کنشی مردانه با ترفند و زبانی زنانهشهابالدین شیخیshahabaddins@gmail.comآغاز ماجرا مجید توکلی یکی از هزاران دانشجوی مبارز ایرانی است، که بهخاطر فعالیتهای شجاعانهاش، حتا بهاعتراف رسانههایی که به خیال خود در فکر تحقیر وی بودند، بهعنوان یکی از نمادهای مقاومت جنبش دانشجویی شناخته میشود. مجید در روز ۱۶ آذر ۱۳۸۸ پس از سخنرانی شجاعانه و غرا و بدون سانسورش در تجمع دانشجویان دانشگاه امیر کبیر، بازداشت میشود. رسانههایی چون فارس نیوز و رجا نیوز خبر از بازداشت وی با لباس زنانه میدهند، اما بهفاصلهای طولانی از انتشار خبر، عکسهای وی را با لباس زنانه منتشر میکنند. این اتفاق باعث میشود، که ابتدا بهدلیل مشکوک بودن ذاتی خبرهای این دو رسانه، همه بهاصل خبر شک کنند و دلایلی منطقی هم برای این شک وجود دارد.
اول اینکه تقریبا بیش از چند ماه است که نیروهای امنیتی در محلهای تجمع و راهپیمایی، با دوربینهای فیلمبرداری و عکاسی حاضر شده و از مردمی هم که بازداشت نمیشوند عکس میگیرند؛ چه برسد به بازداشتشدگان، اگر مجید با لباس زنانه بازداشت شده بود قاعدتا همان لحظهی اول عکس وی در دسترس بود. دلیل دوم تفاوتهای شکلی و فرمی عکس مجید با لباس زنانه، و تصویر وی بههنگام سخنرانی است. از این گرفته که رنگ کاپشی که مجید در مراسم به تن داشت با آنی که در عکس منتشر شده متفاوت است؛ این که پیراهن بر تن مجیدهنگام سخنرانی دکمه دار است و پیراهن در عکس ملبس به لباس زنانه پیراهنی بدون دکمه، و دیگر تفاوتهایی از این دست. و دلیل سوم، کسی که قصد گریزبا پوشش زنانه داشته باشد، حتا بهفرض اینکه همین تصمیم را در دانشگاه و بعد از ایراد سخنرانیاش گرفته باشد دست کم وضع ظاهریاش را بهشکل و شمایلی که شبیه یک زن باشد در میآورد و حداقل صورتاش را اصلاح میکند. امری که انجام آن بسیار ساده و در دسترس است. تحقیر حجاب از سوی خود حاکمیت حکومتی که قاعدتا پاسدار ارزشهای طبقه و جنس مسلط است، بهوضوح حکومتی مرد سالار است . اصولا دقت کردهایم وقتی در مورد مقامات حکومتی صحبت میشود، می گویند «به آقایان بگویید...آقایان..گفتند...» و عناوینی از این دست، و هیچگاه نمیشنویم که کسی در مورد مقامات حکومتی از لفظ خانمها استفاده نماید. حال حکومت مردسالار مذهبی ایران که خود ۳۰ سال است، حجاب را برای زنان تجویز اجباری کرده و برای رعایت و عدم رعایتاش بند و ماده و تضمین قانونی قایل میشود، اتفاقا پوششی را که خود سالها بهعنوان «حجاب برتر» معرفی کرده (چادر)، بر تن مجید میکند و با این کار میخواهد بهگمان باطل خود وی را تحقیر کرده باشد. سوال اول از این «آقایان» این است که اگر این لباس تحقیرآمیز است چگونه این همه اصرار دارید آن را بر تن نیمی از مردمان این جامعه ببینید؟ سوال دوم این که تحقیر و کوچک شمردن امری قانونی در نظامی چنین مذهبی و ایدئولوژیک اگر از سوی مخالفان و منتقدان حکومت صورت میگرفت با چه واکنشی روبرو میشد؟ واضح و روشن است که آنچه در این میان مطرح میشود، پوشانیدن لباس زنانه بهعنوان امری که باعث تحقیر یک «مرد» بشود. نخست باید در نظر داشت که بهفرض پوشیدن این لباس بهصورت اختیاری از سوی مجید توکلی، در تاریخ مبارزات سیاسی در اکثر نقاط جهان، مبدلپوشی و آرایش امری متداول است. همانطور که بارها دیده و شنیده و خواندهایم، برای ورود و گریز از محلی که باید به صورت ناشناس صورت بگیرد بارها مردان لباس زنان را بر تن و یا زنان لباس مردان را پوشیدهاند. مثال بارزش مردانی بوده که در دوره ی مشروطه، برای حضور در برخی جلسات برای ناشناخته ماندن «پوشیه» و چادر میپوشیدند و بر عکس بسیاری زنان که خود را با ظاهری مردانه آراستند و در صف مبارزان قرار گرفتند. برای یادآوری میتوان به چادر و پوشیهی جمشید مشایخی در سریال هزار دستان اشاره کرد. از نمونههای واقعیاش نیز میتوان به داستان افتخارات شهید اندرزگو در تغییر پوشش و حتا استفاده از کلاهگیس اشاره کرد. از این سو نیز در دوران انقلاب نیر شاهد بودیم که زنان لباس مردان میپوشیدند و بهقول معروف با تیپ چریکی، موهایشان را نیز کوتاه و یا در زیر کلاهی پنهان میکردند. پس از آن نیز بارها زنان و بهویژه دختران جوان برای ورود آزادانه در محافلی که از سوی حاکمیت «مردانه» تعریف شده است، از پوشش مردانه بهره گرفتهاند و البته نه از آنجهت که برای این پوشش ارزش بالاتری قایل باشند بلکه، بهعنوان ابزار از آن سود جستهاند. نمونه ی بارز این امر تلاش دختران جوان ایرانی برای ورود به ورزشگاهها و تماشای مسابقات فوتبال است.
واکنش به انتشار عکسهای مجید در لباس زنانه حاکمیت که سالهاست تغییرات ساختاری و فکری جامعه را در نیافته و قادر به درک این نیست که امروز جامعهی جوان امروز ایران، بهویژه در اثر مبارزات و تلاشهای جنبش زنان در این سی سال، چنان تغییری کرده که لباس زنانه بر تن یک مرد، نه تنها نشانهی تحقیر نیست، بلکه در استفادهای اینچنین باعث افتخار شد. خیلی از پسرها برای شریک شدن در افتخار مجید، و نشان دادن اینکه «لباس زنان» تحقیرآمیز نیست، و بهقصد همراهی با مجید و زنانی که سالهاست مجبورند لباسی اجباری بر تن کنند، یا پوشش زنانهای نمادین در مقابل دوربین عکس میگیرند و منتشر میکنند. واکنش مردم نیز به انتشار چنین عکسهایی، بسیار متفاوتتر از همیشه بود. این بار مهم نبود که مجید لباس زنانه را خودش پوشیده، یا عکس توسط نرمافزارهایی چون فتوشاپ طراحی شده است، یا اینکه بازجویان و نیروهای امنیتی، بهزور و بعد از بازداشت این لباس را بر تن مجید کردهاند. مردمی که ۳۰ سال حجاب اجباری را بر تن زنان تحمل کردهاند گویی پیجوی بهانهای بودند تا تحمل و مخالفت خود را بیرون بریزند. تنی چند از روزنامهنگاران و عکاسان در شبکههای اجتماعی اینترنتی، پیشنهادی را میان خود رد و بدل مینمایند مبنی بر اینکه در حمایت از مجید توکلی و اعلام مخالفت با «حجاب اجباری»، مردان نیز روسری بر سر کنند و تصویر آنرا منتشر نمایند. با این پیشنهاد موافقت شده و در عرض کمتر از ۳ روز بیش از صدها عکس از مردانی با روسری یا هر شکل دیگری از پوشش دال بر حجاب، منتشر میشود. واکنشها به انتشار عکس مردان روسری پوش این اقدام از سوی محافل قدرت و بهویژه همان رسانهها از جمله روزنامه کیهان و روزنامه وطن امروز مورد تمسخر و تحقیر قرار میگیرد. تا این جای کار قابل پیشبینی بود. در فاصلهای کوتاه این حرکت بازتابی جهانی پیدا کرد و به خبر مهم بسیاری از رسانههای دنیا تبدیل شد؛ و همراه با تأکید بر این امر در اخبار منتشر شده، که مردان ایرانی بهقصد اعلام تحقیرآمیز نبودن پوشش زنانه و اجبار در پوشش و نیز برای حمایت از دانشجویی که به او لباس زنانه پوشانده شده است، چنین کمپینی بهراه انداختهاند. در اقدامی جالب، از مردان فمینست و دانشجویان گرفته تا اساتید دانشگاه، تا مجموعهی گستردهای از فعالان حقوق بشر و روزنامهنگاران، از این اقدام حمایت کرده و به این کمپین پیوستند. این اقدام از سوی دو فمینست برجسته ایرانی، خانم شهلا شفیق و خانم شیرین عبادی به عنوان امری پسندیده قلمداد شد و آن را فرصتی برای طرح مسألهی حجاب دانستند. اما چندی بعد این اقدام توسط یکی دیگر از فمینیستهای صاحبنظر ایران، خانم دکتر فاطمه صادقی مورد انتقاد شدید قرار گرفت. ایشان در یادداشت کوتاهی این اقدام مردان را مورد نکوهش قرار داده و بر این باور است که اقدام مردان روسریپوش، کنشی در راستای «نفی فاعلیت زنان» و «دفاعی ناشیانه و به لحاظ زیباییشناختی ضعیف» از زنان مینامد، و در پایان خواستار «دفاع هر جنس از جنس خودشان» میشود. البته ایشان بنیان معیارهای زیباییشناسانهشان را معرفی نکردند تا روشن شود این ضعف از کجا آب میخورد. این رویکرد که ما بهعنوان «زن» با داشتن روحیهای اعتراضی نسبت به مردان، باید به همهی اقدامات «مردان» در هر حالتی و فارغ از نتایج و تأثیرات مثبت یا منفی آن معترض باشیم، موضعی است که در تاریخ اندیشه و جنبش فمینیستی چندان ناآشنا نیست. اگرچه این رویکردی کمرنگ، اما باسابقه و قابل بازیافت در نوعی از نگاه فمینسیتی میباشد. از این رو لازم میدانم نقد خود را بر چنین رویکری و نیز مطلب خانم صادقی اعلام کنم. فمینیسم علیه اومانیسم یا تکامل اومانیسم ناقص؟ اشتباه چنین رویکرد فمینیستیای، از سوی خانم صادقی و دیگر کسانی که مانند ایشان میاندیشند، در این امر نهفته است که این گروه از فمینیستها به جدایی تخیلی «زنان» از مردان در جزیرهای خیالی معتقدند. آنها نمیخواهند بپذیرند که جامعهی «انسانی» جامعهای است متشکل از هر دو جنس و اساسا اگر تفاوت جنسی وجود نداشته باشد دیگر بحث از تبعیض و ستم جنسی، سالبه به انتفاء موضوع است. آن گروه از فمینیستهای رادیکال که زمانی به فکر ساختن جهان زنانهای بودند بری از حضور مردانگی،به این مسئله فکر نکرده بودند که ما جامعه ی انسانی تکجنسیتی و یا «فارغ از جنسیت» و یا با جنسیتی خنثی نداریم. آنچه در این نگاه غایب است، غیاب نگاه انسانی و اومانیستی است. من بنیاد تفکر و زیربنای ژرف و شگرف تحولات و تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فکری را در تاریخ بشر همانا اومانیسم میدانم؛ اومانیسم به معنای «سنجه و محور سنجش قرار گرفتن انسان، نسبت به همهی امور جهان». در واقع اگر بخواهیم تفکر اومانیستی را در معنای درستاش تعریف کنیم باید بگوییم تا قبل از دورهی مدرنیته، معیار سنجش تاریخ اندیشهی بشر در دورههای باستان «طبیعت» و در قرون وسطی، «متافیزیک» بوده است. معیار خیر و شر و سعادت و شقاوت معیاری بوده که از سوی نیرو و اندیشهای جدا و بهدور از خود انسان تعریف شده و در این معنا انسان قبل از مدرنیته اسیر دست نیروها و ارزشهایی خارج از خودش بوده است. اما اومانیسم می گوید آن چه ملاک خیر و سعادت و شر و شقاوت است، تنها اموری است که توسط «عقل سنجشی و انتقادی» انسان تعیین میشود. آن چه برای انسان موجبات سعادت را پدید می آورد خیر است و پسندیده و آن چه موجبات شقاوت و سختی انسان، شر است و ناپسند. داشتن رویکردهایی این چنینی به این معناست که ما «دیگری بودن» و اساسا «بیگانه بودن» زن را از «انسان بودن» پذیرفتهایم. گویی پذیرفتهایم که آنچه به عنوان انسان وجود دارد مردان هستند و زنان دیگریاند. و گرنه مسئلهی انسان مسئلهی انسان است و مسئلهی جامعه، مسئلهی همهی افراد این جامعه.
