رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۵ مرداد ۱۳۸۶

زمانه؛ آن‌چه بود، آن‌چه شد

در جشن یک‌سالگی زمانه، میزگردی با حضور شاهرخ گلستان، پرویز جاهد، جهانشاه جاوید و مهدی جامی برگزار شد و کارنامه‌ی یک سال گذشته‌ی زمانه در آن مورد بررسی قرار گرفت. این میزگرد را از اینجا بشنوید یا در زیر بخوانید:

***

برخلاف همیشه، امشب در استودیوی زمانه یکی ‌ـ دو تا گلدان گل سرخ آفتابگردان هلندی هم اضافه شده. قرار است این دوستان که الان در استودیو نشسته‌اند در باره‌ی زمانه صحبت کنند؛ این‌که زمانه چه بود و چه شد. با شاهرخ گلستان شروع می‌کنیم که از اولین روز شروع کارمان در کارگاه بودند.

شاهرخ گلستان: خیلی متشکرم از لطف‌تان. این‌که زمانه چی بود و چی شد، خب البته زمانه هیچی نبود؛ یعنی اصلا رادیویی نبود. و این‌که چی شد، می‌توانم بگویم به وضع اعجاب‌انگیزی یک رادیوی بسیار بسیارموفق شد. نه الان، که یک سال دارد، بلکه در همان پنج ‌ـ شش‌ماه اول دستاوردهای خیلی خوبی داشت و من خودم شنونده‌ی تمام برنامه‌ها کم‌وبیش هستم. رادیو زمانه چند امتیاز خیلی بزرگ دارد: یکی این‌که برخلاف تمام رادیوهای دیگر فارسی زبان خارج از کشور، این رادیو متعلق به یک دولت نیست؛ یعنی صدای یک سیاست یا کشور به‌خصوصی نیست. و این امکان را پیدا کرده است که حرفش را بهتر بزند و مطالبش را بازتر مطرح کند و جهانی‌تر فکر کند. رادیوهای دیگر متأسفانه در این سه ‌ـ چهارسال اخیر به‌خصوص، یا به خاطر رقابت با هم، یا به خاطر این‌که روی توجه‌شان به جامعه‌ی ایران است، همه تقریبا شده‌اند شبیه رادیو ایران که از خارج از ایران پخش می‌شود. حالت جهانی بودن‌شان را از دست داده‌اند متأسفانه. همه‌اش اخبار ایران، روزنامه‌های ایران، مصاحبه‌ با ایرانیان و اینها. در حالی‌که رادیو زمانه، ضمن این‌که همه‌ی این کارها را دارد، یک نگاه انسانی به جامعه‌ی ایران دارد فارغ از دردسرهای سیاسی‌اش؛ و یک نگاه جامعه شناسانه‌ای دارد به مردم ایران و مسایل و مشکلات آنها را مطرح و تجزیه‌ و تحلیل می‌کند. این به نظر من یک پیروزی بزرگ است برای گردانندگان رادیو.

اینهایی که گفتید همه‌اش تعریف بود دیگر؟

شاهرخ گلستان: بله.

ولی من می‌دانم دل پری هم دارید!

شاهرخ گلستان: ابدا، ابدا... دل پر... دل پر... من از شما دل پر دارم؟

یک جاهایی شما مشکل دارید که من هم با شما مشکل دارم و آن هم موسیقی زمانه است.

شاهرخ گلستان: نه. ببینید! البته این عیب‌ها برمی‌گردد به آدم‌های مختلفی که کار می‌کنند و سلیقه‌های مختلفی که دارند. یک چیزهایی در رادیو زمانه حالت افراطی پیدا کرده به نظر من...

مثل؟

شاهرخ گلستان: مثلا همین موسیقی! موسیقی‌ای که پخش می‌شود، به‌خصوص آن دوست‌مان که قبلا در بخش افغانستان بی.بی.سی بود، زیادی تاپ تاپ تاپ و یک موزیک‌های بک‌گراندی می‌زنند که هیچ معنایی ندارد...

داریوش رجبیان از لندن. بخش تاجیک بودند ایشان.

