خانه > کتاب زمانه > معرفی کتاب > زمان، خاطره و پیری | |||
زمان، خاطره و پیریامیر رسولیآنتونیو تابوکی، نویسندهی رمان «به روایت پییرا» که به فارسی هم دستکم دو بار ترجمه ولی تاکنون منتشر نشده، مجموعه داستانی منتشر کرده با موضوع زمان و پیامدهای گذر زمان در زندگی عاطفی انسان. این مجموعه داستان تحت عنوان «زمان سریعتر پیر میشود» در غرب، به زبانهای ایتالیایی، انگلیسی و آلمانی منتشر شده است. زمان همواره موضوع خوبی برای رماننویسان بوده است. نویسندگانی مانند مارسل پروست، ویرجینیا وولف و ویلیام فاکنر در آثاری ماندگار به این موضوع پرداختهاند. زمان شاید مهمترین مووضع ادبیات مدرن در دهه های نخستین قرن بیستم باشد. زمان را میتوانیم اندازه بگیریم، اما با این حال زمان تقویمی فقط یکی از ابعاد فیزیکی زمان است. زمان با وجود آنکه گذرا، ناملموس و غیر قایل اندازهگیری است، اما وقتی که انسان و سایر موجودات زنده و حتی اشیاء پیر، فرسوده و کهنه میشوند، آثار گذر زمان را بر آنها میتوان بهخوبی مشاهده کرد. تابوکی نام مجموعه تازهی داستانش را بر اساس گزارهای فلسفی از دوران پیشاسقراطی برگزیده است: «به جستجوی سایهها اگر برآییم، زمان به سرعت پیر میشود.» این گزارهی فلسفی و چندمعنایی به سیر تحول تاریخی نظر دارد. حسی که انسان نسبت به تاریخ دارد، یک حس دوگانه است. این دوگانگی در داستانهای مجموعهی تابوکی بهخوبی دیده می شود. شخصیتها خاطراتی را بهیاد میآورند، از مکانهایی عبور میکنند و خیال میکنند که آن خاطرات و این مکانها تصورات و اوهامی بیش نیستند. خیال و واقعیت به طرز جنونآمیزی با هم یکی میشود. برای مثال در داستانی، یک استاد دانشگاه براتی شرکت در یک کنفرانس علمی به جزیرهی کرتا در یونان سفر میکند. اما به جای آنکه در کنفرانس شرکت کند، سر از یک دیر درمیآورد. در پایان ما نمیدانیم آیا این اتفاق بهراستی افتاده است یا اینکه همهی آنچه که در داستان روایت شده، در واقع در ذهن این استاد دانشگاه اتفاق افتاده است؟ در داستان دیگری با نویسندهای آشنا میشویم که از کمردرد وحشتناکی رنج میبرد. نویسنده قصد دارد از خالهاش که در بیمارستان بستری شده، عیادت کند و در همان حال متوجه میشویم که از سه سال پیش این نویسنده موفق نشده داستانی بنویسد. در بالین خالهاش که به جای مادر او را بزرگ کرده، خالهی را برای نویسنده تعریف میکند. در همان حال ناگهان تصاویری به ذهن این نویسنده هجوم میآورند. او شب را در بالین خالهاش به صبح میرساند و فردای آن روز متوجه دختربچهای میشود که به سرطان مبتلاست، روی صندلی چرخدار نشسته و خواهرش او را برای هواخوری به باغ بیمارستان آورده است. این دختربچهی سرطانی با وجود آنکه تجربهی چندانی در زندگی ندارد، اما از «زیباترین چیزهای جهان» صحبت میکند. نویسنده متوجه میشود که او بعد از چهل سال هنوز هیچگونه تصوری از زیبایی ندارد. در داستان دیگری یک ژنرال مجارستانی که در سال ۱۹۵۳ در برابر ارتش شوروی مقاومت کرده و به این دلیل از کار برکنار شده ولی بعد از پایان جنگ سرد از او اعاده حیثیت کردهاند و حقوق بازنشستگی خوبی برایش در نظر گرفتهاند، جویای سرگذشت ژنرال روسی میشود که در آن زمان در جبههی مقابل او میجنگیده است؛ با ژنرال روس تماس میگیرد، برای ملاقات او به مسکو سفر میکند و حالا در نیویورک بهیاد میآورد که این خاطره زیباترین خاطرهی زندگی اوست. ۹ داستان این کتاب در شهرها و کشورهای گوناگون اتفاق میافتد. در برلین، لیسبون، نیویورک، سوئیس، تلآویو و ... در این میان نویسنده فقط در یکی از داستانها به وطنش ایتالیا میپردازد. نویسنده در این داستان از دگرگونی ایتالیا و از بین رفتن یادمانهای گذشته دلگیر است. تابوکی مینویسد: «فکر میکنم من چیزی را متوجه شدهام و آن هم این است که روایت همیشه بزرگتر از ماست، روایت ما را برمیانگیزاند و ما بدون آنکه متوجه باشیم، قهرمان روایتی هستیم که ان را تجربه کرده ایم. در حالیکه در واقع قهرمان واقعی روایت خود روایتی است که تجربه شده، نه ما.» (ص ۱۰۱) Antonio Tabucchi: Die Zeit altert schnell
Erzählungen
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
در عنوان آلمانی «سریعتر» (schneller) نيامده! فقط "سريع" (schnell)آمده. ترجمه بهتر عنوان کتاب می شود: "زمان به سرعت پير می شود".
-- يثرب ، Sep 28, 2010