تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
۳۰ سال پیش در چنین روزی

نصیری، خسروداد، رحیمی و ناجی اعدام شدند

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

پنج‌شنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۵۷ برابر پانزدهم فوریه ۱۹۷۹ میلادی

نصیری، خسروداد، رحیمی و ناجی اعدام شدند

به گزارش شماره فوق‌العاده روزنامه اطلاعات، چهار مقام عالی‌رتبه نظامی حکومت پیشین اعدام شدند. این اتفاق به فاصله چهار روز پس از پیروزی انقلاب ایران، یعنی ۲۲ بهمن رخ داد.

سپهبد مهدی رحیمی، فرماندار نظامی تهران و رییس شهربانی سابق، سرلشگر رضا ناجی، فرماندار نظامی اصفهان، سرلشگر خسروداد، فرمانده نیروی هوایی و ارتشبد نصیری، رییس سابق ساواک (‌سازمان اطلاعات و امنیت کشور) اولین کسانی بودند که توسط دادگاه انقلاب اعدام شدند.

اعدام این افراد در حالی صورت گرفت که آیت‌الله خمینی در پاریس و از طریق داریوش فروهر به نظامیان امان داده بود و گفته بود که اگر در مقابل انقلاب مقاومت نکنند، آنان را اعدام نخواهند کرد.

همچنین آیت‌الله خمینی در سخنرانی بهشت زهرا گفته بود که «من به شما نصیحت می‌کنم که بیایید در آغوش ملت، خیال نکنید که اگر رها کردید، ما می‌آییم شما را به دار می‌زنیم...»

از طرف دیگر قره‌باغی به صورت جداگانه، خسروداد از طریق آیت‌الله طالقانی، و رحیمی از طریق قره‌باغی قرار گذاشته بودند که در صورت عدم مقاومت در مقابل انقلاب امان خواهند داشت.

روزنامه اطلاعات خبر اعدام این چهار تن را همراه با گزارش لحظه به لحظه آن منتشر کرد.


گزارش لحظه به لحظه محاکمه و اجرای حکم

گزارشگر روزنامه اطلاعات که در تمام مراحل محاکمه و اعدام فرماندهان ارتش حکومت پهلوی شرکت داشت، در گزارش خود چنین نوشت:

متهمان ردیف اول نصیری، رییس سابق ساواک، خسرو‌داد، فرمانده هوانیروز، ناجی، فرماندار نظامی اصفهان و رحیمی، فرماندار نظامی تهران و آخرین رییس شهربانی رژیم سابق را می‌آورند. هرکدام از آن‌ها براساس بازجویی که شده‌اند پرونده‌ای قطور دارند.

نصیری مجرم نخستین است، او گنگ و بهت زده، به سوال‌ها با صدایی خفه پاسخ می‌دهد. درست همان‌گونه که در تلویزیون دیدیم. یکی دو بار نیز نام اربابش اعلی‌حضرت مخلوع را به زبان می‌آورد.

او هیچ‌کدام از اتهامات را قبول ندارد. اما در بازجویی به چند قتل اعتراف کرده است. همچنین پذیرفته است که مأمورانش صدها جوان تحصیل کرده و فرزانه را زیر شکنجه شهید کرده‌اند.

یکی دو بار نصیری چنان خود را می‌بازد که به گریه می‌افتد. محکمه شکل خاصی دارد، تلفیقی از محاکم شرع و عدلیه، آمیزه‌ای از مذهب و منش انقلابی بدین‌گونه است که احکام رنگی از مذهب دارند ولی با رفتاری انقلابی صادر می‌گردند.

نصیری آخرین حرف‌هایش را می زند، یک جفت چشم اشکبار او را می‌نگرد. چشمان رضایی بزرگ که به یاد آن روزهایی است که به نصیری می‌گفت لااقل نوه سه ساله‌ام را آزاد کنید.


چهار فرد اعدام شده / عکس: آژانس مگنوم

نصیری هیچ‌کدام از این لحظات را به یاد ندارد. سخنان او پایان می‌گیرد. حاضر نیست توبه کند. حتی حاضر نیست نام خدا را بر زبان آورد. پس از او رحیمی نیز همین وضع را دارد.

آمیزه‌ای از کلمات وجدان، قانون اساسی، شرافت سربازی، سوگند به جقه ملوکانه و‌... را بر زبان می‌آورد. یکی دو ساعت پیش از شروع دادگاه نصیری و او تلاش کرده بودند که بگریزند ولی ظاهراً با هشیاری محافظین تیرشان به سنگ خورده بود.

پس از او ناجی می‌آید. امیر باریک‌اندام که نماز شب می‌خواند ولی در روز حکم قتل صدها تن را امضا می‌کرد. او به کلی خود را باخته است و می‌زند زیر گریه. آقا به امام زمان ما با مردم اصفهان از برادر هم نزدیک‌تر بودیم.

آقا ما آدم بدی نبودیم. بروید از مردم اصفهان بپرسید. قبلاً این سوال از مردم اصفهان شده است. بیش از این پیکر خونین صدها جوان و پیر اصفهانی پاسخ این سوال را داده است.

