تاریخ انتشار: ۷ خرداد ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

تاملی کوتاه بر از دست رفتن

فرشاد سروش

ریچارد براتیگان (۱۹۳۵ - ۱۹۸۲) دیر به ایران آمد اما زود محبوب شد. تا چند سال پیش، آشنایی جامعه‌ی کتاب‌خوان فارسی‌زبان با او محدود بود به چند داستان و شعر خیلی کوتاه که به‌طور پراکنده در نشریات یا آنتولوژی‌های مختلف به چاپ رسیده بود، اما ناگهان بخت به این امریکایی شوخ‌طبع کولی‌منش روی آورد و در یک بازه‌ی حدوداً پنج‌ساله چندین اثر داستانی و نیز مجموعه‌های مختلفی از شعرهای‌اش به فارسی ترجمه شد.


«یک زن بدبخت» جدیدترین رمان براتیگان، با ترجمه‌ی حسین نوش‌آذر

براتیگان اصطلاحاً «گرفت» و در اندک‌زمانی به یکی از نویسنده‌های پرفروش و مورد علاقه‌ی مخاطبان بدل شد. از نوشته‌های داستانی براتیگان تا به حال این آثار به فارسی درآمده‌اند: «صید قزل‌آلا در امریکا،» (با دو ترجمه: پیام یزدانجو و هوشیار انصاری‌فر) «اتوبوس پیر،» (با ترجمه‌ی علیرضا طاهری عراقی) «در قند هندوانه،» (با ترجمه‌ی مهدی نوید) «در رویای بابل،» (با ترجمه‌ی پیام یزدانجو) و «پس باد همه‌چیز را با خود نخواهد برد» (با ترجمه‌ی حسین نوش‌آذر).


«یک زن بدبخت» جدیدترین رمانی است که از این نویسنده در ایران چاپ شده است. این کتاب آخرین رمان براتیگان محسوب می‌شود. او دو سال پیش از مرگ‌اش نگارش «یک زن بدبخت» را به پایان رساند اما آن‌را منتشر نکرد. شانزده سال پس از مرگ این نویسنده‌ی آوانگارد، دخترش تصمیم گرفت این کتاب را به چاپ بسپرد و اثر سرانجام در سال ۲۰۰۰ میلادی در دسترس دوستداران براتیگان قرار گرفت.

«یک زن بدبخت» درواقع یک سفرنامه‌ی داستانی است اما برای خوانش یا بررسی آن می‌توان ـ یا شاید می‌بایست ـ این موضوع را کاملاً نادیده گرفت. این رمان، مثل باقی آثار براتیگان، رمانی است پست مدرن، و در هر مواجهه‌ای با آن باید خاستگاه‌ها و ویژگی‌های این ژانر را در نظر داشت. در غیر این‌صورت، برقراری ارتباط با کتاب و لذت‌بردن از فرآیند خوانش دشوار می‌شود. آغاز کتاب، از نظر تکنیکی، کاملا پست مدرن است.

براتیگان همان ابتدا به خواننده می‌گوید کتابی که در دست دارد نقشه – تقویم سفر یک مرد به شهرهای مختلف است! این آغاز اهمیت زیادی دارد چون درواقع نمایان‌گر اصلی‌ترین تکنیک پسامدرنیستی اثر، یعنی «اتصال کوتاه» است، تکنیکی که کتاب بر پایه‌ی آن شکل می‌گیرد و پیش می‌رود.


«اتصال کوتاه،» تعبیری که نخستین‌بار «دیوید لاج» از آن بهره گرفت، اصطلاحی در الکترونیک است و به اتصال دو نقطه از مدار که نباید به هم متصل باشند، گفته می‌شود. اتصال این دو نقطه کار مدار را مختل می‌کند. رمان کلاسیک، و گونه‌های زیادی از رمان مدرن، در پی بازآفرینی واقعیت بودند.

نقد سنتی نیز به این موضوع بسیار اهمیت می‌داد و تخطی نویسنده از واقعیت جهان بیرون ضعف داستان تلقی می‌شد. از این جهت نویسنده می‌کوشید تا حد ممکن داستانی بیافریند که «واقعی» باشد و مرز بین حقیقت و خیال را درنوردد. رمان‌نویسان پسامدرن سنت‌شکنی و بدعت‌گزاری کردند. آن‌ها دیگر نمی‌خواستند خواننده را با توهم واقعیت بفریبند، به همین دلیل، با روی آوردن به شیوه‌های نو، نظیر «اتصال کوتاه،» خواننده را به برداشت تازه از واقعیت و خود «رمان» دعوت کردند.

براتیگان با آن‌چه فرمالیست‌های روس «آشکارسازی شگرد» می‌نامیدند داستان‌اش را می‌آغازد و به پیش می‌برد. او از سفری می‌نویسد که راوی – نویسنده در آخر سپتامبر از خانه‌اش در «مونتانا» شروع می‌کند و پس از چند ماه، در ۲۸ جون ۱۹۸۲، به پایان می‌رساند. کتاب طرح داستانی خطی و مشخصی ندارد، بلکه از پاره‌ها و قطعه‌های مختلفی تشکیل شده که در زمان‌های مختلف و در شهرهای گوناگون امریکا و کانادا ـ یعنی مقاصد سفر راوی ـ نوشته شده‌اند.

