بدن به مثابه متنکارا لی، ترجمه از نیلوفر الفsmileyhuman@gmail.comاورلان هنرمند بحثبرانگیز فرانسوی، با مسألهدار کردن تن خود در بازنماییهایی گروتسک، این اصل را که بدن نه یک وجود زیستشناختی، که سطحی برای پذیرش نقوش فرهنگی است را در کاربستهایی ویرانگر، ادعا میکند. مدیوم و رسانهی هنری اورلان تن خود اوست، مادیت عریان و خشن تن. از یک سو رسانه و موضوع یکی شده و از سوی دیگر تن چیزی جز وانمودهای تبلیغاتی از خویش نیست. اورلان اغلب اندامی اضافی بر تن خود میکارد و باز با برداشتن آن خود را به حالت دیگری میبرد که قطعا حالت اول نیست. بدن او مدام تبدیل به بدن دیگری میشود. او تن خود را آشکارا به تیغ یک «کالبدشناسی سیاسی» میسپارد تا بنیانی را به رخ بکشد که بازنماییهای بدن تا کنون چیزی جز سرپوشی بر آن نبودهاند. صورتی کبود، تاریکتر از رنگ شب، برای درخاطر ماندن کافیست. زنی میخندد، صورتش را به پهلوها میچرخاند تا توجه بیننده را به بریدگیهایی جلب کند که گویی گوشش را به سختی به بدنش متصل نگاه داشتهاند، و چنین به نظر میرسد که گوش میخواهد بر رودخانه خون اطراف او شناور شود.
اینها تصاویری هستند که اورلان برای بازنمایی خودش از آنها استفاده میکند. او معمولاً هم پس از اجراهای وحشتناکاش و هم پس از درمان بعد اجرا، از شکلافتاده به نظر میرسد. البته در صورتیکه بخواهیم در نظر بگیریم که فرهنگ ما چهطور یک بدن معمولی را تعریف میکند، میتوانیم بدن او را ازشکلافتاده بگیریم. اورلان با نشان دادن این نوع از تنبودگی بهعنوان هنر، میخواهد نظر خودش را درباره بدن بهعنوان یک برساخت اجتماعی به رخ بکشد. این نظر او بر متنبودگی بدن بهمنظور به پرسش کشیدن بازنمایی معمول آن تأکید کرده و سنتها و ایدئولوژیهای فعلی، بهویژه در زمینه قوت بخشیدن بیشتر بر زنانگی را به چالش میکشد.
اورلان هنرمند پرفرمنس فرانسوی است که تمرکز کارهایش بر روی بدن خود و بازنماییهای آن است. مشکلی که اورلان توانسته آن را بیابد، منعکسکننده آثار انتقادی فمنیستی اخیر است که بدن مؤنث را بهعنوان ابزاری برای سلطه مردان میشناسند. این فمنیستها و اورلان که معتقد به نظریات آنهاست، مفهوم فوکویی بدن را پذیرفتهاند، که در آن بدن بیشتر سطحی برای پذیرش نقوش فرهنگی است تا یک وجود زیستشناختی. فوکو در اینباره مینویسد: «در قرن نوزده بدن انسان وارد دستگاههای قدرت شد تا این دستگاهها آن را کشف کنند، بشکنند و باز بچینند. یک «کالبدشناسی سیاسی»، یا به عبارتی «دستگاههای قدرت»، متولد شد؛ این دستگاهها بودند که معین میکردند چطور یک نفر میتواند بدنهای دیگر را تصرف کند، تنها به آن دلیل که همه کارهایی را که آن یک نفر میخواهد انجام دهند، بلکه همانطور که او میخواهد نیز فعالیت کنند.»(مراقبت و تنبیه ـ ۱۳۸). مهمتر آنکه این ایدئولوژیهایی که بر روی بدن نوشته میشد به حفظ نظامهای نظارتی کمک میکرد.
از جهت نشانهشناختی، کاری که اورلان و فمنیستهای علاقهمند به نظریه بازنمایی انجام میدهند یادآور این است که نه تنها بدن به خودی خود ارزش تحقیق را دارد، بلکه بازنماییهای آن نیز حائز اهمیت هستند. مدلولها از این نگاه از اهمیت کمی برخوردار بوده، و دالها و شیوه اتصالشان به مدلول حائز اهمیتی درخور. هنر اورلان بسیاری از ساختارهای گوناگون اجتماعی را با دور زدن تکرار دوتاییهای موجود، به زیر سوال کشیده و تهدید میکند.
به همین دلیل آثار او از جمله آثار «اینفورمه»1(شکلپریش) محسوب میشوند. «اینفورمه» عملی است مشابه و همردهی «واسازی»2. اگر چه تفاوت مهم آنها در این است که واسازی با اشاره به اینکه کنشگران مخالف برای دلالت بر دیگری مورد نیاز هستند، تنها به ساختارهای دو تایی حمله میبرد؛ بنابراین با این دوتاییها مخالفت بنیادینی نشده و مورد تفکیک قرار نمیگیرند. از طرف دیگر اینفورمه راه فراری ایجاد میکند تا بخش سومی در یک نظام دوتایی بهوجود آورد بدون آنکه این حالت سوم هیچکدام از آن دو حد را تصدیق بکند. اینفورمه نظامهای دوتایی منطقی را با سیال ماندن و اشاره به اسطورهشناسی میشکند. به مبارزه طلبیدن این مقوله بندیها به این معناست که تعریف اینفورمه تقریباً غیر ممکن است. اما حائز اهمیت است به این موضوع اشاره کنیم که اگرچه تعریف آن سخت است اما عمل اینفورمه غیاب معنا را به رخ نخواهد کشید.
اورلان به اسطورههایی که تاریخ هنر، زنانگی، زیبایی و جراحی زیبایی را احاطه کردهاند حمله میکند، بدون آنکه بر ساختاری پا فشاری کند که او را مجبور به انتخاب «این یا آن»3 میکند. «و» در آثار هنری اورلان بسیار پر اهمیت است. این کار با بازکردن دوتاییهای ساختارهای ستمافزای اجتماعی و به زیر پرسش کشیدن آنها، اجازه تفسیرهای گوناگون به بیننده میدهد تا سیاست را اینفورمه کرده و شق سومی تولید کند. پاورقیها: ۱- informé : از ریخت افتاده، شکلپریش ۲- deconstruction ۳- either / or
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
هنر نقاشی بدن وتغییر فرم بدن از قدیمی ترین هنرها ست . آرایش بدن از زمان ماقبل تاریخ وجود داشته . نکته مهم در ارتباط با هنر بدن ارتباط نزدیک آن با روح و روان انسان است.
-- بدون نام ، Nov 29, 2009از قسمت "زنان" ِ زمانه، بيشتر بخار هنري بلند ميشه تا قسمت غرهنگ و هنرش.
-- بدون نام ، Nov 29, 2009ممنون.
این مطالب خیلی عجیب هست و درکش سخت میشه مطالب بیشتر و واضحتری هم در این باره ارائه بدید
-- احد ، Dec 31, 2009ممنون