رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۷ بهمن ۱۳۸۸

ده روزی که سرنوشت ایران را تغییر داد

حسین علوی
alavi@radiozamaneh.com

آرشیو ملی بریتانیا از اوائل سال جاری میلادی و طبق معمول هر سال، اسنادی از وزارت خارجه این کشور را در دسترس پژوهشگران قرار داده است. اهمیت این دور از اسناد آزاد شده، در تقارن آن با روزهای سرنوشت ساز مشرف به انقلاب ایران و به‌ویژه روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ است.

Download it Here!

با دکتر مجید تفرشی، پژوهش‌گر اسناد تاریخی مقیم لندن، در این باره گفت‌وگو کرده‌ام.

آقای دکتر تفرشی چه نکات برجسته‏ای در این اسناد هست که در اسناد پیشین و خاطرات منتشر شده در این زمینه نیامده باشد؟

دو محور هست که می‌توانم به اختصار در مورد آن‏ها صحبت کنم؛ محور اول تلاش دولت بختیار و البته حمایت ضمنی دولت‏های امریکا و بریتانیا برای ‏تاخیر انداختن در ورود ‏آیت‏الله خمینی به ایران است.

این تلاش و حمایت به خاطر دوستی و یا دشمنی با آیت‏الله خمینی نبود، بلکه به این خاطر بود که آن موقع به نظر می‏آمد (الان هم ثابت شده که آن دیدگاه درست بوده) که هرچه ورود آیت‏الله خمینی به تاخیر بیفتد، دولت شاپور بختیار مجال بیشتری خواهد داشت که خود را به عنوان یک نیروی مستقل تثبیت کند.

به همین دلیل هم بود که از ابتدای مذاکره‏ی محمدرضا شاه با شاپور بختیار، اصرار بختیار بر این بود که به محض گرفتن رأی اعتماد توسط دولت بختیار از مجلس شورای ملی، شاه از ایران خارج شود که تقریباً همان روز این اتفاق افتاد.

در واقع بختیار تلاش می‏کرد که از یک سو سرنوشت خود را از سرنوشت شاه جدا کند و به عنوان یک عنصر جدید و مستقل وارد صحنه شود و از سوی دیگر با ورود آیت‏الله خمینی، این شرایط را تیره نکند و آن‏طور که آیت‏الله می‏خواست، مردم بختیار را با شاه در یک کفه‏ی ترازو قرار ندهند.

این مساله تا حدی پیش رفت که دولت‏های غربی و امریکایی‏ها هم به توصیه‏ی بختیار، سعی می‏کردند آشکارا از او حمایت نکنند. اگرچه حامی‏اش بودند و امیدوار بودند که موفق شود، ولی بختیار مکرراً در مکاتبات‏اش با وزارت خارجه‏ی امریکا و وزارت خارجه‏ی بریتانیا می‏خواست و حتی به سایروس ونس مستقیما گفته بود که صریحاً و آشکارا از دولت بختیار حمایت نکنند. چون به ضررش تمام خواهد شد. مردم آن را نمی‏پسندند و دستاویزی در دست انقلابیون علیه دولت بختیار خواهد بود.

در مورد این مکاتبات و نکاتی که یادآوری کردید، به طور نمونه و مشخص چه نوع اسنادی از آرشیو ملی بریتانیا بازگشایی و آزاد شده است؟

نامه‏های مختلفی در این زمینه هست. مثلا وقتی سایروس ونس در بیانیه‏ای از دولت بختیار حمایت می‏کند، بختیار برآشفته می‏شود و از طریق وزیر خارجه‏اش، آقای میرفندرسکی و آقای ویلیام سولیوان، سفیر وقت امریکا در تهران، پیام می‏دهد که این حمایت‏ها هیچ سودی برای دولت بختیار ندارد و اصرار می‏کند که دولت امریکا هرکاری می‏خواهد بکند، بدون رسانه‏ای شدن این حمایت را انجام بدهد.

