«وقتی همه چیز تغییر کرد»برگردان؛ ونداد زمانیخانم گیل کولینز، عضو سابق هیئت تحریریهی نیویورک تایمز کتابی را با عنوان «وقتی همه چیز تغییر کرد»1 به بازار عرضه کرده است که در آن مروری بسیار جالب بر موقعیت اجتماعی زنان آمریکا از سال ١٩٦٠ میلادی تاکنون داشته است. ترکیب مشترکی از ارائه اطلاعات تاریخی- اجتماعی با استاندارد تحقیقات دانشگاهی و نیز زبانی ملموس اما سرشار از طنز، اثر این زن نویسنده را دست یافتنی و حقیقی کرده است. نگاه ژورنالیستی خانم کولینز در این کتاب، به تاریخچهی دستاوردهای زنان آمریکا در نیم قرن گذشته محدود نمیشود بلکه تلاش اصلی او در این جهت است که تصویری از برداشتها و پیشفرضهای جامعهی دههی شصت میلادی از زندگی زمان آمریکایی ارائه بدهد. این روزنامهنگار معتقد است بخش بزرگی از زندگی زنان امریکایی به برداشت و توقع جامعه از آنها گره خورده بود. از این روی گیل کولینز با ظرافت و زیرکی تمام با موازی نشان دادن حوادث و تغییرات بزرگ اجتماعی و موقعیت زنان به نوعی افشاگری رندانه دست زده است، هرچند ضمن وفاداری اش به عنوان کتاب از تغییر اساسی شرایط زندگی زنان سخن میگوید ولی در کنار آن نیز از یک امّای بزرگ در متن کتاب نگهداری می کند.
او روایت و بازخوانی گذشته را از خانه های کوچک بیرون شهر دههی ۶۰ شروع می کند، جایی که در تخیل نسل جدید به محلههای عجیبی می ماند که مردان متاهل سرخورده با کت و شلوارهای خاکستری با زنان همیشه مست همسایه رابطه داشتند. اما اسطورهی شهری که سال ۲۰۰۹ از آن دوران دارد کجا و اسطورهای که آنها در سر میپروراندند کجا؟ «پیش از سال ۱۹۶۰، آمریکا دیگر کشوری با اقتصاد متمرکز بر کشاورزی نبود و تنها ۳۰ درصد خانوادهها در روستاهای کشور زندگی میکردند. کشور در اوج رونق اقتصادی بود و دامنهی ثروت حتی لایههای پایینی جامعه (طبقه کارگر) را نیز دربر گرفته بود. ۶۰ درصد مردم صاحب خانه بودند و همه تلاش میکردند تا به رویای زندگی آمریکایی (داشتن شغل خوب و خانهای در حومهی شهر و دارا بودن یک خودرو و بچههای خوبی که به مدارس خیلی خوب میروند تا زندگی بهتری از والدینشان داشته باشند) جامهی عمل بپوشانند.» هر چند محلههای شیک بیرون شهر آنزمان در برابر خانههای قصر مانند امروز حومهی شهر بسیار بیرونق بودهاند ولی همین هم برای مردمی که با تلخی تمام سختیهای جنگ جهانی دوم و رکود اقتصادی بعد از آن را تجربه کرده بودند رویای محدود دههی ۶۰ نعمتی بزرگ بود. چنین بود که وقتی زوج جوانی آرزوی سکونت در محله های بیرون شهر را عملی میدید، پلهی بعدی تمول را هم در این مییافت که افتخار بازگشت به آشپزخانه را نصیب زنهای خانواده سازد.در دورهی رونق اقتصادی، زنهای سیاهپوست آمریکایی ماندن در خانه و نگه داری از بچه های خودشان را به کار در خانهی دیگران و سرپرستی بچههای غریبه ها ترجیح میدادند. علاوه بر آن امکان داشتن ماشین ظرفشویی، رختشویی و خشککن، غذای آمادهی یخزده، انواع کتابهای آموزش آشپزی در ١٠ دقیقه و یخچال برای نسلی که داشتن آب لولهکشی را موهبت میدانست, خوشبختی محض بود. شکی نیست که همهی واقعیت هم تنها مد روز و تبلیغات وسیع برای جذاب نشان دادن زن خانهدار نبود. آمار نشان میداد که زنان خانهدار تا ۵۵ ساعت در هفته کار میکنند و عملاً هر چه بر اسباب راحتی کار در خانه افزوده میشد، به همان اندازه نیز ریخت و پاش و مصرف اعضای خانواده افزایش مییافت.
