رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۹ شهریور ۱۳۸۹
بخش چهارم

مرو در دوران اسلامی

بیژن روحانی

مرو همچون بسیاری از بخش‌های فلات ایران، سده‌ی هفتم میلادی را با تغییرات اجتماعی و سیاسی بزرگی به پایان رساند. یکی از مهمترین شهرهای اشکانی و ساسانی در خراسان قدیم، به زودی به شهری اسلامی تبدیل شد.

Download it Here!

اگر داستان کشته شدن یزدگرد سوم را به آن شکل مرسومی که روایت می‌شود بپذیریم، آنگاه باید گفت مرو شاهد پایان آخرین امپراتوری ایرانیان در پیش از اسلام بوده است. با این حال مطابق برخی تحقیقات جدیدتر، نباید کار ساسانیان را یک سره در مرو تمام شده پنداشت، بلکه احتمالا انتقال قدرت به صورت کامل به حکام عرب و مسلمان طی یک فرآیند طولانی تری صورت گرفته است.

صرفنظر از این که پس از یزدگرد سوم سرنوشت خاندان ساسانی دقیقا به چه شکل رقم خورده باشد، در این نکته تردیدی نیست که یزدگرد پس از ناکامی‌های متعدد راه خراسان را در پیش گرفت و با تعدادی از سردارانش به آنجا رسید. در تعدادی از منابع، از جمله طبری، خیانت مرزبان شهر مرو، ماهویه، عامل اصلی شکست و قتل یزدگرد سوم ذکر شده است.


لوله‌های سفالین آبرسانی در «گنور قلعه» در مرو باستان

اهمیت ویژه‌ی آسیای میانه و خراسان به دلیل قرار گرفتن بر سر یکی از مهمترین راه‌های ارتباطی و بازرگانی میان شرق و غرب باعث شد تا از همان ابتدا حکام و سرداران عرب توجه ویژه‌ای به این منطقه نشان دهند. در سال ۶۷۱ میلادی، زیاد ابن ابیه، از سرداران عرب که پیش از آن به شهر استخر فرستاده شده بود، پنجاه هزار سرباز عرب را به مرو فرستاد. با استفاده از مرو به عنوان پایگاهی مهم ، اعراب توانستند شهرهای مهم دیگری را مانند بلخ و بخارا و فرغانه و کاشغر فتح کنند و در ابتدای سده‌ی هشتم میلادی به مرزهای چین و استان گانسو در آن کشور نفوذ کنند.

در خارج از حصارهای شرقی «گیور قلعه» در مرو باستان، هم اکنون ویرانه‌های یک شهر محصور دیگر به چشم می‌خورد که احتمال داده می‌شود محل اسکان و زندگی این پنجاه هزار نفر مهاجر و سرباز عرب بوده باشد. بخش وسیعی از این منطقه تاریخی بر اثر برنامه‌های توسعه روستایی در زمان اتحاد جماهیر شوروی سابق از میان رفت.


بقایای ساختمانی در «سلطان قلعه» یا ارگ شهریاری در مرو

در ذکر رویدادهای تاریخی مهمی که با نام مرو گره خورده‌اند، نمی‌توان از جنبش ابومسلم خراسانی و فتح مرو غافل شد. نخستین گروندگان به ابومسلم را نیز مردمانی از مرو و روستاهای اطراف آن ذکر کرده‌اند. با فتح مرو به عنوان مرکز خراسان، ابومسلم در ساختمان حکومتی مرو جای گرفت.

با برسرکار آمدن عباسیان، ابومسلم همچنان به عنوان حمکرانی ایرانی و نسبتا مستقل در خراسان به حکومت پرداخت و حوزه نفوذ خود را در آسیای میانه افزایش داد و در مرو مسجد، بازار و دارالاماره‌ای بزرگ ساخت، تا این که سرانجام توسط عباسیان که از قدرت رو به افزایش او در هراس بودند به قتل رسید.