او به شیوه‌ی سفرنامه‌نویسی خاطرات و اتفاقاتی را که از هر شهر به یادگار دارد روایت می‌کند. خواننده را گام به گام با اثر پیش می‌برد و داستان را در لحظه شکل می‌دهد. مدام هم گوشزد می‌کند که در حال نوشتن داستان است، و قصد ندارد خواننده را در توهم واقعیت غوطه‌ور سازد. راوی مدتی در آپارتمانی زندگی کرده که زنی در آن‌جا خود را به دار آویخته است. این ماجرا بارها به شیوه‌های مختلف بازگو می‌شود و یکی از نشانه‌های اصلی پلات داستان است. زن نماینده‌ی گروه بزرگی از انسان‌هاست که راوی داستان هم یکی از آن‌ها محسوب می‌شود.

نوشته‌های براتیگان به رغم فرم سرخوشانه، لحن مطایبه‌آمیز، و نگاه و اتمسفر شوخ طبعانه، اغلب مضامین سیاه و تلخ دارند. ‌«یک زن بدبخت» نیز از این قاعده مستثنا نیست. این اثر به‌صورت تکه‌تکه شامل جملات و قطعات طنزآمیز زیادی است و ممکن است بارها خواننده را بخنداند، اما در کلیت خود درونمایه‌ی رنج‌آور و تامل برانگیز «از دست رفتن» را می‌پرورد. از دست رفتن همه‌چیز: زمان، دوستی‌ها، سلامتی، و احساسات. در یک کلام، روایتی است از حرکت قدم به قدم انسان به سوی مرگ.

راوی داستان ـ که کاریکاتوری است از براتیگان واقعی ـ مردی است منزوی و سرخورده. مردی که آینده‌ای ندارد و گذشته‌اش نیز جز خاطره‌ها و یادگارهایی غم‌انگیز مرده‌ریگی برای‌اش نداشته است. حتا اگر ریسک بیوگرافیک بودن بخش زیادی از وقایع این رمان را نپذیریم، نمی‌توانیم انکار کنیم که فضای این اثر و دردمندی کاراکتر راوی بازنمودی است از برزخی که براتیگان در چند سال آخر زندگی‌اش در آن به سر می‌برد و نهایتاً او را به سمت خودکشی سوق داد.


براتیگان در آخرین صفحات داستان ادعای عجیبی مطرح می‌کند! او می‌گوید: «این کتاب را فقط یک‌بار از اول تا این‌جا خوانده‌ام و آن هم به دلیل این‌که پرچانگی کرده بودم و آسمان و ریسمان به هم بافته بودم و یادم رفته بود چه می‌خواستم بگویم. برای همین اطلاعات شما از اتفاقاتی که در این کتاب افتاده است بیش‌تر از اطلاعات من است. شما این کتاب را خوانده‌اید. من نخوانده‌ام.» و البته نباید فراموش کرد که این یکی از همان «براتیگان‌بازی»‌های براتیگان است! او خود ضمناً تاکید کرده که «نویسنده‌ها دروغ‌گو هستند» و بعضی نشانه‌های دیگر ـ نظیر تمام شدن همزمان داستان و دفترچه‌‌یادداشتی که داستان در آن نوشته می‌شود ـ این ظن را تقویت می‌کند.

براتیگان شیفته‌ی بازی‌های این چنینی است و در اغلب نوشته‌های‌اش از دست انداختن خواننده لذت می‌برد. یکی از دلایل این‌که گفته شد شاید باید سفرنامه بودن این کتاب را نادیده گرفت نیز همین رویکرد است. ادعای او در مورد «یک زن بدبخت» بی‌شباهت به ادعای «ویلیام فاکنر» نیست که زمانی گفته بود رمان فوق‌العاده‌ی «گور به گور» را در شش هفته نوشته و بعد هم دستی در آن نبرده است!


آخرین رمان براتیگان همچنان رگه‌های پررنگی از نبوغ او را در خود دارد و، هرچند که به پای رمان‌هایی مثل «صید...» یا «در رویای بابل» نمی‌رسد، اثری است جذاب و دوست‌داشتنی که خواننده را با خود همراه می‌کند و چنان او را درگیر ماجراها و روایت‌های گوناگون می‌سازد که رهاکردن مطالعه‌ی کتاب برای‌اش دشوار می‌شود.

«یک زن بدبخت» را انتشارات مروارید در ۱۳۵ صفحه و با ترجمه‌ی «حسین نوش‌آذر» در سال ۱۳۸۸ به بازار فرستاده است. این کتاب مدتی پیش به چاپ دوم رسید. مروارید همچنین به‌زودی رمان «هیولای هاوکلاین» براتیگان را نیز با برگردان همین مترجم منتشر خواهد کرد.

Share/Save/Bookmark

نام یادداشت برگرفته از عنوان یکی از شعرهای براتیگان در کتاب «سی‌ام ژوئن، سی‌ام ژوئن»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)