خانه > کتاب زمانه > معرفی کتاب > بیگانهای از پارههای متن | |||
بیگانهای از پارههای متنرامتین کریمیمهمترین خصیصهای که در برخورد اول با «صورتی مایل به خون من» به چشم میخورد یکدستی شعرهای کتاب است. تقریبن تمام سی و یک شعر مجموعهی کمحجم سپیده جدیری داخل یک محدودهی کوچک از تمهیداتی خاص قرار میگیرند. از نظر چگونگی ساختار معنایی، و همچنین از نظر نوع رفتار و همنشینی واژهها در تشکیل نظام زبانی شعر، و بهطور کلی در کشف تمام عناصر معناشناختی و زیباییشناختی شعر، میشود فرمولی واحد را به کار بست تا تکتک شعرهای کتاب را مورد بررسی قرار داد.
فرمول اول در بررسی معناشناختی شعرها نیازمند به کشف، تعمیم، و شرح دو مسیری است که درونمایهی شعر طی میکند تا در نهایت و بهطور همزمان با جسمیت یافتن در تشکل واژهها به شکل نهایی شعر منجر شود: مسیر اول فرایندی است که به صورت واحد اتفاق میافتد و در واقع همان مسیر نویسش، مسیری از مؤلف به متن است؛ و مسیر دوم فرایند خوانش شعر را شامل میشود که در فاصلهی متن تا خواننده و اینبار به شکلی متکثر و چندوجهی طی میشود. شعر جدیری شعری کمگو و حداقل گراست، به طوری که شاعر از کمترین کلمات ممکن برای ساخت معنا بهره میبرد. کمنویسی مورد اشاره در ماهیت امر با ایجاز متفاوت است؛ چرا که در رویکرد حداقلی جدیری، بر خلاف ایجاز، واقعیت کاهیده میشود و اطلاعاتی مثله شده در اختیار خواننده قرار میگیرد. ایجاد چنین گسستهایی در متن واقعیت، در جسم درونمایهی فروپاشیدهی شعر، به نوعی در هر دو مسیر ذکر شده اختلال ایجاد میکند: مولف در حین نوشتن از گسستهایی که مدام ایجاد میکند به طرق مختلفی برای پرشهای پیدرپی و دامن زدن بیشتر به از هم گسیختهگی متن استفاده میکند: گاه به هوس یک تمهید آوایی, گاه با تن دادن به بازی دو یا چند دال که به واسطهی تجربهای (عمومی یا شخصی) در ناخودآگاه او شکل گرفته است. بهطوری که خود مولف آنقدر از تم مد نظر فاصله میگیرد که با آن غریبه شده و در نهایت شعر توسط یک بیگانه نوشته میشود. بیگانگی مد نظر درست در ابتدای پیکان ماهیت شعر، به ادامهی روند تشکل متن تزریق شده و در موارد حاد شعر صرفن به جملاتی عجیب منتهی میشود. اما گسستگی مورد بحث در مسیر خوانش به مراتب پیچیدهتر است: اگر خوانندهی کتاب از عدهی معدود خوانندههایی باشد که به بستههای مشخص معنایی معتاد نبوده و پذیرفته باشد که تکمیل و گاهی تشکیل شعر به عهدهی او است، حتا با چنین رویکرد کمیابی، او کمکم از کلماتی که روی کاغذ جمع شدهاند ناامید شده و صرفن تعجب میکند. حال بسته به ذائقهی او یا با کمی تعلل از شعر عبور میکند و یا خشمگین میشود و در صورت فقدان خاصیت آوایی برانگیزاننده (که شعر جدیری فاقد آن است) تکلیفش را با شعر یکسره میکند: هیچ لذتی نمیبرم، هیچ ارزشی ندارد. تکلیف اکثریت خوانندهها که هنوز دچار اعتیاد معناییاند نیز روشن است. در اینجا لازم است اشاره کنم که بوطیقای مینیمالیستی شعر جدیری، در شعر دو دههی اخیر تازه نیست