رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ دی ۱۳۸۹

ایران کعبه‌ی امید این جوانان بود!

شهزاده سمرقندی
shahzoda@radiozamaneh.com

نوزده سال از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می‌گذرد؛ اتفاقی که کشورهای برادر آسیای میانه را از مسکو کند و در استقلال اجباری رها کرد.در این گسستگی، تغییر عمده‌ای در ساخت سیاسی این کشورها به وجود نیامد، اما اصطلاح‌های کمونیستی و سوسیالیستی، اولین چیز‌های بودند که دستخوش تغییر شدند. کشورهای برادر اتحاد شوروی یکشبه، عنوان‌ جمهوری دموکراتیک کسب کردند.

Download it Here!

مردم تاجیک در این مدتی که از دیوار‌های آهنین شوروی رها شدند چقدر خود را به آرمان‌ها‌ی‌شان نزدیک دیدند؟
یکی از آرمان‌های این مردم، پیوند دوباره با ایران و فرهنگ کهن پارسی بود. در دوران بازسازی، رسانه‌های محلی به‌طور پیوسته از دوری و دورافتادگی خود از گذشته می‌گفتند و می‌شنیدند.حالا که راه‌های سفر به این ایران باز است و سال به سال در این زمینه امکانات بیشتری فراهم می‌شود، مردم تاجیک تا چه حد از این فرصت استفاده می‌کنند و از ایران چه چیزهایی آموخته‌اند؟در همین زمینه با چند تن از تاجیک‌هایی حرف زده‌ام که تجربه‌ی کار در رسانه‌های محلی جهموری اسلامی ایران را دارند.

نورعلی نورزاد، استاد ادبیات در دانشگاه خجند است و برای تارنمای «فرهنگخانه» گزارش‌های فرهنگی می‌نویسد:

او می‌گوید: «بیشتر آموزه‌هایی که فرهنگیان تاجیک، بخصوص شاعران و داستان‌سرایان از ایران آموخته‌اند در دوران بعد از فروپاشی اتفاق افتاده است. این آشنایی بیشتر با ادبیات معاصر و همین‌طور با ادبیات کلاسیک صورت گرفته است. چون در زمان شوروی، تاجیک‌ها از شناخت واقعی ادبیات کلاسیک دور ماندند و نسخه‌های خطی آثار قدیمی، چندان در دسترس قرار نداشتند.


برای مثال حق مثنوی معنوی مولانا که شاهکار بی‌نظیر ادبیات عرفانی است، برای تاجیک‌ها غیر قابل دسترسی بود و با شرف ارتباط پیوندهای فرهنگی نو امکان فراهم شد که این آثار دسترس هم پژوهشگران و هم فرهنگیان شود. این باعث شد که در شعر معاصر تاجیک نیز تحولاتی به وجود بیاید. همین‌طور پژوهشگران تاجیک امکان آشنایی بیشتر و دسترسی بیشتر به سرچشمه‌های اصلی انتشارات ایران را پیدا کردند که این در تحقیق‌های علمی، ادبی و تاریخی آنها بی تاثیر نبوده است.»

ایران و ایرانیت

بی شک پیوند بین ایران و تاجیکستان، روی مردم تاجیک و هم‌چنین زبان و ادبیات آنها بی تاثیر نبوده است؛ حتی روی لهجه و گویش جوانان تاجیک تاثیرگذار بوده است. نسل جوان تاجیک بعد از فروپاشی دیوارهای آهنین توانستند خود را به ایران برسانند و در جمهوری اسلامی مشغول به کار و یا تدریس شوند. این سئوال وجود دارد که با تجربه‌ی زندگی در اتحاد شوروی، به آنها در ایران اسلامی چطور گذشته است؟

امید دربندی، شاعر و روزنامه‌نگار تاجیک که شش سال در مشهد به سر برده است و در طول این مدت در رادیوی محلی مشهد مشغول به کار بوده است می‌گوید:

«وقتی به ایران می‌رفتم نظرم چیز دیگری بود. فکر می‌کردم به کشور آرما‌ن‌های خودم سفر می‌کنم، اما وقتی به آنجا رفتم و دیدم که مذهب بر زندگی مردم اثر منفی دارد و مردم چقدر دل‌زده هستند نگاهم عوض شد. به‌هرحال آن ایران و ایرانیتی که در جست‌وجوی آن بودم پیدا نکردم. فرهنگ شیعی بود که بر ایران حکومت می‌کرد و من دنبال آن نبودم. محیط ایران مرا کمی مأیوس کرد. من دنبال ایرانیت بودم اما در آنجا ماجرا برعکس بود.

آنها بیشتر دنبال فرهنگ عربی بودند و سعی می‌کردند فرهنگ اصیل ایران را تحقیر کنند. این برای من بسیار ناخوشایند بود. وقتی ما از ایران نام می‌بریم بیش از همه به یاد فردوسی می‌افتیم و به یاد بزرگانی که در تاریخ ادبیات مشترک خود داشتیم، اما چیزی که در ایران دیدم تفاوت داشت. شاید اگر فردوسی هم در دوران ما زندگی می‌کرد، خیلی از موقعیت فعلی و از آن‌چه امروز در ایران اتفاق می‌افتد، اندوهگین می‌شدند.

در سال‌هایی که من در رادیو کار می‌کردم چشمم به یک ابلاغیه افتاد که در آن نوشته شده بود: شما نه خوب نوروز را بگویید و نه بد آن را. این خیلی برای من عجیب بود که در خاستگاه نوروز، جایی که نوروز این‌قدر ارج دارد، اینگونه دستورالعمل بیاید که نه خوب نوروزرا بگویید و نه بد نوروز را. شاید آنها بیشتر از حساسیت مردم نسبت به نوروز نگران بودند، اما هیچ گاه خوبی نوروز را هم نمی گفتند. این خیلی دلم را می‌شکست.»

مرزهای مشترک

داریوش رجبیان، روزنامه‌نگار تاجیک نیز حدود سه سال از جوانی خود‌ را در ایران گذرانده است و مدتی هم در صداوسیمای جمهوری اسلامی کار کرده است.

برای وی نیز مثل بسیاری از جوانان تاجیک، کشور ایران کعبه‌ی امید بوده است:

«موقعی که وارد ایران شدم خیلی شباهت‌ دیدم بین وضعیت ایران با ساختار سیاسی‌ای که پشت سر گذاشته بودم. شباهت‌ها بیشتر در حوزه‌ی ایدئولوژی بود. منتهی برعکس آن تجربه‌ای بود که ما پشت سر گذاشته بودیم. در شوروی ما را مجبور می‌کردند که بگوییم خدا نیست و در ایران مجبور بودیم بگوییم که خدا هست.


در این حال شعارهایی‌هایی که در اطراف به چشم می‌خوردند به شدت شبیه اتحاد شوروی بودند. این نخستین برداشت‌هایی بود که از ایران داشتم، ولی ایران در طول سال‌های بازسازی و بعد از آن، یعنی قبل از این که وارد ایران بشوم، برای ما جوانان کعبه‌ی مراد بود. فکر می‌کردیم اگر به ایران برسیم به تمام خواسته‌های‌مان می‌رسیم. تصور ما این بود که در ایران هم به ما نگاه آرمان‌آلودی دارند.

ولی در گمرک به دلیل تکلم به زبان فارسی و آن هم به گویش تهرانی، مورد سوءظن شدید ماموران واقع شدم. فکر کردند که من ایرانی هستم و خود را تاجیک معرفی می‌کنم. وقتی بازرسی و بازجویی مفصل انجام شد فهمیدند که ایران را نمی‌شناسم. بعد‌ها نیز وقتی از من می‌پرسیدند که فارسی را کجا یاد گرفتم بیشتر متوجه می شدم که منظورشان چیست. دومین چیزی که در ایران آموختم، دوزیستی فرهنگی بود.

