خانه > سراجالدین میردامادی > مجله حقوق بشر > شکنجه سفید | |||
شکنجه سفیدسید سراجالدین میردامادیseraj.mirdamadi@radiozamaneh.comشکنجههای روحی و یا اصطلاحاً شکنجه سفید یکی از مؤثرترین روشهای اعمال فشار روی افراد بازداشت شده، توسط دستگاههای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی است که با این روشها تاکنون بسیاری از فعالان سیاسی و نیروهای معترض و منتقد حاکمیت به زانو در آمدهاند و اعترافنامههای دیکته شده از سوی بازجویان را امضا کردهاند. در سومین مجله حقوق بشر به این موضوع پرداختهام.
ابتدا از ماشاءالله عباسزاده، روزنامهنگاری که خود تجربه تلخ تحمل این نوع شکنجهها را در بند ۲۰۹ زندان اوین داشته، خواستم به تشریح انواع شکنجه سفید بپردازد:
تاکتیک تهاجم در مرحله میدانی عملیات بازداشت و دستگیری شکل دیگری از شکنجه روحی است. یعنی برای بازداشت یک شخص و فعال که تنها یک نفر است و عموماً فردی اهل اندیشه و اهل نوشتن است و هیچ ابزار دیگری هم ندارد عملیاتهایی با اسم رمز و کد تعریف میکنند و در یک زمانهای خاصی به منزل شخص هجوم میآورند اغلب از ساعت ده تا دوازده شب و یا سحرگاه از ساعت شش تا هفت صبح که از نظر فضای سکوت حاکم بر خانه میزان بالایی از رعب و وحشت را ایجاد میکند و فرد را به شکل یک اسیر میکشند و میبرند. گام بعدی شکنجه سفید، شکل تهاجم است که با نفرات زیادی این تهاجم صورت میگیرد و نیز نشانه گرفتن سلاح به سمت قربانی تصویربرداریهای حیرتآور و هول افزا از زوایای مختلف استفاده از الفاظ زشت و رکیک و نیز رفتارهای ابهامآمیز وقتی میگوییم به چه اتهامی ریختهاید خانه ما؟ میگویند مشخص میشود، میگوییم کجا ما را میبرید؟ معلوم نمینمایند. تا اینجا مرحله قبل از ورود به بازداشتگاهها است اما به محض ورود به بازداشتگاهها بهویژه بند ۲۰۹ زندان اوین همان بازداشتگاه معروف وزارت اطلاعات که در واقع در داخل زندان اوین قرار دارد اما خارج از حیطه و اختیار قضایی مسئولین زندان، به یکباره شکنجه سفید رسماً کلید میخورد. ابتدا قربانی را رو به دیوار نموده به او یک چشمبند بسیار کثیف برزنتی میدهند تا قادر به دیدن هیچ جا نباشد برای جابجایی که توسط زندانبان و یا بازجو صورت میگیرد گوشهای از لباس زندانی را میگیرند تا او زمین نخورد ولی به هیچ عنوان حق دیدن اطراف را ندارد. در تمامی مراحل و اوقات این چشمبند با زندانی خواهد بود جز در داخل سلول و حمام. نجس شمردن زندانیان عقیدتی از دیگر اشکال شکنجه سفید است. تهدید مستقیم اعضای خانواده، وقتی قربانی مقاومت میکند و مواردی که در عین حال بیاهمیت است ولی بازجو میخواهد بگوید اما قربانی مقاومت میکند و نمیگوید مستقیماً تهدید به دستگیری اعضای خانواده میکنند که من شخصاً دیدم