دختران چریکی که مردم را معذب میکردندلادن مقدماحتمالاّ یکی از مشهورترین آثار چاپی آمریکا در قرن ۱۸ لوحهای از «قتل عام بوستون» است كه توسط پل ریویر، نقرهکار برجسته و مبارز جنگی، حکاکی شده است. البته ریویر به علت نقشی كه در گردهمایی بوستون داشته و به عنوان کسی كه «سواری شبانه»اش (نامه رسانی تاریخی شب آوریل ۱۷۷۵ درجریان مبارزات انقلاب آمریکا) برای هشدار به مردم کنکورد در مورد رسیدن انگلیسها خبر آغاز انقلاب آمریکا را داد، بیشتر به یاد مانده است. (لانگفلو با بیاهمیتی شاعرانهاش نسبت به حقایق، قید نکرده كه ریویر قبل از آنکه بتواند این خبر را برساند بازداشت شده بود). «قتل عام خونین» در حالیکه توسط تاریخنویسان هنری اثری خام و شخصی به شمار میآید، به دلیل اهمیت تاریخیای كه دارد، به یکی از اجزای اصلی موزهها تبدیل شده و با وجود اینکه هیچگاه در هنرهای زیبا جایگاهی نداشته، یک عصر فرهنگی است كه ارزش به کلکسیون درآمدن را دارد. شاید بهخاطر عدم تجربیات موفق ریویر در زمینه فعالیتهای هنری، «قتل عام خونین» به محرک موفقی برای بیداری مردم تبدیل شد. این مجموعهی کتابمانند كه ترکیبی است از عکس و نوشته، به راحتی قابل فهم و به شدت تأثیرگذار است. در آن دوران پوسترها و اعلامیهها مهمترین و بزرگترین رسانهها و منابع خبری بودهاند. آثار محرک و الهامبخش امروزه وظیفه سختتری نسبت به گذشته دارند و بسیار پرهزینهتر هستند. تعداد بینندگان و تماشاچیان آثار بیشتر است، اما در حالیکه یک تبلیغ ۳۰ ثانیهای تلویزیون بیش از نیم میلیون دلار هزینه دارد، دسترسی به آنان محدودتر است. وسایلی كه در اختیار یک فعال اجتماعی یا یک هنرمند قرار دارد - وسایلی مانند پوستر یا نوشتههای چاپی - قابلیت دسترسی و اطلاعرسانی به تعداد وسیعی از مردم كه از لحاظ سیاسی بتوانند طیف قابل توجهی را تشکیل دهند، ندارند. پوسترهای دستساز به جای آنکه کار آمد و مفید باشند، صرفاّ در حد نمادهایی كه نشاندهنده خشم نوجوانان یا تبلیغهائی برای گروههای موسیقی تنزل یافتهاند. هنر سیاسی كه محدود شده است به تعداد کمی گالریهای آلترناتیو و بخشهای جنبی موزهها، معمولاّ توسط کسانی بازدید میشوند كه خودشان با پیام اثر همعقیده هستند. و لذا این آثار فرصتی پیدا نمیکنند كه توسط کسانی كه عقاید دیگری دارند دیده شوند. به نظر میرسد گاهی مؤثرترین کاربرد سیاسی هنر جنبه اقتصادی آن است. حراجهای آثار هنری مردم را متقاعد میکنند كه بهجای آنکه عملاّ دست به کاری مؤثر بزنند، فقط در این حراجها هزینه کنند. بهعنوان مثال، مجموعه آثاری كه شامل کارهایی از جاسپر جونز، رابرت راوشنبرگ، ریچارد دیبنکورن میشد، در حراجی كه به منظور حمایت از کمپین تبلیغاتی کاندیدای مجلس سنا، هاروی گانت، چند صد هزار دلار جمع آوری کرد، و نهایتاّ موفق نشد سناتور مقابلش جس هلمز را شکست بدهد. ممکن است این حقیقت مأیوسکننده به نظر برسد كه اگر بهخاطر گوریلاگرلز نبود، آمیزه هنر، نوشته، سیاست و بازاریابی به برکهای خشک و بیآب تبدیل شده بود. گوریلا گرلز برای اولین بار در بهار ۱۹۸۵ با پوستری كه در تمام مراکز هنری شهر نیویورک به نمایش در آمد، اعلام حضور کرد. در این پوستر پرسیده شده بود: «این هنرمندان چه وجه اشتراکی دارند؟» و نام ۴۲ تن از هنرمندان مشهور مرد ذکر شده بود. پاسخ در ادامه امده بود: «آنها همگی اجازه میدهند آثارشان در گالریهایی كه هیچ اثری از زنان، یا حداکثر ۱۰ درصد از آثار زنان را نشان میدهند، به نمایش در آیند». پوستر به نام «گوریلا گرلز؛ هوشیاران جامعه هنری» امضا شده بود. تعدادی از هنرمندانی كه نامشان در این پوستر آمده بود اهمیتی به آن ندادند ولی عدهای دیگر كه خود را روشنفکر و حتی فمینیست میدانستند، این موضوع را شرم آور دانستند.