وقتی خسرو داد برمی‌خیزد، سایه‌ای از ترس در چشمان اوست اعترافات او شنیدنی است. براساس نقشه‌های شیطانی او، دوبار قرار بوده کودتا بشود. یک‌بار وقتی بختیار شاه را راهی کرد، ایشان تصمیم داشته با نیروهای ویژه‌اش پایتخت را تسخیر کند. بختیار را کنار بزند و خودشان فرمانروا شوند.

متهمان به گوشه‌ای برده می‌شوند و دادگاه وارد شور می‌شود. ساعتی بعد حکم‌ها به اطلاع رهبر انقلاب می‌رسد و بعد بار دیگر متهمان صف می‌کشند و حکم خوانده می‌شود.


جسد ارتشبد نصیری

بسم الله المنتقم... به فرمان خدا، به حکم دادگاه انقلاب اسلامی و با صحه نائب الامام خمینی، ارتشبد نعمت‌الله نصیری... محکوم به اعدام به صورت تیرباران می‌شود. به دنبال نصیری حکم بقیه خوانده می‌شود. آن‌ها «مفسد فی الارض» شناخته شده‌اند و چون وجودشان در زمین تولید فساد و زشتی می‌کند، باید زمین تطهیر گردد.

متهمان حکم را نگاه می‌کنند پلک چشم‌های رحیمی می‌پرد. چهار امیر گمان می‌کنند که حکم تیرباران درباره آنان چند روز دیگر یا چند هفته دیگر اجرا می‌شود. هیچ‌کدام باور نمی‌کنند که یک ساعت و نیم دیگر گلوله‌ای قلب سنگی آنان را از کار خواهد انداخت.

در آغاز قرار است علاوه بر این چهار تن سالار جاف نیز تیرباران شود. ولی در آخرین لحظه حکم درباره او نقض می‌شود ظاهراً حالا نوبت نظامی‌ها است که بیشترین سهم را در جنایات رژیم مزدور داشته‌اند. عقربه ساعت یازده و ربع را نشان می‌دهد.

گروهی از برادران مسلح که جان بر کف گرفته انقلاب را تا این مرحله آورده‌اند سراغ چهار متهم می‌روند. آن‌ها به محض آن‌که چشمشان به گروهی مسلح می‌افتد حکایت را می‌فهمند بدن نصیری می‌لرزد. حالا ژنرال برای اولین بار فهمیده است که ترس چیست.

حالا فهمیده است که وقتی با لگد توی سینه حنیف‌نژاد زد و گفت تکه تکه‌اش کنید برادر مجاهد چه حالی داشت. حالا شاید فهمیده است وقتی دستور داد در برابر چشمان وحشت‌زده اشرف دهقانی چریک فدایی به برادرش به بهروز بزرگ تجاوز کنند چه بر آن‌ها گذشته است.

یک روحانی با آرامش همیشگی‌اش کنار آن‌ها می‌آید. باید وصیت کنند، باید حرف آخر را بزنند باید توبه کنند، رحیمی و خسرو داد آرامند و حتی حاضر نمی‌شوند یک‌بار نام خدا را بر زبان بیاورند. ناجی گریه می‌کند. التماس می‌کند.

هرکدام جمله‌ای می‌گویند. سکوت سنگینی بر سالن نشسته است. یک کلاه پشمی به سر کشیده‌ام و خیلی گرمم است. یاد شبی می‌افتم که نصیری به دیدن زندانیان غزل قلعه آمد و در سلولی من نیز جایی داشتم.

در را باز کرد. جرم من ترجمه کتاب «فلسفه انقلاب مصر» نوشته عبدالناصر بود. همراهش چیزی در گوش او گفت. فریاد زد این جاسوس مادر... عبدالناصر را تکه تکه کنید. ژنرال از این کلمه غرق لذت می‌شد.

باید از پله‌ها بالا برویم. ناجی یکی دو بار تا می‌شود و پس از چند دقیقه وقتی به روی پشت بام ستاد می‌رسیم شهر در سکوت کامل خفته است. ساعت یازده و سی دقیقه است.

وقتی می‌خواهند چشمان متهمان را ببندند خسرو‌داد می‌گوید من نیازی به چشم‌بند ندارم. چشم‌ها بسته می‌شود. دور و برم را نگاه می‌کنم. ( آه آقا و خانم رضایی سلام، آقای حنیف‌نژاد، آه خانم آلاد‌پوش شما هستید.)


سرلشگر خسروداد

پدر رضایی‌ها چشمانی پر از اشک دارد برادران مبارز نیروهای رزمنده خلق صف می‌کشند. در تاریکی لرزش پای نصیری و ناجی را می‌بینم. رحیمی کاملاً خبردار ایستاده و خسروداد نیز آرام‌تر از ناجی و نصیری است حکم بار دیگر خوانده می‌شود.

یکی از افسران آزاده که از ماه‌ها پیش به صفوف نهضت پیوسته است و محل خدمتش را ترک گفته فرمان می‌دهد افراد به دست... هدف، صدای رگبار‌ها، ناله‌هایی خفیف، و تا شدن آدم‌هایی که حتی در آخرین لحظه حیات خود نخواستند توبه کنند. رضایی بزرگ سر به آسمان برداشته. پروردگارا سپاس تراست که بزرگی و انتقام جگرگوشه‌های مرا گرفتی.