در وزارت‏خارجه‏ی امریکا دو نفر مستقیم با ایران در ارتباط بودند؛ کاپیتان گری سیک در شورای امنیت ملی امریکا که الان استاد دانشگاه است، اما آن زمان افسر بازنشسته‏ی نیروی دریایی امریکا بود و همین‏طور آقای پرِشت که رییس میز ایران در وزارت خارجه‏ی امریکا بود. به این دو نفر تاکید می‏شود که به هیچ‏وجه آشکارا از دولت بختیار به عنوان دولت مورد حمایت امریکا، نام برده نشود.


آیا این به آن معنا است که هم بریتانیا و هم امریکا واقعا در ابتدا تلاش‏شان این بوده که دولت شاپور بختیار به قوام و دوامی برسد و به دولت او به عنوان یک دولت مستعجل، یعنی دولتی که صرفاً چند ده روزی بر سر کار می‏ماند، نگاه نمی‏کردند؟

نخیر؛ هیچ‏کس به طور واقع‏بینانه امید زیادی به دولت بختیار نمی‏بست. ولی همه علاقه‏مند بودند که این اتفاق بیفتد و دکتر بختیار موفق شود.

دلایل دیگری که در ارتباط با ضرورت تاخیر در بازگشت آیت‏الله خمینی به ایران مطرح بوده و شما اشاره کردید، کدام است؟

دلیل دومی که علاقه‏مند بودند ورود آیت‏الله خمینی به ایران را تاخیر بیاندازند، این بود که تلاش دولت بختیار بر این بود که در فاصله‏ای که بین خروج شاه و ورود آیت‏الله خمینی ایجاد می‏کند، بتواند ارتش را با خود متحد کند. دست‏کم مطمئن شود که ارتشی‏ها قصد کودتا علیه دولت او را ندارند و وقتی دولت قوام یافت و نظام ارتش را در اختیار گرفت، آن وقت آیت‏الله خمینی وارد شود.

البته عملا این اتفاق نیفتاد و اعلام بی‏طرفی‏ای که ارتش روز ۲۱ بهمن می‏کند، نشان می‏دهد که این سیاست شاپور بختیار به ثمر نرسیده بود.

در این فاصله، مذاکرات پنهان و متعددی بین سران ارتش، از یک سو با امریکایی‏ها و ژنرال هایزر که به ایران آمده بود و از سوی دیگر با انقلابیون، از جمله مهندس بازرگان، دکتر بهشتی و افراد دیگری که آن زمان به شدت فعال بودند و برای انقلاب اسلامی لابی‏گری می‏کردند، در تهران و مراکز دیگر در جریان بود. این مذاکرات عملا موجب شد که زمانی که بین نیروهای انقلابی و نیروهای مسلح درگیری شد، ارتش اعلام بی‏طرفی کند که ۱۰۰درصد به نفع طرف‏داران آیت‏الله خمینی تمام شد.

درباره جزییات دیدارهای آیت‏الله بهشتی و دیگر طرف‏داران آیت‏الله خمینی با مقامات سیاسی امریکا و بریتانیا نیز آیا اسنادی منتشر شده است؟

بله؛ البته مجموعه‏ی امسال دوره‏ی زمانی ۱۱ دی ۵۷ تا ۱۰ دی ۵۸ را دربرمی‏گیرد. در بخشی که مربوط به پیش از انقلاب است، آیت‏الله بهشتی و مهندس بازرگان، مرتباً در تماس و ارتباط با مقامات بریتانیا و امریکا بودند. این ارتباط، البته به معنای توطئه نبود، بلکه تلاش می‏کردند که این انتقال قدرت به سود انقلابیون، بدون درگیری و دخالت امریکایی‏ها صورت بگیرد.

در واقع می‏خواستند مهم‏ترین دغدغه‏ی امریکایی‌ها و بریتانیایی‏ها را آرام کنند و آن این بود که حکومت آینده‏ی ایران، حکومت طرف‏دار اتحاد جماهیر شوروی نخواهد بود.

