رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۹ فروردین ۱۳۸۷

جنبش زنان، در سالی که گذشت

نیما نامداری

۱- سنت جا افتاده‌ای شده که در روزهای پایانی سال‌، مقارن با روز جهانی زن، کارنامه جنبش زنان بررسی و ارائه شود. در اغلب مطالب انتشار یافته در روزهای اخیر سخن از بازداشتها، احضارها، وثیقه‌ها و فشارهایی است که بر زنان رفته است، اما در واقع اینها کارنامه جنبش زنان نیست بلکه کارنامه حکومت در سرکوب جنبش زنان است. اما نباید پرسید جنبش زنان چه دستاوردهایی برای خود زنان داشته است؟

شاید به گمان برخی همین که امروز حتی ضد زن‌ترین نماینده مجلس جرأت نمی‌کند در مجلس از تعدد زوجات دفاع کند [+] دستاورد عظیمی برای جنبش زنان است. اما معنای دیگر این حرف آن است که جنبش زنان در تمام دوران بعد از انقلاب پیشرفتی نداشته است. در بهار ۵۸ اعظم طالقانی، در اعتراض به نخستین سنگسار بعد از انقلاب که در کرمان انجام شد بیانیه‌ای صادر کرد که به مراتب صریحتر از مطالباتی است که برخی فعالان جنبش زنان اکنون طلب می‌کنند. جالب اینجاست که آیت‌الله مشکینی در همان روزها از اعتراض طالقانی دفاع کرده و خواستار توقف حکم سنگسار می‌شود. چه اتفاقی افتاده که بعد از سی سال حتی گفتن همان حرفهای خانم طالقانی با داغ و درفش روبرو می‌شود؟ آیا تغییرات ایجاد شده در موقعیت اجتماعی زنان در دو دهه اخیر (نظیر رشد زنان تحصیل‌کرده، افزایش توانمندیهای اقتصادی و‌...) محصول کنشگری فعالان حقوق زنان بوده است؟ گروهها و محافل فمینیستی چگونه می‌توانند سهم خود در تغییر شرایط زنان را در قیاس با دیگر عوامل موثر مشخص کنند؟ کدام بهبودها هستند که اگر جنبش زنان نبود، محقق نمی‌شدند؟ می‌توان تا ابد کوتاه آمد و همین که حکومت حق زنده ماندن برای زنان قایل شده را دستاورد جنبش زنان دانست اما نقطه پایان این «تقلیل‌گرایی» کجاست؟

۲- شرایط فعلی جنبش زنان تا حدودی شبیه شرایط جنبش دانشجویی در فاصله سالهای ۷۶ تا ۷۸ است. انبوه نیروهای جوان و پرشوری که با شعر و شعار و ترانه در پی عقب راندن سنت صدها ساله‌ای هستند که در سه دهه اخیر مست قدرت شده است. انبوه نیروهایی که به نوبت، هر یک چند روزی را در فضای افتخارآفرین زندان سر کرده و در موقعیت رهبر- قهرمان به جامعه بازگشته‌اند. دور نیست روزی که جنبش زنان هم مانند جنبش دانشجویی در سال ۷۸، مواجه با انبوهی از ژنرالهای بی‌سرباز شود.

اما وضعیت سرکوب شدگی، اگرچه تسلی‌بخش و افتخار‌آفرین است اما ضرورتا وضعیت اثربخش و مفیدی نیست و تسلی و افتخار نیز پایداری ندارند. معیار موفقیت جنبش زنان نمی‌تواند تعداد زندان رفته‌ها، احضار شده‌ها، سرکوب شده‌ها، پلمب شده‌ها، فیلتر شده‌ها و‌... باشد. اگرچه همه اینها نماد وقاحت استبداد و زشت‌خویی سنت - قدرت است. بدون هیچ ترس و تردیدی باید قاضی ظالم و زندانبان جابر را محکوم کرد اما معنای این محکومیت، لزوماً مشروعیت‌بخشی به زندانی نیست. سرکوب‌شدگی، همدلی می‌آفریند اما احساس مظلومیت ناشی از سرکوب شدن، می‌تواند آغاز «‌انفعال» باشد. آنچنان که پس از مدتی مبارزان خود را شاهد منفعل فرایندی می‌بینند که عملاً استراتژی مبارزه را از درون جنبش به بیرون منتقل کرده و فرمان را به حکومت واگذار می‌کند: حکومت سرکوب می‌کند تا رسانه قهرمان بیافریند. اتفاقی که جنبش دانشجویی پس از سال ۷۸ به خوبی آن را تجربه کرد.

