رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۶ دی ۱۳۸۸
گفت‌وگو با روزبه میرابراهیمی روزنامه‌نگار اصلاح‌طلب به بهانه‌ی انتشار کتاب «زیر هشت»

«راه آینده از کدام سو؟»

پانته‌آ بهرامی

تعداد بهاران زندگیش به تعداد بهاران بعد از انقلاب پنجاه ‌وهفت است، متولد رشت و در دانشگاه آزاد به تحصیل علوم سیاسی پرداخته. هرچند پدرش ناتوان از خواندن و نوشتن بود اما علاقه‌ی وافر داشت که پسر برایش مجلات ورزشی بخواند تا علاقه‌اش به فوتبال سیراب گردد.

Download it Here!

این اولین جرقه‌های شوق نوجوانیش برای حرفه‌ی روزنامه‌نگاری بود. چرخه‌ی دوران او را به روزنامه‌های اصلاح‌طلب نزدیک کرد، دبیر سرویس سیاسی روزنامه‌ی اعتماد شد اما تاوان آن را نیز پرداخت. قاضی مرتضوی به علت شجاعتش در پیوند با علت سکوت مطبوعات در مورد پرونده‌ی زهرا کاظمی و گفت‌وگو با رسانه‌های بیگانه او را نیز جزء پرونده‌ی وب‌لاگ‌نویسان، روانه‌ی زندان کرد.

آخرین سال ریاست جمهوری خاتمی بود، پس از دو ماه تحمل انفرادی آزاد شد اما هرگز دوباره نتوانست از طریق این حرفه امرار معاش کند.

روزبه میرابراهیمی نویسنده‌ی کتاب «زیر هشت» است که پاییز ۸۸ در آمریکا منتشر شد، با او به سال ٨٣ برمی‌گردیم؛ سال دستگیری او و علت آن، همچنین خروج ناخواسته‌ی او به اتفاق همسرش از ایران.

مشکل من با سیستم امنیتی - قضایی ایران از یک سال قبل از بازداشتم یعنی از سال ٨٢ آغاز شد که به ماجرای زهرا کاظمی برمی‌گردد، که در آن مقطع دبیر سرویس سیاسی روزنامه‌ی اعتماد بودم.


روزبه میرابراهیمی

مجلس اصلاحات و کمیسیون اصل نود هیأتی برای بررسی این قتل تشکیل داده بود و بر اساس گزارش تهیه شده از طرف این هیأت، آقای سعید مرتضوی یکی از متهمان این قتل مطرح می‌شد. پس از خوانده شدن این گزارش در صحن علنی مجلس و پخش آن از رادیو ، یک صفحه از روزنامه نیز به این مطلب اختصاص داده ‌شد.

در اواخر شب، پیش از رفتن روزنامه به چاپ‌خانه، آقای مرتضوی طی تماسی تلفنی، سردبیر روزنامه را به سانسور مطلب مجبور می‌کنند. فردای همان روز طی مصاحبه‌ای با رادیو فردا ماوقع را شرح دادم و تحلیل خود را نیز گفتم.

البته یک سال بعد در ماجرای پرونده‌ی وب‌لاگ‌نویسان هنگام بازجویی به این مطلب اشاره کردند و عملا دستگاه قضایی و امنیتی به بستن خط معیشتی من در ایران موفق بودند بنابراین از فرصت پیش‌آمده استفاده کردم و به خارج از ایران آمدم.

کتاب «زیر هشت» شامل دو بخش است، بخش تئوریک و مجموعه یادداشت‌های او در روزنامه‌های مختلف. بخش اول «سپهر سیاست» نام دارد که بحث پاتولوژی یا آسیب‌شناسی اصلاحات است، بحثی تئوریک در مورد انقلاب، شورش و اصلاحات.

در صفحه‌ی ٢٢ می‌خوانیم چیزی که غیر قابل انکار است این موضوع است که بدون امتحان روش‌های اصلاحی نباید به دنبال انقلاب بود. در این بخش آمده ‌است که ثبات نظام دموکراتیک به سه رکن بستگی دارد اول عمل‌کرد مؤثر حکومت قانون، دوم وجود انعطاف و نرمی لازم برای روبه‌رویی با مشکلات تازه و سوم تربیت شهروندان.

