جنسیت و توانمندیفروغ .ن. تمیمیتوانمندی واژه مدرن و شیکی بهنظر میآید که چند سالی است جای خود را در زبان فارسی باز کرده و دیگر در زبان گفتاری و نوشتاری ما جا افتاده است. میدانید که این اصطلاح، معادل واژه انگلیسی «Empowerment» به معنای اختیار تام وتمام است. اما من وقتی این کلمه را میشنوم به یاد آرمک یا روپوش آبی دبستانم میافتم که در روی سینه طرف چپش گلدوزی شده بود: «توانا بود هر که دانا بود». بچهها این شعر زیبای فردوسی را که بیت دومش: «زدانش دل پیر برنا بود.» است، از حفظ بودند. شاعر دوران ما سپهری هم شاید هنگام سرودن این سطر: «پشت دانایی اردو بزنیم» به یاد فردوسی بوده است. این روزها کلمات «توانا و دانای» پیر طوس در واژه تر و تازه توانمندی متبلور میشود. همچنین، این کلمه مرا و شاید شما را هم بهیاد واژه پرقدرت آفریدن میاندازد و انگار که این دومی نتیجه طبیعی آن اولی است، که آدم از شنیدنشان به جنب و جوش میافتد. حالا اگر بخواهیم در کنار بیان شعری از توانمندی، یک تعریف علمی هم از این اصطلاح داشته باشیم، میتوانیم بگوییم توانمندی افزایش دانستهها و مهارتهای ذهنی و جسمی انسان است، و افزون برآن، توانمندی، داشتن استقلال فردی، اقتصادی، آزادی و رهایی هم هست. بدیهی است که دسترسی به امکانات رفاهی و آموزشی، شرایط اصلی برای افزایش تواناییهای جسمی، روحی و پیشرفت هر فرد است. دردانش امروز در ایجاد خودآگاهی فردی و هم در امر مشاوره، مدیریت و همکاری گروهی، تحقیقات مفصلی در زمینه چگونگی توانمندکردن افراد انجام شده است. اما واژه هویت هم مثل واژه توانمندی، امروزه اصطلاح مشهوری شده است و برای خودش در علوم اجتماعی جایگاه ویژهای پیدا کرده است. جامعهشناسان معاصر، در مورد انواع و اقسام هویتهای انسانی تحقیق میکنند. در تمام فرهنگهای موجود زن و مرد در روند اجتماعیشدن با تربیت مردانه و زنانه پرورش مییابند. مثلا یک زن بهواسطهی جنسيت بيولوژيكاش که داشتن بدن زنانه است؛ هویت زنانه پیدا میکند و با نوع تربیتی که مرسوم زنان است بزرگ شده و جنسیت فرهنگی ـ اجتماعیاش شکل میگیرد. با بهعهده گرفتن نقشهایی که در زندگی برعهده اوست، هویتهای دیگری مانند مادری، همسری و یا هنرمند بودن را تجربه میکند. در ضمن مطالعات جدید در مورد هویتهای انسانی نشان از تغییر مفاهیم در تعاریف قدیمی و جاافتاده آن دارد. این تحقیقات نشان میدهند که هویت جوامع انسانی از هر نوع که باشند بهتدریج دگرگون میشوند. درزمان ما بعضی از این تغییرات شدت گرفتهاند. برای مثال پیشرفت فردی و اجتماعی زنان، آنان را با هویتهای جدیدی آشنا کرده است که تا صد سال پیش با آن بیگانه بوده و بهندرت به آن دست مییافتند. هویت مردانه درتمام فرهنگها، به عنوان هویت قویتر و فعالتر تثبیت شده است. و اکثریت مردان رهبری اقتصادی و سیاسی جهان را دردست دارند. ورود به حوزههای انحصاری مردان و محو تدریجی مفهوم سنتی هویت زنانه، که زنانگی را در «جنس لطیف و خانگی» خلاصه میکرد؛ بحران هویت و ارزشی مردان را نیز بهدنبال دارد. در دنیای ما زنانگی و مردانگی بهتدریج از اسارت قالبهای از پیش ساختهشده رها میشوند. بنابر این هویتهای زنانه و مردانه نیاز به تعریف مجدد دارند. اکثریت زنان در دوران ما در تلاش برای یک زندگی بهتر، بیش از هر دورهای در تاریخ به آموزش، دانش و هنر روی آوردهاند و روزبهروز بیشتر از پیش مرزها و موانع جنسیتی و اجتماعی را پشت سر میگذارند. ما اغلب درباره نقش زنان در توسعه اقتصادی و اجتماعی ملتها میشنویم. و میدانیم که توسعه اقتصادی و اجتماعی بدون مشارکت فعال زنان در جامعه امکانپذیر نیست.