افسر تیر، تیر خلاص را در سر چهار عامل مزدور رژیم شاه خالی می‌کند. چهره رحیمی درهم فشرده است. ناجی حالت گریه دارد. نصیری وحشت‌زده، خسروداد آرام. شتاب او برای رسیدن به دوزخ چشمگیر است.

پایین می آییم. من احساس سرما می‌کنم. آسمان صاف است و سرد. توی سلول زندانیان ولوله‌ای است. من گریه هویدا را می‌بینم. گمان برده است که نوبت اوست. گریه دیگران را هم می‌بینم. سالارجاف با صدای بلند گریه می‌کند. دانشی و نیک‌پی رنگ به چهره ندارند. ربیعی و محققی فکر می‌کنند لحظه‌ای دیگر سراغشان می‌آیند.

یک روحانی صاحب‌نام به سالن زندانیان می‌آید و آرام می‌گوید آقایان بخوابید کسی امشب اعدام نخواهد شد امید برای زیستن بار دیگر به چشم‌ها فروغ می‌دهند. یکی دو تن بهم نگاه می‌کنند و می‌خندند.

عدل اسلامی هیچ‌کس را بی‌دلیل نمی‌کشد. چراغ‌ها خاموش می‌شود. زندانیان می‌خوابند. حالا همه آرام شده‌اند. یک آمبولانس در ساعات نزدیک بامداد اجساد را به پزشک قانونی می‌برد.

بیرون می‌زنم. در صبح دلنشین خیابان ایران. اینجا همه چهره انقلابی دارند. زمزمه‌ای از یک سرود قدیمی می‌شنوم. پیرمردی به من می‌رسد و می‌گوید: به لطف خدا نصیری جلاد تیرباران شد. سر تکان می‌دهم و می‌گویم بله پدر جان من خودم شاهد بودم.


اگر شکوفه سیب به میوه رسد...؟

علی اصغر حاج سید جوادی، نویسنده و اندیشمند ایرانی در دفاع از ضرورت برخورد قاطع و لزوم نابودی ضد انقلاب و عوامل رژیم گذشته در مقاله‌ای که در روزنامه اطلاعات منتشر شد، بر اعمال خشونت بیشتر تأکید کرد.

وی که سخنرانی بازرگان را که در آن نخست وزیر بر ملایمت تأکید کرده و شیوه خود را ملایم دانسته بود، مورد انتقاد قرار داد. حاج سید جوادی نوشت:

آقای مهندس بازرگان، نخست وزیر خود در تلویزیون و رادیو مردم را در روبه‌رو شدن با مشکلات به صبر و بردباری دعوت کرد و مثال از شکوفه سیب زد که طبق ناموس طبیعت می‌باید در دل زمان و در عمق ثوافی و لحظات و ایام و ساعات از جوانه به شکوفه و از شکوفه به میوه برسد این ناموس طبیعت است و در طبیعت هیچ چیز در یک آن و دم آفریده نمی‌شود.

قانون و ناموس انقلاب نیز تابع همین حکم طبیعت است. انقلاب از چه تکوین می‌یابد. نطفه‌اش چگونه بسته می‌شود و جنین آن چگونه از دمادم آفرینش تا لحظه طلوع و انفجار در بستری از درد و رنج و شکنجه آدمی گذرد.

نطفه انقلاب از ظلم و ستم بسته می‌شود. ظلم و بیداد در دل زمان و اعماق ساعات و ایام جنین انقلاب را با خون و درد و شکنجه و فقر و ظلم تغذیه می‌کند تا لحظه طلوع و انفجار. و در این لحظه است که قدرت از سوی مردم فتح می‌شود.

اما داستان در همین جا به پایان نمی‌رسد. انقلاب باید رشد کند و به ثمر برسد. این طفل نورسیده و آسیب‌پذیر باید در حال و هوای مساعدی پرورش یابد زیرا با طلوع انقلاب هرگز محیط پاک نمی‌شود.

میکروب‌ها نابود نمی‌شوند. سمومات هوا و زمین که زمین و زمان را به کثافت و تعفن آلوده کرده‌اند از بین نمی‌روند از انقلاب باید همچو طفلی نوزاد حراست شود. و چگونه؟ محیط انقلاب همه میکروب‌ها و سمومات مولد فساد و ظلم باید بلافاصله و بدون کمترین درنگ نابود شوند.

نهضت‌های گذشته ما و همه نهضت‌های انقلابی نظیر آن در جهان برای این شکست خوردند که گذشت و اغماض نسبت به عناصر و عوامل اصلی ارتجاع و فساد مردم را ناامید و خسته و مأیوس از شیوه‌های سازشکارانه و مسالمت‌جویانه رهبری کرد.

انقلاب عدالت خاص خود را دارد. عدالت انقلابی یعنی شدت عمل هرچه بیشتر درباه عوامل فساد و ریشه‌کن کردن کانون‌های توطئه و فساد. افرادی که در کانون‌های فساد و تجاوز رژیم برای دفاع از رژیم فاسد به صورت جانورانی وحشی درآمده‌اند و با دریافت حقوق‌های زیاد و امتیازات فراوان به فساد و بی‌رحمی خو گرفته‌اند هرگز نمی‌توانند توبه کنند و اگر توبه کنند عمل آن‌ها فقط برای نجات جانشان است و به دست آوردن فرصت مناسب برای شرکت در توطئه نابودی انقلاب.

