رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۰ آبان ۱۳۸۸
گزارشی از همایش «ایران در گذار به دموکراسی، انتخابات ۸۸ و پیامدهای آن»

نسل سوم؛ سقوط اصلاحات و ظهور جنبش سبز

پانته‌آ بهرامی

«ایران در گذار به دمکراسی، انتخابات ۱۳۸۸ و پیامدهای آن» نام همایشی است که نوامبر امسال در دانشگاه مریلند برگزار شد.

گرچه موضوعات مختلفی در شش میزگرد به بحث و بررسی گذاشته شد، ولی برای آن که نگاهی عمیق‏تر به موضوعات این همایش بیاندازیم، بخش‏های «کنش‏گران جنبش سبز» و «مدل گذار به دمکراسی» را مورد کنکاش قرار می‏دهیم.

Download it Here!

در حرکت‏های اخیر می‏توان سه نسل را از هم تمیز داد؛ اشاره می‏کنم که تعریف نسل از دیدگاه کارل‏ مان‏هایم، جامعه‏شناس آلمانی، تجربه‏ی مشترک بخشی از جامعه در مورد مجموعه‏ای از وقایع خاص تاریخی در نقاط مشابهی از چرخه‏ی عمر قرار دارد.

بنابراین می‏توان از نسل‏های جنبش مشروطه، نسل جنبش ملی شدن صعنت نفت و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و نسل انقلاب ۵۷ در ایران قرن بیستم یاد کرد.

همان‏طور که عوامل طبقاتی، قومی و دینی موجد هویت جمعی است، باید به هویت نسلی در توضیح رفتار نسل جوان درگیر در جنبش اخیر نیز اشاره کرد.

مفهوم نسل سوم را برای نخستین بار تاماس فرید‏من، روزنامه‏نگار نیویورک‏تایمز، پس از سفرش در سال ۲۰۰۲ به ایران، در مقاله‏ای با عنوان «موج سوم ایران» طرح و به معرفی سه نسل در ایران پساانقلابی دست زد.

علاوه بر آن، شهرام خسروی، مردم‏ شناس مقیم سوئد در سال ۲۰۰۸ در یک تحقیق میدانی نشان داد که چگونه فرهنگ جهانی خود را در میان این نسل بازتولید می‏کند و چگونه از فضاهای بدوی مانند قهوه‏ فروشی، پارک، محلات و مراکز خرید در برابر فرهنگ و مقررات رسمی، دست به نافرمانی می‏زند.

دکتر مهرداد مشایخی، جامعه‏شناس، در مورد رفتار نسل سومی‏ها معتقد است:

رفتار این نسل از دهه‏ی ۱۳۷۰ خورشیدی، تحت تاثیر شرایطی که بر جامعه‏ی ما حاکم بود، به تدریج شکل گرفت که مهم‏ترین آن تاثیرپذیری آن‏ها از ضعف نهاد خانواده است.

چون خانواده در ایران رو به ضعف رفته و نقش پدر و اتوریته‏ی او کم شده، فرزند سالاری در طبقه‏ی متوسط ایران، جنبه‏ی نسبتا مهمی پیدا کرده است.

از سوی دیگر، نقش زمینه‏ها‏ی های جمعیتی این نسل است؛ همان‏طور که می‏دانید جمعیت ایران پس از انقلاب به خاطر افزایش نرخ جمعیت، به شدت جوان شد.

بنابراین نسل جوانی که پس از انقلاب تولد یافته و در دهه‏ی ۷۰ دوره‏ی نوجوانی خود را گذرانده و از همان دهه‏ی ۷۰ با نوعی گشایش فضای سیاسی، به خصوص در دوره‏ی خاتمی مواجه بوده، انتظاراتش، اصولا انتظارات رو به افزایشی بوده است. این تجربه با نسل اول و دوم انقلاب کمی متفاوت است.

این نسل دوران جوانی خود را در سال‏های اخیر سپری کرده‏ است و مهم‏ترین پروژه‏ی سیاسی‏اش، درگیری در فضای انتخاباتی امسال بود. بعد از آن نیز مهم‏ترین کنش‏گران تظاهرات اخیر بوده‏اند.

خصوصیت دیگر این کنش‏گران، تاثیرپذیری‏شان از فضای جهانی و فرایند جهانی شدن فرهنگی است و به خصوص از نظر دیدگاه‏های ارزشی، به مقدار زیادی تحت تاثیر فضای جهانی قرار دارند.

البته این شامل تمامی نسل‏ سومی‏ها نمی‏شود. به طور اخص، من در مورد طبقه‏ی متوسط شهری ایران و به ویژه فارسی‏ زبان‏ها دارم صحبت می‏کنم.