بقایای مسجدی که ابومسلم آن را ساخت اکنون در مرکز «سلطان قلعه» در مرو وجود دارد و به وضوح می‌توان دید که مسجد مرکز یک طرح شهرسازی برای توسعه شهر جدید بوده است؛ طرحی با خیابان‌کشی و ساختار آبرسانی منظم. این ساختار آبرسانی بر پایه‌ی تعداد زیادی نهر و جوی آب و آب انبار در هر محله شکل گرفته بوده و اکنون بقایای آن در حفاری‌های باستان شناسی قابل رویت است. چنین طرح بزرگی برای گسترش شهر مسلما مبتنی بر نیازهای مرو به عنوان مرکز خراسان و از مهمترین شهرهای ایران و دستگاه خلافت عباسی بوده؛ شهری که مدام بر نفوذ و اعتبارش افزوده می‌شده است.


بخشی از گنبد یک یخچال بزرگ در مرو

خاندان مشهوربرمکیان نیز در مرو نفوذ گسترده‌ای داشت. برمکیان خاندانی ایرانی بودند که در زمان خلافت عباسی توانستند به قدرت فراوانی دست پیدا کنند. از جمله اقدامات مهم فرهنگی برمکیان، تشویق به برپایی نهضت ترجمه و برگرداندن تعدادی از آثار مهم علمی از زبان‌های مختلف از جمله یونانی به عربی بود.

مرو شهر بزرگ مهاجران بود، مهاجرانی از سرزمین‌های عربی و مهاجرانی از سغد و نقاط دیگری در آسیای میانه. طرح شهرسازی و آثار معماری مرو، تاثیر به سزایی در بازسازی بغداد دوران عباسی داشت. در یک دوره کوتاه، مامون خلیفه عباسی، پایتخت خود را به مرو منتقل و علی بن موسی الرضا، امام هشتم شیعیان را به آنجا دعوت کرد.

در این زمان «سلطان قلعه» یا شهر جدید آرام آرام جایگزین «گیور قلعه» یا شهر قدیم شد و به مرور حصارهای شهر قدیم رو به ویرانی رفتند ولی تعدادی از مراکز صنعتی در این منطقه شکل گرفتند و در نهایت شهر قدیم به صورت مرکز صنعتی شهر جدید درآمد.

«سلطان قلعه» همچنان به رشد و گسترش خود تا زمان سلجوقیان نیز ادامه داد. سلجوقیان سلسله‌ای از ترکمان‌های ساکن اطراف آرال و آمودریا و سیردریا بودند که توانستند در سده‌های پنجم و ششم هجری (یازدهم و دوازدهم میلادی) بر بخش‌های وسیعی از آسیای میانه گرفته تا ایران و آسیای غربی حکومت کنند. سلجوقیان با به قدرت رسیدن، مرو را به عنوان پایتخت خود برگزیدند.


آرامگاه سلطان سنجر

به حکومت رسیدن سلجوقیان تاثیرات مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برای ایران به همراه داشت. اما در زمینه معماری و هنر نیز عصر سلجوقیان را باید یکی از دوره‌های مهم و پربار معماری در سده‌های میانی به حساب آورد. دوره‌ای که با خلق شاهکارهای بزرگی به همراه بود. و مسلما یکی از این شاهکارها، آرامگاه سلطان سنجر در شهر مرو است. در شهرهای دیگر نیز یادگارهای مهمی از این دوران باقی مانده است.

در گفتار بعدی به ویژگی‌های معماری و هنری آرامگاه سلطان سنجر خواهیم پرداخت.

Share/Save/Bookmark

بخش‌های پیشین
تاریخ مرو باستان
تکثر آیینی در مرو باستان
مدارک و یافته‌های باستان شناسی در مرو