کسانی که به هر نحوی از اینجا با رژیم فاسد استبداد سلطنتی در رابطه بودند و هرگز در موضع مخالف نبودند و هرگز صداقت انقلابی آن‌ها ثابت نشده است نباید در اهرم‌های اصلی قدرت نظامی و اداری و سیاسی و انتظامی قرار گیرند.

کسانی که در رژیم استبدادی به درجات سرتیپی و سرلشگری و سپهبدی و ارتشبدی رسیده‌اند هرگز نمی‌توانند خود را با شیوه‌های انقلاب و ضرورت‌های آن هماهنگ نمایند.

انقلاب فقط در پرتو این خصایص به ثمر می‌رسد، خصایص انقلاب ایران، اعتقاد به آزادی و عدالت است: آزادی نه به معنای هرج و مرج و جواز بهره‌کشی انسان از انسان و نه به مفهوم به دست آوردن رأی اکثریت برای منافع خصوصی و یا وابستگی‌های اسارت‌بار اقتصادی و سیاسی و نظامی به قدرت‌های بیگانه و نه برای تحمیل عقایدی که شفته شدن استعداد‌ها و لیاقت‌ها را در خدمت هدف‌های انقلاب ایران سد نماید.

آزادی نه آن‌که به اضمحلال استبدادی فاسد و غارتگر انجامد اما تسلط استبدادی را موجب شود که به نتیجه‌ای جز خاموشی و رکود فکری و جمود فرهنگی منتهی نمی‌گردد. آزادی به مفهوم وحدت در تنوع خلاقیت‌های فکر و اندیشه و تنوع اندیشه‌های خلاق برای آفرینش وحدتی پایدار در میان انسان‌های جامعه است.

این سرعت و شتاب باید دارای سه مشخصه باشد:

۱. نابودی کانون‌های قدرت رژیم استبدادی که به صورت گذشته بازوی مسلح فشار و تجاوز بودند و تجدید سازمان آن‌ها به صورتی که به طور قطعی از تبدیل شدن به قدرت برای نابودی انقلاب خارج شوند. نظیر ارتش ـ شهربانی ـ ژاندارمری

۲. تعقیب و محاکمه و مجازات کلیه عناصر و مجریان اساس نظام استبدادی سابق و نابودی همه عناصری که به طور مستقیم و مستمر در مرکز اختناق و شکنجه و سرکوبی مردم ایران قرار داشتند.

۳. مصادره اموال و دارایی منقول و غیر منقول کلیه جنایتکاران و عناصری که ثروت خود را از راه غارت درآمد عمومی مملکت به چنگ آورده‌اند اعم از خانواده سلطنتی و کلیه وزرا و معاونین و مسئولان اداری و همه وابستگان آن‌ها در بخش خصوصی.


مجاهدین خلق: توبه و زاری نباید مانع قصاص جنایتکاران شود

به نوشته روزنامه اطلاعات، «سازمان مجاهدین خلق ایران ضمن پیام تهنیتی به امام خمینی خواستار مجازات بقیه عناصر ضد انقلابی که دستشان به جنایت و خون مردم کشور آلوده می‌باشد، شده است.» متن پیام به این شرح است:

به نام خدا و بنام خلق قهرمان ایران
مجاهد اعظم حضرت آیت‌الله خمینی

مجاهدین خلق ایران و عموم فرزندان انقلابی شما در این میهن با قلبی سرشار از احترام فرمان قاطع شما را مبنی بر محاکمه و مجازات فوری چهار تن از عناصر جنایت کار و خیانت پیشه رژیم پیشین دریافت داشتند.

این اقدام متهورانه و انقلابی را که روشنایی‌بخش چشمان و تسلای قلوب تمام مردم محروم این سرزمین به ویژه خانواده‌های داغدار شهدا و شکنجه‌دیدگان است، به شما و تمام مردم قهرمان کشورمان تبریک و تهنیت می‌گوییم. باشد که دیگر در این کشور کسی به کشتار و شکنجه و آزار مردم بی‌پناه و فرزندان پیشتاز آنان دست نیابد.

حضرت آیت‌الله، شما با این فرمان انقلابی پرتو دیگری از چهره راستین مکتب توحید و ایدئولوژی ما اسلام به جهانیان عرضه گردید. لذا باز هم مشتاقانه امیدواریم که بدون کمترین توجه به برخی پادرمیانی‌های شرک‌آمیز سازشکارانه و به گونه‌ای هرچه سریع‌تر داد این خلق مظلوم و شکنجه‌دیده ما تا آخرین نفر از بقیه عناصر ضد انقلابی نیز بازستانده شود.