دکتر مهرداد مشایخی، جامعه‏شناس، در مورد رفتار نسل سومی‏ها معتقد است: «رفتار این نسل از دهه‏ی ۱۳۷۰ خورشیدی، تحت تاثیر شرایطی که بر جامعه‏ی ما حاکم بود، به تدریج شکل گرفت که مهم‏ترین آن تاثیرپذیری آن‏ها از ضعف نهاد خانواده است»

نسل اول آنانی بودند که هویت اصلی‏شان با تجربه‏ی انقلاب ۵۷ شکل گرفت و در آن مقطع بین ۲۰ تا ۳۰ سال سن داشتند. دوران کودکی و نوجوانی‏شان با کودتای ۲۸ مرداد سپری شد و اصلی‏ترین پروژه‏ی سیاسی‏شان انقلاب ۵۷ بود.

نسل دوم کسانی بودند که در جریان انقلاب ۱۰ تا ۱۵ ساله بودند و تجربه‏ی مشترک‏‏شان جنگ ایران و عراق بود. این نسل دوران جوانی خود را در سال‏های سیاه و اختناق‏آمیز دهه‏ی ۶۰ سپری کرد و به خاطر سرکوب وسیع آن دوران، بسیار محتاطانه عمل می‏کرد و بی‏پروایی در دستور کارش وجود نداشت. مهم‏ترین پروژه‏ی سیاسی این نسل، پروژه‏ی اصلاحات بود که با شکست آن، دچار یأس سیاسی شد.

خیزش ۱۸ تیر ۱۳۷۸ پایان تجربه‏ی نسل دوم و آغاز تجربه‏اندوزی نسل سوم است.

نسل سوم تمام دوران کودکی و نوجوانی خود را پس از انقلاب سپری کرد و هیچ خاطره‏ی خاصی از انقلاب ندارد. آنان نه تنها علاقه‏ی خاصی به انقلاب اسلامی ندارند، بلکه تضاد نسلی آشکاری با پدران و مادران خویش دارند.

سیاست‏های اقتصادی و فرهنگی دولت رفسنجانی در دهه‏ی ۹۰، در حین ادامه‏ی گفتمان رسمی نسبت به غرب‏گرایی و تهاجم فرهنگی، امکان تجربه‏ی انتشار نشریات با گرایش سکولار که نگاه مداراجویانه‏تری نسبت به فرهنگ غالب جهانی داشت را فراهم کرد.

هم‏چنین رونق‏گیری مصرف‏گرایی، مسافرت به خارج، بازگشت ایرانیان مهاجر به کشور و بالاخره برنامه‏های رادیو و تلویزیون وابسته به دولت‏های غربی، مانند صدای امریکا، رادیو فرانسه و آلمان و بی‏بی‏سی، با سلیقه‏ی فرهنگی نسل جوان دهه‏ی ۹۰ هم‏خوانی بیشتری داشت. این روند در دوران خاتمی، با ادامه‏ی فردگرایی تشدید شد.

اما نسل سوم زمانی پا به عرصه‏ی اجتماعی گذاشت که اصلاح‏طلبی به سراشیبی سیاسی افتاد. در حالی که نسل دومی‏ها از فرصت انتخاباتی برای اصلاح نظام بهره گرفتند، نسل سومی‏ها، به باور مهرداد مشایخی، می‏خواستند کارزار انتخابات را به یک بسیج عمومی برای تغییر تبدیل کنند.

آقای مشایخی بر این باور است که جنبش سبز ابداع موسوی نیست. اگر سبز بودنش از سوی موسوی و یارانش مطرح شده، جنبش بودن آن از سوی نسل سومی‏ها پا گرفته است.

دکتر مهرداد مشایخی، جامعه‏شناس در مورد پروژ‏ه‏ی سیاسی نسل دوم معتقد است:

نسل دومی‏ها خیلی محتاطانه قدم به سیاست گذاشتند. تجربه‏ی سیاسی نسلی‏شان همان پروژه‏ی اصلاح‏طلبی حکومتی بود. ولی نسل سومی‏ها تازه وارد میدان شده‏اند.

اصولا فضاهای آلترناتیو، فضاهای بدیل، ارتباط ایران با عرصه‏ی جهانی، بالا رفتن سطح انتظار، افزایش دانشگاه‏ها در کشور و تغییرات ارزشی‏ای که طبقه‏ی متوسط جامعه‏ی ما شروع به تجربه کردن آن کرد، به این نسل اعتماد به نفس و خواسته‏های رادیکال‏تری داده است.

یکی از خصوصیات هم مردان و هم زنان این نسل، ضد اتوریته بودن آنان است و هیچ اتوریته‏ای را از جانب چه پدر و مادر، چه استاد و چه رهبر سیاسی قبول ندارند. در عین حال، دیدگاه‏های ایدئولوژی و آرمان‏گرایی هم ندارند و خیلی عمل‏گرا هستند.

مهم‏ترین وجه اختلاف این نسل با جمهوری اسلامی، در وهله‏ی اول در طول این سال‏ها، مساله‏ی سیاست نبوده؛ بلکه مساله‏ی دفاع از فردیت و سبک زندگی‏شان بوده است.