هدف من این بود که به ایران بروم تا در آنجا ماندگار شوم. در آغاز تصورم این بود که حتماً روزه‌ و نماز بگیرم و این آداب را رعایت کنم. بعد از دوماه متوجه شدم که این‌طور نیست. وقتی به خانه‌های ایرانیان می‌رفتم و از نزدیک با آنها آشنا می‌شدم، می‌دیدم که خیلی هم از فرهنگ ما که در تاجیکستان داریم دور نیستند. وقتی در صدا و سیما، جایی که مدتی آنجا کار کرده بودم، در ماه‌ها و روزهای بخصوصی مثل ماه محرم و روزهای تاسوعا و عاشورا، پیراهن قرمز در تن داشتم با نگاه‌های سنگین افراد روبه‌رو می‌شدم.

یادم می‌آید وقتی در ماه رمضان به رییس‌مان که آخوند بود، گفتم اجازه بدهید پس از صرف نهار فلان کار را انجام بدهم، از رفتارش فهمیدم که اشتباه کرده‌ام. هنوز فرهنگ دوگانه‌ی ایران ‌را فرانگرفته بودم. درواقع هنوز به اصل تقیه پی نبرده بودم.

مهم‌ترین چیزی که از ایران آموختم جمع این آموخته‌ها بود. قبل از این که به ایران بروم، از پیشینه‌ی آن آگاهی نسبی داشتم؛ چون پیشینه ی ما هم بود؛ تاریخ ما هم بود؛ اما دیدار از ایران من را با ایران امروز آشنا کرد. به گونه‌ای که مرز‌های مصنوعی سیاسی را در ذهن خود و اطرافیانم شکستم و دوباره ایران را با آسیای میانه دارای مرزهای واحدی دیدم. با درک این موضوع که یک موضوع بدیهی است ولی خیلی‌ها نمی دانند، متوجه شدم که تاجیک یعنی ایرانی و ایرانی یعنی تاجیک.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

شما اینروزها باید زیاد شنیده باشید " آن ممه را لولو برد".
خوب آن ایران را هم لولو برد. آنچه اکنون میبینید ایران جدیدیست که اسلام پرستان دارند باب میل خود میسازند است.

-- مینوچهر ، Sep 14, 2010 در ساعت 11:43 PM

khoob ast ravabet, farhangi, eghtesadi o elmi o gardeshgari beyn do keshvar bishtar bashad. bayad madrese va daneshgah o moassesat tahghighi moshtarak dasht. bayad visa ra bardasht ta mardom rahat safar konanad; binesh romantik bad ast, ma ham ghabl az amadan be oroopa intor dar bareye mardom inja fekr mikardim. ba gozar zaman idealha foroo mirizand.

-- movarrekh-Bruxelles ، Sep 14, 2010 در ساعت 11:43 PM

خانم سمرقندی، مردم ایران و مردم تاجیک در طول تاریخ دانشمندان و اندیشمندان بزرگی به تاریخ بشریت هدیه کرده اند و هم اکنون نیز جوانان دانشمند ایرانی در ایران و سراسر دنیا میدرخشند و امید است که شما جوانان تاجیک را اگاهی دهید که مردمان ایران و تاجیک همیشه امیدی برای هم هستند و دولت ها می ایند و میروند
درود بر بانوی فرهیخته.
مزدک

