رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳ اردیبهشت ۱۳۸۹

تاریخ تلخ ما در «تقویمی دیگر»

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

«بازنگری و بازسازی تقویم ٣٠ ساله‌ی اخیر، ضرورتی تاریخی در مسیر درک موقعیت کنونی‌مان است.»

Download it Here!

این، بخشی از فراخوانی بود که چندی پیش کمیته‌ی ضد سرکوب شهروندان ایرانی در پاریس، از هواداران و جوانان حامی جنبش سبز، برای معرفی، عرضه و فروش «تقویمی دیگر» داده بودند. به گفته‌ی دست‌اندرکاران این تقویم، هدف از این کار، بازخوانی رویداد‌ها، روزها و نام‌هایی است که حکومت کنونی تلاش کرده است تا آن‌ها را از خاطره‌ی عمومی حذف کند.

تقویمی دیگر حاصل کار مشترک گروهی از هنرمندان ایرانی در داخل و خارج از ایران است که می‌خواهند از طریق متن و تصویر بخش دیگری از تاریخ ٣٠ ساله‌ی مردم ایران را تصویر کنند. تقویمی دیگر، به زودی به زبان‌های فرانسه و انگلیسی نیز منتشر خواهد شد.


در محل معرفی این تقویم جدید، از یکی از دست‌اندرکاران آن می‌پرسم تفاوت این تقویم با تقویم‌های دیگر چیست؟

ضرورتی که برای ایجاد این تقویم احساس کردیم در شناخت همه‌جانبه‌ی تاریخ سی‌ساله‌ی اخیرمان بود. ثبت تاریخی که برای فهمیدن آینده خیلی واجب است. دیگر این‌که پس از حوادث و تحولات اخیر ایران تصورمان این بود که زاویه‌ی شدیدی وجود دارد بین آن چیزی که ما از حوادث به‌یاد می‌آوریم و چیزی که برایمان در رسانه‌های رسمی کشورمان اعم از تلویزیون، رادیو و تقویم روایت می‌شود. بنابراین این ایده مطرح شد که کاری کنیم تا تقویم از پایین نوشته شود. این نیز سنت آکادمیکی بود که به آن هیستوری فرام بیلو یا پیپلز هیستوری می‌گویند. بنابراین ما خواستیم در سطح خودمان کاری انجام دهیم.


مشکل اصلی‌تان برای نوشتن این تقویم چه بود؟

مشکل اصلی‌ای که ما در نوشتن متن داشتیم این بود که نوشتن تاریخ به‌اصطلاح از پایین، نیازمند این است که افراد در محل وقوع حوادث باشند و ما در محل نبودیم. از طرفی دیگر ما مشکل جدی‌تری نیز داشتیم؛ این‌که نوشتن تاریخ به این سبک و سیاق در مملکت ما، به دلیل فقدان آزادی بیان و دیگر مشکلات ممکن نیست.


به‌نظر شما در ٣٠ سال اخیر چه روزهایی برجسته و قابل طرح در «تقویمی دیگر» بوده است؟

سئوال خیلی مهمی است. سئوالی است که ما مدت‌ها حول آن بحث کردیم. زیرا ما مجبور بودیم دو نوع ضابطه برای تنظیم این متن بگذاریم. اول ضابطه‌ی منابع بود؛ این‌که چه منبعی از موضع مردم قابل استفاده است و چه حوادثی در سطح حوادث تاریخی هستند و در این تقویم باید ذکر شوند. بنابراین دو نوع ضابطه تعیین کردیم. یکی این‌که حوادثی را مطرح می‌کنیم که بازنمای اجتماعی داشته باشند و برای مردم ملموس باشند. دوم این‌که حوادثی باشند که تاریخ رسمی از روایت‌شان سر باز می‌زند. به‌عنوان نمونه، شما ممکن است در این تقویم تاریخ مسابقه‌ی فوتبالی را ببینید که مردم به‌طور بی‌سابقه‌ای پس از اعلام نتیجه‌ی آن به خیابان آمده‌اند. بنابراین جنین حادثه‌ای را نیز ما آورده‌ایم زیرا بازنمایی اجتماعی دارد.

وقتی موسسات تاریخ‌نگاری و آکادمیک دولتی باشند، به‌هر حال تحریف تاریخی صورت می‌گیرد. در کشوری مثل ایران که حکومتی خیلی بسته و ایدئولوژیک دارد، ما زاویه‌دار بودن وقایع انتخاب شده در تقویم‌های رسمی را آن‌قدر قوی احساس می‌کردیم که گفتیم باید وقت بگذاریم و کار جدیدی منتشر کنیم. بنابراین به‌یقین اولین چالش تقویمی دیگر، با تقویم رسمی خواهد بود. چراکه این تقویم رویدادهایی چون تظاهرات اعتراضی زنان و کارگران، بسته شدن روزنامه‌ها، زندانی شدن فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، و حوادثی مثل اعدام‌هایی دهه‌ی ٦٠ را دربرگرفته است.