در این زمان، به گفته نیویورک تایمز «فاصله بین عقاید و عمل روشن شده بود». تا قبل از پایان سال شش پوستر دیگر به نمایش در آمدند. در یکی از آنان نام گالریهایی كه کمتر از ۱۰ درصد از آثار زنان را نشان میدادند اعلام شده بود؛ در دیگری نام منتقدانی كه به اندازه کافی آثار هنری زنان را نقد نمیکردند لیست شده بود. پوسترها گستاخانه و جسورانه بودند. آنها از اشخاص مختلف نام میبردند و آمار و ارقام را منتشر میکردند. منبع خبری این آمار همیشه در پایین صفحه چاپ میشد تا این اطلاعات به آسانی قابل رد کردن نباشند. گوریلا گرلز مردم را معذب میکردند و در واقع کارشان موفقیتآمیز بود. طبیعتاً، کنجکاوی افکار عمومی و بهخصوص هنرمندانی كه از آنان در پوسترها نام برده شد بود، در مورد اینکه گوریلا گرلز واقعاّ چه کسانی هستند تحریک شده بود. صرفنظر از اینکه این گروه متشکل از زنان هنرمند بود، پیدا کردن جواب این سؤال ساده نبود. پوسترها شبها پخش میشدند، آدرس گوریلا گرلز فقط یک شمارهصندوق پستی بود و تلفنشان همیشه روی پیغامگیر میرفت. در مصاحبهها، آنها از نام زنان هنرمند در گذشته مانند فریدا، جرجیا و لوییس به جای اسم واقعی خودشان استفاده میکردند و عملی كه آنان را مشهور کرده بود این بود كه آنان در تمام مناسبتهای اجتماعی با دامن کوتاه، کفشهای پاشنهبلند و نقابی به شکل گوریل ظاهر میشدند.
استفاده از نقاب گوریل تدبیر بسیار بهجایی بود كه توجه مورد نیاز آنها را جلب کرد. توجهی كه بهدست آوردنش برای هنرمندان زنی كه از نظر اجتماعی محافظهکار بودند، اگر غیر ممکن نبود، کاری بسیار دشوار محسوب میشد. آنها در بحثها و مهمانیها با نقاب گوریل شرکت میکردند، با مجله وگ مصاحبه کردند و در برنامه تلویزیونی نایتواچ از شبکه سی بی اس حضور پیدا کردند. گوریلا گرلز اظهار میکردند كه داشتن نقاب گوریل در جهت رسیدن به اهدافشان امری ضروری است و باعث میشود كه گفتوگوها بهجای اینکه بر سر موضوعاتی چون شغل، سن و ویژگیهای ظاهری شخص انجام شود، حول موضوعات مورد نظر آنها صورت پذیرد. و هر کس كه فکر میکند كه این تغییر قیافه مضحک، جدیت تعهدات سیاسی آنها را زیر سؤال میبرد، باید بهخاطر بیاورد كه وقتی پل ریویر و همراهانش برای ریختن چای به بندر بوستون میرفتند مانند سرخپوستان لباس پوشیده بودند. در طول شش سال گذشته، پیامهای اجتماعی گوریلا گرلز در قالب برچسب، پوستر، تبلیغ در مجلات، کارتهای کریسمس و فیلمهای ویدویی پخش شدهاند. آنها شوخ، خبیث، غیرهمنتظره و کنایهآمیز بودهاند. ولی همیشه بسیار هوشمندانه عمل میکردند. بسیاری تصویر مشخص و از پیش تعیینشده هنرهای مفهومی در سالهای ۱۹۷۰ را میشناسند: سیاه بر روی سفید با حروفی با طراحی مشخص. ولی پوسترهای گوریلا گرلز دوره جدیدی از پوسترها را آغاز کردند كه به راحتی قبل فهم بودند، به حدی كه وقتی در سال ۱۹۸۶ پوستری با نوشتهای بهسادگی «در اروپا حتی بدتر است» به نمایش در آمد، همه میدانستند منظور چیست.