روزبه میرابراهیمی در رابطه با علت گنجاندن آسیب‌شناسی اصلاحات در کتاب زیر هشت و همچنین گزینش نام زیر هشت برای این کتاب می‌گوید.

پیش از مطرح شدنم به عنوان روزنامه‌نگار حرفه‌ای در ایران، به نوشتن مقالات اندیشه‌ای مشغول بودم. هیچ تحلیل سیاسی بدون پشتوانه‌ی تئوریک به نتیجه نمی‌رسد.

هدف من این بود که نگرش تحلیلی و ایدئولوژیک خود در مورد مسائل سیاسی و اصلاحات در ایران را همان ابتدا به خواننده بگویم و هنگامی که فضای تئوریک ایجاد می‌شود با این پشتوانه، خواننده معنای یادداشت‌های سیاسی که در ارتباط با مسائل روز هست را بیشتر درک می‌کند.

زیر هشت برای کسانی که به زندان رفته‌اند معنای خاصی دارد زمانی که کسی را به زیر هشت صدا می‌کنند دو اتفاق مثبت یا منفی ممکن است بیافتد واین حس دوگانه پیش از رفتن به زیر هشت قابل پیش‌بینی نیست.

انتخاب این اسم به دلیل آن بود که من می‌خواستم تجربه اصلاحات را صدا کرده و به زیر هشت بکشم. در آخر ممکن است خواننده با این کتاب همراهی‌کند یا ممکن است اتفاقی برعکس آن بیافتد.

بخش دوم مربوط به یادداشت‌هایی است که یک دوره‌ی شش ساله را در بر می‌گیرد از روزنامه‌ی گیلان امروز پاییز ٧٩ شروع می‌شود، سپس با روزنامه‌ی مردم سالاری، اعتماد، سایت امروز، روزنامه توسعه، سایت اینترنتی ایران ما ادامه پیدا می‌کند و بالاخره با وبلاگ شب‌نامه‌ها و سایت گویا نیوز در سال ٨٥ پایان می‌یابد.

این نوشته‌ها، یادداشت‌های پس از زندان و خارج از کشور او را در بر نمی‌گیرد. علت کار با هشت رسانه مختلف تنها در شش سال را جویا شدم.

هشت سال دوران اصلاحات نزدیک به سی‌صد نشریه توقیف شده داریم و این یکی از دلایل است و شما نمی‌توانید روزنامه‌نگاری را پیدا کنید که شش سال در یک جا بوده باشد.

یادداشت‌های روزبه مواد خام منسجمی است برای یک پژوهش در پیوند با تاریخ نانوشته‌ی اصلاح‌طلبی در ایران، اما چه شد که روزبه میرابراهیمی یک اصلاح‌طلب ویک روزنامه‌نگار شد؟

ما نسلی بودیم که با اصلاحات به عرصه روزنامه‌نگاری وارد شدیم و از نظر سنی به بلوغی رسیده بودیم که می توانستیم خودمان را در جامعه نشان دهیم و این فرصتی بود که اصلاحات در اختیار ما گذاشت.

اصلاح‌طلبی در تعریف من خواست رفروم در ایران است و این رفروم چهارچوب محدودی ندارد و می‌تواند به هر چیزی بیانجامد، حتی تغییر نظام را شامل شود ولی من شخصا اعتقاد به حرکت آرام و پله‌ای دارم، حرکتی که بتواند در بدنه‌ی جامعه تأثیر بگذارد.

یادداشت‌های او دوران شیفتگی در مورد اصلاح‌طلبی و امید به تغییر را نشان می‌دهد، شوری که جامعه را برای دگرگونی فرا گرفته بود. اما قدم به قدم یادداشت‌ها سوی ناامیدی به خود می‌گیرد و سپس به مرگ پروژه اصلاح‌طلبی می‌رسد.


دریادداشت سال ٧٩ روزنامه‌ی گیلان امروز با عنوان «بدون خاتمی آری یا خیر» می‌خوانیم: «شیفتگی نسبت به اصلاحات و حتی شخص خاتمی شروع می‌شود، امیدهایی برای قانون‌مداری در جامعه.»
اما سپس در یادداشت «آقای خاتمی دلم گرفت»، در سال ٨١ کم کم ناامیدی از روند اصلاح‌طلبی پدیدار می‌گردد.