نظرهای خوانندگان

با درود
این خبر : "از جمله طبری، خیانت مرزبان شهر مرو، ماهویه، عامل اصلی شکست و قتل یزدگرد سوم ذکر شده است" یک دروغ تاریخی است. نه فقط طبری، بلکه تاریخ نویسان سنتی عرب نیز اشاره کردنه اند که یزدگرد سوم در مرو در حال فرار از پیشروی اعراب بدست یک مرزبان در سال 651 به قتل رسیده است. این خبر قتل یزدگرد سوم در سال 651 بدین دلیل نمی تواند صحت داشته باشد که یک مرزبان فقط زمانی یک پادشاه ساسانی را به قتل می رساند که دیگر این پادشاه مورد تایید موبدان قرار نمی گرفت و طرد شده بود، اما تا به امروز زرتشیان از یزدگرد سوم ستایش می کنند و مرگ او را فاجعه ای برای ایران می دانند. قصد گزارش دهندگان خبر قتل یزدگرد سوم بدست یک مرزبان اشاعه این تصور غرض آلود ( در زمان طبری) است که زرتشتیان به دین و سنت خود خیانت کرده اند و پادشاه خود را به قتل رسانند. در باره سن یزدگرد سوم در زمان تاجگذاری نیز نظر های مختلفی بیان شده است. دینوری اشاره می کند که یزدگرد سوم در سن هیجده سالگی تاجگذاری کرده است و به نقل از طبری این پادشاه ساسانی در سن 28 سالگی بقتل رسیده ، بدین ترتیب و با در نظر گرفتن 20 سال سلطنت می بایست یزدگرد سوم در سن هشت سالگی تاج سلطنتی را بر سر گذاشته باشد. همچنین اسلام شناس آلمانی ، Nöldeke، معتقد است که یزدگرد سوم در سن هشت سالگی به سلطنت رسیده است ( سکه ها ده سال اول سلطنت یزدگرد سوم ،بنظر این اسلام شناس، این پادشاه را بدون ریش نشان می دهند ). تاریخ طبری مجموعه ای است از نقل قول های ( حکایت و تمثیل - allegory ) نویسندگان مختلف و بدون ارزش علمی برای آگاهی و اطلاع از گذشته. با توجه به حجم زیاد نوشته های طبری می بایست این تاریخ نویس خیلی زود در سنین جوانی شروع به نوشتن کرده باشد. اما بعید به نطر می رسد که طبری می توانست به تنهایی هزاران صفحه در باره تاریخ ایرانیان و اعراب را بنویسد. شاید اصولا طبری نامی بعنوان یک تاریخ نویس وجود خارجی نداشته است و یک تیمی یا برنامه ای به نام طبری – برنامه طبری - این تاریخ ها را نوشته است. تاریخ طبری و نویسندگان عرب از وقایع دوران یزدگرد سوم بیشتر به منظومه های حماسی ( هومر، فردوسی) شبیه هستند تا به تاریخ. در این نوشته کوتاه به "منظومه حماسی" طبری اشاره شده است:
http://www.chubin.net/?p=5362

-- چوبین ، Aug 29, 2010 در ساعت 10:40 PM

ممکن است در تاریخ طبری اشتباهاتی باشد، مثل هر تاریخ دیگری، اما نمی دانم این کامنت گذار محترم،"چوبین" چه طور می تواند با قاطعیت بگوید که مرزبان مرو به یزدگرد خیانت نکرده است؟ به نظر شما اصلا امکان نداشته که در کل ایران یک نفر خیانت کار پیدا بشه و به پادشاه خودش خیانت کنه؟ به هزار دلیل مثلا از جمله طمع، پول، قدرت، ترس از حمله اعراب و هزار تا چیز دیگر. یعنی شما فقط به همین دلیل که نفر مرزبان بدون اجازه موبد های زرتشتی پادشاه را نمی کشت، این روایت تاریخی را قبول ندارید؟ برای من این دلیل کافی نیست. حتا اگر تاریخ طبری توسط چند نفر هم جمع آوری شده باشه، باز هم دلیلی بر این نیست که مرزبان مرو خیانت نکرده باشه. به هرحال این موضوع احتیاج به سند تاریخی داره. تا این لحظه منابع تاریخی موجود از کشته شدن یزدگرد در آن حوالی و خیانت مرزبان مرو می گویند، مگر این که یک نفر با تحقیق جدیدی ثابت کنه حقیقت چیز دیگه ای بوده.

