رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۸۷
گاردین همزمان با شصتمین سالگرد تاسیس اسراییل می‌نویسد:

اخراج و سلب مالکيت جشن گرفتن ندارد

نویسنده: سيوماس ميلنه
برگردان: آصف نیکنام

ديروز جورج بوش برای جشن گرفتن شصتمين سالگرد ايجاد اسراييل وارد بيت‌المقدس شد و غريب‌ترين پيشنهادی را که تا به حال برای رسيدن به صلح شده بود، پيش کشيد: «توافقی قفسه‌ای».

بوش پيش از آغاز سخنان‌اش توضيح داد که اين «توصيفی» خواهد بود از يک دولت فلسطينی که قرار است بين رييس جمهور فلسطين، محمود عباس و نخست وزير اسراييل، اهود اولمرت قبل از پايان سال جاری مورد توافق بگيرد. در نتيجه، موضوع اين است که اين دولتِ مجازی به قفسه‌ی بايگانی برود تا زمانی که وقت مناسب برای به عمل در آوردن آن از راه برسد.


تونی بلر هم قدمی کامل برداشت و اعلام کرد که موفق شده است بر سر برداشتن سه ايستگاه بازرسی و يک ايست جاده‌ای از سوی چهار قدرت بزرگ دنيا و سازمان ملل چانه‌زنی کند – در حالی که کلا در سراسر کرانه‌ی باختری ۵۶۰ ایست بازرسی وجود دارد – اما اسراييل در عمل اين‌ها را «در آينده» بر خواهد چيد.

به عبارت ديگر، با وسعت يافتن بحران اشغال، کار و بار به همان روال سابق است. در عين حال، هيچ کدام از اين دو مرد هم به نظرشان مناسب نرسيده است که به فلسطينی‌ها تسليتی بگويند که زخم از دست رفتن مليت‌شان و رنج‌هاشان نيز با ايجاد دولت دوباره سر باز کرده است.

به اين دليل است که امروز، يعنی سالگرد پايان حاکميت انگلستان در فلسطين و اعلام موجوديت دولت اسراييل، روز عزاداری ۱۰ ميليون فلسطينی و حاميان‌شان نيز هست: سالگرد يوم النکبه، يا روز مصيبت آن‌ها که منجر به نابودی جامعه‌شان و اخراج آن‌ها از وطن‌شان شد.

۹۰ سال پس از اعلاميه‌ی بالفور - که يک وزير کابينه‌ی بريتانيايی در اقدامی پر سر و صدا از سوی يک ملت، به ملتی ديگر، سرزمين قوم سومی را وعده داد - ويرانه‌های بيش از ۵۰۰ روستای عرب را که در سال ۱۹۴۸ نابود شده و از مردمان‌اش خالی شد، هنوز می‌توان در سراسر اسراييل ديد.

چنان‌که مورخان اسراييل چون بنی موريس و ايلان پاپه به دقت ثبت کرده‌اند، پاکسازی قومی ماه‌ها پيش از پايان حکومت انگلستان آغاز شد، درست قبل از ورود ارتش‌های عرب که بيشتر در مناطقی می‌جنگيدند که سازمان‌ ملل متحد برای دولت عرب معین کرده بود.

شصت سال پيش، يافای عربی که اکنون بخشی از تل آويو است، به دست نيروهای دولت نوزاد اسراييل افتاده بود و ده‌ها هزار فلسطينی يا گريخته بودند و يا بيرون رانده شده بودند و عده‌ای از آن‌ها حتی روانه‌ی دريا شدند. از آن‌جا آن‌ها را با قايق تخليه کرده و به غزه بردند که ۸۰ درصد جمعيت امروزی آن را خانواده‌های آواره‌ای تشکيل می‌دهند که اهل سرزمينی بودند که امروز اسراييل ناميده می‌شود.

موريس اکنون مدعی است که پاکسازی قومی کاری موجه بوده است، چون يک دولت يهودی «بدون ريشه‌کن کردن هفصد هزار فلسطينی هرگز ميسر نمی‌شد. هيچ چاره‌ای نبود جز اخراج آن مردم».

اگر این اتفاق نمی‌افتاد دولت اسراييل امروز دولتی متفاوت بود، اما اين اخراج خود جنايتی بود که پيامدهايی ويرانگر هم برای فلسطين‌ها و هم برای خاورميانه داشت. تا زمان پايان درگيری‌ها در سال ۱۹۴۹، اسراييل قلمرو خود را از ۵۶ درصد خاک فلسطين به ۷۸ درصد آن گسترش داده بود و اکثريت اعرابی که دو سوم جمعيت فلسطين را تا قبل از سال ۱۹۴۸ تشکيل می‌دادند، آوارگانی شده بودند که از بازگشت به خانه‌های‌شان منع شده بودند.


همين روند زمانی که اسراييل بقيه‌ی فلسطين را در سال ۱۹۶۷ تصرف کرد رخ داد. و امروز فلسطينی‌ها هنوز منتظر دولتی هستند که شصت سال پيش سازمان ملل رأی به اهدای کمتر از نيمی از سرزمين خودشان را به آن‌ها داد و آن‌ها آن را ناعادلانه دانستند.

