نبردی نابرابر برای «حق رأی»فروغ.ن.تمیمیکودتای مرداد ۳۲ علیه دولت قانونی آقای دکتر مصدق، زندانی کردن او و سرکوب گسترده نیروهای ملیگرا و چپ را به همراه داشت. از آن پس شاه با زیر پا گذاشتن قانون اساسی مشروطه، دخالت مستقیم در سیاست، عزل و نصب دولتمردان و از بین بردن استقلال مجلس، کشور را مجددا به سوی استبداد سلطنتی سوق داد. در سالهای بعد دستگاه تبلیغات شاه هرگز موفق نشد که خاطره دردناک کودتا را با سانسور و سکوت از اذهان آزادی خواهان بزداید. برای بسیاری سلطنت و سلسله پهلوی مشروعیتاش را برای همیشه از دست داد. با گسترش اختناق در دهه سی شمسی و زیرزمینی شدن فعالیتهای سیاسی اپوزیسیون، فعالیتهای علنی زنان چپ در حزب توده برای احیای حقوق زنان و فعالین زن مستقل نیز متوقف شد. در آغاز زنان صاحبنفوذ به فعالیتهای غیرسیاسی روی میآورند. و خدمات داوطلبانه آنان در پروژههای بهداشتی، سوادآموزی و غیره گسترش مییابد. زنان تحصیلکرده مخصوصا در تهران، خدمات اجتماعی را مستقلا و هم در درون سازمانهای دولتی هدایت میکنند. تعداد کل اعضای شبکههای زنان در این دوره بین ۳ تا ۵ هزار نفر تخمین زده شده و اکثر این زنان از اقشار میانی، مرفه و مدرن زمان خود بودند. درسالهای پس از کودتا، استقلال و پویایی نشریات زنان نیز پایان گرفته و نشریات زنان در این دوره به چند مجله که در چارچوب سیاستهای دولت فعالیت داشتند، محدود میشود. در پایان دهه سی، فعالین زن بار دیگر به مبارزه سیاسی برای حق رأی و حقوق برابر در چارچوب قانون روی میآورند. وجهه مشخصه این دوران، تشکیل چند گروه جدید زنان است. خانمهایی که در این جمعیتها فعالیت داشتند، اکثرا طرفدار سلطنت بوده و استراتژی اصلیشان بر سیاست مذاکره با دولتمردان و مبارزه قلمی با سنتگرایان مذهبی و غیرمذهبی استوار بود. در سال ۱۳۳۵ بدرالملوک بامداد «جمعیت زنان ایران» را بازسازی و نام آن را به «سازمان زنان طرفدار اعلامیه حقوق بشر» تغییر میدهد.
«جمعیت راه نو» که به کوشش مهرانگیز دولتشاهی و مهرانگیز منوچهریان تأسیس شده بودند و به مبارزه برای حق رأی زنان در سالهای بعد ادامه دادند. همچنین در سال ۱۳۳۵ فرخرو پارسا، صفیه فیروز، عذرا ضیایی و دیگران شورای همکاری جمعیتهای بانوان ایران را برای ایجاد همکاری میان همه گروه زنان بهوجود آوردند. همه این گروهها خواهان تشکیل یک جبهه متحد زنان برای کسب حقوق مدنی و سیاسی بوده و برای رسیدن به این هدف این جمعیتها بعداً با گروههای دیگر زنان بههم پیوسته و فدراسیونی متشکل از ۱۹ سازمان زنان را تأسیس میکنند. خلاصهای از اقدامات آنان بهشرح زیر است: شورای همکاری جمعیتهای بانوان ایران در سال ۱۳۳۶ در ملاقات رسمی با شاه لیست خواستههای ۱۱ مادهای خود را ارائه کرد، که موضوع حق رأدی دادن و انتخاب شدن یکی از این مواد بود. یک سال بعد شورای عالی زنان ایران نیز تأسیس شد و اشرف پهلوی خواهر دوقلوی شاه ریاست آنرا بهعهده گرفت. در فاصله سالهای ۱۳۴۱ - ۱۳۳۸، زنان اکتیویست علاوه بر مذاکرات علنی با دولت و شخص شاه، به فعالیت وسیع در مطبوعات پرداخته تا افراد بیشتری را با خود همراه سازند. مجله هفتگی اطلاعات بانوان در این