تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
گفت‌وگو با احمد قابل و داریوش محمدپور در باره تأثیرات متقابل اندیشه‌ی دینی و مفهوم حقوق بشر

تأثیر گفتمان جهانی حقوق بشر بر اندیشه دینی در ایران

سراج‌الدین میردامادی
seraj.mirdamadi@radiozamaneh.com

ده دسامبر سال‌زور تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر بهانه خوبی است برای واکاوی نگاه دین‌داران به مقوله حقوق بشر.

بی‌شک نگاه مثبت دین‌داران به مقوله حقوق بشر می‌تواند یکی از مهم‌ترین موانع بر سر راه اجرای آن را به‌ویژه در جوامع شرقی برطرف نماید، زیرا احکام و دستورات زیادی در بخش حقوقی ادیان به‌ویژه اسلام وجود دارد که در تعارض جدی با روح حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر می‌باشد.

به همین مناسبت از احمد قابل دین‌پژوه و دانش‌آموخته حوزه علمیه پرسیدم ؛ چه مقدار اعلامیه جهانی حقوق بشر در نگاه دین‌داران تأثیر گذاشته و به چه میزان اندیشه حقوق بشر در آراء علما و روحانیون مسلمان نمود و ظهور پیدا کرده است؟

اصل داستان حقوق بشر به‌عنوان یک مبنای حقوقی و قانونی قبل از اعلامیه جهانی حقوق بشر وجود داشته است و این اعلامیه برآیندی از تفکرات، گرایشات سیاسی، اجتماعی و حقوقی‌ای بود که خودش را در آن روزگار به اعلامیه‌ای جهانی تبدیل کرد و مورد توجه قرار گرفت.

این رخدادی خلق‌الساعه نبوده و بی‌شک تفکرات پیشینی فراوانی در آن نقش داشته‌اند. منتها سرجمع این مطالب را شاید در جایی قبل از آن نداشته‌ایم و یا اگر هم بوده تنها درحد اعلامیه‌های مشابهی در فرانسه و آمریکا.

بعضی‌ها می‌خواهند ردیابی‌های تاریخی را پی‌گرفته و مثلا ایرانیانی که جنبه ملی‌گرایی برای‌شان مهم است مطالب مندرج در منشور کوروش را مطرح می‌کنند.

مسلمانان هم شاید بتوانند نزدیک‌ترین متن‌های شرعی خودشان را در خصوص حقوق بشر در نهج‌البلاغه پیدا کنند یا در برخی از بیانات پیامبر اسلام.

به هرحال سرجمع این مطالب همانی بوده که در آن روزگار تصویب شده و قبل از آن اجماع جهانی این چنینی پیدا نشده بود و تنها جسته و گریخته متفکرانی بودند که به آن می‌پرداختند.

اما در ایران و در میان روحانیون، از زمان مشروطه که یعنی کمی قبل از تصویب اعلامیه جهانی حقوق بشر، با توجه به مطالبی که در خصوص حقوق فطری و حقوق طبیعی در فرانسه مطرح بوده و در قانون اساسی زمان مشروطه هم منعکس شده، دیدگاه‌های مرحوم آیت‌الله نائینی در کتاب تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله حائز اهمیت است.


احمد قابل دانش‌آموخته حوزه علمیه

ایشان در آن‌جا در خصوص عدالت و آزادی نشان می‌دهد که نگاهش به حقوق بشر و یا حقوق طبیعی نگاه میراث کهن اسلامی است؛ و می‌گوید مطالبی مربوط به عهدنامه امیرالمونین با مالک اشتر که بر اثر نهضت ترجمه در قرون پانزده و شانزده میلادی به غرب رفته است و آن‌ها با تعقل و تدبر و تفکر توانسته‌اند مطالبی را از آن استخراج کنند و این همان بضاعت ما است که به خودمان برگشته است.

یا مرحوم آقای مطهری که در مرز بین سنت و مدرنیته و تفکرات روشنفکرانه ایستاده است، تعبیرش از اعلامیه جهانی حقوق بشر، تعبیر دین انسانیت است.

