خانه > کتاب زمانه > معرفی کتاب > گذر از جاده سه روزه | |||
گذر از جاده سه روزهویدا وفاییجنگ خشونت است و مرگ و ویرانی. فکر میکنم ما ایرانیها بعد از جنگ هشتساله با عراق، چنین برداشت مشترکی از جنگ داشتهایم. روزهایی که مدام خبر بمباران شهرها بود و مرگ سربازانمان در جبهه. این برداشت مختص به ما نیست؛ هر ملتی که تجربهاش را داشته باشد، میداند که جنگ همیشهای چهرهای خشن دارد. اما جنگ سوژهای است که ادبیات مدام به سراغش رفته، و بهحق تصویری که نویسندگان از جنگ ارائه دادهاند بسیار ملموستر و تآثیرگذارتر از گزارشهای مستند بوده است. در واقع، در ادبیات جهان آثار ماندگاری درباره جنگ خلق شده است، از جمله «جنگ و صلح» تولستوی و «نشان سرخ شجاعت» اثر استیون کرین. حالا جوزف بویدن، نویسنده كانادایی، در رمان «جاده سهروزه» به سراغ این سوژه قدیمی رفته ولی با نگاهی تازه توانسته اثری خواندنی و جذاب خلق کند. او در این رمان زندگی و تجربههای سه سرخپوست كانادایی در زمان جنگ جهانی اول را به تصویر كشیده است. زاویر برد و الیاس ویسكی¬جك دو جوان سرخپوست اهل قبیله كری كه دوستی دیرینهای دارند و با هم بزرگ شدهاند. آنها در جنگ شركت میكنند و چیزی نمیگذرد كه فرماندهان به توان بالایشان در تیراندازی پی میبرند و برای «شكار» سربازان آلمانی انتخابشان میكنند.
در طول جنگ، زاویر كه تقریباً در نیمی از فصلها، روایت داستان را به عهده دارد، در طول سفر جنگ سكوت اختیار كرده و جز به ضرورت حتی با الیاس هم كه همزبان اوست، حرفی نمیزند. او را خالهاش نیسكا، طبق باورها و رسوم بومی، در جنگل بزرگ كرده است. او تمام مهارتش را در كشتن سربازان آلمانی به كار بسته است تا دیگران او را یك سرخپوست وحشی بیمصرف تلقی نكنند اما الیاس میلاش به كشتن فراتر از اینهاست. دغدغهی هر روز و هر شب او «شكار» است، و این گرسنگی سیری ندارد. چند سرباز فرانسوی به او پیشنهاد میكنند كه اگر میخواهد شجاعت و قابلیتش را دیگران تأیید كنند، بهتر است پوست سر قربانیانش را به عنوان مدرك نگهدارد. الیاس هم چنین میكند. او كه كودكیاش را در مدرسهای زیر نظر راهبههای سفیدپوست گذرانده و انگلیسی را از آنها آموخته، مدام تلاش میكند خود را به همقطاران سفیدپوستش اثبات كند و در چشمشان مهم جلوه كند. مصرف مرفین و وسوسهی روزافزون شكار انسان لحظهای او را رها نمیكند. در كنار داستان زاویر و الیاس، نیسكا هم راوی دیگر رمان است. او بازماندهی قبیله کری است كه حالا از هم پاشیده است. او حاضر نشده به جامعهی سفیدپوست بپیوندد و با استفاده از مهارتهایی كه در كودكی در درون قبیله آموخته، در جنگل زندگی میكند. نیسكا به باور قبیله. همچون پدرش توان كشتن ویندگوها را دارد. طبق باور سرخپوستان، شكارچیای كه در جنگل گم شود و در اثر فشار گرسنگی، گوشت انسان بخورد به هیولایی آدمخوار تبدیل میشود كه ویندیگو نام دارد. قبیله هم برای رهایی از او، باید طی مراسمی او را بكشد، كه این عمل طبق قوانین سفیدپوستان قتل تلقی میشود و مجازات آن مرگ است. پدر نیسكا را هم سفیدپوستان به همین جرم اعدام كردهاند. تضاد میان اصول اخلاقی بومیان و جامعهی سفیدپوستان یكی از مضامین اصلی داستان است كه نویسنده با چیرهدستی به آن پرداخته است. پررنگترین بخش داستان كه زاویر آن را روایت میكند، خشونت و جنون جنگ است كه هیچ حد و مرزی ندارد و تا جایی پیش میرود كه وجه انسانی بهكلی از میان میرود. حال ممکن است بپرسید قصهی این آدمها و جنگ چه ربطی به اسم رمان دارد؟ در فرهنگ سرخپوستان، جادهی سه روزه تعبیری است که برای مرگ بهکار میرود. کسانی که مرگ به سراغشان میآید باید جادهی سه روزه را طی کنند تا از زندگی خارج شوند. این هم جالب است که بدانید پدربزرگ مادری جوزف بویدن و یکی از اقوام نزدیک پدرش در جنگ جهانی اول شرکت داشتند و بویدن برای نوشتن این رمان، از خاطرات و تجربههای آنها کمک گرفته است. علاوه بر اینها، زندگی واقعی دو قهرمان سرخپوست در جنگ جهانی نیز یکی دیگر از منابع بویدن برای خلق این رمان بود. «جاده سه روزه» كه چند جایزه ادبی کانادا از جمله راجرز رایترز تراست و سی بی ای لیبرس، را از آن خود كرده و نامزد چند جایزهی دیگر بوده، در فهرست پرفروشترین كتابهای جهان در سال ۲۰۰۵ هم قرار گرفته است. این رمان را محمد جوادی ترجمه کرده و ناشر آن مروارید است. شناسنامهی کتاب: جاده سه روزه، رمان، جوزف بویدن
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
این کتاب رو درنمایشگاه امسال خریدم. نگاه نویسنده به جنگ بسیار جالبه
-- علیرضا ، Aug 10, 2010رمان بسیار بسیار جذابی است. به همه خوانندگان و علاقه مندان به شدت توصیه می کنم که حتما آن را بخوانند.
-- محمد ، Aug 11, 2010جاده سه روزه شاهکار رمان نو درباره قبایل سرخپوستان و مواجهه آنان با جنگ جهانی است. و اینکه چگونه جنگ جسم و روح انسانها را در خود می بلعد. البته ناگفته نماند که ترجمه کتاب بسیار روان و شیوا است که با توجه سبک این نوع رمانهای جدید و دشواری چنین متنهایی، به مترجم آن آقای محمد جوادی تبریک می گویم. آگر ممکن است درباره سوابق مترجم و آثار دیگرش بنویسید.
-- رضا ، Aug 11, 2010رمان را خوانده ام. زیبا است. به نویسنده آن تبریک می گویم و بیشتر از آن به مترجمش که از پس متن برآمده و حس هیجان را به خوبی منتقل کرده است. لطفا آقای محمد جوادی را به همراه کارهای دیگر در سایت تان معرفی کنید.
-- حسین ، Aug 11, 2010