شاهرخ گلستان: بله. موسیقی خیلی خوب است که باشد،‌ ولی موسیقی باید یک مقداری مایه‌ی اصلی آن برنامه را هم همراهی کند. یعنی شما وقتی دارید یک فیلم تماشا می‌کنید، اگر یک روستای آفریقایی را دارند نشان می‌دهند،‌ بالاخره موسیقی‌اش موسیقی اشتراواس نیست. یک موسیقی‌ای باید باشد که کمک کند به فهم و علاقه‌ی شنونده.

خب. فکر کنم باید برویم سراغ جهانشاه جاوید. آقای جاوید، که مدیر سایت «ایرانیان دات کام» است، آن روزها که ما داشتیم کارمان را شروع می‌کردیم،‌ با دوربین‌اش ذره ذره رشد رادیو زمانه را عکس می‌گرفت. الان چه تصوری داری از شرایط کاری اینجا؟

جهانشاه جاوید: اولا سلام به همگی دوستان. می‌خواستم بگویم دلم برای همگی‌تان تنگ شده. یک سال‌ گذشته و واقعا یاد خوب روزهای پارسال را دوباره در من زنده کرده. بیشترین چیزی که در رادیو زمانه توجه من را جلب کرده، بخش نوشتاری بوده. همیشه اولین چیزی را که می‌روم نگاه می‌کنم، این است که ببینم شهرنوش پارسی‌پور چیز جدیدی ارایه کرده است یا نه. ولی خب، اخیرا هم طرفدار بخش ویدیویی‌اش شده‌ام، برنامه‌های ابراهیم نبوی؛ و پیشنهاداتی هم در آن زمینه داشتم که بعدا می‌گویم. ولی در مورد تابوشکنی و اینها هم که خب، رادیو زمانه خیلی پیشرفت داشته. من یکی از طرفدارهای برنامه‌ی «جنسیت و جامعه» هستم و... فعلا همین.

ولی فکر کنم به ما به اندازه‌ی کافی لینک نمی‌دهی!

جهانشاه جاوید: اتفاقا درست می‌گویی. مهدی جامی اخیرا سانفرانسیسکو بود و ازش خواهش کردم که نیوزلترشان را برای من بفرستد تا از مطالبی که جدیدا انتشار پیدا می‌کند مطلع شویم. این خیلی به من کمک می‌کند چیزهای جدید را بگذارم.

برویم سراغ پرویز جاهد، منتقد سینمایی ما، که بحث‌هایمان سر برگمان و تارکوفسکی هیچ‌وقت به‌جایی نمی‌رسد.

پرویز جاهد: من خوشحالم که امروز در رادیو هستم؛ رادیویی که از نخستین روز تأسیس‌اش با او بودم و دیدم که چطور شکل گرفت با زحمات تک‌تک بچه‌ها و کسانی که مهدی جامی توانسته، با ارتباطات خوبی که داشته، جمع کند. و این کار ساده‌ای نبود... تجربه‌های کار طولانی مهدی در بی.بی.سی خیلی به دردش خورد در شکل‌گیری این رادیو و همینطور تجربه‌های فردی‌اش در وبلاگ‌نویسی. یعنی در دو زمینه‌ی مختلف کاری، مهدی خیلی خوب آشنا بود و توانست اینها را خیلی خوب با هم ترکیب کند و ارتباط به وجود بیاورد. همان چیزی که مد نظرش بود. یعنی بین یک رسانه‌ی کلاسیک و یک رسانه‌ی مدرن که حالا می‌خواهد در واقع پلی بزند بین ژورنالیسم حرفه‌ای و وبلاگ‌نویسی...

و این پل زده شد؟

پرویز جاهد: من فکر می‌کنم تا حد زیادی مهدی موفق بوده در ساختن این پل. من از روز اول شکل‌گیری سایت بی.بی.سی هم کار کرده‌ام. شاید مهدی یادش باشد. اولین مطلب سینمایی را فکر می‌کنم من در بی.بی.سی نوشتم. یعنی با سایت آشنا بودم ولی هیچ تجربه‌ی رادیویی نداشتم. همیشه فقط شنونده‌ی رادیو بودم. یکی از برنامه‌های مورد علاقه‌ی من مثلا «فانوس‌ خیال» آقای شاهرخ گلستان است. چقدر آن برنامه خوب ساخته شد. همیشه فکر می‌کردم اگر روزی بخواهم برنامه‌ی فارسی بسازم، شاید مثلا الگوی من آن برنامه باشد؛ یعنی استاندارد یک برنامه‌ی رادیویی خوب...