تصویر آنان (پاهای بلند، صورتهای مودار و زبانهای نوکتیز، بخوانید: باهوش، عجیب و البته قوی و سرسخت) به حدی مؤثر بود كه حتی متخصصان تراز اول روابط عمومی نیویورک، نمیتوانستند تصویری از آن بهتر و گویاتر طراحی کنند. ایده گوریلا گرلز به اندازهای موفق بوده است كه باعث شده بسیاری از سازمانها و گروهها در سراسر کشور به تقلید از آن بپردازند. برای آن كه ارزش واقعی آثار گوریلا گرلز شناخته شود و این آثار برای کلکسیونها جمعآوری شوند فقط به مدتی زمان احتیاج بود. امروزه به درخواست موزه گتی و کتابخانه عمومی نیویورک، گوریلا گرلز مجموعهای از پوسترهایشان را از سال ۱۹۸۵ تا سال ۱۹۹۰ در پنجاه نسخه منتشر کردهاند. پوسترها با موز شمارهگذاری شده و با بوسهای پایین صفحه امضا شده اند. در اکثر مواقع، گروههای زیر زمینی در طول پروسه رسمی شدن دچار تضادهایی میشوند، ولی گوریلا گرلز این کار را بدون خودبزرگبینی یا انکار هویت اصلی خود انجام دادند. آنها هیچ تغییری در پوسترها ندادند و پوسترهایی كه انتشار دادند همان پوسترهای اصلی و اولیه بودند (به جز در معدودی از موارد كه به علت صدمهای كه به پوستر وارد شده بود، انها پوستر جدید را روی کاغذهایی با کیفیت بهتر چاپ کردند، بقیه پوسترها بر روی کاغذهای ارزانقیمت باقی ماندند). این مجموعه در جعبه سیاهی كه در هر مغازه لوازم عکاسی پیدا میشود ارائه شده بود كه فقط در روی جعبه برچسب «گوریلا گرلز، هوشیاران جامعه هنری» وجود داشت. اطلاعات درج شده بر روی جعبه بهوسیله یک ماشین تایپ قدیمی و ارزانقیمت ـ كه در گذشته کارآگاهان پلیس آدم ربایانی را كه از این مدل ماشین استفاده میکردند، بهخاطر شکل خاص حروف این ماشین شناسائی میکردند ـ تایپ شده بود. در آمد فروش این مجموعه به مؤسسه غیرانتفاعی آنها اختصاص یافته تا فعالیتهای آینده گوریلا گرلز را از لحاظ مالی تأمین کند.