من نیز به عنوان یک فمینیست بر این باور هستم که آن چه در تفکر غربی و در طول دورهی مدرنیته در غرب از «اومانیسم» تجربه شد، بهدلیل ساختارها و بهتعبیر بوردیو «ساختمانهای ذهنی»، مردسالارنه و البته مبتنی بر تعریف انسان به مثابهی «مرد سفید طبقه متوسط غربی» بوده است و در این تعریف و این تجربه انسان غیر سفید، غیر مذکر و غیر طبقهی مذکور به عنوان «دیگری» شناخته شده است. اما این که اومانیسم غربی قرون ۱۷ تا اواخر قرن ۲۰ تجربهای ناقص بوده است نباید انگیزهی واکنش انسانیای دقیقا در همان راستا، به معنای جدایی و حذف یکی از جنسها در تعریف جامعه باشد. اگرچه من به سیاستهای تبعیض مثبت و حتا «جداسازیهای مقطعی» جنسیتی تا حدی موافقم، اما آن را راه حلی کلی نمیدانم. جهان را تا این حد به جهان «زنانه» و «مردانه» تقسیم کردن نتیجهای جز همین که جامعهی مردسالار بهبار آورده نخواهد داشت. برخی بر این باورند که برای توانمندسازی زنان، باید آنها در گروههایی زنانه مشغول فعالیت شوند. چراکه بهدلیل ساختارهای ذهنی و جامعهپذیر شده در جامعهی مردسالار، زنان از چنان اعتماد به نفسی برخوردار نیستند که خود رهبری و مدیریت امور خود را در دست گیرند و همچنان باحضور تعدادی هر چند اندک از مردان، رهبری و مدیریت در دست مردان خواهد افتاد. اما استدلال من این است که ما قرار است که در یک جامعه و در کنار هم به برابری، آزادی و اعتماد به نفس و توانایی برسیم. اگر گروهی را در مفهوم خود حبس کنیم هر زمان که وارد زیست جامعهای جنسی شود دچار همان وضعیتی حواهد شد که معتقدان به جداسازی از آن هراس دارند. بنابراین بهتر است از همان اول در کنار هم و باهم برای این برابری بکوشیم. اگر اومانیسم تجربه شده «انسان» را «مرد» تعریف کرده است ما باید با این اندیشه مبارزه کنیم، نه اینکه بر این باور باشیم که چون نگاه مبتنی بر «انسان» خروجی نهاییاش «مرد» بوده، ما اساس «نگرش انسانمدار» را قبول نداشته و سراغ مسئلهی زن میرویم. در چنین نگاهی آن چه غایب است خود انسان است. انسان تعریفشده از سوی هر دو گروه، چه «ستمگر» و چه «ستمبر» که خود را در مظان دفاع از حق خویش میبیند، انسان را از انسانیتاش خارج کرده و منتسب به یک سری ویژگیها شده، که خود آن ویژگیها از انسانیتاش بنیادیتر در نظر گرفته شده است.
