تاریخ انتشار: ۹ تیر ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
بررسی کتاب «گوبسک ربا خوار»، نوشته‌ی بالزاک

هجویه‌ای علیه پول

فرشاد سروش

درباره‌ی «اونوره دو بالزاک» (۱۷۹۹ - ۱۸۵۰) این نابغه‌ی بزرگ ادبیات - با آن چهره‌ی گوشت‌آلو، غبغب‌ آویزان و نگاه نافذ - در آثاری که از او به فارسی ترجمه شده به تفصیل سخن رفته است و تقریباً همه‌ی علاقه‌مندان داستان‌ با زندگی و نوشته‌های‌ او آشنا هستند.

بالزاک حاصل عمر نه چندان دراز خود را، که شامل نزدیک به نود رمان و داستان کوتاه می‌شود، «کمدی انسانی» نامیده است. تعداد قابل‌توجهی از این آثار را نسل‌های پی در پی مترجمان به فارسی برگردانده و منتشر کرده‌اند. از جمله: «بابا گوریو،» «چرم ساغری،» «زن سی‌ساله،» «زنبق دره،» «آرزوهای بر باد رفته،» «پیردختر،» «شوان‌ها،» «فراز و نشیب زند‌گی روسپیان،» «دخترعمو بت،» «اوژنی گرانده،» «سرهنگ شابر» و ...

«گوبسک باخوار» هم یکی دیگر از نوشته‌های بالزاک است که به فارسی برگردان و چاپ شده است. این کتاب، به رغم آن‌که کارهای اولیه‌ی نویسنده است و حجم زیادی نیز ندارد، رمانی ا‌ست قابل توجه و خواندنی. بالزاک «گوبسک رباخوار» را حول و حوش سال ۱۸۳۰ نوشته و دوزاده سال بعد نسخه‌ی پیراسته و نهایی‌اش را منتشر کرده است.


در صفحات ابتدایی اثر بالزاک با شیوه‌ی معمول در رمان‌های‌اش تصویر دقیقی از چهره، گذشته، و نحوه‌ی زند‌گی کنونی «گوبسک» ِ پیر – از کاراکترهای اصلی رمان – به دست می‌دهد. این پیرمرد ربا خوار زند‌گی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته و بعد از سال‌ها تلاش برای مال‌اندوزی، از طریق رباخواری و انواع حیله‌گری‌ها و رذالت‌ها، ثروت انبوهی به چنگ آورده است.

مشتریان گوبسک را زنان اشرافی ـ که مجبورند ولخرجی‌های‌شان را به نوعی از چشم شوهران‌شان پنهان نگه دارند ـ و، به‌طور کلی، آنان که به پول نیاز دارند تشکیل می‌دهند. اینان چاره‌ای جز این ندارند که خود را نزد گوبسک حقیر و ذلیل کنند تا موافقت او را برای رباگرفتن به دست بیاورند. و این یگانه لذتی ا‌ست که «بابا گوبسک» از زند‌گی می‌برد:

«[در مقابل من،] آتشین‌ترین عشاق که در جای دیگر از حرفی نا به جا از کوره در می‌روند و شمشیر می‌کشند دست به سینه به پابوسی می‌آیند... فخرفروش‌ترین بازرگانان، زنی که بیش از همه به زیبایی‌اش می‌نازد، و مغرورترین نظامیان، همگی با چشمانی اشک‌بار ... به التماس می‌افتند... آیا حالا هم تصور می‌کنید که در پس این نقاب سفید که سکوت‌اش غالباً شما را شگفت‌زده کرده خوشی‌ها و لذت‌هایی وجود ندارد؟»

با این همه، زند‌گی «گوبسک» محور اصلی داستان نیست. او فقط ابزاری ا‌ست در دست نویسنده تا به‌ کمک آن به هدفی که می‌خواهد نیل کند. حتا داستان مستقیماً به روایت زندگی او نمی‌پردازد و زاویه‌ی دید رمان به گونه‌ای انتخاب شده که ما ماجراهای گوبسک را از زبان وکیل جوانی به نام «درویل» می‌خوانیم.