مجموعه آثار گوریلا گرلز به وضوح نتیجه کار گروهی است (نیویورک تایمز بین سه تا چهار گروه دوازده نفره را تخمین میزند) و با وجود آنکه کیفیت، شیوه برخورد و تأثیر پوسترهای مختلف با یکدیگر تفاوت دارند، پیوستگی و انسجام در همه آنها دیده میشود. پوسترهایی كه بیشترین تأثیر را دارند پوسترهاییاند كه یا آمار قابل توجهی را ارائه دادهاند (مانند پوستری كه اعلام کرد تعداد زنانی كه در سال ۱۹۸۵-۸۶ نمایشگاه انفرادی در موزههای شهر نیویورک داشتهاند یک نفر بوده است) و یا شدیداّ کنایهآمیز بوده اند. اساسنامه گوریلا گرلز متذکر میشود: «اگر صاحب گالری با یک هنرمند یا بازاریاب هنری او رابطه جنسی داشته است، مجاز به نمایش آثار او نیست مگر آنکه در نوشتهای به فاصله ۲۰ سانتیمتری اثر به این رابطه مستقیماّ اشاره کند». همینطور این اساسنامه، زیر سر فصل «فواید هنرمند زن بودن»، مواردی چون «دچار نبودن به شغل معلمی برای همه عمر» و البته «شانس چاپ عکس شخصی در مجلات هنری با لباس گوریل» را لیست کرده است. ایراد اصلیای كه به رویکرد آماری گوریلا گرلز وارد است، همان ایرادی است كه به «اقدامات مثبت» (سیاستهایی كه برای ترویج برابری حقوق و فرصتهای شغلی و اجتماعی، جنسیت و پیشینه نژادی را مورد توجه قرار میدهند تا به نوعی کثرت و گوناگونی را افزایش داده باشند) وارد است. در این سیاستها بیش از هر اقدامی، باید حداقل تعداد معینی از افراد با پیشینه نژادی خاص وجود داشته باشند. قرار دادن این پیشنیاز، با اصل تصمیمگیری بر اساس کیفیت و شایستگی منافات دارد. اما گوریلا گرلز این امتیاز را دارند كه میتوانند آمار را چنان بیپروا آشکار کنند و به رخ بکشانند كه عملاً کیفیت، موضوعیت خود را در این میان از دست میدهد. کم اثرترین پوسترها آنهایی هستند صرفاّ اهداف خیرخواهانه دارند و مقید به هنجارها هستند. یکی از این پوسترها فراخوانی است برای نامهای بزرگ دنیای هنر با عنوانی به این مضمون: «ما گالریهای خود را ترغیب کردهایم تا تعداد بیشتری از آثار زنان و هنرمندان رنگینپوست را به نمایش بگذارند". این نوع رویکرد ممکن است برای کسانی كه نهایتاً دوست دارند به عنوان «آدمهای خوب» شناخته شوند، راضی کننده باشد، خصوصاً اگر قبلاً از این افراد به عناوین دیگری در پوسترها یاد شده باشد. اما چنین پوستری بسیار کسل کننده است. موفقیت گوریلا گرلز تصحیح کننده و صحهگذار این اصل سیاسی است كه: «جهانی و سراسری فکر کن اما محلی و موضعی عمل کن». آنها از این نظر بسیار خوششانس بودند كه موضع و محل فعالیت آنها، یعنی دنیای هنر، چه از نظر جغرافیایی و چه از نظر فرهنگی کاملاّ ویژه است، و این موقعیت ایدهآلی است برای پوسترهای چاپی كه از نظر جغرافیایی و فرهنگی محدودیتهایی دارند. همچنین درحالیکه بسیاری در دنیای هنر دارند تمایل دارند كه در بالن «ما بسیار متفاوت هستیم» پرواز کنند، گوریلا گرلز قسمت بزرگی از این بالن را اشغال کردهاند. با وجود آنکه گمنامی گوریلا گرلز، كه به دقت هم مراقب حفظ شدن آن هستند، حتماّ بسیاری از مردم را خواهد رنجاند - وقتی کسی در ملا عام مورد استهزا و تحقیر قرار میگیرد معمولاّ دوست دارد بداند چه کسی او را مورد تمسخر و تحقیر قرار داده است. اما چیزی عجیب و شگفتآور در مورد این واقعیت كه حدس زدن هویت و چگونگی کار هنری هر عضو گوریلا گرلز غیر ممکن است، وجود دارد. این گمنامی به حفظ حس غیر دنیایی و عدم تعلق كه از اصول اولیه زیبایی شناسی است، کمک میکند. پو ریویر، علاوه بر قابلیتهای دیگر، نقره کار و طراحی بسیار مستعد بود و تلاشهایش برای برانگیختن توده مردم، سواری شبانه و تغییر چهره دادنهایش، چیزی بیش از یک بازی و سرگرمی است، این یک سنت آمریکایی است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
|
نظرهای خوانندگان
خیلی جالب بود.
فروغ
-- بدون نام ، Nov 9, 2009afarin, che magaleh khobi.
-- azadeh ، Nov 9, 2009