بخش سینمایی زمانه را چه‌طور‌می‌بینید؟ البته نه فقط آن بخش‌هایی که پرویز جاهد می‌نویسد و اجرا می‌کند.

پرویز جاهد: خب نود درصدش را خودم تولید می‌کنم. دوستان دیگری هم هستند و از جاهای مختلف برنامه داریم. همین‌طور نقدهای مختلف یا گزارش‌هایی از شهرهای مختلف دنیا که برای ما می‌آید. همه‌ی اینها در بخشی به اسم «رادیوسیتی» در سایت زمانه منعکس می‌شوند. مثلا کارهای خانم شهره جندقیان که از آلمان می‌فرستد یا دوستان دیگری که از کانادا برایمان می‌فرستند. به هرحال من از ایران دور هستم و ارتباط زیادی با سینمای ایران نمی‌توانم داشته باشم، ولی تا حدی که ممکن است سعی می‌کنم اخبار سینمایی را دنبال کنم، همین‌طور فیلم‌ها را. آن فیلم‌هایی که طبعا مورد علاقه‌ی من است را سعی می‌کنم بیشتر بهشان بپردازم. فستیوال‌ها تقریبا همه را دنبال کرده‌ام.

البته یکی از ويژگی‌های زمانه این است که به فستیوال‌های سینمایی خیلی اهمیت می‌دهد.

پرویز جاهد: ما فستیوال را جور دیگری پوشش می‌دهیم: سعی می‌کنیم از بیرون نباشد. یک مقدار بیشتر وارد فستیوال می‌شویم. در مورد برنامه‌ی رادیویی هم، همان‌طور که گفتم، خودم تجربه‌ی زیادی در ساخت برنامه نداشتم؛ ولی رادیو زمانه این فرصت را به من داد که بتوانم در خانه‌ی خودم بنشینم و برنامه بسازم. برنامه‌ای که خودم عاشق آن هستم: موسیقی فیلم. این برنامه ایده‌اش از برنامه‌ای بود که سال‌ها قبل، در زمان جوانی‌ام، از رادیو دو تهران می‌شنیدم. آقای محمدرضا شاهید موسیقی فیلم را اجرا می‌کرد. وقتی مهدی درخواست همکاری کرد، من پیشنهاد این برنامه را دادم و ایشان هم استقبال کرد. برای من تجربه‌ی واقعا جالبی بود. من از سینما آمدم. بی‌ارتباط نیست با رادیو. ولی رادیو رسانه‌ای دیگر است و برای من واقعا خیلی جذاب است.

فکر کنم آقای گلستان می‌خواستند نکته‌ای را اضافه کنند.

شاهرخ گلستان: به دنبال حرف‌هایی که زده شد، می‌خواستم بگویم که یک حسن بزرگ این برنامه‌ی سینمایی این است که تنها آقای جاهد نیست که می‌نویسد. یعنی آدم‌های دیگر هم حضور دارند و افکار و سلیقه‌های دیگر هم مطرح می‌شود. در رادیوها یا روزنامه‌های دیگر فقط یک نفر هست که به این کار می‌پردازد و در واقع آن گستردگی اندیشه و آن برخورد نظریات و این حرف‌ها متأسفانه در آنها نیست. ولی در رادیوی شما هست. البته هرچند که همه راجع به یک فیلم به‌خصوص اظهار نظر نمی‌کنند، ولی مسأله‌ی گزارش‌های دیگر برنامه‌ی سینمایی شما یک حسن‌اش هم این است که مربوط به یک رویداد نمی‌شود. من خودم برای فستیوال‌های کن یا جاهای دیگر، مثلا برای بی.بی.سی، خیلی گزارش فرستاده‌ام. ولی در مقالات آقای جاهد ما چیزهای متنوع دیگری می‌بینیم که لزوما خبر روز نیست، ولی به آگاهی بیننده و شنونده خیلی کمک می‌کند.