دوران رل مهمی را در منعکس کردن فعالیتهای زنان برای گرفتن حق رای بازی کرد و زنان اقشار متوسط را به حمایت از جنبش حق رای واداشت. در گرماگرم فعالیتهای انتخاباتی در سال ۱۳۳۹ اطلاعات بانوان با سرتیتر «شرکت در انتخابات حق مسلم زن ایرانی است، اما باید برای دریافت این حق آمادگی پیدا کرد»، درباره صدور اعلامیه مشترک سازمانهای زنان مقالاتی نوشت. در این اعلامیه زنان با استناد به «ماده دوم قانون اساسی»، منشور سازمان ملل و اعلامیه جهانی حقوق بشر(که شرکت در انتخابات را حق همه از زن و مرد میدانست)، خواهان تجدیدنظر در لایحه مربوط به انتخابات و شرکت در آن، و اجازه برای تظاهرات شدند. با این اقدامات، روحانیت بنیادگرا بار دیگر به تهدید و تکفیر طرفداران حقوق برابر برای زنان پرداخت و آیتالله بروجردی مرجع تقلید، دکتر اقبال تخستوزیر وقت را به قم احظار کرد. دکتر اقبال اجازه برگزاری تظاهرات زنان را لغو کرد و گفت زنان بهجای تظاهرات بروند تاج گل نثار قبر رضا شاه کبیر کنند! بنابراین انتخابات بدون شرکت زنان برگزار شد. اما بهعلت مخدوششدن و مشکوکبودن نتایج انتخابات اعتراضات گستردهای بهوقوع پیوست.
در نتیجه دولت جدید به نخست وزیری شریف امامی دستور برگزاری مجدد انتخابات را صادر کرد. این مسأله زنان را باز به تکاپو واداشت و آنان چند تظاهرات محدود در تهران بهراه انداختند و اعلامیههایی خطاب به دولت، مردم و رهبران احزاب دولتی (ملیون و مردم) صادر کردند. در انتها زنان با راهپیمایی به طرف مجلس سنا راه افتادند. در پایان جلسه مجلس سنا صفیه فیروز، هاجر تربیت، بدر المولوک بامداد و دیگران، با رئیس مجلس ملاقات کردند. اما صدرالاشرف رئیس مجلس سنا زنان را به صبر و در نظر گرفتن مصالح مملکت دعوت کرد! در ادامه تلاش زنان، موضوع شرکت آنان در انتخابات انجمنهای شهری نیز مطرح شد و طبق قانون هیچ مادهای مبتنی بر محرومیت زنان برای شرکت در انتخابات اعضای شوراهای شهر وجود نداشت. طرح این موضوع هم سبب بالا گرفتن بحث حق رأی زنان در جامعه و صفآرایی مخالفان و موافقان در برابر هم شد. نکته قابل توجه در این زمان، مخالفت بسیاری از دولتمردان شاه مثل علی امینی با حق رأی زنان بود که پس از اعتصاب گسترده معلمان در ۱۳۴۰ به نخستوزیری منصوب شده، و اصلاحاتی را برای بهتر کردن وضعیت معلمان و دادن آزادیهای بیشتر عملی کرده بود. اما او نه تنها از حق رأی زنان دفاع نکرد، بلکه به مخالفت صریح با تقاضایهای زنان پرداخت! در ۱۳۴۰ «اتحادیه زنان حقوقدان» به ریاست مهرانگیز منوچهریان، به مبارزه برای حق رأی پیوست. خانم منوچهریان یک چهره برجسته در مبارزات زنان ایران بود که در سالهای بعد هم رل مهمی در احقاق حقوق مدنی برابر بهعهده داشت. در تحقیق ارزنده نوشین احمدی خراسانی و پروین اردلان در باره زندگی و مبارزات مهرانگیز منوچهریان حقوقدان و فمینیست برجسته، یعنی کتاب «سناتور»، اسناد مربوط به جنبش حق رأی از آغاز مشروطه تا زمان کسب حق رأی بررسی شده است. در این کتاب تصویر روشنی از آنچه که واقعا اتفاق افتاده است برای خواننده ترسیم میشود. از مطالعه این کتاب و بررسی مطبوعات آن دوره دو مسأله مهم را درمییابیم.
