خانه > کتاب زمانه > معرفی کتاب > همه از اینجا رفتهاند | |||
همه از اینجا رفتهاندکاوه فولادینسب، محمود قلیپور«آویشن قشنگ نیست» کتاب کوچک و کمحجمی است ـ فقط چهل و هفت صفحه است ـاما حرفهای زیادی برای گفتن دارد، هم در بُعد معنایی و هم در بُعد ساختاری. داستانهای این مجموعه، که همگی در فضایی شهری اتفاق میافتند، دنیایی رو به زوال را نشان میدهند؛دنیایی در حال تجزیه شدن و از هم پاشیدن، دنیایی که در آن دیگر امیدی برای بهبودی اوضاع وجود ندارد.
«آویشن قشنگ نیست» آدم را به یاد شعر ... مهدی اخوانثالث میاندازند؛ همان شعری که در پایانش میگوید «بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟ / صدا نالنده پاسخ داد: ...آری نیست.» سرنوشت آدمهایی که در چنین دنیایی زندگی میکنند، چیزی جز نیستی، تباهی، سرخوردگی، حرمان و اندوه نیست. همهچیز در حال فروپاشی است: محلهی نهچندان قدیمی، از ساکنان اصلیاش خالی شده است. همه رفتهاند: برخی به دنیایی دیگر، بعضی به کشوری دیگر و عدهای به شهر یا محلی دیگر. آنقدر همهی قدیمیها رفتهاند که حالا دیگر ماندهها خودْ غریبه شدهاند و خبری هم از «امینالدولهی خانهی سرهنگ و باغچهی پراز تربچهی زنش» نیست.نوستالژی، مفهومی تکرارشونده در بیشتر داستانهای این کتاب است. در دنیایی که این داستانها خلق میکنند، آدمها - از زنده و مرده - کاری و چارهای ندارند جز حسرت خوردن و مرور خاطرات گذشته؛ خاطراتی که بیتردید دیگر هرگز تکرار نخواهند شد: تنها یک بار زندگی میکنیم. «آویشن قشنگ نیست» از شش داستان کوتاه تشکیل شده است که همگی راوی اولشخص دارند. گرچه روی جلد کتاب عنوان «مجموعه داستان» به چشم میخورد، اما «داستانهای بههمپیوسته» عنوان مناسبتری برای این مجموعه میتواند باشد، زیرا داستانهایش نه تنها مستقل از یکدیگر نیستند، بلکه رابطهی تنگاتنگ، منسجم و نظاممندی باهم دارند. داستانهای بههمپیوسته به مجموعهای از چند داستان کوتاه گفته میشود که شخصیتهای مشترکی در همهی آنها حضور دارند، مانند «عزاداران بیل» نوشتهی غلامحسین ساعدی و «این شکستهها» اثر جمال میرصادقی. تکتک داستانهای چنین مجموعهای، علاوه بر اینکه هرکدام بهتنهایی یک داستان کوتاه کامل و مستقل هستند، وقتی هم که در کنار یکدیگر قرار میگیرند، کلیت منسجمی را تشکیل میدهند که ارزش افزودهای داستانی به همراه دارد؛ مثلاً در شناخت بیشتر و بهتر شخصیتها کمک میکند یا روایت ماجرایی را کاملتر میکند. این ویژگی بهخوبی در کتاب «آویشن قشنگ نیست» به چشم میخورد. هرکدام از داستانهای این کتاب نام یک نفر را بر پیشانی دارد و از زبان او بهصورت اولشخص روایت میشود: رضا، مهدی، بهادر، اهورا، نیلوفر و نیما. همهی این شخصیتها کودکی و نوجوانیشان را در کوچهی دولتشاهی گذراندهاند؛ در دههی شصت. از این جمع، حالا فقط بهادر است که هنوز در همین کوچه زندگی میکند، که او هم معتاد است و زندگی فلاکتباری دارد و با پادویی خانهی این و آن زندگیاش را میگذراند. نام کوچه هم حتی دیگر دولتشاهی نیست و شده شهید تویسرکانی. داستانهایی که این شخصیتها روایت میکنند، اگرچه هر کدام در لایهی اولشان ماجرایی منحصر به خود دارند، اما در لایهی بعدی همپوشانیهایی باهم دارند که آنها را بهم پیوند میدهد. بهعنوان مثال ماجرای رقابت عشقی رضا و نیما بر سر نیلوفر، که در داستان اول از زبان رضا روایت میشود، در داستانهای چهارم و پنجم و ششم از زبان اهورا و نیلوفر و نیما، هم به شکلی دیگر روایت و البته کامل میشود. همین اتفاق در مورد ماجراها و شخصیتهای دیگر هم میافتد و گویی با خوانده شدن هر داستان، به آرامی و در فرایندی بطئی، پازل روایتهای تودرتوی کتاب کامل میشود و کوچهی قدیمی و شخصیتهایش جان میگیرند و در نهایت همان دنیایی خلق میشود که ذکرش رفت.گذشته از روایت منسجم و ساختارمندی که داستانهای این مجموعه دارند (هم بهصورت منفرد و هم در کنار یکدیگر و بهعنوان مجموعهای واحد)، زبان این اثر را میتوان امتیاز دیگر آن دانست. «آها! یک چکهی دیگر. مبادا باران بزند، این کاج پیر سنگ قبرم را میکند لگن اخ و تف. صمغ میوهاش را باهم حواله میکند. این پیرزن هم که پنج سال آزگار است سرش را از سنگ قبر جوان بغلدستی برنمیدارد. اگر بگذارند ولیمهی نافبران نبیره و ختنهسوران ندیدهاش را هم همینجا خیرات میکند. یکی نمیگوید برای دل ما هم که شده رختخواب شب زفاف دخترش را بالای سر من بیندازد.» (آویشن قشنگ نیست / صفحههای هفت و هشت) اسماعیلیون در «آویشن قشنگ نیست» از زبان گفتاری روان و یکدستی استفاده میکند؛ زبانی که در صورت لزوم و به فراخور حال، از زبان کوچه و بازار و زبان باب روز نیز بهره میبرد تا غنیتر شود. رفتن به سمت زبان باب روز، برای یک داستاننویس حرکت روی لبهی تیغ است؛ چرا که از سویی زیادهروی یا استفادهی نابهجا از این زبان میتواند رمان و داستان کوتاه را در حد پاورقی نازل کند، و از سوی دیگر استفادهی درست و هوشمندانهی آن، میتواند باعث ایجاد رابطهی تنگاتنگی میان اثر و زمانهاش شود و زبان آن را تبدیل به زبانی زنده و پویا کند. اسماعیلیون در «آویشن قشنگ نیست» موفق شده استفادهی درست و بهجایی از زبان را تجربه کند و مجموعهای را خلق کند که در آن نبض زبان با نبض زمانه میزند. در زمینهی نثر و زبان، میتوان نقطهی ضعف این مجموعه را لحن شخصیتهای آن دانست. ساخت و بافت زبانی راویهای این کتاب یکسان است. به عبارت دیگر آنها با زبان واحدی صحبت میکنند، که البته زبان خوبی است اما لحن ندارد و انگار این نویسندهای خوشصحبت است که دارد بهجای همهی آنها صحبت میکند. در پایان باید یادآوری کرد که «آویشن قشنگ نیست» اولین اثر حامد اسماعیلیون است. این کتاب موجز، به خوانندهاش کمک می کند تا لذت متن را تجربه کند و البته اعلام حضور نویسندهای باقریحه نیز هست. شناسنامهی کتاب: آویشن قشنگ نیست / حامد اسماعیلیون
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|