-- مهدی ، Aug 29, 2010 در ساعت 10:40 PM

مهدی گرامی
طبری 200 سال بعد از جنگ های اعراب و ایرانیان از این درگیری های نظامی خبر می دهد ( این کتاب های نویسنده های عرب و طبری اصل نیستند، دستخط این تاریخ نویسان نیستند. کتاب های موجود رونویسی های هستند که حداقل صد سال بعد نوشته شده اند. به نقل از اسلام شناس آلمانی، Günter Lüling ،کتاب واقدی، کتاب المغازی، که امروز ما در دست داریم از قرن 10 میلادی است. تاریخ طبری ساختگی است و من فقط اشاره به دو خبر طبری می کنم:
طبری و دیگر تاریخ نویسان اشاره به نامه های متعددی می کنند که که مابین فرمانده هان نظامی و خلیفه مبادله شده اند. عمر مدت زمانی کوتاه قبل از شروع جنگ قادسیه، آنطور که طبری یاد کرده است، سه نامه به فرمانده نظامی عرب در این جبهه (سعد بن وقاص ) می نویسد و فرمانده عرب نیز به سه نامه عمر جواب می دهد. با توجه به مسافت مابین مدینه تا قادسیه حداقل 20 روز بطول می انجامید که نامه عمر به دست فرمانده برسد. بدین ترتیب مدت چهار ماه قبل از جنگ قادسیه عمر و سعد بن وقاص مشغول نامه نگاری با یک دیگر بودند. بنقل از طبری نام قاصدی که خبر از تجمع ارتش ایران در نهاوند را به عمر رساند ” قریب بن ظفر ” بود و قریب به معنی “نزدیک” و ظفر یعنی “پیروزی” و از این اسم عمر به این نتیجه رسید که پیروزی نزدیک است. به دفعات تاریخ نویسان عرب و ایرانی خبر می دهند که قبل از درگیری نظامی مذاکره ای نیز مابین فرماندهان عرب و فرماندهان ارتش مخالف صورت گرفته است. گرایش و سوگیری تاریخ نویسان عرب ( نوشتن اخبار با نظر خاصی که مغایر با واقعیت های تاریخی است ). مثال دیگر از ساختگی بودن تاریخ طبری:
در بیشتر حکایت ها تاریخ نویسان عرب و طبری اشاره به خیانت فردی از شهروندان شهر محاصره شده کرده اند. در محاصره شوشتر نام ایرانی که خیانت کرده و راه مخفی ورود به شهر را به اعراب نشان داده و همچنین نام اولین عربی که وارد شهر شده است ذکر گردیده اند. شهر قرطبه ( Cordoba ) در اسپانیا نیز بطرز مشابه ی مانند شوشتر به تصرف اعراب در آمد- در اینجا یک چوپان راه مخفی ( شکافی در حصار شهر ) را به عرب ها نشان میدهد. همچنین اخبار تصرف شهر الفسطاط و بندر اسکندریه در مصر، دمشق و شهر ”قیسار یه” (قیصریه – امروز در شمال اسرائیل ) شبیه یک دیگر هستند. در بیشتر اخبار از محاصره شهرها توسط اعراب توجه ساکنان شهر محاصره شده بعلت برگزاری یک جشن از محاصره کندگان منحرف گردیده بود. همخوانی اخبار از وقایع و از حمله های اعراب به شرق و به غرب، به ایران و به اسپانیا، غیر قابل انکار هستند. اما چرا این اخبار از جنگ های که در مناطق مختلف اتفاق افتادند مطابق یک دیگرند؟. بدین علت که یک نهاد و یا یک سازمان ( در زمان عباسیان) این خبر ها را تنظیم و پخش کرده است.

-- چوبین ، Aug 29, 2010 در ساعت 10:40 PM

جناب چوبین در صدد تطبیق تاریخ با خواسته قلبیشان هستند.

خیانت یک فرد عموما به دلیل فردی رخ می دهد وبه راحتی ممکن است خلاف عرف باشد.

یک تک سوار با اسب یدک و امکان جایگزینی اسب، با احتمال زیاد ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتر مسافت رادر شبانه روز می تواند بپیماید. با فرض فاصله ۷۵۰-۸۰۰ کیلومتری بین مدینه و قادسیه، امکان رفت و برگشت نامه در زمان ۱۰ روز یا حتی کمتر امکان پذیر است.

