تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۹ • چاپ کنید    

نوستالژی داستان ناب و طنز سیاسی

فرشاد سروش

نوستالژی داستان ناب

«باغ اناری» مجموعه‌داستانی ا‌ست از «محمد شریفی» (متولد ۱۳۴۰) که اولین‌بار در سال ۷۱ منتشر شد و بسیار مورد توجه قرار گرفت. این کتاب در همان سال‌ها جایزه‌ی قلم زرین گردون را برد و به کتاب مورد علاقه‌ی نسلی از دوست‌داران داستان، که بسیاری از آ‌ن‌ها امروز نویسنده‌های معروفی هستند، بدل شد. ناشر «باغ اناری» نشر «گردون» بود و تیراژ آن ۲۲۰۰ نسخه.

به‌رغم آن‌که شریفی با همین یک کتاب راه صد ساله را یک‌شبه پیموده بود و اکثر منتقدان و صاحب‌نظران ـ از جمله محمود دولت‌آبادی ـ داستان‌های‌اش را پسندیدند و ستودند، «باغ اناری» دیگر تجدیدچاپ نشد و با گذشت زمان کم‌کم فقط خاطره‌ای خوش از آن به یادگار ماند.


این کتاب ۱۸ سال کم‌یاب و بعد نایاب بود اما همچنان، این‌جا و آن‌جا، از آن یاد می‌شد و به‌عنوان اثری مهم در ادبیات داستانی معاصر ایران هرگز به‌طور کامل از یاد نرفت. اخیراً، نشر نوپای «آموت» ـ که یوسف علیخانی، داستان‌نویس شناخته‌شده، آن‌را مدیریت می‌کند ـ «باغ اناری» را تجدیدچاپ کرده و این امکان را فراهم آورده که نسل جدید و جوان کتاب‌خوان ایرانی فرصت لذت‌بردن از داستان‌های ناب و درخشان محمد شریفی را پیدا کنند.

حقیقت این است که، با وجود همه‌ی آن‌چه گفته شد، چاپ اول «باغ اناری» در زمانه‌ی مناسبی انجام نشده بود. جنگ تازه پایان یافته بود و با دوره‌ی طلایی رونق کتاب فاصله داشتیم. انتشار مجدد «باغ اناری» شانس تازه‌ای است برای این کتاب و نویسنده‌اش تا به آن‌چه استحقاق‌اش را دارند برسند.

«باغ اناری» یازده داستان کوتاه دارد: «وضعیت،» «باغ اناری،» «پاسگاه،» «شور زندگی،» «کودکان ابری،» «زن سورچی،» «عاشقانه،» «حیوونکی بارون،» «کوکبه،» «حیاط خلوت،» و «آخرین شعر.» آن‌چه به این مجموعه اعتبار بخشیده این است که داستان ضعیفی بین داستان‌های کتاب دیده نمی‌شود. هر یازده داستان کتاب نوشته‌هایی پخته، پرورده و قوی‌اند و مجموعه یک‌دست و بدون نوسان است.

بارزترین ویژگی داستان‌های شریفی سوژه‌های بکر و پلات‌های خاص آن‌هاست یا درواقع آن چیزی که «ایتالو کالوینو،» نویسنده‌ی نامدار ایتالیایی، «تصویر مرکزی داستان» می‌نامید. شریفی در یک بستر رئالیستی – سورئالیستی و در یک فضای وهم‌آلود و تیره ماجراهایی را روایت می‌کند که فراموش‌ناشدنی‌اند و احتمالاً سال‌های سال در جایی از ذهن خواننده باقی خواهند ماند. پلا‌ت‌های او اغلب پلات‌هایی با موضوعات عادت‌گریز و حتا عجیب هستند ـ مثل پلات «شور زندگی،» «زن سورچی،» و «حیوونکی بارون» ـ و گاهی که پلات داستان ماجرایی عادی و نه‌چندان نو را دست‌مایه دارد نویسنده با کمک غریبه‌سازی موقعیت خواننده نسبت به متن قرائتی متفاوت و آشنایی‌زدا از آن ارائه می‌‌کند، مثلاً در داستان‌ «کودکان ابری» - که بازگوکننده‌ی رابطه‌ی کودکانه‌ی دو پسربچه و شیطنت‌ها و کشمکش‌های آن‌هاست.

