از یک میلیون بیننده با شانزده اجرا در سالنهای شش کشور، شاهد نمایش آن بودهاند. این اثر همچنین موضوع مقالات بیشمار و متون تاریخ هنری و منشأ و الهامبخش تحلیلهای جنسیتی بیشماری بودهاست. اهمیت «شام شبانه» در جا انداختن جایگاه شیکاگو بهعنوان بنیانگذار هنر فمینیستی بود. در سال ۲۰۰۴ این اثر در موزه بروکلین قرار گرفت. بدینوسیله شیکاگو به این هدف بلند مدت خود برای مقابله با محو شدن دستآوردهای زنان دست یافت.
از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۵ شیکاگو اجرای پروژهی تولد «The Birth» را بهدست گرفت. او پس از مشاهده خلأ پیکرنگاری درباه موضوع تولد در هنر غربی، یک مجموعه کار بینظیر از تولد را طراحی کرد و تصاویر خلقشده را برای سوزندوزی به ماهرترین سوزندوزان کشور سپرد. پروژه تولد در بیش از صد سالن به نمایش درآمد. نمایشگاههای متعددی از تابلوهای پروژه تولد در مجموعههای مختلف عمومی در سرتاسر آمریکا از جمله موزه آلبوکرک «Albuquerque» برگزار شد. همزمان با به پایان رساندن پروژه تولد جودی در استودیوی شخصیش بر روی خلق «اعمال زور»، «Power Play» کار میکرد. در این مجموعه فوقالعاده از طراحیها، نقاشیها، بافتنی، کاغذ فشردهشده و برنز برجسته استفاده شده بود.
فرایند پیچیده تفکر در «اعمال زور»، دلمشغولی طولانی مدت هنرمند همراه با نتیجه حاصل از قدرت و ضعف بود، و علاقهای رو به رشد از میراث یهودی شیکاگو، او را به سمت اثر بعدی که یک «هنرتنانه»، «Body Art» بود هدایت میکرد. پروژه «هولوکاست از تاریکی به نور»، در ماه اکتبر ۱۹۹۳ در موزه اسپرتور شیکاگو به نمایش درآمد، و به سفر خود در سرتا سر آمریکا تا سال ۲۰۰۲ ادامه داد.
پروژه هولوکاست نتیجه هشت سال تحقیق، سفر، مطالعه و خلق هنری است؛ و شامل ترکیب یک سری تصاویر از نقاشیهای شیکاگو با عکسهایی گرفته شده از دونالد وودمن است. و همچنین آثار شیشهکاری و طراحی پردههای ملیلهدوزی به وسیله شیکاگو بود که توسط صنعتگران ماهر اجرا شدهبود. شیکاگو برای نزدیک به چهار دهه در تعهد خود براثبات قدرت هنر همچون وسیلهای برای تحول فکری و دگرگونی اجتماعی و تحقق زنان در خلاقیت و تولید هنریشان ثابت قدم ماند.
شیکاگو نویسنده آثار متعددی نیز هست، همچون: برگرفته از: ۲- http://www.lewallencontemporary.com
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
مطلب بسیار جالبی بود ولی در مورد عکس اول ضیافت شام در این وب سایت خیلی مطمئن نیستم! اگر خوب تشخیص دهید....نه اینکه منظورم سانسور باشد- ولی هر چیزی جایی دارد! ضمن اینکه مرد و زن که تفاوتی ندارند ممکن بود چنین تصویری از بدن مرد را به این راحتی به نمایش بگذارید؟؟
-- بدون نام ، Jan 11, 2010من کل موضوع برایم مبهم است که حالا چی؟ بعلاوه صراحت تصویر ضیافت شام کمی آزاردهنده بود. شاید این فضاها را بچه های ما در آینده درک کنند ولی من احساس کردم این فضای فکری خیلی شخصی است.
-- ممدآقا ، Jan 11, 2010بسیار جالب بود. ممنون
-- مهسا ، Jan 12, 2010از هر طرف بام افتادن بد است. مراقب باشیم از فرط فمینیستی و آزاد بودن و روشنفکری به هزل گویی و نمایشات انحرافی (تصویر ضیافت شام) نیفتیم.