-- some ، Aug 29, 2010 در ساعت 10:40 PM

هنوز که هنوز است زواياي شکست امپراتوري ايران از اعراب باديه نشين بيان نشده است.در تاريخ حمله اعراب به ايران به نظر مي رسد گزارش هاي تاريخي نيز نقل شده است.بعيد به نظر مي رسد تشکيلات منظم سپاهيان ايراني با حمله سپاه نامنظم اعراب به يکباره متلاشي شده باشد.در اين بين نبايد نقش نفوذ فکري اعراب به واسطه افرادي چون سلمان فارسي بر ايرانيان را ناديده گرفت.به نظر مي رسد در اين رخداد، بيش از شکست فيزيکي، شکست فکري ايرانيان وجود داشته است. با توجه به اينکه ايران آن روز از گازهاي سمي عليه مخالفان خود استفاده مي کرده و يا از تجهيزات آتش زا در جنگ ها استفاده مي کردند، شکست پياپي سپاهيان ايران يکي از بزرگترين معماهاي تاريخ مي باشد. اگر بخواهيد نمونه آنرا در حال حاضر مثال بزنيم مي توان از شکست احتمالي روسيه از کشوري چون افغانستان نام برد.اگر بيژن عزيز بتواند در سلسله تحقيق هاي بعدي به اين موضوع مهم بپردازد ممنون مي شوم.

-- پويا ، Aug 30, 2010 در ساعت 10:40 PM

بحث من در رابطه با طبری در واقع بحث در باره متد علمی تاریخ نویسی است، تاریخ نویسی دانشگاهی. گزارش ها ، اخبار و حکایت های که امروز ما از قرن هفتم میلادی ( دوران خلفاء راشدین ) در اختیار داریم مابین سال های 750 تا 850 میلادی به تحریر درآمده اند. با توجه به اینکه از قرن هفتم هیچ سند کتبی در دست نیست این سوال مطرح است که تاریخ نویسان عرب و ایرانی برای نوشتن اتفاقات این قرن به چه منبع تاریخی مراجعه کرده اند. بطور قطح منبع تاریخ شفاهی است. شاید که مورخان عرب و یا ایرانی قرن 8 و 9 میلادی خاطرات نسل های گذشته ( حافظه جمعی ) از این جنگ ها را به تحریر در آورده باشند. اما حافظه جمعی ( تاریخ شفاهی ) مصون از گرایش های سیاسی نیست و در بیشتر مواقع این حافظه جمعی هویت جمعی را می سازد . حافظه جمعی اعراب از جنگ ها و پیروزی ها در مقابل ایرانیان و بیزانس که به شکل گرفتن هویت ملی ( اعراب) نیز کمک کرد تا به امروز در میان عرب ها زنده است و فراموش نگردیده اند. اما در حافظه جمعی که از نسلی به نسل دیگری انتقال می یابد اشاره های هم به حوادثی ( افسانه، حکایت) می شوند که رخ نداده اند. حافظه جمعی، برعکس سند تاریخی، بیشتر ساختگی (تخیلی) است و کمتر حقیقت های گذشته را بازگو میکند. به همین علت جامعه اولیه اعراب تمام آن خاطراتی را که باعث تفرقه مابین عرب ها می گردیدند از حافظه عمومی حذف کرد. در واقع تئوری حافظه جمعی تئوری فراموشی جمعی است. در جمع می توان گفت که حافظه جمعی و متد علمی تاریخ نویسی که به اسناد استناد میکند دو مقوله متفاوت هستند. حافظه جمعی نماینده خواسته های یک نهاد و یا یک گروه ی است و در صورتیکه تاریخ نویس ایدئولوژی و یا خواسته های دسته و یا گروه ی را نمایندگی نمی کند. اخبار تاریخی که مدت زمانی ( طولانی ) بعد از وقوع حادثه نوشته شده اند (تاریخ طبری) می بایست به کمک اسناد دیگری ( سکه و یا سنگ نبشته) و یا با متدهای باستان شناسی ( حفاری ) تایید شوند. اگر در حفاری ها در محل جنگ های نهاوند و قادسیه ( سال 636 و 642 ) باقیمانده های جنگی ( شمشیر، نیزه، سپر و یا اشیای که در جنگ سربازان با خود حمل می کنند ) پیدا شوند این جنگ ها رخ داده اند و در غیر اینصورت اخبار طبری از جنگ های نهاوند و قادسیه مورد تردید است. اما در باره جنگ های قادسیه و نهاوند:با توجه به شکست سترگ و نابودی سپاهیان ساسانیان در موصل ( 627) از بیزانس بعید بنظر می رسد که ساسانیان می توانستند دوباره ارتشی منظم در جنگ های ( به اصطلاح ) قادسیه و یا چند سال بعد در نهاوند در مقابل اعراب جمع کنند. دولت ساسانیان بعد از قتل خسرو دوم در سال 628 بدست پسرش و سپهبد شهربراز در هم شکسته بود و یک تشکیلات منظم دولتی دیگر وجود نداشت: بعد از مرگ خسرو دوم تا زمان سلطنت یزدگرد سوم ( 632) چهار پادشاه مرد و دو پادشاه زن تاج سلطنتی را بر سر گذاشتند. امپراتوری ساسانیان را ارتش بیزانس در جنگ های ارمنستان و موصل منقرض کرد و نه لشگر اعراب مسلمان در قادسیه و نهاوند. جنگ قادسیه و نهاوند یک اسطوره است. بعد از شکست ایران از بیزانس و درهم شکسته شدن ارتش و دولت ساسانیان اعراب ایرانی به کمک عرب های سوری ( اعراب خارج از ایران) قدرت را در ایران بدست گرفتند و اینکه آیا این اعراب مسلمان بودند نیز مورد سوال است. ما نمی توانیم با افسانه های طبری تاریخ سقوط ساسانیان را باز سازی کنیم. در این سایت کمی بیشتر توضیح داده شده است:
http://www.chubin.net/?p=2093