توانمندی زنان در سیاست و بهدستآوردن پستهای حساس سیاسی، قدرت اجتماعی زنان را افزایش میدهد. در نیم قرن اخیر روی آوردن زنان به سیاست باعث رشد سیاسی زنان و ایجاد قشر جدیدی از زنان قدرتمند در جهان شده است که بهعنوان اعضای احزاب، سفیر، نماینده مجلس، وزیر، نخستوزیر و رییس جمهور در پیشبرد سیاستهای ملی و جهانی سهیم هستند. زنانی که ساعتها در سالنهای مذاکره به بحث نشسته و در مورد مسائل جهانی تصمیم میگیرند. در دنیای کنونی شانزده و یک دهم درصد از نمایندگان تمام پارلمانهای دنیا زن هستند. هرچند که هنوز درصد زنان سیاستمدار در اکثر کشورها پایینتر از مردان است؛ اما روند مشارکت زنان در سیاست همچنان رو به رشد است. مثلا در سه سال گذشته زنان در چند کشور به موفقیتهای مهم سیاسی دست یافتند. در آلمان، لیبریا و شیلی زنان به ریاست جمهوری و صدر اعظمی رسیدند. در ژاپن طرح امپراطور شدن زنان مورد بررسی قرار گرفت. درعراق بیست و پنج درصد از کرسیهای پارلمان برای زنان نماینده رزرو شد و در افغانستان شصت و هشت نماینده زن به پارلمان رفتند. حتی در عربستان سعودی و در شهر جده، دو زن دو کرسی را در اطاق بازرگانی از آن خود کردند. آنگلا مرکل که اخیراً برای بار دوم به صدر اعظمی آلمان انتخاب شد تا کنون چند بار از طرف مجله مشهور فاربز در امریکا به عنوان مهمترین زن دنیا انتخاب شده است. در لیست صد نفری توانمندترین زنان دنیا به نامهایی چون هلری کلینتون اولین زن کاندیدای ریاست جمهوری در امریکا و وزیر امور خارجه فعلی این کشور و سونیا گاندی، رهبر حزب کنگره در هند، و نلی کروز، کمیسر عالی پارلمان اروپا بر میخوریم.
نلی کروز شصت و هفت ساله از حزب مردم برای آزادی و دموکراسی در هلند، اولین زنی است که در سال ۲۰۰۴بهعنوان کمیسر عالی پارلمان اروپا انتخاب شده است. حزبی که کروز عضو آن است در حال حاضر یکی از احزاب اپوزیسیون در پارلمان هلند میباشد، با اینوجود به علت لیاقت و کاردانی نلی کروز دولت هلند او را مجددا کاندیدای پست کمیسر عالی در پارلمان اروپا کرد. دو هفته پیش نلی کروز برای دومین بار به این سمت انتخاب شد. در ایران امروز تبعیضات قانونی و فرهنگی بیشماری نسبت به زنان وجود دارد، اما با روی آوردن زنان به آموزش بهعنوان پایه اصلی توانمندی و استقلال اجتماعی، ما شاهد ارتقاء چشمگیر آمار آموزش زنان هستیم. اگرچه هنوز درصد اشتغال زنان در ایران در مقایسه با کشورهای پیشرفته بسیار پایین (16 - 20 درصد) است. با اینهمه مشارکت زنان تحصیلکرده در ساختارهای دولتی در ظرف بیست سال سال گذشته دو برابر شده است و چهل و هشت درصد از تمام زنانی که در دستگاه دولتی کار میکنند مدرک لیسانس یا بالاتر دارند. افزایش میزان مشارکت زنان در سیاست نیز در ایران قابل توجه است. که از آن جمله میتوان به افزایش شصت درصدی شرکت زنان در انتخابات مجلس در سال ۱۳۷۹ اشاره کرد. بر طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی زنان در ایران حق رئیس جمهور شدن را ندارند. در سالهای اخیر کنشگران زن در اعتراض به این تبعیض آشکار جنسیتی به شیوههای گوناگون آن را به چالش کشیدهاند. در هشتمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۰، چهل و هشت زن در حرکتی اعتراضی خود را کاندید ریاست جمهوری کردند. اکثر این زنان، زنانی گمنام با تحصیلات متوسط بودند. اما با رفتن به وزارت کشور و ثبت نام خود به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری در واقع آگاهی، حساسیت و بلوغ فکری زن ایرانی معاصر را بهرخ کشیدند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
آدم خیلی متن ها را می خواند ته اش از خود می پرسد: "خب که چی؟".
نویسنده ی این مطلب هم احتمالا به این سوال توجه خاصی نشان نداده!
تم نقش جدید زنان، چیزی نیست که ایشان بخواهد آن را به مرد یا زن ایرانی اثبات کند و یا نشان بدهد. برعکس، کلمات و روش داستان پردازی نویسنده این تصویر را نشان می دهد که مخاطب خود را کودکی فرض کرده که نمی داند رهبران زن در دنیای امروز دیگر یک عدد کمتر از انگشتان دست نیستند! به زبانی دیگر، خود این فرض، نشان دهنده ی پارادوکس درونی خود نویسنده است بین دنیای فارسی اش و دنیایی که در آن علوم اجتماعی خوانده (از نوع انگلیسی اش). این پارادوکس از نظر من چیز غیر طبیعی ای نیست، با این حال روش پل زدن بین دنیای نویسنده و مخاطب مضحک به نظر می رسد زمانی که آن چه در ذهن مخاطب بماند قیافه ی آنجلا مرکل باشد تا معنی مجرد جنسیت!
-- Sina ، Dec 4, 2009