فوکو به تبع از نیچه درباره ی «گفتمان کنشی» و «گفتمان واکنشی» بحث میکند. فوکو گفتمان واکنشی را گفتمانی میداند که بهظاهر قصد مقابله با گفتمان مسلط و ستمگر را دارد. غافل از اینکه این خود گفتمان کنشی است که محلهای نفوذی برای گفتمان درونکنشی یا واکنشی باقی گذاشته است. تا هم مخالفاناش بهخود مشغول شوند و هم منفذهای تنفس برای خود باقی گذاشته باشد. در واقع گفتمان واکنشی در درون خود «گفتمان کنشی» مسلط، به فعالیت و تعیین ایده مشغول است. اینکه امور را تا آن حد زنانه و مردانه کنیم و حقوق انسانی و دفاع از آن و تئوریزه کردن و حتا کنش و واکنش در مورد آن را تنها مختص به زنان بدانیم، در واقع در خدمت همان گفتمان اصلی و محوریای حرکت کردهایم که زنان را جدا از جامعه میخواهد؛ حوزهی عمومی مختص به مردان و حوزهی خصوصی مختص به زنان. نباید فراموش کنیم که منظور از «عمومیت حوزه» تعداد و کثرت و کنش افراد آن نیست؛ که اگر مثلا میلیونها زن در آن حوزه مشغول به فعالیت باشند، توانستهایم زنان را وارد حوزهی عمومی کنیم. حوزهی عمومی یعنی محل حضور عموم، مرد و زن و سرخ و سیاه و سفید و .. واکنشی مردانه با محتوا و ساختاری زنانه خانم صادقی مدعی شدهاند که این اقدام به دفاع از مجید توکلی باید صورت بگیرد و مردان حق ندارند در امری که در اساس زنانه است دخالت نمایند؛ و این امر را به خود زنان واگذارند. اولا باید از خانم صادقی پرسید درکجای این جریان، مردان مانع واکنش و یا کنش زنان شده است که قرار باشد پس از آن بگذارند که زنان خود به مسائل خودشان واکنش نشان دهند. دوما این استدلالی غیرمنطقی است، که مسئله زنان به زنان مربوط باشد. با این حساب، هیچ سفیدپوستی حق اعتراض به تبعیض نژادی را ندارد، و هیچ غیر یهودیای نباید به هولوکاست معترض شود. در ایران نیز اقوام و ملتها باید خودشان به درد خودشان برسند و اقلیتهای دینی هم بههمین منوال؛ و ما حق نداریم وارد چنین حوزههایی شویم. یک نقض غرض هم در مطلب خانم دکتر صادقی به چشم میخورد؛ از سویی همانند بسیاری دیگر که در این مدت به مردان روسریپوش معترض شدهاند، گفتهاند چرا درگذشته و در مقاطع تاریخی دیگر مردان معترض به اجحاف حق زنان نشدهاند.
اولا هر نسل از انسانها تنها جوابگوی ادعاها و عملکرد خودشان هستند. دوما به فرض که من ۳۰ سال طرفدار تبعیض نژادی و تبعیض جنسیتی بودهام، چون ۳۰ سال گذشته این گونه بودم، باید در ادامهی عمرم همینگونه بمانم و حق ندارم از لحظهی آگاه شدن به خطا بودن روش پیشینهام از آن دست بردارم؟ نکتهی مهمتر اینکه ایشان از سویی گله میکنند که چرا تا قبل از بازداشت مجید چنین حرکاتی از سوی مردان رخ نداده است، که این به طور ضمنی به این معنی است که ایشان توقع چنین کنشی را داشتهاند، اما در انتهای مطلبشان معترض میشوند و تعیین تکلیف میکند برای افراد این گروه که مسایل زنان را به خودشان واگذارید. یک نکته را خانم صادقی فراموش کردهاند و آن این است اصل اعتراض مردان با روسری، نشان دادن این بوده است، که پوشش زنانه و لباس زنانه بهخودیخود نمیتواند نشانهی تحقیر باشد. بیایید فرض کنیم که این اتفاق در زمان حکومت پهلوی روی میداد، آن موقع حاکمان به جای چادر ممکن بود که بلوز و دامن بر