۳- آن روزی که اعظم طالقانی علیه سنگسار بیانیه می‌داد و مشکینی همدلی می‌کرد، ثریا قزل‌ایاغ هم در کیهان علیه لغو شدن لایحه حمایت از خانواده قبل از انقلاب سرمقاله می‌نوشت و سکولارها در اعتراض به حجاب اجباری، سیاه‌پوش جلوی نخست‌وزیری تجمع می‌کردند. اگر توفیق نداشتند، به واسطه کاریزمای رهبری آن روز انقلاب بود و سردی چماق و گرمی گلوله. فراموش نباید کرد ده سال بعد که حکومت، اصلاح قانون حضانت را از مریم بهروزی و مرضیه وحید دستجردی پذیرفت و اجازه داد فائزه هاشمی، ورزش زنان راه بیندازد، شهلا شرکت هم در میانه طیف فعالان زن ایستاده و از فمینیسم اسلامی سخن می‌گفت و در آن سوی طیف امثال مهرانگیز کار و پروین پایدار، فمینیسم سکولار را تئوریزه می‌کردند. باید به مرگ گرفت که سنت- قدرت به تب راضی شود.

اما اکنون جنبش زنان مانند تیم فوتبالی شده که مهاجم و مدافع همه کنار دروازه‌بان ایستاده‌اند. به سختی می‌توان پذیرفت که دفاع سکولارها از مطالبات حداقلی، منجر به سنگین شدن قدرت چانه‌زنی فمینیستهای اسلامی و زنان میانه‌روی درون حاکمیت برای تغییر قوانین شود. به ویژه اکنون که چشمه روشنفکری دینی هم خشکیده است. تجربه تاریخی نشان می‌دهد توفیق جنبش زنان در گرو تقسیم کار ناخودآگاه (و ناخواسته‌ای) است که میان سکولارها، مسلمانان نوگرا و محافظه‌کاران میانه‌رو وجود داشته است. وقتی سقف مطالبات تنزل می‌یابد، منطقی است که حکومت سخت‌تر عقب نشسته و راحت‌تر سرکوب کند. اگر قرار است برای امضا گرفتن هم زندان رفت آیا بهتر نیست برای نقد حجاب اجباری زندان رفت؟