-- چوبین ، Aug 30, 2010 در ساعت 10:40 PM

خوب این خیلی جالب است که بدانیم ساسانی ها دقیقا چرا و چطور شکست خوردند و ایران چه طور به دست اعراب فتح شد. البته فکر می کنم این بحث در مورد این مقاله که به آثار و تمدن و فرهنگ در شهر مرو می پردازه، یک بحث تقریبا فرعی باشد و شاید بشه آن را در جای دیگری دنبال کرد. من خیلی مایلم در مورد این آرامگاه سنجر که تا به حال چیزی ازش نشنیده بودم بدانم. اما مهمترین قضیه برایم اینه که شهری با این همه اهمیت در تاریخ، چطور رو به فراموشی و ویرانی رفته. هرچه عکس اینجا دیدیم همه تصویر ویرانه ها و خرابه ها بود. در مورد فراموشی و نابودی مرو هم باید نوشت.

-- مهدی ، Aug 30, 2010 در ساعت 10:40 PM

جناب چوبین، باز هم چشم را بر واقعیت بسته اید. این که ما اثری تاریخی از هفتم نداریم، به هیچ عنوان دلیل بر نبود چنان آثاری نمی شود. همچنان که ما شاعرانی داریم که در کتب مختلف از آنها یاد شده، ولی هیچ شعری از آنان به ما نرسیده, یا ۱-۲ بیت رسیده.

در ضمن فراموش نکنید که مغول در همان دوران بر تمام ایران مسلط شد و بخش عمده ای از آثار فرهنگی و تاریخی ما را از بین برد.

بی قصد توهین، استدلال های شما به مانند ادله آقای پور پیرار هستند. ایشان سعی در تحریف تاریخ برای هویت زدائی ایرانیان دارند و شما هم با روشی مشابه سعی در غبار زدائی از غرور ملی.

-- some ، Aug 30, 2010 در ساعت 10:40 PM

Hamantowr ke baazi az Iraniha sai dar tarichsazi baraye chod hastand wa hame chiz ra mal chod midanand ba wejud nabudane hatta yek madrake tarichi baraye chish nemitawanand erae konand bayad madyun shahe fagid wa pedaresh bashand ke be komake Englisiha ideye showonizm Fars ra piyade kard ta betawanad bishtar hukumat konad.Emruz bazmandehaye anha talash mikonand an ide ra tarwij konand wa sasaniyan ra ke dastazpa daraztar dar hale farar hastand ra hakeman Marw yeki az marakeze tamaddone an zaman mikonand,ba wejude inke Saljukha TUrkman budeand ,wa turkha hatta hengame hamleye Eskandar dar in manateg zendegi mikardand.Agar showonisthaye fars tariche turkha ra dashtand hatman eddeaye hakemiyyat bar Koreye zamin ra dashtand,Dowale hakem dar Iran ta engelabe 57 guyeye cheili az masael ast,haddeagal tarich ra baraye yek bar ke shode bechanid ke mofid chahad bud.