-- بدون نام ، Jan 13, 2010از مسیری که رادیو زمانه در طی سه چهار سالی که راه اندازی شده تصمیم به طی کردنش گرفته بسیار خوشنودم. باز کردن فضای بسته نگهداشته شده و حتی در مواردی دوباره بسته شده ی ذهن انسان ایرانی. این بسیار وظیفه ی ارزشمند و پایه ای هست که شما سعی کردید ذهن ها را با حقایق موجود که از دیدشون مخفی و تقبیه شده آشنا کنید.
-- شهرزاد ، Jan 13, 2010بسیار مطلب خوبی بود، به خصوص تصویر اول که یک شوک تکان دهنده برای ذهن های با ساختار بسته نگهداشته شده است و آنها را به چالشی قوی می کشد.
مرسی برای مطالب خوبتون.
نتیجه بسته نگاهداشتن فکرها را در کامنت هایی چون کامنت دوست عزیز، شهرزاد، می توام دید. دیدهایی که از ترس بسته ماندن از هر مرزی میخواهند فراتر روند. هر گونه شوکی وارد کنیم که مبادا بسته نمانیم!
-- بدون نام ، Jan 13, 2010به راستی نباید برای هیچ چیز حد و مرز قایل شد؟ هرگونه شوک فکری ما را به روشنفکری می رساند؟ دریدن هر مرزی منجر به صعود به بالاتر می شود؟
حال که ما شروع کننده این شاختار شکنی ها نبودیم، بد نیست که سیر تحولات این مسیرها را هم بدانیم که مبادا فقط جا پای جای دیگران گذاریم و در همان مسیرها بدون اندکی نوآوری، بدون کماکاست پیش رویم و در آخر به هیچ چیز نرسیم چون اصلا تفکری در کار نبوده و به صرف یک ایده مسیری از پیش رفته را تکرار کرده باشیم و به نقطه شروع برگردیم، چون نمی دانیم چه می خواهیم.
دیدن این که سانسور تا کجای گوشت و پوست فرهنگمون رخنه کرده وحشت می ندازه به تن آدم.
اگه نوشته شهرزاد عزیز این وسط نمی درخشید که آدم از بیخ نا امید می شد.
خطابم به کامنتایی که یه تصویری تا این حد گنگ که تاویل های بازتر از این هم می تونست بطلبه، چنین واکنشایی نشون دادن اینه که، گیریم این تصویر تن شما پاسبونهای فرهنگ این همه ساله رو لرزوند، خب نبینینش. به زور که نچپوندن به چشتون ، گیریم کسایی ، آدمای منحرفی پیدا شن که بخوان با این عکس ها کارای شنیع انجام بدن، به کجای شما بر می خوره این؟ کجای عفاف و شرفتونو به باد می ده آخه؟
مال خودتونو سفت بچسبین. چه کارتون با بقیه و با آدمای منحرف غرب زده ی بی جنبه؟
واسه عالم و آدم و فرهنگشون باید تعیین تکلیف کنین؟
از کجا معلوم وقتی قدرت تأثیر گزاری افتاد دستتون یه چیزی کمی ملایم تر از وزیر ارشاد فعلی نشین؟
این فرهنگ قیم مأب تا کجا تو وجودمون فورو رفته که با چنین بداهتی می تازین؟
از اون گذشته تا چه حد مطمئنین این نکبتی که تا خرخره توش فرو رفتیم محصول همین فرهنگ درخشانی که سنگشو به سینه می زنیم و نگران بر باد رفتنش هستیم نباشه؟
چرا نمی خوایم اینو بفهمیم که همه دنیا لزومن باب میل عقاید محترم ما عمل نمی کنن و قرار هم نیست که عمل کنن، بقیه هم قد خودشون شعور دارن و صلاح زندگیشونو تشخیص می دن؟
-- هومن ، Jan 13, 2010هومن جان شما چرا عصبانی میشی؟ خوب اینام نظرشون این بوده. چون با نظر شما و نویسنده هماهنگ نبوده ناراحتی؟
این کامنت شما از همون سنخ کامنت های قبلی است، واکنش شدید در برابر سلیقه مخالف.
-- بدون نام ، Jan 13, 2010