-- مزدک ، Sep 15, 2010 در ساعت 11:43 PM

سپاس فراوان از شهزاده خانم گرامی براستی که این یکی از موضوعاتی است که من همیشه ارزو میکردم شما به آن بپردازید همیشه در رابطه با افغانستان وخصوصا تاجیکستان وازبکستان حتا در قسمتهایی در چین که به زبان مشترک ما حرف زده میشود علاقمند بوده ام اینرا از سالهای نوجوانی کنجکاو بوده ام همیشه برایم سمرقند وبخارا آرزویی بوده اند که بتوانم ببینم در جوانی کابل را ومزار شریف را آنگاه که در ترانه های ایرانی میامد.آما 2 دگرگونی یکی بروز انقلاب در ایران که من خود نیز یکی از آنانی بودم که در سهم خودم بسیار تلاش کردم ودیگری فروپاشی دیوار آهنینی که هم از کتاب میترسید هم از زبان میترسید هم از قومیت میترسید هم از خدا میترسید هم از ملا وریش وپشم برون تهی میترسید وحق هم داشت زیرا برتر از ایدلوژی چیزی وجود ندارد چه با خدا چه بی خدا هردو یکسان همراه همگام برادر هم عهد هم پیمانند هردو یک وظیفه دارند زنجیری را با نام بیخدایی یا با خدایی به گردن وپای انسانهای زیر سلطه انداختن وبر گرده شان کوییدن است که نماز نخوان که نماز بخوان بعد از نهار نماز بخوانی یکی بدارت میزند بعد از نهار نماز نخوانی ریست چپ چپ نگاهت میکند چون داریوش وقطعا پشت سرت خواهد گفت این پسره تاجیکه مسیله دار است مسیله اش چیست دزد است نه قاتل است نه هیز است نه چون قدری به این زنجیر سلطه باور ندارد در دایره زنجیر ماه رمضان اگر باشد شما حق آوردن اسم نهار را نداری همین کافی است حتا اگر سرطان معده هم داشته باشی زیرا ملای مهربان عابد پاک بی عیب ونقص به خلوت که برود تازه شاید لبی هم تر کند با دختر 14 ساله صیغه ای هم معاشقه نماید اما در ملا عام سخت قاطع مومن مقدس است برای همین تاریخ ما هم امروز خط خطی میشود تا جایی که شاهان باید حذف شوند بحتی که نه علم نه خود تاریخ میتواند ونه توانایی آنرا دارد که انکارش کندهمان نظامهایی که اگر نبودند نه بنام ایرانی آواره نه تاجیک ونه افغان جرات سر بالا آوردن در میان ملل را داشتیم اگر افتخاری است همانا اینانند نه ریش وپشمهای طالب ها و قداره بندان حکومتگران ظالم وفاسد ایران نه رفیق اف های دیروز وبرادران امروز ملت تاجیک. نوروز را نه تعریف کنید نه انکار چرا زیرا لازم است کمرنگ شوند تا اعیاد اعراب را با زور وچکش وزندان وبگیر وببند به جایش نشان نه آنکه باوری به ذات این جشن اعراب است که به تقدس وصل است و وجه ریشمداران را در بین عام زیاد میکند فردوسی اگر بود میرنجید نه گرامی فردوسی بنام زندیق گبر بی دین دیری بود همان اوایل انقلاب بدار آویخته میشد تا امروز احمدی نژادها بتوانند چفیه عربها را بگردن پدرانشان کورش وکاوه آهنگر بیاویزند اگر فردوسی را گرامی میداشتند که اورا جرات چنین جسارتی نمیبود بیچاره ما جوانانی که در انقلاب 57 بازیچه دست کسانی شدیم که اول زندگی آرام وبی درد سرمان را به ویرانی بکشند آنگاه تاریخ وفرهنگ وزبان وهست ونیستمان را لجن مال کنند تا خدا را خوش آید همه دروغها برای رضایت خداست کدام خدا عاقلان دانند خدایانی که در پس پرده هم خوب میخورند هم خوب میبرند هم خوب عیش ونوششان بر جاست شکم های نهصد کیلویی شان گواه بر آن است واگر صدایی حق طلبانه بر خاست اوین ببخشید سویت 4 ستاره انفرادی هتل با فحش های خواهر ومادری آخ که این بیچاره زنان هم مرغ عروسی هم عزایند در انتظار است با کسانیکه بعنوان گارسون شما هم دهان شما را خوب سرویس میکنند هم علم ومدرک دانشگاهی شان از هاروارد جمکران است