می‌رویم سراغ مهدی جامی. ببینیم او چه می‌گوید از داشته‌ها، و از این‌که زمانه چه بود و چه شد.

مهدی جامی: ممنونم از حسن نظر آقای گلستان و محبت پرویز و دوستان دیگری که در این جمع کوچک ما هستند و صحبت‌هایشان را در طول برنامه‌های امشب خواهید شنید. من همیشه ترجیح می‌دهم حسن برنامه‌ها را دیگران بگویند. حتا چهره‌ی آنها باشد که چهره‌ی زمانه را می‌سازد و من خیلی جلوتر از دیگران حرکت نکنم و با جمع حرکت کنم. ولی فکر می‌کنم اگر فروتنانه هم نگاه بکنیم به آنچه رادیو زمانه به‌دست آورده در این یک سال، باید گفت توانسته است «تنوع» را به دست بیاورد. یعنی اساس‌اش این بوده که با وسیع‌ترین آدم‌ها، با وسیع‌ترین شبکه از آدم‌ها، کار کند؛ و نتیجه‌اش شده «تنوع». این را تقریبا همه‌ی منتقدان و دوستان رادیو زمانه هم می‌‌گویند. آقای گلستان هم به‌درستی اشاره کردند؛‌ هم به مطالبی که اصولا در حیطه‌ی سینما نوشته می‌شود و هم در حیطه‌های دیگر. دیدیم که خانم فرنگیس حبیبی هم خیلی قشنگ گفتند که «غرفه‌های زیادی دارد رادیو زمانه». خب این در واقع محصول یک فلسفه بوده است. آن فلسفه این است که ما با روزنامه‌نگاران مختلف کار کنیم، با کسانی که ما به آنها می‌گوییم:‌ «شهروندان روزنامه‌نگار»، با وبلاگ‌نویس‌ها، با کسانی که حرفی دارند برای زدن و به رسانه‌های دیگر دسترسی نداشته یا کمتر داشته‌اند. شما در همین اروپا ببینید که مثلا چندین نویسنده دارند با رادیو زمانه همکاری می‌کنند که قبلا هیچ‌کدام از رادیوهای موجود سراغ‌شان نرفته بودند. یا اصلا ساختارشان طوری بوده که اجازه نمی‌داده است به آنها که به شکل مستمر کار کنند. و این چیزی‌ست که زمانه ایجاد کرده است و من از این بابت می‌توانم بگویم این دستاوردی‌ست که زمانه می‌تواند به نام خودش ثبت کند. به همین ترتیب، در داخل این تنوع یکسری استعدادهای جوان شناسایی شده‌اند. یکسری استعدادهایی که اصلا هیچ‌وقت با رادیو کار نکرده بودند و الان دارند‌ کار رادیویی می‌کنند. از آقای جاهد، که اینجا نشسته‌اند و برنامه‌ی خوب موسیقی فیلم را می‌سازند، تا خانم شهرنوش پارسی‌پور، از آقای نیکفر تا بیژن روحانی در رم، از سعید در تهران تا روشنا در تاجیکستان و تا خیلی از دوستان مختلف در جاهای مختلف. ما الان ۳۰ شهر را پوشش می‌دهیم و همکاران ما در ۳۰ شهر منتشر هستند. بسیاری از اینها از طریق زمانه با رادیو آشنا شدند. همچنان که خود بچه‌های زمانه هم با زمانه رادیو را شروع کردند. خود آزاده،‌ شهرزاده، معصومه و تمام دوستان ما که اینجا جمع هستند و هر روز کار می‌کنند، تجربه‌ی اول‌شان در رادیو اینجا بوده.و این مهم است از نظر من که این مجموعه توانسته بر این مانع بزرگ غلبه پیدا کند و خودش را با رادیو آشنا بکند. اظهار نظر کسی مثل آقای گلستان، که چند دهه در رادیو سابقه دارند، در عرصه‌ی رسانه برای ما خیلی معتبر است که بگوید از ماه چهارم، پنجم، ششم به این طرف شما رسیدید به جایی که می‌شد شما را در بین حرفه‌ای‌ها جا داد. منتها ما حرفه‌ای‌هایی هستیم که همیشه به روی آماتورها لبخند می‌زنیم و آنها را دعوت می‌کنیم و همیشه سعی می‌کنیم این شبکه‌ی مشارکت کنندگان‌مان را گسترش بدهیم و از این جهت، طبیعی‌ست که رنگ تازه‌ای به رسانه‌ها اضافه کرده باشیم. آن چیزی که فکر می‌کنم ويژگی زمانه است، مجموعه‌ی زمانه،‌ نه مهدی جامی، مجموع تمام کسانی که اینجا کار کرده‌اند و در شبکه‌ی ما کار کرده‌اند، این است که از دیگران بسیار آموخته‌اند. همین‌طور که مثلا آقای جاهد الان گفت از فلان برنامه‌ی موسیقی فیلم استفاده کرده و به عنوان الگو در نظر داشته، بسیاری از دوستان دیگر هم الگوها و مدل‌هایی داشتند که استفاده کردند. ما از بسیاری چیزها آموختیم: از بی.بی.سی آموختیم، از روزنامه‌های داخل ایران آموختیم، مثلا از «روزنامه‌ی شرق» آموختیم، از هر کسی که چیز خوبی داشته برای عرضه‌کردن سعی کردیم بیاموزیم و کسانی که چیزی داشتند برای عرضه‌کردن، سعی کردیم به میدان وارد بکنیم. فکر می‌کنم این چیزی‌ست که می‌شود گفت زمانه به‌دست آورده در این یک سال.