۴- در کشوری که طول شلوار و رنگ ناخن، حامل نشانه و پیام سیاسی است، تاکید مستمر بر ماهیت غیر‌سیاسی جنبش زنان چه دستاوردی دارد؟ مرجع سیاسی دانستن یا ندانستن کنشهای فردی و جمعی، چه بخواهیم چه نخواهیم، حکومت است. حکومتی که حتی بی‌میلی زن در برابر میل جنسی شوهر را تحمل نمی‌کند، چگونه فشار برای تغییر موازنه قدرت در نظام اجتماعی را غیرسیاسی تلقی خواهد کرد؟ ضمن اینکه حکومت شواهد کافی برای سیاسی دانستن کنشهای اعتراضی را هم در اختیار دارد. به عنوان مثال چگونه بخشهایی از جنبش زنان که برای تغییر قوانین متوسل به اجتهادات کم‌رمق برخی روحانیون می‌شوند در برابر انتخابات مجلس که مهم‌ترین مرجع قانون‌گذاری در کشور است، سکوت کرده‌اند؟ تغییر قانون محصول عمل همزمان دو معیار فشار بیرونی و انعطاف‌پذیری درونی است. چرا جنبش زنان تنها به معیار فشار بیرونی توجه کرده و انعطاف‌پذیری درونی نظام سیاسی را مورد توجه قرار نمی‌دهد؟ مگر نباید فشار اجتماعی در آینده به نمایندگانی منتقل شود که این روزها موسم انتخابشان است. چگونه می‌توان در مقابل چنین وضعیتی سکوت کرد و عملاً در موضع تحریم انتخابات نشست؟ هنگامی که از استرات‍ژی دستیابی به کف مطالبات سخن گفته می‌‌شود آیا تحقق این مطالبات با ورود سهیلا جلودارزاده، فاطمه کروبی، مریم بهروزی و‌... به مجلس تسهیل نمی‌شود؟ دقیقاً در همین نقطه است که می‌توان سیاسی بودن یا نبودن این حرکت را به حکومت نشان داد. امتناع از ورود جنسیت‌باورانه به مساله انتخابات، نشانه سیاسی بودن جنبش زنان و اجتناب از مشروعیت‌بخشی به نظام سیاسی است. آیا چنین تعارضهایی، نشانه فقدان چارچوب نظری و تناقض میان استراتژی و تاکتیک در بخشهایی از جنبش زنان نیست؟

۵- در سالی که گذشت، اصلی‌ترین واقعیتی که رنگ زندگی بخش قابل توجهی از زنان عادی جامعه را تغییر داد، اجرای طرح امنیت اجتماعی بود. اما واکنش جنبش زنان به این اتفاق چه بود؟ نمی‌توان تردید داشت که تنها موضع نقد عملیات خیابانی حکومت در کنترل پوشش زنان، نقد اجباری شدن حجاب است. فراگیرترین نشانه کنترل زن در جامعه ایرانی کنترل پوشش او است. اولین تجربه‌های زنانه که به دختر ایرانی یاد می‌دهد صاحبان قدرت درون خانواده مردان هستند و مالکیت بدن زن با مرد اوست، به نوعی با مساله حجاب اجباری گره خورده ‌است.

کدام زن ایرانی است که تجربه‌ خشونت مشروعیت یافته پدر و برادر را در کودکی به یاد نداشته باشد که کج‌حجابی او را نشانه گرفته بودند. دختری که در کودکی یاد می‌گیرد حتی اختیار پوشش او با برادر کم‌سن‌تر اما قدرتمندتر است، چگونه می‌تواند حامل پیامهای معترضانه به ساختار مردسالار قدرت در جامعه باشد؟ استراتژی جنبش زنان در برابر تحقیر نهفته در طرح امنیت اجتماعی چیست؟ مساله حجاب اجباری بر اساس کدام گفت‌وگو در عرصه عمومی و کدام آزمون و خطا از اولویت جنبش زنان خارج شده است؟ کدام بررسی تاثیر حجاب اجباری در شکل‌گیری شخصیت زن، رقابت‌پذیری زنان در بازار کار، فرم‌یابی بدن، امنیت درون و بیرون خانواده و‌... را کم‌اهمیت‌تر از نابرابری در حضانت، حق طلاق و دیه نشان داده است. موضوعاتی چون حضانت، شهادت، سنگسار، دیه و‌... اگرچه نمادهای دردناکی از تبعیض قانونی علیه زنان هستند اما غالباً مساله زنان طبقه فرودست جامعه حسوب می‌شوند. چرا فمینیستهای ایرانی پدیده حجاب اجباری که زنان طبقه متوسط را هدف قرار داده از دستور کار خود حذف کرده‌اند؟


