خانه > کتاب زمانه > معرفی کتاب > تئاتر ابسورد: تصویر وضعیت معناباختهی بشر | |||
تئاتر ابسورد: تصویر وضعیت معناباختهی بشرویدا وفاییدانشجوی ترم پنجم بودم که باید برای درس نمایشنامه در دانشگاه، در انتظار گودو را میخوندم. روال کار این بود که قبل از کلاس نمایشنامه را میخواندیم (البته اجازه نداشتیم به سراغ نوشتههای منتقدان برویم)، و بعد استاد دربارهی آن صحبت میکرد و چند جلسهای صرف تحلیل آن اثر میشد. بعد از خواندن آثار نمایشنامهنویسانی همچون شکسپیر، مارلو، و ایبسن، در انتظار گودو مثل شوک بود. اصلاً از فضای آن سر در نمیآوردم. به سختی و در نهایت بیمیلی نمایشنامه را خواندم و سر کلاس حرفی برای گفتن نداشتم. با بیحوصلگی به حرفهای استاد گوش میدادم و برای رفع تکلیف یادداشت برمیداشتم. مطمئن بودم که هیچ علاقهای به تئاتر ابسورد ندارم و با پایان یافتن ترم و تمام شدن این درس، پروندهی تئاتر ابسورد برایم بسته میشود و از شرش راحت میشوم. ولی اینطور نشد. چند ماه بعد، کتاب تئاتر ابسورد نوشتهی مارتین اسلین را از کتابخانه امانت گرفتم. این کتاب تا مدتی مرا مشغول خود کرد و نمایشنامهنویسانی که معرفیشان کرده بود: بکت، پینتر، ینسکو، البی و دیگران.
ترجمهی فارسی این اثر بهتازگی از سوی کتاب آمه منتشر شده است. مارتین اسلین در این کتاب به تحلیل و بررسی تئاتر ابسورد میپردازد که با زبان و سبکی متفاوت از تئاتر پیش از خود، به دنبال آن است که وضعیت نامعقول، متناقض و معناباختهی بشر را بیان کند. تئاتر ابسورد به گفتهی اسلین بخشی از جنبش ضدادبی عصر ماست که همدلی و انساننگاری را نمیپذیرد. خاستگاه تئاتر ابسورد فرانسه است اما استادان آن از ملیتهای مختلفاند: امریکایی، اسپانیایی، ایرلندی، ایتالیایی و... پاریس از دو جهت بستر مناسبی برای رشد تئاتر ابسورد است؛ اول اینکه این شهر همواره پایتخت جنبشهای هنری مردن بوده، دوم اینکه تماشاگران تئاتر در این شهر پذیرای نوآوری و بدعتاند. اسلین تاکید میکند که هیچ کدام از این نویسندگان ادعا ندارند که مکتب تازهای را به وجود آوردهاند، اما واقعیت این است که اشتراکهای زیادی را میتوان به روشنی در آثارشان دید و دلیلش این است که آثار آنها «بازتاب ظریف نگرانیها، اضطرابها، احساسات و اندیشههای خیلی از معاصرانشان در دنیای غرب است» (۲۵). اسلین پس از مقدمهای جامع، در فصلهای یکم تا پنجم، به تحلیل و بررسی دقیق اندیشه و آثار ساموئل بكت، آرتور آداموف، اوژن يونسكو، ژان ژنه و هارولد پينتر میپردازد که در واقع نمایندگان اصلی تئاتر ابسورد هستند. در فصل اول به سراغ بکت میرود، انسانی که معتقد بود «عادت و تکرار سرطانیست که زمان را مبتلا میکند» (۳۷). بکت بر این باور بود که هنرمند موظف است بدون توجه به «خواست راحتطلبانهی مردم» تجربیاتش را با همان سنگینی و پیچیدگیاش به کمک فرمی مشابه تصویر کند. در انتظار گودو تجربهای جسورانه و شوکهکننده بود، نمایشنامهای بیداستان که در آن «هیچ خبری نیست، نه کسی میآید، نه کسی میرود» (۵۲). اسلین میگوید در نمایشنامههای بکت زبان «در خدمت بیان گسست و فروپاشی زبان است» (۹۶). به عبارت دیگر، بکت نشان میدهد که هرگونه دست یافتن به قطعیت و معنا غیرممکن است. فصل دوم به آرتور آداموف اختصاص دارد، نمایشنامهنویس روس که در فرانسه بزرگ شد و پرورش یافت. او در جوانی جذب محافل سوررئالیستها شد و به سبک سوررئالیستی شعر سرود. بعدها دچار بحران روحی شدیدی شد که در کتاب اعتراف به شرح آن پرداخت. او در این اثر از احساس از خودبیگانگی و جدا شدن از ریشه میگوید، از رنج بیپایانی که او را رها نمیکند. آداموف در اواخر جنگ جهانی دوم نمایشنامهنویسی را آغاز کرد و در اولین نمایشنامههایی که نوشت متاثر از کارهای استریندبرگ بود. او موفق به خلق آثار مهمی همچون پینگپونگ و نقیضه شد که جزو نمایشنامههای ماندگار تئاتر ابسورد هستند. اوژن ینسکو،که فصل سوم کتاب دربارهی اوست، معتقد بود هیچ جامعهای نمیتواند اندوه انسان را از بین ببرد و «هیچ نظام سیاسیای نمیتواند ما را از رنج زندگی، هراس از مرگ و میل مفرطمان به مطلق برهاند» (۱۴۵). او با هنر ایدئولوژیک و تعلیمی مخالف بود و اعتقاد داشت که هنرمند فقط باید حرفش را بزند نه اینکه «معلموار» پیام بدهد. ینسکو خود را متعلق به سنت سوفوکل و شکسپیر میداند چون این نمایشنامهنویسان دغدغهشان وضعیت پوچ و بیهودهی بشر است. بعد نوبت میرسد به ژان ژنه که نمایشنامههایش بیان ناتوانی و ناامیدی انسان است که در مخمصهی وضعیتی همچون تالار آینه گرفتار است. اسلین کارهای ژنه را اینگونه توصیف میکند: «تئاتر ژنه به معنای واقعی رقص مرگ است. اگر در تئاتر ینسکو مرگ همیشه حاضر است، به معنایی که ترس از عدم بر حسِ بودن غلبه میکند، در تئاتر ژنه جهان هستی فقط به عنوان خاطرهای نوستالژیک از زندگی درجهان رویا و خیال وجود دارد.» (۲۳۱). اسلین در فصل پنجم به سراغ هارولد پینتر انگلیسی میرود، نمایشنامهنویسی که عبث بودن زندگی را خندهدار میداند و به گفتهی خودش در آثارش سعی دارد به واقعیت آشکار عبث بودن اعمال و رفتار و گفتار انسان برسد (۲۶۴). جشن تولد یکی از نمایشنامههای تاثیرگذار پینتر است. اسلین در وصف این اثر میگوید: «این نمایشنامه آشکارا از جستوجوی بیهودهی فرد به دنبال امنیت میگوید، از ترسها و اضطرابهای پنهان، از تروریسم دنیای ما که اغلب در خوشطینتی دروغین خشونت توام با تعصب تجسم مییابد، و از غمنامهای میگوید که دلیلش این است که آدمها در سطوح مختلفِ آگاهی نمیتوانند یکدیگر را درک کنند» (۲۶۳). بعد از این چهار نمایشنامهنویس پیشگام، اسلین در فصل ششم به تعدادی از نویسندگان همنسل آنها میپردازد که راههای مشابهی را تجربه کردند و نیز نویسندگان جوانتری که به تاثیر از نسل پیشین قواعد این نوع تئاتر را آموختند و بسط دادند. نویسندگانی همچون ژان تارديو، بوريس ويان، دينو بوتزاتي، اِتزيو دِريكو، مانوئل دو پِدرولو، فرناندو آرابال، ماكس فريش، ولفگانگ هیلدسهايمر، گونتر گراس، روبر پنژه، نورمن فردريك سيمپسون، ادوارد آلبي، جک گلبر و آرتور ال.کاپیت. ادامهی فصل هم به تئاتر ابسورد در اروپاي شرقي اختصاص یافته است. اسلین در فصلهای هفتم و هشتم یعنی«سنت ابسورد» و «اهميت امر عبث»، به ترسیم خطوط کلی تئاتر ابسورد میپردازد و از اهمیت این نوع تئاتر در بیان جستوجوی انسان برای درک جهان معناباخته میگوید، و در فصل پایانی این نکته را مطرح میکند که در اواسط دههی ۶۰ میلادی وضعیت تئاتر ابسورد تغییر کرد و به نوعی دوران شکوفاییاش را پشت سر گذاشت. حال این سوال مطرح است که آیا دورهی تئاتر ابسورد به پایان رسیده است؟ به اعتقاد مارتین اسلین «هیچ هنری که خودبینانه به سنتها و معیارهای پیشین عقبنشینی کند، پابرجا نمیماند» (۴۷۸). او میگوید «تئاتر ابسورد پیش از آنکه دورانش به سر برسد یا از میان برد جذب جریان اصلی سنت میشود» (۴۷۵)، سنتی که هیچ وقت غایب نبوده بلکه در زمان مساعد با فرمهای دیگر ادغام شده است. به نظرم خواندن این کتاب به دوستداران تئاتر و ادبیات کمک خواهد کرد تا درک بهتری از دغدغههای ادبیات ابسورد داشته باشند و بهتر بتوانند با این نوع ادبیات ارتباط برقرار کنند. مشخصات کتاب: تئاتر ابسورد، مارتین اسلیت
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|