و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
زود است ستمکاران بدانند به کدامین جایگاه روانند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

شب ٢٤ بهمن ١٣٥٧ .
٤ امیر ارتش به پشت بام کذایی اورده میشوند .انها نمی دانند که قرار است اعدام شوند.
خلخالی حکم خود را در مورد تیرباران این ٤ امیر میخواند.. بلافاصله پعد از خواندن حکم سریعا خلخالی شخصا فرمان اتش را صادر می کند....شاید میخواهد که مبادا شخص دیگری این فیض را کسب کند.
تیر اندازی شروع میشود......
همه افراد مسلحی که انجا هستند شلیک می کنند حتی کسانی که برای جوخه اعدام انتخاب نشده بودند.
بعد از ٢٠ ثانیه تیراندازی هنوز بشدت ادامه دارد.....چند تن از مجاهدان و مبارزان خشاب خالی شده خود راعوض کرده و دوباره شلیک می کنند با انکه هر ٤ امیر مدتی است که بر زمین افتاده اند.....بعد از ٢ دقیقه اتش رگبار خلخالی به صدا می اید و عربده می کشد... اتش بس ..اتش بس... ولی صدای رگبار مسلسل ها و تک تیر های متوالی کسانی که با کلت شلیک می کردند قطع نمی شود. بلا خره با فریاد های خلخالی بسه اقا بسه اتش بس اتش بس.. صدای رگبار خفه می شود ولی صدای تک تیر ها هنوز بگوش می رسد ....
بعد از ٤ دقیقه تیراندازی مراسم اعدام پایان می گیرد ولی اعدام و کشتار و قتل و جنایت از ان شب مرسوم می گردد.

-- farbod ، Feb 16, 2009

این سخنان گهر بار اندیشمند معاصر حاج سیدجوادی را یاران ایشان بخوانند ! اسم این کینه توزی و خون خواهی را هم اشتباه می گذارند!

-- بدون نام ، Feb 16, 2009

این اقای علی اصغر حاج سید جوادی اینقدر تشنه خون بودند ؟ واقعأ ایشان یک روشنفکر و نویسنده و . .. است یا کسی که عمق وجودش سرشار از کینه و نفرت و بی بهرمند ازهر گونه عاطفعه انسانی. واقعأ که جای تاسف دارد. ایشان چه جوابی می توانند داشته باشند. ایشان با مقالهای خود نتنها مهر تائید را بر دادگاههای نیم ساعتی گذاشتند بلکه واقعأ سهم بزرگی در پایه گذاری خونین این حکومت را دارند
بهرحال امیدوارم که خدا ایشان را ببخشد اما تاریخ ایران شما را از یاد نخواهد برد همانطور که وحشیگری مغولها را از یاد نبرد.

-- امید ، Feb 16, 2009

آنچه آقای حاج سید جوادی نوشته اند نظر همه ی مردم ایران اعم از روشنفکران دانشجویان کارگران و ... در آن زمان بود. یادتان باشد که انقلاب شده بود. تازه در هیچ کجای مقاله ایشان ننوشته اند کسی را بی محاکمه مجازات کنید. و ضمنا ایشان اولین نفری هستند که با نوشتن مقاله صدای پای فاشیسم در مورد انحراف مسیر انقلاب هشدار دادند.

-- سعید ، Feb 16, 2009

خاک بر سر این ملت خامنه ای از سر این ملت هم زیاد است!


خیلی دنبال بهانه ای گشتم این کامنت رو حذف کنم، ولی دلیلی پیدا نکردم. اگر کسی دلیلی داره به من بگه
ابراهیم نبوی

-- حامد ، Feb 16, 2009

من به سرلشکر خسروداد احترام میزارم مثل یک مرد واقعی کشته شد، مغرور، آرام، با عظمت، استوار چون کوه، نذاشت هیچ نامردی خوردش کنه، نذاشت اوناییکه میخواستن کوچیک شدنش رو ببینن به هدفشون برسن

-- بدون نام ، Feb 17, 2009

این خبرنگار انقلابی اطلاعات کی بود؟

-- بدون نام ، Feb 17, 2009

بدون شرح!
بخوانید و داوری کنید

تقدیم به شما دوستان آزاداندیش و حقیقت جو:

منظور از حکومت اسلامی این نیست که رهبران مذهبی خود حکومت را اداره کنند (مصاحبه با خبرنگار رادیو تلویزیون فرانسه/23 شهریور1357/نجف)

علما خود حکومت نخواهند کرد. آنان ناظر و هادی مجریان امور می باشند (خبرگزاری رویتر/4آبان1357/پاریس)

من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت (گفت و گو با خبرنگاران/12آبان1357/پاریس)

نه میل و رغبت من و نه سن من و نه موقعیت من اجازه نمی دهد که شخصاً نقشی در حکومت جدید بعهده بگیرم (مصاحبه با خبرنگار خبرگزاری آسوشیتدپرس/16آبان1357/پاریس)

من بنا ندارم که خودم یا اشخاصی که حالا در پیش من هستند از روحانیون، جانشین رژیم بشوند (گفت و گو با خبرنگاران/دی1357/پاریس)

روحانی نباید به کاری غیر از روحانیت یعنی بسط توحید و تقوی و پخش و تعلیم قوانین آسمانی و تهذیب اخلاق بپردازد (کشف الاسرار/ص208)

و اما پس از پیروزی انقلاب:

می گویند که روحانیت باید بروند سراغ کار خودشان و ملت را بگذارند و سیاست را بگذارند برای ما. شما در این 50 سال هیچ غلطی نکردید. شما را من می شناسم. نمی خواهم اسمتان را ببرم. سر جایتان بنشینید. آدم بشوید! (سخنرانی درجمع فارغ التحصیلان دانشکده افسری/روزنامه جمهوری اسلامی/26آبان1359)