تن مجید بپوشانند و وی را آرایش کنند و به خیال خودشان او را تحقیر نمایند. باز هم چنین واکنشی از سوی مردان شایسته بود. زیرا اصل بنیادین مبارزه با تحقیر وسخیف شمردن انسانها است بهویژه اگر بنابر ویژگیهای انتسابی باشد و مخصوصا تبعیض و تحقیر مبتنی بر جنسیت. موضوع بعدی که ایشان و گروهی دیگر به آن اشاره کرده و اتفاقا آنرا بهعنوان یک کشف درونکاوانهی این اقدام قلمداد میکنند، این است که چون مجید یک مرد بوده این واکنش رخ داده است، و البته همگی نیز هم چون خود جمهوری اسلامی از ضمیر پنهان همهی این ۶۰۰ نفر خبر دادهاند که ما بهخاطر دفاع از مردانگی مجید این کار را کردهایم. سؤال من این است اولا؛ اگر شخصی که بر وی لباس زنانه پوشانده شده است، مرد نبود، دیگر اصلا موضوعی برای اعتراض وجود داشت؟ یعنی مثلا اگر بر تن خانمی لباس زنانه میپوشاندند ما باید اعتراض میکردیم؟ سوال دوم این است، یک نفر از این عزیزان نگفته که واقعا واکنش «زنانه» به این امر چه میتوانست باشد؟ آیا نوشتن مقاله در مورد اینکه خیر لباس زنانه تحقیرآمیز نیست، که خوب این بارها نوشته شده است و شکی نیست که مفید بوده است و تاثیر خودش را نیز گذاشته. اما منظور من راه و روشی برای یک کنش جمعی که بتواند چنین موضعگیری از جانب حکومت و همان رسانهها ایجاد کرده و همراه با پوشش خبریای گسترده، اصل تعرض و نیتش را خنثی کند. در پایان باید بگویم که پوشیدن روسری از سوی مردان هر چند شتابزده، هر چند با تعریفها و برداشتهای متفاوت آغاز و روبهرو شد؛ اما اتفاقا هرگز از سر خشم و عدم عقلانیت نبود. که خود واکنش اگرچه دربارهی یک «مرد» و از سوی تعدادی از «مردان»، صورت گرفت، اما بهدلایلی میتوان ادعا کرد واکنشی زنانه بود و روح زنانهی این عمل را میتوان از اندیشههای لوس اریگاری، فمینیست فرانسوی، دریافت کرد. او بر این باور بود، یکی از ویژگیهای «نوشتار زنانه» به تبع عمل زنانه، «بازنمایی اغراقگونهی تصویر زنان در نگاه مردسالارانه، بهمنظور بیاثر ساختن آن» میباشد. از سوی دیگر این واکنش بهدلیل آنکه در تلاش برای به چالش کشیدن، تقابل و دوگانهی «زن/مرد» بود، زیرا که خود حجاب اجباری بهمنظور پررنگ سازی این تقابل است. ژاک دریدا یکی از نقدهایی که به تفرک غربی وارد میسازد همین، تقابلهای دوتایی است که اتفاقا و معمولا یکی از آنها دارای بار مثبت و پسندیده است. هلن سیکسو و ایریگاری حتا بهنوعی کریستوا این تقابلهای دوتایی را ناشی از تفکر فالوسمحور مردانه میدانند و بر این باورند اندیشه و زبان زنانه عاری از این تقابلها و دربردارندهی هر دوی این دوتاییها، بدون باور به برتری و سروری یکی بر دیگری است. آیا اقدام روسری پوشیدن مردان چیزی غیر از این بود که این تقابل ایجاد شده توسط نگاه مردسالار را به چالش بکشد. آیا چنین اندیشه و چنین کنشهایی زنانه نیستند؟ گیریم که فاعلاش تعدادی مرد بوده باشند و بدون شک تعداد کثیری از آنها باچنین خودآگاهی عمیق فمینیستیای این عمل را انجام ندادهاند. از سوی دیگر اقدام به این عمل از سوی مردان و تصویرهای مردان با روسری، از منظر بصری چنان قوی و ساختارشکن عمل کرد که بهمراتب بیش از تصویر زنان بیحجاب، توانست مسئلهی تفکیک جنسیتی با حجاب اجباری را، به شیوهای بدیع و دمکراتیک به چالش بکشد. همچنین به نظرم مهم نیست که آیا همهی این ۶۰۰ و اندی مرد دقیقا از منظری فمینیستی، و با نگاهی رادیکال در حوزهی زنان به این عمل پرداختهاند یا نه. و آیا تمامی این مردان به همهی حقوق برابریها و نگاه زنانه باور داشته و به آن مسلح هستند یا نه. بلکه در اثر همین فعالیتهای برابری خواهانهی جنبش زنان ایران، چنان نگاهی به جامعه تسلط یافته که دیگر همین تعداد از مردان که ممکن است تا به امروز هیچ فعالیتی هم در حوزهی زنان نداشته و حتا بیانیهی کمپین را هم امضا نکرده باشند، لباس زنانه و زنانگی را خوار نمیشمارند. آیا باید از فاعلیت فیزیکی زنانه خوشحال باشیم یا از سوبژکتویته شدن کنشهای جمعی جامعه اگر چه در عرصهی مجازی هم باشد. تفاوت سوبژکتویسم این عمل، با آن فاعلیت فیزیکی که برخی بهدنبالاش هستند، در این است که هم فاعل عمل و هم ذهنیت به زنانگی گراییده است. و این نبوده و نشده است جز با تاریخ پرفراز و نشیب مبارزهی زنان و جنبشهای زنان. مطالب مرتبط • اعتراض به حجاب اجباری یا دفاع از مردانگی؟ / فاطمه صادقی
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
تام و شهرت مارا پدران و مادرانمان انتخاب نموده و ما در انتخاب آن نقشی نداشته ایم و بدین بهانه ابتدا پوزش میخواهم از همه آنان که نامشان نشان از تعلق پذیری خانواده شان بیک تعصب و یا فرهنگ گروهی و یا مذهبی دارد . زندگی هر فرد معمولا از چند بخش تاثیر پذیر تشکیل میشود که نمیتوان از تاثیر بسیار زیاد محیط خانواده .مدرسه .محله . روستا و شهر و کشور بسادگی گدشت . اگرچه در بخش دیگز رندگی یعنی تحصیلات بالاتر . ازدواج . انتخاب کار و محل سکونت پس از رشد امکان انتخاب بیشتری برای انسانها فراهم میباشد ولی همه ما بنوعی متاثر از بخش اول زندگیمان که غیر انتخابی است میباشیم و گاهی اوقات آنچنان شروع زندگی روان پریشمان میکند که در بخشهای دیگر زندگی مانند روابط با شریک زندگی یا نیمه دوم و پیداکرده مان .فرزندان و اجتماع دید گاه افراطی را پیشه میگیریم . چه فرزندان حانواده های غیر مذهبی که در بزرگی مذهبی شده و یا بچه ای که در خانواده ای با تمام آزادی های انسانی بزرگ شده و در بزرگی سختگیری های فراوانش زندگی را بر همسر و فرزندان تاره میسازد و یا فرزندان افراد متعصب مدهبی که دربزرگی دست از دین و مذهب میشویند .
-- جهانگیر آرشید ، Dec 20, 2009نام خانم فاطمه صادقی نیز شاید همان شتاب گریز از مرکز را در روان ایشان افزون نموده که ایشان هر کار خوب نیمه دومشان را هم ناهنحار میبینند و توهین یا تجاوز به حریم حرمشان میپندارند .و ایشان غافل میمانند که سوای اندیشه به هر جنسیتی من آزادم که از هر انسانی با هر ویژگی سوای رنگ نژاد ملیت و نژاد اهم از زن .مرد یا کودک پشتیبانی نموده و نگذاریم به کسی و حقوقش تحاوز شود بویژه انکه آن کس هم میهن من و نیمه دوم و کامل کننده من در تمام براخل زندگی باشد . مادر من و خواهر من . همکار من . آموزگار من . استاد من و پزشک وپرستار من و........ نیمی از انسانیت من باشد و حانم فاطمه صادقی کاش به این پیام همیشه جاوید سعدی بزرگ ارادت داشتند که : بنی آدم اعضای یکدیگرند ... که در آفرینش زیک گوهرند .