افرادی که پسرشان و یا فرزندشان بازداشت میشد و بعد آن فرد را میشکستند. پروندهسازیهای اخلاقی بسیار شکننده است تا آنجایی که روز اولی که من وارد شدم به من گفتند شما در این سن مجرد زندگی میکنید و ما بهراحتی میتوانیم شما را مبتلا به بیماری ایدز بکنیم و بعد بگوییم شما مشکلات اخلاقی داشتی و یا مشکل مواد مخدر داشتی. بعضاً تهدید به اعدامهای ساختگی و بیان اینکه شما اتهام جاسوسی دارید و مجازات جاسوسی هم اعدام است. بیخوابی دادنهای سازمان یافته به طرق مختلف نمونه بارزش این بود که من ۱۲۰ روزی که در بند ۲۰۹ در سلول انفرادی بودم، ۱۲۰ روز تمام یک چراغ کم نوری مستمرا روشن بود تا انسان نتواند بخوابد و همان چشمبندی که انسان از آن تنفر دارد و از آن بیزار است به چشم میزدیم تا بتوانیم بخوابیم و از نور فرار کنیم. نداشتن هواخوری از دیگر اشکال شکنجه سفید است که زندانی دو الی چهار ماه بعد از ورود به زندان از حق هواخوری برخوردار میشود. من شخصاً بعد از ۷۴ روز از حق هواخوری برخوردار شدم آنهم هفتهای بیست دقیقه که آنهم سلول و بند بود که سقف نداشت و زندانی میتوانست آسمان را ببیند و هوای آزاد را استنشاق کند. بیخبر نگه داشتن زندانی از اخبار بیرون زندان و در اختیار نگذاشتن هر گونه وسائل ارتباطی، که روزهای اول حق تلفن زدن نداشتم و بعد از دو ماه علیرغم نوشتن نامههای متعدد به رئیس بند و تقاضای حداقل یک روزنامه از در اختیار گذاشتن آن خودداری مینمودند و مرا در حالت رهاسازی قرار داده بودند و اصلاً کسی نمیآمد و فقط زیر درب آهنین سلول باز میشد و در روز دو وعده غذا میگذاشتند و میرفتند و من دیگر نه بازجو میدیدم و نه هیچ انسان دیگری و در آستانه یک شکنجه مرگباری قرار گرفته بودم.
در ادامه برای بررسی ابعاد حقوقی اعمال این نوع شکنجهها ، از خانم سپیده کلانتریان، حقوقدان مقیم فرانسه پرسیدم، آیا در قوانین و مقررات موجود ایران اشارهای به این شکل از شکنجه شده است و اساساً نظر قانونگذار در این زمینه چیست؟ در قوانین داخلی ایران، واژه دقیق شکنجه سفید درج نشده است. کما اینکه در قوانین کشورهای دیگر هم چنین واژهای دیده نمیشود، هر چند که مفهومش ممکن است تعریف شده باشد. چون شکنجه سفید یک اصطلاح است. اما در اصل ۳۸ قانون اساسی در مورد شکنجه، یک مقرره کلی داریم که قانونگذار مقرر میکند هر گونه شکنجه برای گرفتن اقرار و کسب اطلاع ممنوع است. این قید «هرگونه»ای که اول این اصل آمده است در واقـع شکنجــه را تقسیــم میکند به شکنجه فیزیکی و شکنجه روحی. زیرا اگر غیر از این بود مقنن نیازی نداشت که قید «هرگونه» را بیاورد و از همان ابتدا شروع میکرد و میگفت شکنجه برای گرفتن اقرار و کسب اطـلاع ممنوع است. بنابراین مطابق تفسیری که حقوقدانان از قانون