وقتی مساله‏ی ماندن شاه به عنوان یک گزینه از بین می‏رود، بزرگ‏ترین نگرانی غرب، افتادن ایران به دست طرف‏داران شوروی بوده است و اطمینانی که بازرگان، بهشتی و دیگران به غربی‏ها می‏دادند، این بود که ما طرف‏دار شوروی نیستیم و اجازه نمی‏دهیم طرف‏داران شوروی در ایران روی کار بیایند. این ابراز اطمینان برای امریکایی‏ها و بریتانیایی‏ها خیلی مهم بود.

بعد از پیروزی انقلاب هم هیأت‏های متعدد بریتانیایی و امریکایی به ایران آمدند. حتی یک هفته پیش از گروگان‏گیری و اشغال سفارت امریکا، در نوامبر ۱۹۷۹ یک هیأت عالی‏رتبه‏ی امریکایی، به رهبری هنری پرشت دیپلمات برجسته‏ی امریکایی، که الان هم زنده است، به ایران می‏آید و مذاکرات مفصلی با مقامات ایرانی، از جمله دولت بازرگان و شخص آیت‏الله بهشتی انجام می‏دهد.

گزارش این مذاکرات قبلا هم منتشر شده است. ولی جزییات بیشتری از آن در اسناد امسال وجود دارد که حاکی از مذاکرات بسیار دقیقی بین هنری پرشت و آیت‏الله بهشتی در مورد مسایل ایران، آینده‏ی ایران و آینده‏ی جمهوری اسلامی است. اما سه چهار روز بعد از آن که پرشت ایران را ترک می‏کند، سفارت امریکا در ایران اشغال می‏شود.


اهمیت اسنادی که در این دور توسط آرشیو ملی بریتانیا در دسترس قرار می‏گیرد، نسبت به اسناد سال‏های قبل در چیست؟ آیا ویژگی آن فقط مربوط به دوره‏ی چند ماهه‏ی انتقال قدرت در ایران است و یا نکات کاملا تازه‏ی دیگری نیز در این زمینه وجود دارد؟

اولا همان‏طور که اشاره کردید، تحولات سیاسی‏ای که در این دوره در ایران رخ می‏دهد و تغییر قدرت از حکومت پادشاهی به حکومت جمهوری اسلامی، مساله‏ی مهمی است و دوره‏ی انتقال کامل قدرت است.

دوم تاثیر انقلاب ایران در زمینه‏ی مسایل اقتصادی است. انقلاب به دلیل این که در دوره‏ای صدور نفت ایران را به دنیا قطع کرد، تبعات مختلفی از جهت استراتژیک و اقتصادی در منطقه و در دنیا داشت. این اسناد نشان می‏دهد که چگونه این انقلاب تا حدی معادلات منطقه‏ای را تحت‏الشعاع قرار می‏دهد.

امریکایی‏ها و بریتانیایی‏ها برای ابراز اطمینان به کشورهای عربی که شما ایران بعدی نخواهید بود و ما اجازه نمی‏دهیم شما به سرنوشت ایران دچار شوید، سفرهای متعددی به منطقه‏ی خاورمیانه و خلیج فارس انجام دادند و این، تاکتیک‏ها و استراتژی‏های غرب در خاورمیانه و خلیج فارس را تا حدی دچار تحول کرد.

سوم در زمینه‏ی مسایل نظامی است که بلافاصله پس از انقلاب با خروج ایران و بعد پاکستان و ترکیه، پیمان نظامی منطقه‏ای «سنتو» منحل می‏شود. انحلال پیمان سنتو که ایران رکن اصلی آن بود، یک سری معادلات نظامی جدیدی در منطقه ایجاد می‏کند و آرایش نظامی منطقه‏ را برهم می‏زند. قراردادهای نظامی ایران و امریکا نیز تا حد زیادی دچار تعدیل و تعطیل می‏شود.

مهم‏تر از همه‏ی این‏ها، اشغال سفارت امریکا در نوامبر ۱۹۷۹ است که حجم بسیار زیادی از اسناد آن در دو ماهه‏ی نوامبر و دسامبر وجود دارد.