واینرا بیاموزند که هیچکس برای احترام و برسمیت شناختن حقوق انسانی نیمه دومش نیاز ی به روادید و صلاحدید خانم دکتر فاطمه صادقی ها...ندارد
تنگ نظری در تمام وجودمان رخنه کرده.هر کس آزاد است بهر نحویکه میداند و یا میتواند نسبت بعکسهائیکه از مجید انداخته بودنند حساسیت نشان دهد.قبلن کمپین« من اعتراف میکنم» بود حالا برای خنثا کردن اینکار حکومت عده ای از ایرانیان تحصیلکرده و هنرمندان و مبارزین راه آزادی بنظرشان رسیده که مجیدهای دیگری شوند تا جلو تنهائی مجید را بگیرنند.
-- mehrdad ، Dec 21, 2009برای ا ینکار باید از کسی اجازه گرفت؟یکم از دنیای بسته خود بیرون آئیم.شخصن رو سری سر کردم و افتخار میکنم که مثل مادرو خواهرم باشم . کسانیکه دم از مردی میزنند ،شاید مادرشانرا یا هرگز ندیده اند و یا مادرشانرا دوست ندارند. دست از مردی و مردانگیمان بر داریم . فعلن زنان ما پیشتاز آزادیخواهی هستند و باعث افتخار منه مرد هستند.درود بر زنانیکه مردانه در میدانند و درود بر مردانیکه برای همدردی با حجاب اجباری زنان ،حجاب میگیرند.
این بحث شما اقایان و خانمها و نیز نگاه تحقیر امیز کیهان و دستگاه قضایی به اقای توکی کاملا غلط است و برای برسی علل بکار بردن این وازه-- مردانگی -- در ایران و حتی در اروپا نیازمند راهنمایی جامعه شناسان و دیگر کارشناسان می باشیم.
-- mansour piry khanghah ، Dec 22, 2009چرا برخورد کیهان و دستگاه قضایی غلط است؟
انان از مبارزین و یا مخالفن این توقع را دارند که عادلانه و با شهامت در مقابل رقیب خود / دولت و یا نظام ج.ا. / اقدام به مبارزه نمایند.انان وازه مردانگی را بجای /عادلانه و با شهامت/بکار میگیرند و عکس انرا عملی ضعیف و زنانه میدانند.اما از پخش سخنان اقای توکلی خودداری مینمایند.مسوولین یا نباید تصاویر توکل را منتشر میکدند و یا hمرا با tasavir او سخنانش را هم پخش میکردند و درس شجاعت را به توکلی می اموختند.
چرا بحث فمینیست ها و مردان مدافع انان درست نیست؟
در ایام قدیم لغب مردی و مردانگی در جنگ و انقلابات و کلا در زندگی روزمره مردم برای انسانهای با شرف و با تعصب و جنگجویان بکار میرفت و امروزه هم این لغب برای افراد خاص به کار برده می شود و اکثر کسانی که این وازه را به کار میبرند/به زنان عادی به همان اندازه احترام میگزارند که به مردان عادی احترام می کنند.
وازه زنانه به عنوان تحقیر پس از بکارگیری وازه مردانه در زمان قبل از اسلام هم رایج بوده است.اما از دوستی حزب الهی شنیده ام که در کتاب اسمانی قران امده است که زن ناقص العقل /ناقص الخلقه می باشد.درسی و یا عدم صحت گفته این دوست را نمی دانم.
اما باید به برادر اقای شریعتمداری بگویم :در شرایط مبارزه نابرابر /مردانگی نشان دادن را فقط از انقلابیون و افراد خاص باید توقع داشت / اقای توکلی در این مقام نیستد.توجه به مبارزان مسمان شاخه فداییان اسلام و مبارزان فلسطینی و مبارزان شیعیان در عراق و لبنان و روشهای گوناگون بکار برده شده توسط انان به اصلاح روش برخورد دوباره شما با چنین افرادی کمک خواهد نمود.
mansourpirykhanghah@t-online.de