منتهی از آن‏جا که جمهوری اسلامی هر پدیده‏ای را سیاسی می‏کند، با تبعیض‏های بی حد و حصری که در باره‏ی آن‏ها روا داشته، طبیعتا این نسل را سیاسی کرده است.

علی افشاری، فعال دانشجویی سابق و تحلیل‏گر، با توجه به ویژ‏گی‏های کنش‏گران جنبش آزادی‏خواهی، مدلی را برای گذار به دمکراسی مطرح می‏کند:

در مدلی که ارائه کرده‏ام، جنبش سبز مدت زمان محدودی را برای موفقیت دارد و اگر بتواند موفق شود و در یک مدت زمان مشخص به اهدافش برسد، مسیر گذار به دمکراسی در ایران به سوی یک حرکت اصلاح‏طلبانه و رفرمیستی می‏رود.

ولی اگر حکومت سرسختی نشان بدهد و حاضر نشود با مردم و رهبران جنبش سبز سازش کند، آن‏گاه مسیر برای حرکت‏هایی از نوع انقلابات آرام، مساعد می‏شود.


خیزش ۱۸ تیر ۱۳۷۸ پایان تجربه‏ی نسل دوم و آغاز تجربه‏اندوزی نسل سوم است

علی افشاری به کارگیری خشونت را تنها تفاوت بین انقلاب و اصلاحات نمی‏داند:

بدفهمی، در بخشی ناآگاهانه و در بخشی ارادی، باعث شده در سال‏های اخیر انقلاب معادل خشونت قرار بگیرد. برخوردی تقلیل‏انگارانه با مفهوم انقلاب، آن را در حد حرکت‏هایی که از خشونت برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‏کند، کاهش داده است. از سوی دیگر هر حرکتی که از روش‏های مسالمت‏آمیز بهره جوید، رفرم نامیده می‏شود.

در حالی که تفاوت اصلی انقلاب و رفرم این است که در انقلاب نهاد‏های پایه‏ای یک سیستم سیاسی تغییر می‏کند و همه‏ی جوانب نظم موجود به‏هم می‏ریزد. اما در رفرم، نهادهای پایه‏ای تغییر پیدا نمی‏کنند، بلکه کارگزاران هستند که عوض می‏شوند و تنها بخشی از نظم موجود دگرگون می‏شود.

سخن آخر؛ علی افشاری:

جنبش سبز حتی در صورت موفقیت هم ما را به دمکراسی نمی‏رساند. بلکه آغاز پروژ‏ه‏ی دمکراسی سازی در ایران می‏شود. یعنی پیروزی جنبش سبز فقط تضعیف ساختار قدرت در ایران خواهد بود و نیروهای سرکوب‏گر و مدافع اقتدارگرایی را تضعیف می‏کند. آن‏گاه راه فراهم می‏شود که قدم به قدم آن‏ها را عقب راند و به یک ساختار دمکراتیک رسید.

وگرنه از دل مواضع و برنامه‏هایی که آقای موسوی، خاتمی و کروبی ارائه می‏کنند، حداکثر یک شبه دمکراسی خواهیم داشت.

لازمه‏ی رسیدن به یک دمکراسی، تغییرات بنیادین در ساختار قدرت است و دست‏کم، به طور مشخص، تغییر قانون اساسی است. چون عمده شعار آقای موسوی بازگشت به دوران دهه‏ی ۶۰ است، در حالی که مشخصات آن دوران هرچه باشد، مسلما دمکراسی در ایران حاکم نبوده است.

هر راه حلی بخواهیم برای آینده‏ی ایران بدهیم، تغییر ساختار سیاسی موجود بخشی از آن است. منتها من هم قبول دارم که همه‏ی راه‏حل نیست. نباید صرفا تاکید بر نفی یا تغییر نظام موجود باشد، بلکه هدف اصلی این است که نظام آینده دمکراتیک باشد.

باید این اطمینان ایجاد شود که از دل وضع موجود، به شرایط بهتری می‏رسیم و جامعه‏ی دمکراتیک‏تری خواهیم داشت.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

ما همیشه عجول هستیم،اورپاوسایر کشورهای آزاد هزینه های زیادی در طول سالهای متمادی پرداختند ،نمیشه یه شبه ره صد ساله رفته ،بایدبیشتر بخونیم ازتاریخ وهویتمون واز حقیقت فرارنکنیم ،تا شایدنشانه ای از یک موفقیت پایدارپیدا بشه .

-- آرش ، Nov 11, 2009 در ساعت 03:00 PM

ما همیشه عجول هستیم،اورپاوسایر کشورهای آزاد هزینه های زیادی در طول سالهای متمادی پرداختند ،نمیشه یه شبه ره صد ساله رفته ،بایدبیشتر بخونیم ازتاریخ وهویتمون واز حقیقت فرارنکنیم ،تا شایدنشانه ای از یک موفقیت پایدارپیدا بشه .

-- آرش ، Nov 11, 2009 در ساعت 03:00 PM