اساسی میکنند ـ که در تفسیر سایر قوانین هم همینگونه است ـ قید «هرگونه» باعث میشود که در مفهوم لفظ بعدی، انشقاق و گروهبندی صورت بگیرد. در نتیجه حقوقدانان شکنجه را به دو گروه شکنجه روحی و جسمی تقسیم مینمایند. معنای شکنجه فیزیکی کاملاً مشخص است. شکنجه روحی هم عبارت است از آزار و اذیت روانی و از آن تحت عنوان «شکنجه سفید» و یا «شکنجه تمیز» هم یاد میشود. از سوی دیگر، در سال ۱۳۸۳، شاهد تصویب قانونی تحت عنوان «قانون احترام به آزادیهای مشروع و حقوق شهروندی» در مجلس بودیم که به تأیید شورای نگهبان هم رسید. در بند نه این قانون نیز صراحتاً آمده که «هر گونه شکنجه متهم به منظور اخذ اقرار و یا اجبار او به امور دیگرممنوع بوده و حجیت شرعی و قانونی ندارد.» میبینیم که مقنن برای اینکه منظور خودش را در عام بودن مفهوم شکنجه و شمول آن به آزار روحی نیز برساند، به عمد، به درستی و به حق، مجدداً از قید «هرگونه» استفاده کرده است. علم تفسیر قانون در اینگونه موارد اهمیت خود را نشان میدهد. کسی که حقوقدان است نباید فقط به لفظ قانون و واژگان به طور مجرد توجه کند. بلکه باید به مقصود و منظور مقنن و روح کلی حاکم بر آن قانون توجه خاص داشته باشد و در پرتو آن مواد قانون را تفسیر کند. در همین قانونی که الان عرض کردم میبینیم در بند شش آن مقنن اشعار داشته که در جریان دستگیری و بازجویی از ایذاء افراد اعم از بستن چشم و سایر اعضاء و تحقیر آنها باید اجتناب بشود و این ایذاء افراد در بستن چشم و سایر اعضاء هیچ وصفی نمیتواند پیدا بکند الا آزار روحی و ایراد فشار روانی بر فرد. چون بستن چشم، شکنجه جسمی در معنای خاص آن نیست و در زیرمجموعه شکنجه روحی و روانی یا همان شکنجه سفید میگنجد. در بند هفت نیز مقرر شده است حتی مأمورین حق ندارند که صورت خودشان را از بازداشتی بپوشانند و حتی حق ندارند پشت سر او بنشینند زیرا همه اینها شرایط روحی متهم را دگرگون میکند و خلاف قانون و ممنـوع اســت. بنابر این در سه بند مقنن به مواردی اشاره کرده که همه حاکی از این است که فرد بازداشت شده را نباید در فشار روحی و روانی قرار داد و فشار روحی و روانی همانی چیزی است که از آن به شکنجه سفید یاد میشود. آیا قانونگذار پیشبینی کرده است اگر کسی قربانی این نوع شکنجهها شد بتواند از بازجو و یا زندانبان و یا افراد دیگری که این شکنجه را اعمال میکنند شکایت بکند؟ در این خصوص یک ماده کلی داریم. ماده ۵۷۰ قانون مجازات اسـلامی مقــرر میکند: «هر یک از مقامات و مأمورین دولتی که بر خلاف قانون آزادی شخصی افراد ملت را سلب کنند و یا ایشان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم سازد علاوه بر انفصال از خدمت دولتی پنج تا ده سال، به حبس از شش ماه تا یکسال محکوم خواهد شد.» این ماده دقیقاً اشاره نکرده است که اگر یک مأمور دولتی مرتکب جرم شکنجه شود، چه باید کرد. بلکه عامتر و کلیتر صحبت کرده است و بدیهی هم هست زیرا نمیشود تک تک اینها را ذیل یک ماده آورد. به همین دلیل مقنن حکم کلی را در خصوص تخلفات مأمورین از قانون ارائه داده که بدیهی است شکنجه از مهمترین این تخلفات و جرائم است. مقنن در این ماده گفته اگر مأموری آزادی شخصی افراد را سلب کند و یا ایشان را از حقوق مقرر در قانون اساسی محروم نماید، مجــازات میشـود. بــاز برمیگردیم به حقوق مقرر در قانون اساسی: اصل ۲۲ میگوید آبرو و حیثیت و جان افراد محفوظ است و در نتیجه اگر کسی بخواهد آن را مخدوش سازد، مشمول همین ماده ۵۷۰ میشود و همینطور اصل ۳۸ که قبلاً اشاره کردم که در خصوص ممنوعیت شکنجه است و نیز تخلف از سایر اصولی که ناظر بر حقوق مردم است، مشمول ماده ۵۷۰ میشود. بنابراین قانونگذار یک فرمول کلی ارائه داده است: به این صورت که مقامات و مأمورین دولتی که برخلاف قانون، حقوق مردم را که در قانون اساسی جمهوری اسلامی درج شده است نقض میکنند، از جمله ممنوعیت شکنجه، باید مجازات شوند. در خصوص استفاده از سلول انفرادی برای شکنجه سفید یک زندانی چه پیشبینیهایی در قانون و مقررات موجود و آییننامه زندانها صورت گرفته است؟ ببینید، همانطور که الان گفتم، استفاده از چشمبند، ممنوعیت ملاقات، نشر اسناد خصوصی و... ممنوع است، مطابق همین قانونی که در سال ۱۳۸۳ تصویب شده است. ولی عبارت دقیق سلول انفرادی در هیچ قانونی نیامده است و عرض کردم در علم حقوق مهم این نیست که چه چیزی در قانون نیامده و چه چیزی آمده است زیرا قانونگذار در مورد مفاهیمی که مصادیق بسیار متعددی دارد، نمیتواند تک تک آن موارد را احصاء کند. بلکه یک کلیتی را ذکر میکند مثلاً میگوید رفتار انسانی و یا رفتار مطابق با شأن انسان ملاک است. این حکم کلی را میگوید و تطبیق حکم بر مصداق را بر عهده قاضی و وکیل میگذارد که اصل بر این است که توانایی علمی تفسیر قانون را دارند. زیرا در غیر اینصورت ممکن مواردی را ذکر نکند که در آنصورت قانون، قانون جامع و کاملی نخواهد بود و باب سو استفاده نیز باز میشود. وقتی مقنن میگوید هر گونه شکنجه و یا هرگونه رفتار غیر انسانی ممنوع است، مصادیق آن احصاء نشدنی است. زیرا به تناسب زمان و مکان نیز ممکن است تغییر کند. در هیچ قانونی ـ خصوصاً قانون کیفری ـ نمیتوانیم جزئیات را احصاء کنیم که در آن صورت قوانین چندین هزار صفحه میشود و باز هم بهطور قطع کامل نخواهد بود. بنابراین ذکر مفاهیم کلی در قانون کفایت میکند و بعد آن کار حقوقدانان و وکلا و قضات است که آن مفاهیم و حکم را با مصادیق عینی انطباق بدهند و بتوانند موارد نقض را از آن استخراج کنند.