در این نوشته نویسنده می‌نویسد: «سکوت او(خاتمی) در مقابل بسیاری وقایع غیر قابل گذشت بود، دانشجو به عنوان مهمترین پشتیبان تفکر او، زمانی که محتاج بود پاسخی نشنید.»

آن‌زمان که مانند قومی وحشی به جمعشان حمله‌ور شدند و دانشجو را از پنجره خواب‌گاه به بیرون پرتاب کردند، آن‌زمان که وزیر کشور را به زندان انداختند، آن‌زمان که حرمت مرجعیت را شکستند، آن‌زمان که رأی ملت را برنتافتند و آن‌زمان که دگراندیشی را مرتد خواندند.»

در ادامه این روند در یادداشت «اصلاحات مرد» در شهریور ٨٢ در روزنامه اعتماد نوشته است:
«آرامش فعال آن‌قدر تداوم یافت تا سلاح اصلی اصلاح‌طلبان یعنی افکارعمومی خلع شد و اکنون در سراشیبی پروژه‌ی اصلاحات در جمهوری اسلامی هستیم و امروز که باید بایستند سخن از استعفاء به زبان می‌آورند. پروژه‌ی اصلاح‌طلبی به معنای کامل کلمه مرده است، اما راه اصلاح‌طلبی همچنان مستدام است.»

روزبه میرابراهیمی می‌گوید:

آقای خاتمی و مشاورانشان این را مانند پروژه‌ای می‌دیدند که بتوانند توسعه‌‌ی سیاسی را در ایران انجام بدهند و بتوانند بخشی از آن انباشت‌ها و فشارهای مردم را تخلیه کنند.

این پروژه درطول هشت سال از لحاظ حقوقی و قانونی با شکست مواجه شده بود اما خواست رفروم همیشه در جامعه وجود دارد به دلیل آن‌که برنامه‌ی کم‌هزینه‌تری برای جامعه است و بخش بیشتری حاظر به شرکت در آن هستند.

آن‌چه که ارزش تاریخی کتاب را افزایش می‌دهد بحث‌هایی است که در سال ٨٢ میان نخبگان جامعه در جریان بوده است، یعنی شش سال قبل از انتخاباتی که منجر به فوران جنبش اعتراضی و نقد و نفی ولایت فقیه در خیابان‌ها شد، بحث جمهوری بدون ولایت فقیه به صورت تئوریک مطرح بود.

در یادداشت «راه آینده از کدام سو؟»، در مهر ٨٢ روزبه میرابراهیمی در سایت امروز می‌نویسد: «دکتر علوی‌تبار در مقاله‌ی جدید خود صریحا گزینه‌ی جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه را پیشنهاد می‌کند، او می‌نویسد اصلاحات تا کنون شعار حفظ جمهوری ولایی و انجام اصلاحات مردم‌سالارانه در چهارچوب آن را داده‌است.

اما تجربه نشان داده که ظرفیت نظام حکومتی آن‌قدر نیست که بتواند طرف‌داران مردم‌سالاری با همه پیامدها و لوازم آن را راضی‌کند. بنابر این دو گزینه وجود دارد، جمهوری اسلامی بدون ولایت فقیه یا جمهوری مردم سالار و غیر ایدئولوژیک.»

در یادداشت «گنجی به دنبال چیست؟» میر ابراهیمی در روزنامه‌ی اینترنتی ایران ما می‌نویسد:
«به تعبیری اکبر گنجی خواهان تغییر نظام جمهوری اسلامی است و به عنوان نظام جایگزین دولت دموکراتیک توسعه‌گرا را پیشنهاد می‌کند.»

از او می‌پرسم جالب است که آنان در سال ٨٤ خواهان دولت دموکراتیک توسعه‌گرا هستند ولی چهار سال بعد یعنی امروز در مورد شکل نظام نوین در اطلاعیه‌ی پنج روشن‌فکر برون‌مرزی سکوت می‌کنند.

ما با جامعه‌ای روبه‌رو هستیم که وارد بازی شده‌ است و اعتماد به نفس بالایی دارد و مطالبات خود را مطرح می‌کند. بنابراین باید به گونه‌ای این جامعه را حفظ کرد و رادیکال کردن احزاب به این هدف نمی‌انجامد.

Share/Save/Bookmark