یعنی دین و آئینی که محور فعالیتش خود انسان به ماهو انسان قرار داده است. درست است کسانی‌که از منظر سنت به این مسأله نگاه می‌کنند انتقاداتی هم دارند، به‌خصوص با بعضی قرائت‌هایی که از این اعلامیه بعدا در کنوانسیون‌ها تصویب شد، این‌ها تاحدی مورد اعتراض است.

یعنی اگر بنا باشد که از آن متن اعلامیه جهانی حقوق بشر، مثلا بحث آزادی هم‌جنس‌گرایان را کسی پیش بکشد و بر آن اعلامیه تحمیل کند، به‌طور طبیعی خود متدینان چه از نوع مسیحی یا یهودی و یا مسلمان با آن مخالفت می‌کنند.

اما از متن خود اعلامیه جهانی حقوق بشر، مطلبی دائر بر این‌که هم‌جنس‌گرایی به رسمیت شناخته شده باشد فهمیده نمی‌شود. بنابر این می‌شود در بعضی موارد تفسیر موسع و یا تفسیر مضیق کرد و عملا به اشتراکات بشری پرداخت.

فکر می‌کنم مبنای کلی‌اش حداقل در نگاه نوینی که متدینان و دانشمندان روشنفکر به دین دارند، مشکلی با متن بیانیه حقوق بشر نه تنها پیش نمی‌آید، بل‌که تأکید می‌ورزند که بسیاری از آن‌ها جزو مبانی شریعت‌های الهی است. و لذا اصرار دارند که آن‌ها باید اجرا شده و به‌عنوان مبنای حقوقی‌ مورد توجه قرار گیرد.

داریوش محمدپور، دین‌پژوه و از روشنفکران دینی مقیم لندن هم در این رابطه چنین می‌گوید:

یک بخش مهمی از مباحثی که در مورد حقوق بشر وجود دارد به سیر تحول تاریخی آن مربوط می‌شود.

نهادهای بین‌المللی زیادی بعد از جنگ جهانی دوم شکل گرفت، یعنی بعد از ماجرای هولوکاست، بحث حقوق بشر خیلی جدی‌تر مطرح شد و شروع کردند به تئوریزه کردن آن، هرچند قبل از آن هم وجود داشته است.

لین هانت کتابی دارد به اسم «اختراع حقوق بشر» و در آن استدلال اصلی این است که حقوق بشر را نویسندگان و ادبای غرب اختراع کردند.

سخن من این است که ابتدا باید ببینیم سیر تحول تاریخی حقوق بشر در جهان غرب چه شکل بوده است و بعد به این برسیم که جهان مسلمان به آن چگونه واکنش نشان داده است.


داریوش محمدپور، دین‌پژوه مقیم لندن

برای فهم واکنش جهان مسلمان باید یک نکته را در نظر گرفت و تا امروز هم به نظرم همین‌طور است، آن این‌که قرن‌های متمادی نهادهای اجتماعی - سیاسی، قدرت و توانایی باز تصحیح‌گری خودشان را نداشته‌اند و آرام آرام وارد جهان جدید شدند. تا زمانی‌که ما نهادی نداشته باشیم که به این مقولات واکنش نشان بدهد، خیلی از واکنش‌ها در حد واکنش‌هایی احساسی باقی مانده و از این فراتر نمی‌رود.

در نتیجه وقتی ما به کشورهای مسلمان مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که به‌جای آن‌که واکنش‌ها ایجابی باشد، سلبی است، به‌جای این‌که واکنش در حد مشارکت باشد در حد مدافعه‌جویانه برخورد کردن است‌.

در سی سال اخیر، مخصوصا بعد از تجربه جمهوری اسلامی، حداقل تعدادی از روحانیون و فقها این مقوله را جدی گرفته‌اند.

بخشی از آن به‌خاطر فشارهای سیاسی وارده به حکومتی بودهکه داعیه‌دار استقرار حکومت دینی است و خواستگاه خودش را در دین می‌بیند.

در نتیجه آن اندازه‌ای که تأثیر گذاشته در حدی بوده که واکنشی به جهان بیرون باشد تا این‌که بخواهند برگردند به داخل سنت مسلمانی و سنت دینی و ببینند چگونه به حقوق بشر نگاه می‌شده است.