انتقادی که بیش از همه می‌شود، این است که می‌گویند یک آماتوریسمی بر زمانه حاکم است. می‌خواهم بدانم این آماتوریسم است یا موضوعی هدف‌دار است یا...

مهدی جامی: من کوتاه بگویم، چون فرصتی نداریم تا خبر. این به‌اصطلاح آماتوریسم عمدی‌ست. یعنی از این نیست که ما نمی‌توانیم کار را به شکل حرفه‌ای انجام دهیم. از این است که فکر می‌کنم بخشی از سبک ما کار کردن با آماتور است و طبعا آماتوریسم.

جهانشاه! می‌توانی خیلی کوتاه بگویی مشترکات ما با شما در «ایرانیان دات کام» چی هست؟

جهانشاه جاوید: همین مسأله‌‌ای را که مهدی جامی الان اشاره کرد؛ این‌که به اصطلاح تلفیقی از روزنامه‌نگاری حرفه‌ای و آماتوریسم است. اشاره کرد که این آماتوریسمی‌ست که ما واقعا دل‌مان می‌خواهد. این همان چیزی‌ست که من خیلی وقت است در «ایرانیان دات کام» آورده‌ام؛ زیاد سخت‌گیری نمی‌کنم در این که مردم چه طوری دارند حرف‌شان را می‌زنند. محتوای بیان‌شان مهم است.

چیز خاص دیگری را می‌خواهی اضافه کنی؟

جهانشاه جاوید: بخش «شهر فرنگ» را یک ذره آزادترش کنید. مردم را بیشتر دعوت کنید که خودشان هم تصویر ویدیویی داشته باشند.

ما دعوت می‌کنیم. ما همیشه از مردم می‌خواهیم حضور پررنگی داشته باشند.

جهانشاه جاوید: بیشتر باید دعوت کنید. چون کمتر می‌بینم که مردم خودشان چیزی فرستاده باشند.

ممنون از همگی.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آقای گلستان. شما که با بی بی سی همکاری می کنيد، بايد بدانيد که بی بی سی بخش افغان و تاجيک ندارد. بخش ايران و افغانستان و تاجيکستان همان بخش فارسی است. پس چطور داريوش رجبيان در بخش افغان يا تاجيک کار می کرد؟

-- بدون نام ، Aug 6, 2007 در ساعت 01:55 PM