از خانم سپیده فرخنده، روزنامهنگار ایرانی ـ فرانسوی پرسیدم چرا اغلب مقامات قضایی و امنیتی در ایران دست به اعمال شکنجههای سفید میزنند و کمتر شکنجههای جسمی اعمال میشود؟ فکر میکنم شخصیتهایی که تحت شکنجه سفید قرار میگیرند، فرق میکنند با کسانی که تحت شکنجه فیزیکی قرار میگیرند. اولین نکته این است، شکنجه سفید در واقع روشی برای ترور شخصیت و ایجاد رعب و وحشت است و کسانی که شناخته شدهاند، نمونهای برای زندانیان معمولی و یا تظاهر کنندگان عادی که هیچ آشنایی هم از زندان ندارند، بشوند. و وقتی میبینند شخصیتهای معروف اعتراف میکنند و ظاهرشان به نظر نمیرسد که تحت شکنجه قرار گرفته باشند، یک اثر بسیار وحشتناک روی بقیه میگذارد این جو رعب و وحشت را بهوجود میآورد و این از دلائل بسیار روشن شکنجه سفید است که نمیخواهند اثر شکنجه فیزیکی روی صورت و جسم شخصیتهایی که شناخته شدهاند، پیدا بشود و در عین حال اعترافاتی بگیرند که از این اعترافات بشود برای برخورد با تظاهر کنندگان معمولی استفاده کرد. یکی دیگر از دلائل اعمال شکنجه سفید، این است که امکان شکایت حقوقی وجود نداشته باشد، اثبات شکنجه سفید بسیار کار سختتری است زیرا ترس درونی و رعب و وحشت بهوجود میآید و نمونه وحشتناکی ارائه میشود به افراد معمولی در جامعه و در عین حال امکان شکایت حقوقی از بین میرود. با تمام این حرفها سوال اصلی همچنان پابرجا است که برای مقابله با شکنجه بهطور عام و شکنجه سفید بهطور خاص چه باید کرد؟ از یک سو جز لاغری مفرط زندانیان آثار ظاهری دیگری باقی نمیماند که بتوان شکایت کرد و از دیگر سوی، اساساً ارادهای در نظام قضایی و امنیتی جمهوری اسلامی برای مقابله با اعمال این نوع شکنجهها وجود ندارد. شاید بهترین روش برای مقابله با این رفتارهای غیر انسانی با زندانیان سیاسی عقیدتی در ایران، شکایت به مجامع بینالمللی حقوق بشر باشد. در برنامههای آتی مجله حقوق بشر به این موضوع خواهیم پرداخت.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
افسوس از کسانی در مصاحبه استفاده کرده اید که توان وآگاهی لازم در زمینه ی مورد نظر را ندارند
-- t<<farida ، Sep 2, 2009آیا خانم فرخنده تنها به سبب نسبت با علی کشتگر برای مصاحبه مناسب تلقی شده؟
-- فرقدان ، Sep 2, 2009این تنها یک پرسش است
امیدوارم به جای سانسور و تاسی از دیکتاتورها نظررا منعکس کنید و گرنه بخش "نظر" بی فایده است
سلام مطالب وبلاگ شما يسيار جالب بود اما اي كاش كمي هم از نقاط مثبت اين حكومت ميگفتيد بنده منتقد دولت وحكومت ايرانم ولي صد البته يك ايراني ام وبهتراست به جاي ديدن نقاط منفي در صدد مثبت كردن آنها باشيم ومساله را حل كنيم.http://payameshie.blogfa.com/
-- هادي غيبي ، Sep 3, 2009با تشکر از آقای میردامادی بابت این اطلاعات مفید ، به نظر می رسد مصاحبه با یک حقوقدان و یک قربانی شکنجه سفید و یک روزنامه نگار ترکیب خوبی باشد و باید یاد بگیریم به محتوای سخنان افراد نقد وارد کنیم نه اینکه مثلا خانم فرخنده چه نسبتی با آقای کشتگر دارند؟ این نوع نگاه تنگ ما را جلو نمی برد و این همان منطق روزنامه کیهان است. اطلاعات آقای عباس زاده بویژه برای من جالب بود.
-- کاوه زمانی ، Sep 4, 2009با سلام و تشکر از آقای میردامادی و مصاحبه شوندگان محترم.
-- یک دانشجوی حقوق ، Sep 14, 2009یک سوال از خانم کلانتریان محترم:
فرموده اید که : «… کسی که حقوقدان است نباید فقط به لفظ قانون و واژگان به طور مجرد توجه کند…» ، ولی خود در این مصاحبه، غیر از استناد به متن قانون به چه چیز دیگری برای تفسیر « شکنجه سفید» استناد کرده اید ؟ «مقصود و منظور مقنن و روح کلی حاکم بر آن قانون» را از چه طریق دیگری دریافت و تفسیر کرده اید ؟ لطفاً و در صورت امکان توضیح کلی آن ، و خصوصاً اعمال آن در مورد شکنجه سفید را بفرمائید.
با تشکر