تاریخ انتشار: ۳۰ شهریور ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
نگاهی‌ به مجموعه شعر «زنی آمد مرا بپوشد» نوشته‌ی آزیتا قهرمان

و باد ادامه‌ی لوزی‌ها نمی‌شود

ناما جعفری

وقتی كلماتی كاملاً عادی از طریق شعر به چیزهایی غیرعادی تبدیل می شوند. در حقیقت كلماتی وجود ندارند كه غیر قابل شعر شدن باشند یا موضوع شعری نباشند. این شاعر است كه معنای یك موضوع را شعر می كند، برای آن معنایی طرح میكند و با چنین تلاشی است كه مجموعه شعر «زنی آمد مرا بپوشد» نوشته‌ی آزیتا قهرمان شكل میگیرد. شاعر می‌نویسد:


مجموعه شعر «زنی آمد مرا بپوشد» نوشته‌ی آزیتا قهرمان

تو را به ابر روشنتری تحویل داده‌ایم
اما جوهر تمام شد
و شعر نمی‌تواند مرا بخواند
لكنت گرفته
با تعریف دیگری مرگ را پس زد.

از اوایل دهه‌ی هشتاد شمسی به این سو، شاعران به سمت وارفتگی و دست برداشتن از نوآوری ذهنی پیش رفتند.

ژان بودریار در «وانموده‌ها» مینویسد:

این درست است كسی كه «پیشا» و «پسا» را نخوانده است، دست به نوعی حركت چالشی بزند و ابراز خشنودی از این موقعیت كند، كسی كه «تظاهر» به بیمار بودن می كند، در بسترش می‌خوابد و تمارض می‌كند، كسی كه «وانمود» به بیمار بودن می‌كند، بعضی از علایم بیماری را در خود تولید می‌كند.شعر آزیتا قهرمان اما بیمار نیست و به بیماری هم تظاهر نمی‌كند. شاعر به سمت وارفتگی پیش نمی‌رود و در همان‌حال از نوآوری ذهنی هم - البته فقط در كلمات نه در فرم شعری - بهره‌مند است. برای مثال می‌نویسد:

دردهایی كه نمی‌كُشد
می كشد
راهمان می‌برد تا پهن‌تر شویم
علایم ثانوی
غژغژ صدا می‌كند
سی سالگی بلیت هند می‌گرفت
بلغار پیاده می‌شدیم
كافه‌ی قوی سپید

در شعر آزیتا قهرمان تعامل شاعر با نزدیك شدن به تجربه‌ی شخصی شاعر از زندگی روزانه و فاصله گرفتن از تجربه‌های روزانه پایان نمی‌پذیرد، در واقع این تعامل و تلاش در مجموع بر این محور اتفاق می‌افتد که شاعر نمی‌خواهد در برابر شعر تسلیم شود. او تسلیم در برابر شعر را انکار می‌کند و برای همین تلاش می‌کند با تلاشی ذهنی و شاعرانه از عهده‌ی شعر بربیاید.

هم‌ازین رو رابطه‌ی كلمات با ذهن شاعر هویت مستقلِ این مجموعه را می‌سازد. آزیتا قهرمان در این مجموعه از امکان بازآفرینی واقعیت در کشور دیگری که سرزمین مادری او نیست ناراضی است. این نارضایتی را در شعر او می‌بینیم.برای نمونه بندی از افغانستان را می‌خوانیم:

و ایرانه‌ها به شكل بهار باریده‌اند
انگشت‌های خمیده شاخه‌ها كبوترانند
یامن اینگونه می‌بینم
سنگ تركیده بر شانه

«زنی آمد مرا بپوشد» در ایران به چاپ رسیده است. شاید اگر این کتاب در ایران چاپ نشده بود و خبری از حذف شعری از میان اشعار آن و یا لغو مجوز انتشارش منتشر می‌شد، ممکن بود بازنمایی بیشتری داشته باشد.
هویتی شعری آزیتا قهرمان، هویت نسل كلماتی‌ست كه با فرشته ساری، ری‌را عباسی، بنفشه حجازی، نازنین نظام شهیدی، نسرین جافری و نرگس الیكائی می‌آید.

اینگونه کلمات تصویرهایی با وقار جسمانی می‌آفرینند. اینگونه تصاویر حساب‌شده و در بیان کردن مفاهیم شاعرانه گویا هستند. درست همین حسابگری و وضوح مفهومی در كنار محتوای عاطفی است كه بهترین شعرهای آزیتا قهرمان را می‌سازد: شعرهایی مثل «وصله‌های نارنجی»،«زمستان كه بیاید»، «زیرهمین باران» و شعری كه به نظر من بهترین شعر این مجموعه است و «جمله‌های تن ناتمام‌اند» نام دارد.
در این مجموعه شاعر به سبب تغییرشرایط زندگی تلاش کرده است به گذشته و پیشینه اش نگاه کند با این امید که از آن میان برای خود راهی به آینده باز کند.

خانه‌ای نداشتم
واز درز این دویدن
سوزن بالا می‌جهید
تو دنباله‌ی ابر نبودی
و باد ادامه‌ی لوزی‌ها نمی‌شود

برای آزیتا قهرمان راه و رسم معمول زندگی، فعالیت اجتماعی و خود را در محیط جدید بیان کردن، ضرورتاً بر بستر خاطرات او در محیطی دیگر رخ می‌دهد، به گونه‌ای كه گویی هر نقطه‌ای از جهان خانه‌ی اوست.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)