توصیه‏ی من به کسانی که راجع به تاریخ گروگان‏گیری کار می‏کنند، این است که بهتر است دست‏کم دو سال صبر کنند تا این اسناد طی دو سال آینده به طور کامل منتشر شود. چون آن‏قدر حجم اسناد در این مورد در آرشیو ملی بریتانیا زیاد است که هرکسی که بخواهد کوچک‏ترین تحقیق مستقلی در رابطه با این موضوع داشته باشد، حتما به این اسناد نیازمند خواهد بود.

به خصوص تا آن‏جایی که در اسناد مربوط به دو ماهه‏ی اول این گروگان‏گیری دیده می‏شود، نشان داده خواهد شد که چگونه حادثه‏ی گروگان‏گیری سرنوشت ایران را تغییر داد و چه مضرات و لطماتی به وجهه‏ی سیاسی و اقتدار بین‏المللی و اقتصادی ایران در جهان وارد کرد. این لطمات ابتدا مربوط به خود گروگان‏گیری و بعد مهم‏تر و بدتر از آن، دولتی شدن گروگان‏گیری و تصدی گروگان‏گیری توسط دولت بود.

چون گروگان‏گیری مسئله ای هست که در همه‏ی دنیا اتفاق می‏افتد و دانشجویان جایی را اشغال می‏کنند، ولی برای اولین بار یک دولت این ماجرا را برعهده گرفت و این دولتی شدن گروگان‏گیری بود که صدمات غیرقابل جبرانی را به ایران زد و هم‏چنان هم می‏زند.

کما این که اول انقلاب هم، سفارت امریکا توسط یک گروه ناشناس اشغال می‏شود - امریکایی‏ها ادعا می‏کنند که چریک‏های فدایی بوده‏اند. اما این ادعا هیچ‏وقت از سوی سازمان چریک‏های فدایی تایید نشد -اما بلافاصله این مسئله پایان یافت.

آیا اشغال سفارت آمریکا در روزهای اول انقلاب هم، در جزئیات آن، در اسنادی که منتشر شده، بازتاب دارد؟

بله گزارش‏های مفصلی راجع به آن وجود دارد.

در مورد هویت سیاسی کسانی که وارد سفارت شده‏اند نیز سند مشخصی وجود دارد؟

چون افراد مسلح اونیفورم‏پوش و بسیار منظمی بوده‏اند، سفیر بریتانیا سرژان گراهام می‏گوید که این‏ها به نظر من اعضای چریک‏های فدایی خلق بوده‏اند. به تبع این گفته و با تایید ضمنی یک روزنامه‏نگاری که مورد تایید وزارت خارجه بوده، در گزارش‏های امریکایی چنین منعکس می‏شود که چریک‏های فدایی بوده‏اند.

ولی من طی صحبت‏هایی که با برخی از رهبران این سازمان داشم و با تحقیقاتی که انجام دادم، هیچ‏وقت به این نتیجه نرسیدم که این اشغال، کار اعضای سازمان چریک‏های فدایی بوده باشد.

آن زمان، دولت بازرگان بلافاصله توسط معاون نخست وزیر وقت، آقای ابراهیم یزدی، این ماجرا را ختم می‏کند و کم‏تر از یک روز طول می‏کشد. کما این که دو روز بعد از اشغال دوم سفارت امریکا که گروگان‏گیری اصلی باشد، سفارت بریتانیا نیز اشغال می‏شود. اما آن هم بلافاصله رفع و رجوع می‏شود و مانند اشغال سفارت امریکا در آبان ۵۸ ادامه پیدا نمی‏کند.

تاکید می کنم که گروگان‏گیری، بد یا خوب، امری است که در همه‏ی دنیا اتفاق افتاده است، اما این دولتی شدن گروگان‏گیری بود که برای ایران مصیبت‏زا شد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

چطور طرفدار بختیار بودند که به هایزر دستور دادند که از امرای ارتش بخواهد بیطرف باشند و طرف بختیار را نگیرند؟
ما که بودیم و دیدیم که چگونه خمینی صبر کرد تا نامه بیطرفی ۲۲ ژنرال بیاید و افسران در پادگانها آنرا بخوانند و سربازان اسلحه را زمین بگذارند و سپس مردم پادگانها را گرفته و مسلح شوند.


-- Maziar ، Feb 6, 2010 در ساعت 02:25 PM