«وضعیت» ماجرای معلم پیری است که در کلاس درس با شاگرد مرده‌اش مواجه می‌شود، «باغ اناری» یک روایت عاشقانه‌ی غیررئالیستی است که با تمام داستان‌های اسطوره‌ای عشق پیوند بینامتنی دارد، «پاسگاه» در فضایی مه‌آلود و بارانی بطالت و پوچی را بازسازی می‌کند، «شور زندگی» روایتی است شاعرانه و سورئال از تقابل زندگی و مرگ، دیدن چند اسکلت در یک کاروانسرای قدیمی در داستان «زن سورچی» دریچه‌ای است برای خیال‌پردازی درباره‌ی سرنوشت آن‌ها، «عاشقانه» یک خواستگاری را تصویر می‌کند که بیش از بوی حیات رنگ نیستی دارد، دو زن مرده در «حیوونکی بارون» به روستای خود بازمی‌گردند و در پی راهی برای فرار از فراموش‌شدگی‌اند، و مردن یک گوساله‌ در «حیاط خلوت» بهانه‌ای است برای بیان روایتی شاعرانه از رنج.

قدرت شریفی در فضاسازی و تصویرپردازی و پیوند ذهنیت با عینیت یکی از مهم‌ترین عناصری است که به داستان‌های او استحکام و جذابیت می‌بخشد. او اتمسفری آفریده که به‌صورت یک المان تکرارشونده در همه‌ی داستان‌ها حضور دارد و مثل یک نیروی نامریی آن‌ها را در فضایی آخرالزمانی گرد هم می‌آورد. در کنار تکنیک‌هایی مثل «تکرار،» که در بیش‌تر داستان‌ها دیده می‌شود، آن‌چه نقشی مهم در شکل‌دادن به این فضا دارد زبان است. شریفی زبانی بسیار خاص و نو دارد که به شعر طعنه می‌زند. روایت‌ها و دیالوگ‌ها فخیم‌ و دلنشین‌اند و انگار با ریتم یک آهنگ درونی هارمونی یافته‌اند. اوج این زبان‌آوری در داستان «کوکبه» دیده می‌شود که زبان‌اش به زبان متون کلاسیک فارسی طعنه می‌زند.

نکته‌ی جالب این‌جاست که به رغم نقش مهم زبان در داستان‌های «باغ اناری» این مجموعه فقط در زبان خلاصه نشده و غیرقابل ترجمه نیست. داستان‌های کتاب، به‌واسطه‌ی پلات‌های بدیع و جذابی که پیش از این به آن‌ها اشاره شد، داستان‌هایی هستند که می‌توان آن‌ها را به هر زبانی برگردان کرد. قطعاً در فرآیند ترجمه عنصر زبان از دست خواهد رفت، اما فقط به عنوان یک عنصر، نه فنداسیونی که با از دست رفتن‌اش داستان فرو بریزد. زبان همه‌چیز «باغ اناری» نیست.

واپسین داستان کتاب قطعه‌‌ی کوتاهی ا‌ست به نام «آخرین شعر.» در این قطعه روباهی افسرده و عبوس، روباهی که «دل‌اش به اندازه‌ی همه‌ی ابرهای زمستان گرفته است،» آخرین شعری را که سروده، و درواقع وصفی است از دلیل غمباری‌‌اش، می‌خواند: «دل‌ام از تکرار این همه خروس گرفته است!» «باغ اناری» در نقطه‌ی مقابل این داستان قرار دارد. شریفی نویسنده‌ای است قصه‌گو با قصه‌های ناب و غیرتکراری که از روی دست هیچ نویسنده‌ی خارجی یا ایرانی گرته‌برداری نشده‌اند و سبک ویژه‌ای دارند. «باغ اناری» را می‌توان یکی از خاص‌ترین کتاب‌های داستانی چاپ شده پس از انقلاب دانست.

تجدید چاپ «باغ اناری» و بازخوانی آن بار دیگر یادآوری می‌کند که ادبیات داستانی ایران در دهه‌ی هشتاد، به‌خصوص در نوشتن داستان کوتاه، پیشرفت چشم‌گیری نداشته و تولید انبوه داستان کوتاه در این دهه باعث افت کیفی آثار شده است. این کتاب ۱۲۰ صفحه دارد و نشر آموت آن را در سال ۱۳۸۹ چاپ کرده است. این ناشر دو رمان «باغ خرفه» و «سرجوخه آمین» از محمد شریفی را هم در دست نشر دارد، آثاری که انتشار آن‌ها ـ پس از سکوت طولانی‌مدت شریفی ـ می‌تواند اتفاقی مهم در داستان‌نویسی معاصر تلقی شود.