۶- استراتژی جنبش زنان برای توانمندسازی زنان چیست؟ چرا جنبش زنان در برابر سنگسار حساس‌تر از سهمیه‌بندی جنسیتی است؟ چرا مساله حضانت مهمتر از سقف شیشه‌ای مانع ارتقای زنان شاغل است؟ آیا حضور زنان در قدرت سیاسی کم‌اهمیت‌تر از برابر دانستن شهادت زن با مرد است؟ واضح است که تمام این مثالها جلوه‌های متفاوت یک واقعیت یعنی سلطه نظام مردسالار بر جامعه است. اما نکته اینجا‌ست ‌که در استراتژی مبارزه با این سلطه باید به کدامیک از موارد فوق اولویت داد. در دو دهه اخیر نهادهای بین‌المللی فعال در حوزه توسعه انسانی به شدت بر اتخاذ سیاستهایی که منجر به توانمندسازی زنان می‌شود، تاکید کرده‌اند سیاستهایی که موجب افزایش سهم زنان از دانش، ثروت و قدرت سیاسی می‌شوند. اما غلبه گفتمان حقوقی - فقهی بر گروههای مختلف جنبش زنان موجب در حاشیه قرار گرفتن خرده گفتمانهای اقتصادی، سیاسی، سلامت‌ - بهداشت و‌... شده است. آیا اکنون که گفتمان فقهی - حقوقی با بن‌بست نسبی روبرو شده ایجاد تنوع گفتمانی در جنبش زنان نمی‌تواند راهگشا باشد؟

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

تو رو خدا یکی به این نیما بگه تو چرا فکر می کنی که باید محافظه کارانه ترین توصیه ها را اینقدر با لحن انقلابی مطرح می کنی؟! مگه مجبوری وقتی سواد تاریخی و فمنیستی نداری هر چی از دهنت در می یاد بنویسی و اینقدر هم متناقض؟!

-- محبوبه ، Mar 13, 2008 در ساعت 09:52 PM

مطلب خيلي خوبي است فقط فكر ميكنم خانمي كه در كيهان سرمقاله نوشته بود خانم ثريا صدر دانش است نه ثريا قزل اياغ.

-- مهدي ، Mar 14, 2008 در ساعت 09:52 PM

ايراد آقاي مهدي درست است و خانم ثريا صدردانش آن سرمقاله معروف در كيهان را نوشته اند.

-- نيما نامداري ، Mar 15, 2008 در ساعت 09:52 PM

سلام
هر چی بالا پایین کردم دیدم این مطلب نقد بخش هایی از جنبش زنان به قول نویسنده است که مشخصا منظور کمپین یک ملیون امضاست نه بررسی جنبش زنان در سالی که گذشت.
شفافیت بحث باید روشن بشود.
فکر نمی کنم درگیر شدن پیگیر بخش هایی از جنبش زنان برای تغییر قوانین تبعیض آمیز مانع فعالیت گروه های دیگر زنان است چرا که آنان هم می توانند در این پروسه وارد شوند و مطالبات خود را پیگیری کنند. این ضعف به قول شما دیگر گروه ها است که فعالیتی نمی کنند و فقط سنگ ریزه جلوی حرکت دیگران می ریزند. از طرفی می تواند ناشی از بی برنامگی و بی عملی این نیروها باشد که توانایی پیشبرد مطالباتشان را ندارد و ربطی به فعالیت دیگران ندارد.

-- ناشناس ، Mar 16, 2008 در ساعت 09:52 PM

ژنرال بی سرباز بودن، بسیار بهتر از سرباز گمنام امام زمان بودن است، بخصوص وقتی که خودت ندانی در چه دامی افتاده ای.
در مورد حجاب و مسئله حق بدن، می توانید به خانم صدر صحبت کنید، تا کمپینی جدید به راه بیاندازید.

-- یک ترسو ، Mar 18, 2008 در ساعت 09:52 PM

سلام آقا نیما
ورودی 76 علم وصنعت بودم یاد اون روزها بخیر!
این قدر زن ذلیل نباش!
دهن ما مردها هم سرویس شده!

-- سلیمانی ، Apr 17, 2008 در ساعت 09:52 PM