الان هم می‌بینیم برخی از فقها برای این‌که حقوق بشر را مدلل و موجه کنند باز هم بر می‌گردند به سنت خودشان و به احادیث و روایات و قرآن مراجعه می‌کنند. در حالی‌که به اعتقاد من لزومی ندارد که ما همه‌چیز را به‌صورت حداکثری از قرآن طلب کرده و انتظار داشته باشیم مثلا مفهوم حقوق بشر در قرآن وجود داشته باشد.

این تصور به نظرم در بین ایرانی‌ها هم تا اندازه زیادی وجود دارد که قضیه را از بعد عاطفی و احساسی نگاه کرده و مرتب می‌گویند کوروش اولین بیانیه و منشور حقوق بشر را نوشته است.

ولی آن‌چه که مشهور به منشور حقوق بشر و یا استوانه حقوق بشر کوروش است خیلی تفاوت دارد با آن‌چه که ما امروز از حقوق بشر می‌فهمیم.

درست است که تلاش‌هایی شده تا نقش و سهم ایرانیان باستان در این‌که ما نگاه حقوق بشری داشته‌ایم را برجسته کنند. در نتیجه تحول تاریخی این‌ها را باید فهمید تا روشن شود چگونه این مفاهیم شکل گرفته‌اند.

اثر این مسأله روی جهان اسلام و دینداران به نظر من کماکان سلبی است و نه ایجابی، و خودشان نقش مؤثری در شکل دادن به آن نداشته‌اند. دلیلش هم این بوده که نهادهای محکم و بر مبنای اندیشه امروزین نداشته‌اند و این نهادها آرام آرام شکل می‌گیرد.

من فکر نمی‌کنم باید نگران باشیم که مثلا چرا حقوق بشر در جهان اسلام معنی ندارد و یا بخواهیم از حقوق بشر اسلامی صحبت کنیم؛ به نظر من همین‌که گفتیم حقوق بشر به نظر من می‌شود اسلامی. زیرا اسلام و یا هر دین دیگری حداقل آن‌طور که من می‌بینم اساسا برای انسان است و برای خدمت به انسان. و مسأله این نیست که انسان به دین خدمت کند.

دین شیوه و راهی است برای زندگی. اگر دین را این‌گونه بفهمیم که راهی است برای زندگی کردن و برگردیم به زمان پیامبر که می‌فرماید این شریعت سهله و سمحه است برای راحت کردن زندگی شما و نه دشوار کردن زندگی‌تان، این هم بخشی از همان خواهد بود. پس می‌توانند در کنار هم بوده و در متن و بطن همدیگر برویند و رشد کنند.

بی‌شک نظرات بیان شده، نگاه دین‌داران اصطلاحا سنتی را در بر نمی‌گیرد. بسیاری از روحانیون بلندپایه اسلامی، از عالی‌ترین سطح مرجعیت گرفته تا بسیاری از مبلغان مذهبی، روح حاکم بر اعلامیه جهانی حقوق بشر را برخواسته از اندیشه اومانیستی بشر قرن بیستم می‌دانند که با اندیشه‌های دینی که ایشان آن‌را شناخته و تبلیغ می‌کنند؛ تعارضات مبنایی دارد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

مال‌خود کردن دانسته‌ها و ندانسته‌ها، یافته‌ها و نیافته‌های بشر و نسبت دادن آن به یک وجود مفروض مافوق بشری، کاری است که اولیا و انبیا دین انجام داده‌اند. با خواندن کتابها و مقالات روشنفکران دینی و دین پژوهان متوجه می‌شوید که روشنفکران دینی و دین پژوهان با سرسختی و لجاجت همان کاری را ادامه میدهند، آنها در حقیقت پیامبران و دین‌آوران روزگار ما هستند، اگر نیک بنگرید خواهید دید که تمام واهمه آنها از این است که سهمی از دانسته‌ها و ندانسته‌ها، یافته‌ها و نیافته‌های انسانی ندارند، و در این بین همه آنچه هست و نیست را به کلی به آن به وجود مفروض مافوق بشری نسبت می‌دهند.

-- mohsen ، Dec 12, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)