طنز سیاسی

«احمق‌های چلم و تاریخ‌شان» داستانی است نوشته‌ی «آیزاک بشویتس سینگر،» (۱۹۰۴ – ۱۹۹۱) نویسنده‌ی یهودی لهستانی - آمریکایی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات سال ۱۹۷۸. سینگر یکی از معروف‌ترین داستان‌نویسان آمریکا و از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن بیستم محسوب می‌شود اما در میان دوست‌داران کتاب در ایران چهره‌ی چندان شناخته‌شده‌ و محبوبی نیست. اولین کتاب مستقلی که از او به فارسی در‌آمد «یک مهمانی، یک رقص» نام داشت و ترجمه‌ی ۱۱ داستان از شاخص‌ترین داستان‌های کوتاه سینگر بود. هر چند کتاب نام «مژده دقیقی،» مترجم نامدار، را بر پیشانی داشت، نشر بزرگ «نیلوفر» آن‌را چاپ کرده بود، و در زمان انتشار آن (سال ۸۲) روزنامه‌های ایران چندین مطلب ستایش‌آمیز درباره‌‌اش چاپ کردند، اما آن‌چنان که باید شناخته نشد و هنوز تمام نسخه‌های تیراژ ۲۲۰۰ تایی چاپ اول آن به فروش نرسیده است. با این وضعیت، چندان عجیب نیست که «احمق‌های چلم» با گذشت یک سال از انتشارش به فارسی هنوز بازخورد چندانی نداشته و درواقع در هیاهوی بازار گم شده است. این در حالی است که این اثر نه چندان بلند یکی از خواندنی‌ترین نوشته‌های سینگر و داستانی بسیار جذاب است.


«احمق‌های چلم و تاریخ‌شان» یک داستان نمادین کمیک با بن‌مایه‌های سیاسی و اجتماعی است. «چلم» نام یک شهر واقعی در لهستان است که مردمان آن یهودی‌اند. مردم چلم را از گذشته‌های دور تا به امروز به ساده‌لوحی می‌شناسند. البته سینگر به جنبه‌های رئالیستی و واقعی چلم و مردمان‌اش کاری ندارد؛ او با استفاده از باور عمومی درباره‌ی این شهر داستانی کاملاً خیالی و فانتزیک می‌پروراند که به زیبایی به نقد بازی‌های احمقانه‌ی سیاسی می‌پردازد، بازی‌هایی که بازنده‌ی همیشگی آن مردمان بدبختی‌‌اند که آلت دست حاکمان و زورگویان شده‌اند.

چلم در داستان آیزاک بشویتس سینگر در حقیقت نمادی از جهان است. داستان با روایت پیدایش این شهر کوچک آغاز می‌شود، روایتی که بدیل لاغ‌آمیز پیدایش جهان و سپس موجودات زنده و در نهایت ظهور انسان روی کره‌ی خاکی است: «دینداران و مومنان چلم همگی اعتقاد دارند که خدا گفت: این‌جا چلم بشود و شد. اما خیلی از دانشمندان عقیده دارند که پیدایش این شهر نتیجه‌ی یک آتشفشان بوده است. آن‌ها می‌گویند قبل از پیدایش چلم در این منطقه آشفتگی عظیمی وجود داشت. همه‌جا را بخار، مه و ابرهای غلیظ فرا گرفته بود. سپس انفجاری رخ داد و چلم پدید آمد. در ابتدا سطح زمین چلم آن‌قدر داغ بود که حتا اگر آن‌موقع چلمی‌هایی وجود داشتند، نمی‌توانستند روی زمین راه بروند چون کف پاهای‌شان می‌سوخت.» چلمی‌ها تا سال‌ها پس از پیدایش خود و شهرشان نمی‌دانند که «بحران» چیست، برای این‌که این لغت هنوز در زبان آن‌ها ساخته نشده! در زمان «گرونام اول،» که اولین حاکم چلم است، کلمه‌ی «بحران» ابداع می‌شود. گرونام اعضای شورای پنج‌نفره‌ای را که در اداره‌ی شهر به او کمک می‌کنند جمع می‌کند و به آن‌ها می‌گوید: «ای دانایان و فرزانگان، در چلم بحران وجود دارد! اغلب شهروندان نانی برای خوردن ندارند، آن‌ها لباس‌های کهنه به تن می‌کنند و خیلی از آن‌ها از سرفه و انواع سرماخوردگی رنج می‌برند. چه‌طور می‌توانید این بحران را برطرف کنید؟» و این شروع ماجراهای تاریخی چلم است. گرونام و مشاوران‌اش، با آن اندیشه‌های احمقانه، افتضاح به بار می‌آورند و نه تنها از پس حل مشکلات چلم برنمی‌آیند که با به راه انداختن جنگ با شهرهای اطراف مردم را فقیرتر و معضلات را مضاعف می‌کنند. سپس «بنم پوک راکا،» رهبر حزب انقلابی، موفق می‌شود حمایت مردم را جلب کند و حکومت چلم را در دست بگیرد. او برای حل مشکلات استفاده از پول را منسوخ می‌کند زیرا : «بدون پول همه به‌طور مساوی فقیر خواهند بود!» به‌زودی او هم ناکام می‌ماند و «فایتل دزد» به حاکمیت چلم می‌رسد. سرنوشت فایتل نیز بهتر از حاکمان قبلی نیست و پس از مدتی گرونام دوباره پادشاه چلم می‌شود! همه‌ی کسانی که به حکومت می‌رسند فاسدند و این چرخه در اصل از یکسان بودن حکومت‌ها و شیوه‌ی سلطه‌ی آن‌ها در عین تفاوت‌های ظاهری‌شان سخن می‌گوید.