دیگر مشخصات این تقویم چیست؟

کسی که ایده‌ی تقویمی دیگر را مطرح کرد، یکی از تصویر‌سازان خوب ایرانی بود که این‌جا بود و قبلاً در زمینه‌ی طراحی تقویم کار کرده بود. او گفت که می‌خواهم تقویمی با تم سیاسی درست کنم و برای متن آن به کمک دوستانی نیاز دارم که در کار پژوهش فعال هستند. این نقطه‌ی حرکت ما بود و رسید به این‌جا که می‌بینیم بخش زیادی از این تقویم و ویژگی‌های بصری و تصویری آن کار تصویرسازانی است که در ایران هستند و بدون ذکر نام کار کرده‌اند. چند تن دیگر نیز از هنرمندانی هستند که در پاریس و دیگر نقاط دنیا زندگی می‌کنند. کسی که خود تقویم را صفحه‌آرایی کرده در آمریکا است.

دیگر این‌که تنوع نگاه‌ در این تقویم کاملاً مشهود است. ما می‌خواستیم که تصاویر ایدئولوژیک نباشد. به‌نوعی که حتی نمی‌شود اسم تقویم را تقویم جنبش سبز گذاشت. زیرا تفکر و هویت خاص خودش را دارد.


تصویرهای امروزی

تقویمی دیگر با تصاویری زیبا و تفکر بر‌انگیز همراه شده است. در مراسم معرفی تقویمی دیگر، یکی دیگر از دست‌اندرکاران آن در پاریس، علت عدم ذکر نام خود و دیگر تصویرگران آن را مشکلات امروزی در جمهوری اسلامی ایران می‌داند:

اجازه بدهید خودم را معرفی نکنم زیرا ما تصمیم گرفتیم در این تقویم هیچ نامی نباشد. کسانی که در ایران روی تقویم کار کردند نمی‌توانند خودشان را معرفی کنند. ما نیز در این‌جا به تبعیت از آن‌ها همین‌کار را می‌کنیم. من و خانمی که در انگلیس به کار تصویرگری مشغول است، همراه با چندتن از دوستان و تصویرگران بنام ایرانی‌ای که می‌شناختیم و هر کدام در ایران و جشنواره‌‌های جهانی مطرح هستند و جایزه‌هایی گرفته‌اند، روی این تقویم کار کردیم. سه نفر نقاش و بقیه تصویرگر کتاب هستند.


آیا تصاویر تقویم با مناسبت‌های روز مطابقت دارد؟

تصاویر مربوط به اتفاق‌های هر ماه است. به‌عنوان نمونه برای ماهی که ندا در آن کشته شد، سعی کردیم تصویری کار شود که مربوط به آن اتفاق است. برای ماه خرداد، تصویری از صندوق رای و گربه‌ی ایران گذاشته‌ایم؛ گربه‌ا‌ی که آشفته است و از دهانش خون می‌آید. این تصویر، کار یکی از بچه‌های خوب ایران است که تصویرگر معروفی است. همه‌ی این تصویرها به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم و سمبلیک، مربوط به اتفاقاتی است که در نه‌ماه اخیر در ایران افتاده است.


تاریخ‌نویسی به دست مردم

مهناز پنجه‌پور از حاضران این مراسم نیز از دیگر ویژگی‌های این تقویم می‌گوید: «به نظر من ایده‌ی اولیه، ایده‌ی خیلی خوبی است: نوشتن تاریخ به‌دست مردم. به‌خصوص که می‌دانیم تاریخ در ایران، به‌شدت تحریف می‌شود. حتی می‌خواهند تاریخ هخامنشی و سلطنتی را از کتاب‌های درسی ایران دربیاورند. یاد‌آوری و فراموش نکردن تاریخ با طراحی چنین تقویم‌هایی کار خیلی جالبی است و زحمت زیادی برای آن کشیده شده است.»


«تقویمی دیگر» - عکس‌ها از ایرج ادیب‌زاده/ زمانه

شاهرخ مشکین‌قلم، هنرمندی که در زمینه‌ی تئاتر و رقص فعالیت می‌کند و با لباس سبز به محل معرفی تقویمی دیگر آمده است، به زمانه می‌گوید:

«این تقویم بر عکس بقیه‌ی تقویم‌های دیگری که تابه‌حال به وجود آمده، عکس گل و بته و شکوفه، درختی پر از برف و دوباره همان درخت با برگ‌های نارنجی ندارد. چیزی که در این‌جا باز هم متفاوت است این است که در این‌جا برعکس خوشی دروغینی که تقویم‌های موجود تلاش دارند تا برای آدم به وجود بیاورند، ما با خاطره‌های تلخ تاریخی مواجه هستیم.