مايه‌ی شرمساری تاريخی بريتانياست که نقشی تا اين اندازه محوری در ايجاد درگيری اسراييل و فلسطينی و آوارگی ملتی ايفا کرده است که خود قول حمايت از آن‌ها را داده بود و اکنون کار چندانی برای اصلاح آن کژی‌ها نکرده است.

گوردون براون در پیام تبريکی که برای اسرايیل فرستاد، حتی ممکن نديده بود که اندک مايه‌ای ابراز تأسف کند از بی‌عدالتی‌های هول‌ناکی که اقتضای بنيان‌گذاری اسراييل بوده است. واقعیت اين است که تصرف سرزمين فلسطينی توسط شمار عظيمی از مهاجران اروپايی تنها تحت سلطه‌ی استعمار می‌توانست رخ دهد و اين واقعيتی است که نفت بر آتش تلخ اين درگيری دراز مدت می‌پاشد.

البته اسراييل محصول آرمان‌گرايی و وحشت نسل‌کشی در اروپا نيز هست و می‌تواند به دستيافت‌های چشمگيرش ببالد. اما اين تراژدی پروژه‌ی صهيونيسم بود که خودمختاری يهوديان تنها به قيمت نابود کردن ملتی ديگر ميسر شده بود. استقلال اسراييل و نکبت فلسطينی‌ها تنها روايت‌های ملی متفاوتی نيستند، بلکه تجربه‌هايی صددرصد متفاوت در ادای احترام به دولت اسراييل هستند که در نزد اعراب و مسلمان و حتی ديگران اين اندازه هول‌ناک و خفت‌بار می‌نمايند.

در عين حال، مسئوليت‌ناپذيری غرب در مورد اين زخم سرگشوده‌ای که به خاورميانه زده است باعث می‌شود که امکان موجه‌ترين راه‌حل، يعنی راه‌حل بسيار ستايش شده‌ی دو دولتی، از دست برود. در حالی که همه‌ی جناح‌های فلسطينی در عمل آماده‌ی پايان دادن به درگيری در ازای دريافت ۲۲ درصد از قلمروی فلسطين تاريخی و پذيرفتن حق بازگشت آواره‌ها هستند، آشکارا کوچک‌ترين تعهد و التزامی نه در اسراييل و نه در حامی آن، آمريکا، وجود ندارد که حتی اين راه‌حل نامتوازن و یک‌جانبه‌ای را پيش ببرند.

اکنون که با ديوارکشی‌های کرانه‌ی باختری، مجتمع‌های رو به گسترش و جاده‌های فقط مسکونی چشم‌انداز ايجاد دولتی پايدار بسيار نامحتمل می‌نمايد، برای بسياری از فلسطينی‌ها هم آرزوی خودمختاری و عزت و کرامت هم آرزويی دور و دست نيافتنی به نظر می‌رسد.

برای عده‌ای اين وضعيت يعنی بازگشت به هدف يک دولت برای هر دو ملت که مدافعان بسيار اندکی در ميان يهوديان اسراييلی دارد. با توجه به اين‌که فلسطينی در عمل چهل سال است که يک دولت تحت حاکميت اسراييل بوده است – که حتی مثلا از عمر آلمان شرقی هم طولانی‌تر است – ديگران به سمت مبارزه برای استيفای حقوق برابر بر مبنای الگويی ضد آپارتايدی کشيده می‌شوند.

اکنون در سرزمين‌های فلسطين به اندازه‌ی خود فلسطينی‌ها يهودی اسراييل هست و اين روز به روز گزينه‌ای واقع‌گرايانه به نظر می‌رسد. اين وضعيت در حاکميت اسراييل نيز هول و هراس می‌آفريند. اولمرت اخيرا هشدار داده بود که: «اگر روزی برسد که راه حل دو دولتی شکست بخورد و با مبارزه‌ای به سبک آفریقای جنوبی برای حق رأی برابر رو به‌رو شويم... دولت اسراييل کارش تمام است.»

آن‌چه مسلم است اين است که نه برای اسراييلی‌ها و نه برای فلسطينی‌ها هيچ آينده‌ای در حفظ وضع موجود متصور نيست. اگر فلسطينی‌ها چيزی جز توافق‌های قفسه‌ای و سرکوب مستمر نبينند – در وضعی که امسال ۳۱۲ فلسطينی توسط نیروهای نظامی اسراييل کشته شده‌اند که ۱۹۷ نفر آن‌ها غير نظامی بودند، در حالی از طرف اسراييل تنها پنج غير نظامی و پنج سرباز کشته شده‌اند – چشم‌انداز پيش رو افزايش تصاعدی خشونت و بدبختی است.

تعهد به حقوق فلسطينی‌ها بايد در درجه‌ی اول بر سر عدالت باشد. اما با توجه به فضای مسمومی که اين درگیری برای کل رابطه‌ با جهان مسلمان ايجاد می‌کند، مسأله نهايتا بر سر منافع آشکار غرب است.


اصل مقاله به زبان انگلیسی، در وب‌سایت گاردین
اين مقاله روز پنجشنبه ۱۵ می ۲۰۰۸ در صفحه‌ی ۳۵ بخش بحث و نظر گاردين به چاپ رسيده و در ساعت ۰۰:۴۴ همان روز در سایت گاردین منتشر شده است.

Share/Save/Bookmark