این را بدانید که تنها روحانیت میتواند در این مملکت کارها را از پیش ببرد. فکر نکنید که بخواهید کنار بگذارید روحانیت را (دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی/6خرداد1360/جماران)

(خمینی و دموکراسی) دولت اسلام یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است (گفت و گو با خبرنگاران/18آبان1357/پاریس)

در جمهوری اسلامی مطبوعات در نشر همه حقایق و واقعیات آزادند (روزنامه ایتالیایی پائزه سرا/11آبان1357)

در جمهوری اسلامی کمونیستها نیز در بیان عقاید خود آزادند (روزنامه هلندی دی ولکرانت/16آبان1357/پاریس)

حکومت اسلامی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی است (مصاحبه با خبرنگار روزنامه تایمز/16آذر1357)

ما حکومتی را می خواهیم که برای اینکه یک دسته می گویند مرگ بر فلان کس، آنها را نکشند (مصاحبه با خبرنگاران/12آبان1357)

و اما پس از پیروزی انقلاب:

به آنها که از دموکراسی حرف می زنند گوش ندهید. آنها با اسلام مخالفند. می خواهند ملت را از مسیر خودش منحرف کنند. ما قلمهای مسموم آنهایی را که صحبت ملی و دموکراتیک و اینها را می کنند می شکنیم (سخنرانی 22اسفند1357/قم)

آنهایی که فریاد می زنند دموکراسی باشد، اینها مسیرشان غلط است. ما اسلام می خواهیم (در جمع دانشجویان دانشگاه اهواز/روزنامه کیهان/3خرداد1358)

من انقلابی نیستم. اگر ما انقلابی بودیم اجازه نمی دادیم اینها اظهار وجود کنند! تمام احزاب را ممنوع اعلام می کردیم، تمام جبهه ها را ممنوع اعلام می کردیم و یک حزب و آن حزب الله، حزب مستضعفان تشکیل می دادیم و من توبه می کنم از این اشتباهی که کردم (کیهان/27مرداد1358)

این ملت برای اسلام جنگیده نه آزادی (مصاحبه با اوریانا فالاچی/2مهر1358/قم)

همه آشفتگی ها زیر سر همین هایی است که می گویید دموکرات هستند (مصاحبه با اوریانا فالاچی /2مهر1358/قم)

(خمینی و ملی گرایی) یکی از بنیادهای اسلام آزادی است. بنیاد دیگر اسلام اصل استقلال ملی است (مصاحبه با خبرنگار روزنامه لاکروا/10آبان1357/پاریس)

حکومت اسلامی، حکومت ملی است (صحیفه نور/جلدچهارم/ص58)

و اما پس از پیروزی انقلاب:

ملی گرایی مخالف اسلام است (سخنرانی در جمع طلاب و دانشجویان/5خرداد1359)

ملی گرایی برخلاف اسلام است. این برخلاف دستور خدا و برخلاف قرآن مجید است (صحیفه نور/جلد دوازده/ص110)

ملی گرایی اساس بدبختی مسلمین است (سخنرانی در کنگره قدس/19مرداد1359)

آنهایی که می گویند ما می خواهیم ملیت را احیا کنیم، مقابل اسلام ایستاده اند (پیام به مناسبت روز قدس/25مرداد1359)

(خمینی و اقتصاد) در جمهوری اسلامی مسأله ای بنام تورم برای مملکت نخواهد ماند (مصاحبه با خبرنگار روزنامه آلمانی دنیای سوم/24آبان1357/پاریس)

ما بانک هایی که بی بهره باشد باید درست کنیم. ما بهره را جایز نمی دانیم (مصاحبه با خبرنگار روزنامه لوس آنجلس تایمز/16آذر1357/پاریس)

دلخوش نباشید که مسکن فقط می سازیم، آب و برق را مجانی می کنیم، اتوبوس را مجانی می کنیم، دلخوش به این مقدار نباشید. معنویات شما را و روحیات شما را ]هم[ عظمت می دهیم... ما هم دنیا را آباد می کنیم و هم آخرت را (سخنرانی/12بهمن1357/بهشت زهرا)

و اما پس از پیروزی انقلاب:

جوانها ریختند توی خیابانها، فریادشان این بود که اسلام می خواهیم. برای اسلام است که انسان میتواند جان بدهد. اولیای ما هم برای اسلام جان دادند نه برای اقتصاد. اقتصاد قابل این نیست! (سخنرانی در جمع کارکنان رادیو/17شهریور1358/قم)

آنهایی که دم از اقتصاد می زنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد می دانند‌، از باب اینکه انسان را نمی دانند یعنی چه. اینها انسان را حیوان می دانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیربنای همه چیزش! الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصادش است! (سخنرانی در جمع کارکنان رادیو/17شهریور1358/قم)

(خمینی و کشاورزی) کشاورزی ما از میان رفته است. طبق آماری که بدست آمده ایران 93 درصد از مواد غذایی مصرفی خود را وارد می کند! (مصاحبه با خبرنگار روزنامه لوموند/4اردیبهشت1357/نجف)