-- دارا ، Sep 15, 2010 در ساعت 11:43 PM

بخش 2

که اگر پروفسوری سابقه دار هم باشید از شما با سوادتر؟ اگر بپرسید متلا برمه کجاست خواهند گفت ده کیلومتر بعد از قم یعنی بی حافظه ترین ادمها بازجو ی شما سرنوشت شما با کسانی میافتد که زبان آدمی را نه میدانند زبان پری را بگذار وبگذر.این سرنوشت ما بود با حاکمانیکه تنها قدرت برایشان مهم است نه خدا نه پیامبری نه امامی نه هیچکس دیگر حتا دوستان وهم فکران دیروزشان .برونشان اما همه عبادت وذکر وعزا ودعاست درونشان اما همه دسیسه وفریب ونیرنگ وریا خود حدیت مفصل بخوان از این مجمل که نوچه های چنین حکوتگرانی چه خواهد شد آنگاه که گنج باد آوردی بنام نفت هم یار است دهن هرکس را میشود بست نفس هر کس را میشود گرفت برای هر عربی میشود کانال تلویزیونی زد هر سنی افریقایی ومراکشی را میشود شیعه کرد مهم هم نیست که چقدر دلار نفتی هزینه شود زیرا ملت اجازه سوال ندارد زیرا حکومتگران نماینده خدایند گاهی استغفراله نمیتوانند بگویند که اگر میتوانستند میگفتند خودش هستیم .اینهمه در آمد های ما بکجا رفت که صادراتمان دختران بدبخت به کشورهای دیگر است دزدی دروغ ریا کاری دو رویی ودورنگی رشوه ووو حاصل فرهنگی است که بیگانه با فردوسی و معلمی بنام فردوسی ندارد این زندیقی که بهتر از مدعیان توحید قرنها تا همین 31 سال پیش ملتی را سر پا نگاهداشته بود تا انسان باشند اما آنطرف قضیه هم بهتر از این نیست کسانیکه یکشبه کتابهای لنین را برداشتند وبه جایش کتابهای دینی گذاشتند و از لنین زاده نامشان به محمد زاده ومصطفی زاده وتغییر یافت واز ان ذهنیت دگم ودیکتاتور مابانه پرولتاریای کارگری کا گ ب ای به دموکرات ترین دموکراتها تبدیل شدند تا آن زنجیر همچنان در دستشان وبر گردن خلق دیروز وملت امروز بماند وخود همچنان خوب بخورند وخوب بنوشند و همینطور عرض ارادت وادب را به خدمت اربابهای کر ملین نشین بجا آورند کدام از این دو گروه به یاد فرهنگ وتاریخ وادب وبرادری تاریخی خواهد بود هیچکدام یکی بدنبال معتصم ومنصور اموی وعباسی کردن ایرانیان است که آنها خود عاجز ماندند وهمین نوروز را جشن گرفتند ودیگری هنوز به امیدی واهی شاید که این ابر قدرت زهوار در رفته بتواند این قدرت را برایشان حفظ کند و ملت را همچنان مطیع وبنده.آری اگر این دو نبودند حتا اگر ما شرایط پیش از انقلاب را داشتیم موضوع طور دیگری میشد هیچ جوان تاجیک در رابطه با فصل های مشترک تاریخ وفرهنگ به یاس نمیرسید اما اکنون خود مردم ما نیز گرفتار بگیر وببند های این هستند که چرا حتا احساس میهن پرستی دارند چه رسد به اینکه بخواهند از برادران افغان وتاجیک حمایتی برون از ایدلوژی مورد پسند زورمداران بنمایند بسیارانی جان باخته اند وخواهند باخت اما مردم همواره نشان داده اند که با زورمدان همسو نیستند آن دو گانگی ویا تقیه ایرانیان که داریوش اشاره کرده است شامل همین موضوع است نوروز محکمتر در نزد مردم است فردوسی بزرگتر از گذشته آنچه آنانی که در ایران تجربه شان را گفته اند شنیده اند ودیده اند تلاش حکومتگران است نه مردم مردم بدنبال همان آرمانهایی هستند که این دوستان دنبالش بودند ونرسیدند اما اول باید این زنجیر را گسست از این حکومت نمیشد انتظار داشت که کتاب برای تاجیکها بفرستد وبدلخواه خود مطالبش را ننویسد یعنی تاجیکها را هم نخواهد به فرهنگ لبنان وحمس نکشاند وناچار آنها هم بگویند عطایتان را به لقایتان بخشیدیم ومیرویم هما خط وکتاب روس ها را استفاده میکنیم اینان بیش از این به فکر بازی دادن فلسطینی ها برای وجهه دار شدن در بین مسلمانان عام کشورها یند به هر عربی که معمولا کارگر است برسی فوری به احمدی نزاد ویرانگر ایران احسنت میگوید چند ساعت باید وقت تلف کنی تا نازه بداند در تهران تنها 600 هزار زن خودفروشی میکنند این محصول برادر محصولی وزیر کشور تریالدر احمدی نژاد است در پیش از انقلاب 10 زن را در خیابانهای تهران نمیافتی فقر و فحشا ورشوه خواری ودروغ وریا نهادینه شده است وباید به آنها توان داد از اینرو حکومتگران را فرصت اندیشیدن به تاریخ وفرهنگ مشترک نیستدولت ترکیه است که میداند چه میکند توقع زیاد نداشته باشید وانگهی بنام ملی گرایی خفه ات نیز خواهند کرد که کفر میگویی اما امید را فراموش نکنیم این مردم حلقوم آلوده حکومتگران را روزی خواهند درید واین جنایات را مدرکی برای محاکمه شان آنگاه که حکومتی بر خاسته از مردم بیاید آن تاریخ وفرهنگ مشترک که گاهی نه مرده ونه خواهد مرد میدان دار خواهد شد هر چند دیرهر چند تروت ووقت ما صرف بیهوده وعرب پروری شده است آنگاه مردان وزنان عراقی ولبنانی وفلسطینی وو شاغل در ادارات ایران به سوی دیار خود خواهندگریخت و باتومشان را با نیز خواهند برد وما خواهیم توانست یه یاد تا جیکستان گمشده باشیم

