خانه > کتاب زمانه > معرفی کتاب > رابطهی اخلاق با خشونت | |||
رابطهی اخلاق با خشونتمیترا داودیاخلاق و دم زدن از اخلاق فقط خاص شریعتمداران نیست. فقط در ایران نیست که به بهانهی مبارزه با «منکر» به عنوان یک وظیفهی شرعی و اخلاقی حریم زندگی شهروندان مخدوش میشود. بلکه در جوامع استبدادزده اصولاً به بهانهی اخلاق عدهای که خود را حافظ اخلاق میدانند و دیگران را بیاخلاق و فاسد جلوه میدهند، بر زندگی اجتماعی مردم حکومت میکنند. در ایران، بعد از انقلاب فرهنگی ما با پدیدهی مربیان پرورشی بهخوبی آشنا هستیم. در آرژانتین هم بعد از کودتا مربیان پرورشی در مدارس، خود را حافظ اخلاق و سنتها میدانستند. در ادامهی گزارشهای ویژهی ادبیات آرژانتین در رادیو زمانه نگاهی داریم به رمان «درس اخلاق» نوشتهی مارتین کوهان از نویسندگان آرژانتینی در نمایشگاه کتاب فرانکفورت.
مارتین کوهان متولد ۱۹۶۷ در بونوئس آیرس از نویسندگان جوان آرژانتین است. او از نویسندگانی است که کودکی و نوجوانیاش را با دیکتاتوری نظامی گذرانده و برای همین جای تعجب نیست که در آثارش به پیامدهای خشونت در زندگی روزانهی مردم میپردازد. او «درس اخلاق» موضوع دیکتاتوری نظامی و اخلاقی را که نظامیان در جامعه ترویج میکردند، در قالب یک داستان تمثیلی بررسی میکند. مارتین کوهان در مصاحبهای میگوید: «من با نوشتن این رمان [درس اخلاق] میخواستم ببینم چطور میشود که یک نفر تصور میکند خشونت و سرکوب و تحقیر دیگران یک امر روزمره و بدیهی است.» او برای اینکار سراغ شخصیتهای سیاسی و تاریخی نمیرود، بلکه از انسانهای عادی که هر روز در کوچه و خیابان، در همسایگی ما زندگی میکنند و به ظاهر اشخاصی آرام و صلحجو که حتی آزارشان به یک مورچه هم نمیرسد استفاده میکند و فاشیسم در وجود چنین اشخاصی را نشان میدهد. کوهان در رمان «درس اخلاق»، تراژدی ظهور فاشیسم در زندگی عادی مردم را به شکل یک نمایش روی صحنه میبرد. مکان این نمایش یک دبیرستان خاص دانشآموزان نخبه در مرکز بونوئس آیرس است. داستان در سال ۱۹۸۲، در اوج دیکتاتوری نظامی در آرژانتین اتفاق میافتد و شخصیت اصلی داستان هم یک زن کاملاً متعارف با هوش متوسط است که بهعنوان مربی پرورشی یا ناظم در این دبیرستان کار میکند. محیط دبیرستان خفقانآور و تاریک است. دبیرستان نخبگان [یا کالج ملی] یک مدرسهی کاملاً سنتی است که فقط چند خیابان با پلاسا دمایو (Plaza de Mayo ) مرکز قدرت سیاسی در آرژانتین فاصله دارد. در این مدرسه است که نخبگان جامعه و طبقهی حاکم تربیت میشوند. کالج ملی، مدرسهای است شبیه مدرسهی نیکان که بعد از انقلاب، فرزندان سیاستمداران، بازاریان متمول در آن درس می خواندند. در اینجاست که اخلاق حاکم بر جامعه بهخوبی اجرا میشود و از دانشآموزان انتظار می رود که این آموزههای اخلاق را درونی کنند و بعدها آنچه را که یاد گرفتهاند، به جای پدرانشان در جامعه اعمال کنند. اخلاق اما همه جا از یک تعریف مشخص برخوردار نیست. در این دبیرستان آنچه که «اخلاق» نامیده میشود، بیش از هر چیز در «نظم» از نوع پادگانیاش خلاصه میشود و در این بین از همه چیز مهمتر، سرودهای ملی – میهنی است که دانشآموزان باید یاد بگیرند و اجرا کنند. مدرسهی نخبگان در رمان «درس اخلاق» به تمثیلی از سلطهی حکومت نظامی در کل جامعه تبدیل میشود. منتهی اگر در مناسبات پیچیدهی اجتماعی این سلطه گاهی کمتر به چشم میآید، در مدرسهی نخبگان که روابط ساده تر و آشکارتر است مثل آزمایشگاهی میتوان پدیدهی اخلاق نظامی - یا مذهبی و در هر حال فرموده را بررسی کرد.
در این مدرسه به عنوان تمثیلی از کل اجتماع، فرد اجازه ندارد از خودش خواسته و توقعی داشته باشد. او محکوم است که به جبر و تحکم و نظم انسانکش تن بدهد و از او انتظار میرود که با از خودگذشتگی خودش را در راه آرمانهای مورد نظر طبقهی حاکم قربانی کند. مربی پرورشی، با چهرهای گرد، با عینک و موهای چتری که روی پیشانی او ریخته است، در این مدرسه شروع به کار میکند. ماریتا دوموسرای زندگی جنسی ندارد و مدام دربارهی دیگران قضاوت میکند. او یک زن کاملاً عقدهای و بدبخت است که در شغل تازهاش بهعنوان مربی پرورشی و ناظم احساس شخصیت میکند و از طریق اینکار برای زندگی بدون عشقش معنی می تراشد. بهزودی در طول رمان او در نقش حضرت مریم و یک قدیس که حالا باید دیگران را ارشاد کند فرومیرود. او باکرهی مقدسی است که در عین حال پاسبان هم هست. او مراقب کوچکترین حرکتها و تخطیهاست. ماریتا جاسوس میسازد و خودش جاسوسی دیگران را میکند. در یکی از صحنههای رمان برای دستگیر کردن دانشآموزی که در توالت سیگار کشیده است، ساعتها و حتی روزها در توالت کشیک میدهد تا بلکه شاید فرد خاطی را دستگیر کند و او را به مجازات برساند. او در این کار موفق نمیشود اما اولین تجربهی جنسیاش را از سرمیگذراند و برای اولین بار مزهی لذت را میچشد. از این لحظه به بعد است که متوجه میشود که زندگی فقط در مجازات کردن دیگران و پاسداری از ارزشهای پوچ و فرموده نیست. او متوجه میشود که خواستهها و انتظاراتی از زندگیاش دارد و این آگاهی سرآغاز تحول شخصیتی او در رمان است. بهواسطهی همین آگاهی است که دریچهای به آزادی در دنیای بستهی مدرسهی نخبگان بهوجود میآید. «درس اخلاق» یک رمان خوشساخت با قلمی پخته و محکم است. قدرت بلامنازع ماریتا در پایان رمان مثل قدرت نطامیان کودتاچی در آرژانتین از بین میرود. ماریتا هم مثل دیگران رها میشود. او که خودش زمانی بخشی از نظام سرکوبگر بوده است، آزادیاش را بهدست می آورد، اما تراژدی اصلی در اینجاست که متوجه میشود ابتدا باید به آزادی و پذیرش مسئولیت عادت کند. شناسنامهی کتاب:
Martín Kohan: Sittenlehre. Roman
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
یادم انداخت که چرا ترک تحصیل کردم
-- بدون نام ، Oct 9, 2010