خانه > کتاب زمانه > معرفی کتاب > تاملی کوتاه بر از دست رفتن | |||
تاملی کوتاه بر از دست رفتنفرشاد سروشریچارد براتیگان (۱۹۳۵ - ۱۹۸۲) دیر به ایران آمد اما زود محبوب شد. تا چند سال پیش، آشنایی جامعهی کتابخوان فارسیزبان با او محدود بود به چند داستان و شعر خیلی کوتاه که بهطور پراکنده در نشریات یا آنتولوژیهای مختلف به چاپ رسیده بود، اما ناگهان بخت به این امریکایی شوخطبع کولیمنش روی آورد و در یک بازهی حدوداً پنجساله چندین اثر داستانی و نیز مجموعههای مختلفی از شعرهایاش به فارسی ترجمه شد.
براتیگان اصطلاحاً «گرفت» و در اندکزمانی به یکی از نویسندههای پرفروش و مورد علاقهی مخاطبان بدل شد. از نوشتههای داستانی براتیگان تا به حال این آثار به فارسی درآمدهاند: «صید قزلآلا در امریکا،» (با دو ترجمه: پیام یزدانجو و هوشیار انصاریفر) «اتوبوس پیر،» (با ترجمهی علیرضا طاهری عراقی) «در قند هندوانه،» (با ترجمهی مهدی نوید) «در رویای بابل،» (با ترجمهی پیام یزدانجو) و «پس باد همهچیز را با خود نخواهد برد» (با ترجمهی حسین نوشآذر). «یک زن بدبخت» درواقع یک سفرنامهی داستانی است اما برای خوانش یا بررسی آن میتوان ـ یا شاید میبایست ـ این موضوع را کاملاً نادیده گرفت. این رمان، مثل باقی آثار براتیگان، رمانی است پست مدرن، و در هر مواجههای با آن باید خاستگاهها و ویژگیهای این ژانر را در نظر داشت. در غیر اینصورت، برقراری ارتباط با کتاب و لذتبردن از فرآیند خوانش دشوار میشود. آغاز کتاب، از نظر تکنیکی، کاملا پست مدرن است. براتیگان همان ابتدا به خواننده میگوید کتابی که در دست دارد نقشه – تقویم سفر یک مرد به شهرهای مختلف است! این آغاز اهمیت زیادی دارد چون درواقع نمایانگر اصلیترین تکنیک پسامدرنیستی اثر، یعنی «اتصال کوتاه» است، تکنیکی که کتاب بر پایهی آن شکل میگیرد و پیش میرود. نقد سنتی نیز به این موضوع بسیار اهمیت میداد و تخطی نویسنده از واقعیت جهان بیرون ضعف داستان تلقی میشد. از این جهت نویسنده میکوشید تا حد ممکن داستانی بیافریند که «واقعی» باشد و مرز بین حقیقت و خیال را درنوردد. رماننویسان پسامدرن سنتشکنی و بدعتگزاری کردند. آنها دیگر نمیخواستند خواننده را با توهم واقعیت بفریبند، به همین دلیل، با روی آوردن به شیوههای نو، نظیر «اتصال کوتاه،» خواننده را به برداشت تازه از واقعیت و خود «رمان» دعوت کردند. براتیگان با آنچه فرمالیستهای روس «آشکارسازی شگرد» مینامیدند داستاناش را میآغازد و به پیش میبرد. او از سفری مینویسد که راوی – نویسنده در آخر سپتامبر از خانهاش در «مونتانا» شروع میکند و پس از چند ماه، در ۲۸ جون ۱۹۸۲، به پایان میرساند. کتاب طرح داستانی خطی و مشخصی ندارد، بلکه از پارهها و قطعههای مختلفی تشکیل شده که در زمانهای مختلف و در شهرهای گوناگون امریکا و کانادا ـ یعنی مقاصد سفر راوی ـ نوشته شدهاند. او به شیوهی سفرنامهنویسی خاطرات و اتفاقاتی را که از هر شهر به یادگار دارد روایت میکند. خواننده را گام به گام با اثر پیش میبرد و داستان را در لحظه شکل میدهد. مدام هم گوشزد میکند که در حال نوشتن داستان است، و قصد ندارد خواننده را در توهم واقعیت غوطهور سازد. راوی مدتی در آپارتمانی زندگی کرده که زنی در آنجا خود را به دار آویخته است. این ماجرا بارها به شیوههای مختلف بازگو میشود و یکی از نشانههای اصلی پلات داستان است. زن نمایندهی گروه بزرگی از انسانهاست که راوی داستان هم یکی از آنها محسوب میشود. نوشتههای براتیگان به رغم فرم سرخوشانه، لحن مطایبهآمیز، و نگاه و اتمسفر شوخ طبعانه، اغلب مضامین سیاه و تلخ دارند. «یک زن بدبخت» نیز از این قاعده مستثنا نیست. این اثر بهصورت تکهتکه شامل جملات و قطعات طنزآمیز زیادی است و ممکن است بارها خواننده را بخنداند، اما در کلیت خود درونمایهی رنجآور و تامل برانگیز «از دست رفتن» را میپرورد. از دست رفتن همهچیز: زمان، دوستیها، سلامتی، و احساسات. در یک کلام، روایتی است از حرکت قدم به قدم انسان به سوی مرگ. راوی داستان ـ که کاریکاتوری است از براتیگان واقعی ـ مردی است منزوی و سرخورده. مردی که آیندهای ندارد و گذشتهاش نیز جز خاطرهها و یادگارهایی غمانگیز مردهریگی برایاش نداشته است. حتا اگر ریسک بیوگرافیک بودن بخش زیادی از وقایع این رمان را نپذیریم، نمیتوانیم انکار کنیم که فضای این اثر و دردمندی کاراکتر راوی بازنمودی است از برزخی که براتیگان در چند سال آخر زندگیاش در آن به سر میبرد و نهایتاً او را به سمت خودکشی سوق داد. براتیگان شیفتهی بازیهای این چنینی است و در اغلب نوشتههایاش از دست انداختن خواننده لذت میبرد. یکی از دلایل اینکه گفته شد شاید باید سفرنامه بودن این کتاب را نادیده گرفت نیز همین رویکرد است. ادعای او در مورد «یک زن بدبخت» بیشباهت به ادعای «ویلیام فاکنر» نیست که زمانی گفته بود رمان فوقالعادهی «گور به گور» را در شش هفته نوشته و بعد هم دستی در آن نبرده است! «یک زن بدبخت» را انتشارات مروارید در ۱۳۵ صفحه و با ترجمهی «حسین نوشآذر» در سال ۱۳۸۸ به بازار فرستاده است. این کتاب مدتی پیش به چاپ دوم رسید. مروارید همچنین بهزودی رمان «هیولای هاوکلاین» براتیگان را نیز با برگردان همین مترجم منتشر خواهد کرد. نام یادداشت برگرفته از عنوان یکی از شعرهای براتیگان در کتاب «سیام ژوئن، سیام ژوئن»
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|