درویل در پی آن است که «کامیل،» دختر «ویکنتس دو گرانلیو،» را از نحوه‌ی تباهی زند‌گی «کنتس دورستو،» مادر «ارنست دورستو،» - که کامیل به او دل‌بسته است – و نیز جزییات ثروتی که به زودی به ارنست خواهد رسید آگاه کند.

«کنتس دورستو» نمونه‌ای ا‌ست کامل از زنان اشرافی پاریس: زنی خائن و حیله‌گر که برای تامین «مخارج آوازه و تجمل»‌اش به گوبسک - این نماد ثروت‌اندوزی و رذالت ـ رو می‌آورد. «خودفروشی را به عدم پرداخت بدهی‌اش ترجیح می‌دهد» و حتا در کنار بستر شوهر محتضرش، در پی یافتن راهی برای تصاحب مرده‌ریگ او، «کتاب قوانین می‌خواند.»

درواقع، «گوبسک ربا خوار» را می‌توان هجویه‌ای علیه پول و جایگاه والای آن نزد اشراف‌زاد‌گان و مردم عادی زمانه‌ی نویسنده دانست. بالزاک با روایت زندگی گوبسک و کنتس دورستو به جامعه‌ هشدار می‌دهد که پول اندک‌اندک تمام مناسبات اجتماعی و خانواد‌گی آن‌ها را زیر تاثیر خود گرفته و رفته‌رفته بر تمام شئونات آنان فرمان‌روایی خواهد کرد.

او با وجود این‌که نویسنده‌ای رئالیست ـ متعلق به دو قرن پیش ـ و از پیشوایان و بزرگان این مکتب است، راه‌حل ارائه نمی‌دهد و به ورطه‌ی شعارزدگی نمی‌لغزد؛ به شیوه‌ای هنرمندانه فقط مشکل را می‌نمایاند و ما را با دو نوع از حاکمیت پول بر آدمی آگاه می‌کند: گوبسک، که مصداق بارز «شوربخت آن‌که گرد کرد و نخورد» است، با همه‌ی مکنت‌اش در نهایت مسکنت می‌زیـد، و کنتس دورستو هم که روی دیگر این سکه و مظهر استفاده از پول است، تیره‌بخت و بدفرجام است.

تعدادی از شخصیت‌های «گوبسک ربا خوار» در رمان‌ «بابا گوریو» هم حضور دارند، از جمله «کنتس دورستو» که دختر «گوریو» است. از این رو، اگر کسی «بابا گوریو» را خوانده باشد، راحت‌تر با پلات، درونمایه و کاراکترهای «گوبسک ربا خوار» ارتباط برقرار می‌کند.

«گوبسک ربا خوار» رمانی کنش‌محور است که به شیوه‌ی دیگر آثار بالزاک حجم زیادی از حوادث را در خود جای داده است. مطالعه‌ی این رمان بار دیگر حسی شیرین از لذت را در مخاطب برمی‌انگیزد، لذتی که در خوانش رمان‌های مدرن به ندرت تجربه می‌شود.

«گوبسک رباخوار» ۱۵۷ صفحه حجم دارد و ترجمه‌ی آن کار زنده‌‌یاد «محمدجعفر پوینده» است که در جریان قتل‌های زنجیره‌ای قربانی جهلِ دشمنان اندیشه شد. این کتاب آخرین بار در سال ۱۳۷۹ و توسط «نشر فردا» در اصفهان به بازار عرضه شده و از آن زمان تاکنون نایاب است. انتشار مروری بر «گوبسک رباخوار» در «کتاب زمانه» همراه است با آرزوی تجدید چاپ ترجمه‌ی روان و زبردستانه‌ی پوینده از این رمان.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)