نخست آنکه بدون فعالیتهای پیگیر گروههای زنان و مطبوعات زنانه که نقش فعالی در طرح موضوع حق رأی داشتند، شاید اصلاح قانون انتخابات، حق رأی و انتخاب زنان بازهم به تعویق میافتاد. دوم آنکه دو دلی شاه و نخستوزیران او، و ترس آنان از واکنشهای شدید روحانیت را میتوان بهخوبی از خلال مطالعه این اسناد درک کرد. سرانجام با روی کار آمدن دولت اسدالله علم، و پیش از انتخابات مجلس، در تصویبنامه «انجمنهای ایالتی و ولایتی»، چند نکته جدید از جمله؛ «حق رأی به زنان و حق انتخابشدن زنان در انجمنهای ایالتی و ولایتی»، حذف شرط مسلمان بودن برای رأیدهندگان و انتخابشوندگان، درج شد. همچنین جمله، سوگند به قرآن، تبدیل به، سوگند به کتاب آسمانی، شد. بلافاصله پس از اعلام این طرح آیتالله خمینی در تلگرامهای متعدد خود به شاه و اسدالله علم، دولت را وادار به عقبنشینی میکند. آیتالله خمینی با حمایت بازار و روحانیون دیگر به تهدیدات خود ادامه داده و اعلامیههای اعتراضآمیزی صادر میکند. اقدامات او از طرف سران ایلات و عشایر، جبهه ملی و نهضت آزادی مورد حمایت واقع میشوند. پس از تداوم اعتراضات روحانیت، بازار و حمایت اصناف، در ۱۰ آذرماه ۱۳۴۱ لغو تصویبنامه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام میشود. آقای خمینی در پیامی به مردم ایران از حمایت مردم از اقدامات او علیه لایحه حق رأی به زنان تشکر میکند! اما زنان هم در این فاصله بیکار نمانده و اتحادیه زنان حقوقدان در ۱۹ آذر ۱۳۴۱ همزمان با روز جهانی حقوق بشر، بیانیهای منتشر کرده، و به عقبنشینی دولت اعتراض میکند. از آنسو شورای عالی جمعیتهای زنان جشن سالگرد کشف حجاب را در ۱۷ دی ماه تحریم، و در اعتراض به لغو قانون جدید انتخابات در کاخ نخست وزیری تحصن میکنند. سرانجام نخستوزیر هیأتی از زنان را پذیرفته و با آنان مذاکره میکند. دو روز بعد در ۱۹ دی ۱۳۴۱، شاه طرح شش مادهای اصلاحات اجتماعی خو د را که به «انقلاب سفید» معروف شد، اعلام کرد. اصلاح قانون انتخابات یکی از آن اصول ششگانه بود. و قرار شد که این اصول به رفراندم گذاشته شوند. مخالفت شدید روحانیت با این رفراندم منجر به تظاهرات وسیع در بازار شد. اما جمعیتهای زنان هم به مقابله پرداخته و گروه زیادی از زنان کارمند، معلم، پرستار و غیره در اعتراض به روحانیت به راهپیمایی و تحصن در ادارات پرداختند. در مدارس معلمان بهجای درس دادن، در مورد اهمیت حقوق برابر صحبت کردند. در شش بهمن ۱۳۴۱ رفراندم برگزار و زنان حق شرکت در انتخابات را یه دست آوردند. در انتخابات مجلس بیست و یکم در سال ۱۳۴۲ برای نخستین بار شش نفر از خانمها وارد مجلس شده، و پس از آن دو نفر هم بهعنوان اولین سناتورهای زن منصوب میشوند. سرانجام زنان پس از نیم قرن مبارزه با روحانیت بنیادگرا، و مذاکره با دولتهای پدرسالار، موفق شدند، پادشاه مستبدی را مجاب کنند تا حق انتخابکردن و انتخابشدن آنان را به رسمیت بشناسد! • هویتجویی زنان در تاریخ معاصر: بخش نخست • هویتجویی زنان در تاریخ معاصر: بخش دوم • هویتجویی زنان در تاریخ معاصر: بخش سوم
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
جالب اینست که آن پادشاه «مستبد» در خرداد٤٢ تا مرز سرنگونی پیش رفت و حق رای را برای زنان ایران قانونی کرد. وقتی آن پادشاه «مستبد» رفت، شعار «یا روسری یا توسری» و چند همسری، شکل قانونی گرفت. درس های تاریخ گاهی خیلی دردناک هستند؟
-- Homayoun ، Dec 23, 2009بله درست است ، اگر چه در حکومت پهلوی وضعیت زنان خیلی بهتر بود اما آزادی بیان و فعالیت سیاسی وجود نداشت. اگر شاه واقعا به قانون اساسی مشروطه وفادار می ماند و دولت ملی دکتر مصدق را بر نمی انداخت، ما الان گرفتار این حکومت فاشیستی نبودیم. اما افسوس که او هم نمی توانست از قدرت مطلق چشم بپوشد.
-- بدون نام ، Dec 25, 2009