برنامه ما این است که کشاورزی کشور با تأمین شرایط زندگی دهقانان هم سطح سایر مردم کشور به حدی برسد که کلیه نیازهای داخلی را تأمین کند (مصاحبه با خبرنگار مجله المستقبل/15آبان1357/پاریس)

و اما پس از پیروزی انقلاب:

مغرض ها انداخته اند توی دهن های مردم که بگویند ما خون دادیم که مثلاً کشاورزی ما چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمی دهد که کشاورزی اش چه بشود! (سخنرانی در جمع کارکنان رادیو/17شهریور1358/قم)

(خمینی و زنان) زنها را وارد ادارات کردید. ببینید در هر اداره ای که وارد شدند آن اداره فلج شد (سخنرانی در مسجد اعظم قم/12آذر1341)

روحانیت ملاحظه می کند که در کنفرانس ها اجازه می دهند که گفته شود در راه تساوی حقوق زن و مرد قدم هایی برداشته شده (سخنرانی در مسجد اعظم قم/12آذر1341)

(خمینی و بنی صدر!) آقای بنی صدر را همین مردم کوچه و بازار از پاریس آوردند اینجا و رییس جمهور کردند. برای اینکه مردی مسلمان است، مؤمن است، خدمتگزار است (درجمع استانداران کشور/18آذر1359/قم)

این آدم از اول ادعا می کرد که مسلمان است و برای اسلام کار می کند وکذا. من هم از اول فهمیدم دروغ می گوید! (در جمع افسران و درجه داران ارتش/3شهریور1360)

(خمینی و منتظری!) علاقه اینجانب به جنابعالی بر خود شما روشن تر از دیگران است، به حسب قاعده طول آشنایی صمیمانه و معاشرت از نزدیک مقام ارجمند علمی و عملی شما، مجاهدت با ستمگران و قلدران، قداست و وجاهت و وارستگی کم نظیر آنجناب... و احتیاج مبرمی که جمهوری اسلامی و اسلام به مثل جنابعالی دارد انگیزه علاقه مبرم است (نامه خمینی به آیت الله منتظری/12مهر1365)

از آنجا که ساده لوح هستید و سریعاً تحریک می شوید، سعی کنید در هیچ کار سیاسی دخالت نکنید... والله قسم من از ابتدا هم با انتخاب شما مخالف بودم! (نامه خمینی به آیت الله منتظری/6فروردین1368)

و کلام آخر:

ما می خواهیم اسلام را پیاده کنیم. پس ممکن است دیروز من یک حرفی زده باشم و امرور حرف دیگری را و فردا حرف دیگری را. این معنا ندارد که من بگویم چون دیروز حرفی زده ام باید روی همان حرف باقی بمانم (صحیفه نور/جلد هجدهم/ص178)

ما این طور نیست که هرجا یک کلمه ای گفتیم و دیدیم مصالح اسلام این جوری نیست، بگوییم سر حرف خود هستیم. ما دنبال مصالح هستیم (صحیفه نور/جلد شانزدهم/ص211

-- parsa ، Feb 17, 2009

آقا، دم خامنه ای و رفسنجانی گرم که تو این کثافت کاری ها حداقل نبودن، حالم از کلمه ملی مذهبی به هم می خوره، اه اه، حالم از هر چی انقلاب به هم می خوره.

-- بدون نام ، Feb 17, 2009

گزارش اطلاعات را دكتر نورى زاده نوشته اند و با چيزى كه اين روزها مطرح مى كنند كاملا متفاوت است . پاسخ ايشان چيست ؟

-- kaveh ، Feb 17, 2009

The reporter was Alireza Nourizadeh. He even said I'll sacrifice my children for Imam Khomaini. If I were Barahani, Nourizadeh, Haj Seyyed Javadi, Nouri Ala, Beh Azin, .... I would commit suicide for that barbarism (which they call "The glorious revolution"). Shame on you! You destroyed our life, future and country (I was four years old at the time).


دوست عزیز
برای احترام به شما این متن را 24 ساعت می گذارم که منتشر شود، لطفا متن فارسی آن را هر چه سریع تر بگذارید تا جایگزین کنم. اینجا یک رسانه فارسی است و ما به فارسی می نویسیم.
ابراهیم نبوی

-- Karen ، Feb 17, 2009

از کامنت پارسا ممنونم .خیلی روشنگر بود.

-- بدون نام ، Feb 17, 2009

در رابطه با رفتار زندانیان نامبرده بخصوص تیمسار رحیمی گزارشهای دیگری هم هستند که از پهلوانی و شجاعت آنها یاد می کند، این بسیار ناجوانمردانه، توهین آمیز و کینه توزانه از سوی شماست، که حتی یک اشاره از گزارش های دیگر نکردید و فقط همین توهین نامه انقلابی خودتان را منتشر کردید.
آقایان! شما با این کار خود نشان داده اید که هنوز کینه 57 در دل دارید. من مدت ها است که روزشمار شما را خوانده و متوجه شده ام که اکثر تلاش کرده اید بزرگان ارتش شاهنشاهی ایران را خوار جلوه دهید. آیا دلیل دیگری هم دارد که شما فقط این گزارش توهین آمیز را چاپ کردید؟ نه گزارش دیگری، وای بر شما که فکر می کنید مردم ایران تیمسار رحیمی ها و خسروداد ها را قهرمان نمی دانند، این گونه تیمسار ناجی را در سال 57 خوار کردید، اکنون نیز همان روش را پی گرفتید، شرم داشته باشید، آقایان! شما همراهان جنایت بودید، اکنون کمی شرم و حیا بهتر نبود؟