شاهرخ مشکین‌قلم

مثلاً به جای این‌که بنویسند اول اردی‌بهشت، زاد‌روز فاطمه‌ی زهرا است، نوشته شده اول اردی‌بهشت سال‌مرگ سهراب سپهری است، سال‌روز شکل‌گیری اولین جنبش جوانان ایران در فلان سال است و خلاصه یک خاطره‌ی تلخ تاریخی است که متاسفانه می‌توانیم بگوییم بخش عمده‌ای از زندگی روزمره‌ی ما است که سعی می‌کنیم از آن فرار کنیم یا خیلی زود فراموشش می‌کنیم.

تاریخ همیشه خواسته است که تو، آن‌چه اتفاق افتاده را به یاد بسپاری تا از آن درس بگیری. اگر ما می‌توانستیم هر روز با تاریخ تلخ‌مان مواجه باشیم، نمی‌توانستیم خاطره‌ی تلخ دوران مشروطه را فراموش کنیم و بعد به‌گونه‌ای پیش برویم که حتی روشن‌فکرهایمان به یک معمم رای بدهند. زیرا در آن صورت می‌توانستند از تصویری که تاریخ‌شان برای‌شان تداعی می‌کند، عبرت بگیرند.

رویارویی با تاریخ تلخ، مثل فیلم‌هایی است که درباره‌ی یهودیان ساخته می‌شود. هنوز که هنوز است فیلم‌هایی راجع به کوره‌های آدم‌سوزی یهودیان ساخته می‌شود. چرا؟ چون می‌خواهند مردم فراموش نکنند. مردم عادت به فراموشی دارند. باید فراموش نکنند که تاریخ با آن‌ها چه کرده است، تا شاید دوباره آن اشتباهات تکرار نشود. خوب است ما تقویمی داشته باشیم که تلخی دائمی داشته باشد و آن را روبه‌رویمان بگذاریم تا بتوانیم از آن درس بگیریم.

تصاویر این تقویم نیز مجازی هستند. خون نیست که به آدم حالت تهوع دست بدهد و بگوید نمی‌توانم آن را روی میزم بگذارم. کارها ظریف هستند. کار نقاشان و عکاسان جوان ایران هستند. اگرچه هیچ‌کدام از بیم این‌که مبادا برای‌شان مشکلی پیش بیاید پای تصاویر را امضا نکرده‌اند. این‌ها تصاویری هستند که واقعیت دیگری را بیان می‌کنند و برای من خیلی پسندیده بودند.

فکر می‌کنید وظیفه‌ی هنرمندان در حال حاضر چیست؟

فکر می‌کنم وظیفه‌ی یک هنرمند فقط این نیست که تداعی‌گر حالتی خوش باشد. من بیزارم از واژه‌هایی که مثلاً در آمریکا برای هنرمندان به کار می‌برند. به آن‌ها می‌گویند اینترتیمنت؛ برای این‌که مردم با آن‌ها خوشگذرانی کنند و وقت بگذرانند. هنرمندان همیشه سعی می‌کردند واقعیت‌های نهفته‌ی درون جامعه را با طنز یا روش‌های دیگر برملا کنند. ولی این‌که من به عنوان یک رقصنده یا رقص‌نگار به رقصیدن بسنده کنم و مردم خوش بگذرانند، برایم کافی نیست و نمی‌تواند سرمشق زندگی باشد.

من می‌توانم با اندیشه‌های خودم، در حرکت‌هایم، چیزی را بازتاب دهم که درد و واقعیتی تاریخی است. فکر می‌کنم همه‌ی هنرمندان، در سطوح متفاوت می‌توانند متعهد باشند. زیرا نیاز امروز ما این است. جامعه‌ی ما امروز بیشتر از هر زمان نیاز دارد تا هنرمندش متعهد باشد. او می‌تواند زندگی‌ تلخ مردم را نشان بدهد، تا مردمش بفهمند که هنر هنرمند، قسمتی از زندگی خودشان است.

خود شما آیا تحت تاثیر رویداد‌هایی که اتفاق افتاده است کاری تازه ارائه کرده‌اید؟

من بلافاصله پس از رویداد‌های خرداد سال گذشته، در ماه اوت، اثری به نام برزخ آفریدم که در لس‌آنجلس، مونترال و نیز در پاریس اجرا شد. همان‌طور که از اسمش بر‌می‌آید، برزخ فضایی بین زمین و آسمان، بهشت و جهنم است. آن جایی است که دیانت، این توهم را برای تمام مذهبی‌ها و متدین‌ها به‌وجود می‌آورد که به انتخاب آدمی است که به بهشت یا جهنم برود. در صورتی که سرنوشت آن‌ها را دین رقم می‌زند و موظفشان می‌کند تا به جهنم بروند.

تمام رقص‌هایی که در این کار ارائه شد ملهم از رویداد‌های فجیعی بودند که در آن مقطع در ایران اتفاق می‌افتادند. حتی از لحظه‌ی مرگ ندا، تصویری مجازی روی صحنه درست کردیم با شعری از پرواز همای با خاطره‌ی مرغ سحرِ ملک‌الشعرای بهار خوانده شد:

مرغ سحر ناله سر کن، دیده‌گان خسته‌تر مکن، ما ز آه و ناله خسته‌ایم.

Share/Save/Bookmark