در سرتاسر اثر رگه‌های پررنگ طنز وجود دارد، هم طنز کلامی که ناشی از تفکرات احمقانه‌ی حاکمان و ـ به اصطلاح ـ خردمندان چلم است و هم طنز موقعیت که از اعمال حماقت‌بار دولتمردان چلم و سیستم‌های حکومتی‌ای که برقرار می‌کنند نشات می‌گیرد. هر حکومتی که در چلم روی کار می‌آید نمادی است از یک نظام بین‌المللی نظیر سرمایه‌داری یا کمونیسم. «احمق‌های چلم و تاریخ‌شان» ضمن رویکرد انتقادی نسبت به حکومت‌های خاص در کلیت خود همه‌ی سیستم‌های سلطه‌ بر مردم و تصمیم‌گیری برای آن‌ها را به چالش می‌کشد و بر این اساس می‌توان آن‌را به‌نوعی واجد اندیشه‌های آنارشیستی دانست.

«احمق‌های چلم و تاریخ‌شان» در یک ارتباط بینامتنی با آثاری نظیر «قلعه‌ی حیوانات» نوشته‌ی «جورج اورول» قرار دارد. البته ناگفته پیداست که موضوع و فرم این آثار به کلی با هم متفاوت است اما هر دو درونمایه‌ی مشابهی دارند: روشنگری سیاسی و اجتماعی در مقابل فریب‌ و دروغ‌های نظام‌های حکومتی.

سینگر خطابه‌‌اش در مراسم اهدای جایزه‌ی نوبل را با جملاتی زیبا آغاز کرد: «داستان‌نویس و شاعر زمانه‌ی ما، مانند هر زمانه‌ی دیگری، باید انسان را به معنی کامل کلمه سرگرم کند، نه آن‌که صرفاً مبلغ آرمان‌های اجتماعی یا سیاسی باشد. هیچ بهشت موعودی برای خواننده‌ی ملول وجود ندارد، و هیچ عذری برای ادبیات کسالت‌آور پذیرفته نیست، ادبیاتی که کنجکاوی خواننده را تحریک نمی‌کند، او را سر شوق نمی‌آورد، و آن نشاط و مفری را که هنر واقعی همواره تضمین می‌کند برای‌اش فراهم نمی‌آورد.» (به نقل از یک مهانی، یک رقص – ص ۲۱۱) این پاراگراف به‌خوبی مانیفست داستانی سینگر را مشخص می‌کند. او در «احمق‌های چلم و تاریخ‌شان» با آن‌که سوژه‌ای کاملاً سیاسی را دست‌مایه قرار می‌دهد در دام شعارزدگی و ادبیاتی مشابه رئالیسم سوسیالیستی نمی‌لغزد. او پیش و بیش از هر چیز یک داستان‌نویس است و همواره عنصر لذت‌بخشی داستان را در نظر دارد. این‌گونه است که داستان او بدل به داستانی خوش‌خوان شده که خواننده با مطالعه‌ی نخستین صفحات‌اش به سختی می‌تواند خواندن را متوقف کند. توجه برمی‌انگیزد، می‌خنداند، و در عین حال مخاطب را به تفکر وا می‌دارد.

«احمق‌های چلم و تاریخ‌شان» را «پروانه عروج‌نیا» به فارسی برگردانده و نشر «آسمان خیال» آن‌را در سال ۸۸، با چاپ زیبا و تصویرهای جذابی از «اوری شولتز،» به بازار فرستاده است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)