و چنین برخوردی با ساختمان معنایی شعر، پیش از او و به نوعی دیگر در شعر مهرداد فلاح به چشم میخورد. شعر فلاح به شکلی درونیتر و با اجرایی پخته این حداقلگرایی را ارائه داده است: لحن ساده و صمیمی، همچنین ماهیت عینی شعرهای او (بر خلاف جدیری) کمگویی را به لایههای درونی شعرش فرو برده است. حالا، با بحثی که گذشت، در نگاهی کلیتر به کتاب «صورتی مایل به خون من» و به عقیدهی این قلم متوجه میشویم که مؤلف این کتاب، دستکم تا حدی، از جنس شعرهای خودش بیخبر است. چه، اگر چنین نبود، و جدیری با آگاهی از سبک و خصلت شعریاش مینوشت، با تقویت و تمرکز بر چرایی کمگویی و تحلیل کارکردهای مختلف آن، دست به تجربههای جدیتری میزد. اگر تا اینجای این نوشتار را درک و پذیرفته باشیم احساس میکنیم که شعر جدیری نمونهی کاملی از قابلیتهای مختلف آن بیگانهنویسی و بیگانهگردانی نیست. چرا که کتاب مورد نقد صرفن در فضاهایی محدود و عمومن در لحظه-شعرهای کوتاه و بدون شکل خلاصه میشود. هدف اصلی این یادداشت توضیح و تشریح قابلیتی است که در شعر جدیری به اتمام نرسیده است. بنابراین به طریقی دیگر، و اینبار با دیدی انتقادی خصیصهی اصلی شعر جدیری را تبیین میکنم: شعرهای سپیده جدیری یک نوع پیچیدهگی جعلی دارند: سطرهای شعر، گزارههای به ظاهر بیمفهومی هستند که از واژههایی تشکیل شدهاند که آن واژها، ابژههایی هستند از یک تصویر تخیلی. با کنار هم قرار دادن آن واژهها و نه به سادگی، تصویری که پشت شعر پنهان شده ساخته میشود و در نهایت خود آن تصویر یک تصویر کاملن معمولی و خالی از عناصر زیبایی شناختی است. به عبارتی سادهتر، پیچیدگی جعلی شعرهای جدیری نوعی فرار است از ساده نویسیِ شعر بد، فرار از نوشتن سادهی تصاویری که خالی از شعریت، خالی از خلاقیتاند. با دیدی سختگیرانه شعرهای این کتاب پوچند: از طرفی فقدان جنبهی صوتی- موسیقیایی آنها خود به خود خواننده را به ساحت معنا سوق میدهد، و در آنجا هم متوجه میشود که شعرهای کوتاه جدیری چیزی جز شوخیهای بامزهای با کلمات (آغشته به سورئالیزم) نیستند. لحن آشنای شعرهای جدیری، زن- کودکِ راوی، آنقدر در شعرهای دههی اخیر تکرار شده است که مانع لذت بردن از ظرافتهای طنزآمیزی میشود که گهگاه در برخی از سطرهای درخشان کتاب دیده میشود. زبانی که شعرهای «صورتی مایل به خون من» در قالب آن به وجود آمدهاند، زبان قابل بحثی نیست. از نظر آوایی شعر جدیری شعر بیهویتی است؛ به موسیقی مشخصی نمیرسد و تنها گاهی در تقطیع پرشتاب سطرها، در چیدمان مشابهی از ارکان جملات یک بند، ریتم کمرنگی ایجاد میشود که این ریتم فاقد تازهگی و طراوت خاصی است که بشود آن را به عنوان یک ویژگی سبکی مورد بررسی قرار داد. ضرباهنگی که گهگاه در میان شعرهای کتاب به گوش میخورد در ابتداییترین شکل ممکن و از نوسان سادهی صداهای مشابهی است که در چند سطر پیدرپی تکرار میشوند. اما در لایهی درونیتر زبان، با تمرکز روی واژههایی که با یک کسره به یکدیگر اضافه میشوند، در صورت توجه به