ناگفته نماند که در همان دوران طلایی زن آمریکایی با روپوش آشپزخانه، ۴۰ در صد زنان متاهلی که کودکان دبستانی داشتند، شغلی به غیر از خانه داری را دارا بودند. با از راه رسیدن زنانی که در جستوجوی حقوق همجنسان خود بودند، تلاشگرانی چون «بتی فردیناند»، که سعی کردند تا رنج زنان خانهدار را آشکار کنند، زلزلهای اسطورهی زن شاد خانهدار را تکان سختی داد. اما نکتهی دیگر این است که خانم نویسنده بار دیگر ماجراها را به طور موازی بازگو میکند. یعنی از طرفی به فعالیت زنان فمینیست میپردازد اما در همان حین هم به جمعآوری ماجراهای رایج آن زمان نظیر محکوم شدن یک زن در دادگاه مربوط به جریمههای ترافیکی به خاطر این پوشیدن شلوار به جای دامن در جلسهی دادگاه و یا زن وکیلی در ایالت میسیسیپی که به خاطر پوشیدن لباس غیررسمی و شلوار لی موکلاناش را از دست میداده، پرداخته است. برخی رویدادهای جامعه به گونهای تراژدیک در کتاب بازگو میشوند, مثلاً داستان « ویولا لیوزو »،مادر پنج فرزند در حال رانندگی به سمت یگ گردهمایی زنان فینیست درون ماشین به ضرب گلولهی اعضای کوکلاس کلان به ضرب گلوله کشته می شود. پلیس شهر در توضیح علت کشته شدن او اعلام میکندکه این زن در حین رانندگی زیادی به مرد سیاه پوست همراهاش چسبیده بوده است.
نویسنده ما را به مبارزات زنانی که در جنبش حقوق مدنی شرکت داشتهاند، به مبارزه با قوانین ضد زن و از آنجا به موج رو به رشد مد و سلیقه ساخته شده توسط زنان رهنمون میکند. گیل کولینز به همه جا سر میکشد، او از محبوبیت شغل جدید مهمانداری هواپیما میگوید که به نوعی یادآور جذابیت زن خانهدار شدن اوائل دهه ٦٠ است. زنان بیچارهی کمرباریک و جوانی که عملاً برای حفظ شغلشان باید لاغر میماندند و دستهایشان را نرم و لطیف نگه میداشتند. نویسنده از زنان شاغل ولی مجرد و نمونهای که از رفتار آنها ساخته شده بود گزارش میدهد، زنان جوانی که با پشتکار تمام مشغول لوندی و طنازی بوند تا مدیران شرکت را وسیلهی ترقی شغلی خود بکنند در شرایطی که عملاً زنان, حتی با و جود قابلیتهای مساوی، بسیار کمتر از مردان دستمزد میگرفتند. امروز، به یمن تلاش زنان، بخش بزرگی از نابرابریهای اجتماعی برطرف شده است امانویسنده با این شبهه کتاب را به پایان میرساند که بدون شک نسل بعدی زنان، بسیاری از کارها و پندارهای اجتماعی ساخته شده برای زنان معاصر را به سخره خواهد گرفت. این همان کاریست که گیل کولینز در مورد نیم قرن گذشته انجام داده است. 1-Gail Collins, When Everything Changed: The Amazing Journey of American Women from 1960 to the Present, Little, Brown, 471 pp
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|