-- دارا ، Sep 15, 2010 در ساعت 11:43 PM

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

-- homayoun ، Sep 15, 2010 در ساعت 11:43 PM

لولوی اسلامی

-- ممه ، Sep 15, 2010 در ساعت 11:43 PM

ایران پیش از اسلام ایران بود و پس از اسلام دوباره ایران خواهد شد!

-- بزرگمهر ، Sep 17, 2010 در ساعت 11:43 PM

این تنها وظیفه ایرانیان زاده ایران کنونی نیست که ایران را از این اسلامزدگی نجات دهند، این بر گردن همه ایرانی تباران جهان (تاجیکان، افغانها، ازبکها،...) است که کشورشان ایران را از دست اهریمنان برهایند.

-- ایرانی ، Sep 18, 2010 در ساعت 11:43 PM

روزی دوباره جوانان برومند آريائی ايران زمين را زنده خواهند كرد،ايرانی كه مرزهايش از چين تا تنگه داردانل است.

-- بدون نام ، Oct 8, 2010 در ساعت 11:43 PM

سلام شهزاده خانم
چرا مدت طولاني هيچ خبري از شما نيست؟در وبلگ خود نيز مطلب جديد نگذاشتي.دلمان برايت تنگ شده است.

-- پويا ، Oct 21, 2010 در ساعت 11:43 PM

فکر کنم تا چند سال دیگر از ایرانی بودن خود هم خجالت بکشیم !

-- حمید ، Jan 2, 2011 در ساعت 11:43 PM

ما باید خودمان سعی کنیم مراسمی مثل جهارشنبه سوری وعید نوروز را هر جه با شکوهتر بر گذار کنیم وبه فرزندان خود یاد بدهیم تا این رسوم قشنگ به فراموشی سپرده نشود

-- بدون نام ، Jan 2, 2011 در ساعت 11:43 PM