خاصیت ارجاعی آنها، با خصیصهای روبرو میشویم که به علت بسامد بالایی که در شعر جدیری دارد میشود آن را به عنوان یک ویژگی سبکی- زبانی مورد بررسی قرار داد: در این ترکیبات کلماتی به هم اضافه میشوند، صفت یا وابستهی یکدیگر میشوند که به دو دایرهی مجزا از دوایر معنایی زبان تعلق دارند. در واقع زبان جدیری به همان بیماری قدیمیای دچار است که شفیعی کدکنی در کتاب موسقی شعر در زبان سپهری کشف کرده است. ترکیباتی از این دست آنقدر تکرار شده که دیگر مبتذل جلوه میکنند: ترکیباتی که بیشتر عجیبند تا شاعرانه. یکی دیگر از عادتهای زبانی جدیری اینگونه است که کلمهای از یک سطر در سطر بعدی تکثیر شده و همین بازی مسیر شعر را عوض میکند و در واقع شعر را ادامه میدهد. گاهی تمام یک شعر حاصل تکرار واژههایی است که فقط ارتباط میان آن واژهها سطرهای شعر را به هم متصل میکند. این ارتباط یا عینن تکرار همان واژه در کارکردی دیگر است، یا جناس است و یا یک نوع ارتباط آوایی/معنایی دیگر که خصلتی شعرساز دارد. تمهیدی که بدان اشاره شد، با آنکه در شعر جدیری بسیار تکرار شده است، اما به صنعت تبدیل نمیشود و به شکلهای مختلف، تازهگی و طراوتش را حفظ میکند؛ اما در برخی موارد تکیه بیش از حد روی این شیوه تمامیت شعر را به یک دوزبازی صرف با واژهها تقلیل میدهد. به بیانی دیگر خواننده احساس میکند که لفظ و لفاظی است که شعر را ادامه میدهد؛ این بازی با الفاظ کارکرد دیگری جز تشکیل پیچیدهگی جعلی ندارد: نه به فرم خاصی در مقابل بیان تبدیل میشود، نه به تکنیک زبانی خاصی منتهی؛ و نه تصویر یا حجم زیبایی در ساحت معنا و دلالتها طرح میزند. «صورتی مایل به خون من» کتابی است در وضعیتی مشخص: از اقلیت آوانگارد شعر امروز. شعرهای تجربی سپیده جدیری پس از هر قضاوت فنیای، به خاطر جسارت و عریانی سبکیشان، به دلیل فاصلهای که با انبوه شعرهای پیرامونش ایجاد کرده است، لایق احترام و توجه، شایستهی نقداند. شناسنامهی کتاب:
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
چه بهتر می بود که منتقد گرامی برای درک بهینه تر خواننده از موضوع قطعاتی از کتاب را به عنوان نمونه می آورد . چرا؟
چون دیدار کنندگان ِبالاخص فارسی زبان و نه الزامن ایرانی ی سایت هایی چون رادیو زمانه که لابد می دانید چنان در اقصای جهان گسترده اند که بسیاری را امکان دسترسی به خود کتاب نیست . ودر این صورت این تصور پیش می آید که ناقد یک سویه به قضاوت حکم صادر کرده است.
برای مثال صندلی ی که پایه ایی از آن شکسته یا نشکسته را نمی توان مورد ملامت قرار داد از بابت نقص مسلم فنی در ساختارش وقتی خود ِ چهار پایه از منظر غایب است . گرچه حتی آسیبی نیز به کسی رسانده باشد
به زبان ِساده تر از خواننده نخواهید که با تخیلاتش نقد اشعاری را بفهمد که اصل ِ آن اشعار در دسترس نیست.
و مطلب ِدیگر : تحقیق و تسلط ناقد به جوانب ِموضوع و جدیت در به انجام رسانیدن آن مورد تحسین است.
هنگامه کسرایی
-- بدون نام ، Aug 17, 2010