-- Irani ، Aug 30, 2010 در ساعت 10:40 PM

من گفته قبلی خود را تا این این حد تصحیح می کنم که ما از قرن 7 سند داریم ، سکه داریم:

اولین و قدیمی ترین سکه های عربی در ایران ( به سبک سکه های ساسانی ) یک سال بعد از مرگ هراکلیوس ، پادشاه بیزانس ( سال 642 ) ضرب شده اند. Gaube ، ایران شناس آلمانی، از شش سکه نام می برد که اعراب در سال 642 در ضرابخانه های مختلف ایران بنام خود ضرب کرده اند. همچنین Stephen Album اشااره به اولین سکه های می کند که اعراب در سال 642 در ضرابخانه های سیستان و کرمان ضرب کرده اند. Nikitin و Roth (نگاه کنید به لینک قبلی من ) حتی بر این عقیده هستند که اعراب سکه های در ضرابخانه کرمان که واژه عربی “جید “ (خوب) بر روی آنها حکاکی شده است مابین سال های 639 تا 641 ضرب کرده اند .اعراب نمی توانستند بلافاصله بعد از و یا همزمان با جنگ ( ظاهرا ) نهاوند در سال 642 در نقاط مختلف ایران ( سیستان، کرمان و یا داراب ) سکه های خود را ضرب کنند. ضرب این سکه ها نه فقط نشان می دهد که اعراب قبل از اسلامی شدن ایران در این مناطق زندگی می کردند، بلکه عرب های ایرانی در سال 642 ( در زمان سلطنت رسمی یزدگرد سوم ) تا این حد استقلال بدست آورده بودند که می توانستند سکه های عربی خود را ضرب کنند ( اگر فرض کنیم که با تسلط حکمرانی بر یک منطقه حکمران بنام خود سکه می زند با نبودن سکه اثبات حکم فرمای یک حکمران بر یک منطقه مشکل است). قدیمی ترین اسناد و اولین اخبار از قرن 7 میلادی در رابطه با به فدرت رسیدن اعراب در ایران همین سکه های هستند که در سال 642 و یا حتی زودتر در ایران ضرب شده اند . طبری و تا به امروز اسلام شناسان در باره این سکه ها سکوت کرده اند.

-- چوبین ، Aug 30, 2010 در ساعت 10:40 PM

آقای چوبین اطلاعات جالب توجهی دارند. خیلی ممنون.

-- بدون نام ، Aug 31, 2010 در ساعت 10:40 PM

ايراني عزيز
کسي منکر سلسله سلجوقي در مرو نمي شود.آنچه از خواندن اين نوشتار حاصل مي گردد اين شهر از شهرهاي کهن ايران محسوب مي شده است. و به واسطه خيانت قاجار و روسيه تزاري از ايران جدا شد.هرچند امروز بقاياي آن در کشور دوست ترکمنستان واقع است ولي نبايد تاريخ و گذشته آن تحريف شود.اين شهر ابتدا از شهرهاي اصلي پارت ها محسوب مي شد و بعد از اسلام اقوام مختلف نيز به آنجا رفتند.ترکمان ها و سلسله سلجوقي نيز بخشي از تاريخ ما هستند.آنچه مهم است اينکه نبايد منکر تاريخ و وقايع آن شد.نبايد تاريخ آن در زير خاک مدفون بماند.ما خواهان پيوند تاريخي و فرهنگي با تمام کشورهاي همسايه و بازمانده فرهنگ و تمدن ايراني با تمام اقوام آن هستيم.اميدوارم زمينه ارتباط فرهنگي ميان انسان ها روز به روز بشتر شود.

-- پويا ، Aug 31, 2010 در ساعت 10:40 PM