دوست عزیز
ما اصلا فکر نمی کنیم تیمسار رحیمی یا خسروداد یا ناجی قهرمان نبودند یا بودند، این موضوع اصلا به ما ربطی ندارد. مساله این است که چه برآنها گذشته است. گزارشی که ما نوشتیم، از یکی از معدود منابعی است که در اختیار ماست، روزنامه اطلاعات که در آن زمان دست ترکیبی از چپ ها و مجاهدین و نویسندگان مستقل بود ( که ما در این مورد هم قضاوت نمی کنیم) این گزارش را منتشر کرده است. ما هیچ چیز دیگری پیدا نکردیم و طبعا خوشحال می شویم که شما اگر گزارش دیگری دارید بدهید تا به این نوشته بیفزائیم. از شما می خواهیم به جای توهین کردن به هر کسی که دم دست می بینید کمک کنید تا اگر اشکالی در کار ما وجود دارد، اصلاح شود. ما حداقل می توانیم ادعا کنیم که به دور از شعار و هیاهو، یکی از معدود گزارشات مستقل و کم قضاوت از انقلاب را در سی سال گذشته عرضه کردیم.
ابراهیم نبوی

-- khosro fravahar ، Feb 17, 2009

تصویر خسرو داد هنوز در ذهنم است .شجاعت و ایستادگی اش بر قسمی که
به وفاداری به نظام شاهنشاهی خورده بود حتی باز جوهایش را تحت تاثیر قرار داده بود در زمانه ای که همه حزب بادی شده بودند.درود بر روان این راد مرد بزرگ.

-- بدون نام ، Feb 17, 2009

درود به روان پاک خسروداد...اگر شاه به او مهلت داده بود ریشه این اشغالها را خشکانیده بود...

-- ایرانپرست ، Feb 17, 2009

حضرت امام فرمودند: " من تقیه کرده ام" و نیز مقایسه بفرمایید آیات مدنی و مکی را، پیش از فتح مکه و پس از فتح مکه.

شیخ صدوق در تعریف تقیه می‌گوید: « کتمان حق و پوشیده داشتن اعتقاد از مخالفان و ترک مبارزه با آنان، به دلیل ضرر دینی یا دنیوی که بیان حق ممکن است سبب شود.»
« تقیه » ریشه‌ی قرآنی دارد و در آیه 28 سوره آل عمران صریحاً به آن اشاره شده است

-- حسن ، Feb 17, 2009

اشتباه دوستاني كه كامنت ميگذارند در اين است كه ديروز را با گز امروز مي سنجند.
نويسنده ضمن طرد هرگونه خشونت لازم است بگويد كه در جواحساسي پيروزي انقلاب نگراني از پيش آمدن 28 مردادي ديگر بود.
انقلاب براي اين ناگوار است كه تر و خشك را با هم مي سوزاند،مفري براي انديشيدن نمي گذارد،و چون قطار خون راه افتاد نگهداشتنش سخت و نا ممكن مي نمايد.
ديروز كه گذشت.اشتباه ديروز،امروز تكرار نشود. اگر همين را از انقلاب 57 آموخته باشيم كاري بزرگ كرده ايم.

-- شهاب ، Feb 17, 2009

اقایان تنضیم کنده این مقاله لطفا نام نویسنده خبر را نیز درج کنید٠ وجدان حرفهای روزنامه نگاری را فدای روابط نکنید٠


بحث روابط نیست. در روزنامه اطلاعات نام گزارشگر درج نشده است، وگرنه دلیلی ندارد که اگر نام وی نوشته شده باشد، ما آن را منتشر نکنیم.
ابراهیم نبوی

-- 57 ، Feb 17, 2009

این انقلاب ما از اون دسته عجایب تاریخه، تا حالا دیده بودید از نهال سیب، ... به عمل بیاد؟

-- علی ، Feb 17, 2009

نبوی جان، اون کامنتی که گفتید دنبال دلیل حذفش می گردید به نظرم کلا نباید حذف بشه. قسمت اول که گفته خاک بر سر این ملت باید حذف بشه چون بوی خشونت میده ولی با قسمت دوم کاملا موافقم: آقای خامنه ای از سر ما هم زیاد هست. روزی ده بار باید ایشون رو سجده کنیم که چرا از این بدتر با ما نمی کنه!

-- حمیدرضا ، Feb 17, 2009

لطفا نام گزارشگر روزنامه اطلاعات را که خود شاهد اعدام بوده است بنویسید...البته اگر نام او در ابتدای گزارش روزنامه درج شده است

-- بدون نام ، Feb 17, 2009

آقای نبوی، آقای بشیرتاش

من یکی از 25 نفر از تیمساران و وزرا و دیگران بودم که جمعه شب 25 بهمن خونه خمینی به اعدام محکوم شدم. روزنامه های صبح 26 بهمن جمعه و 27 بهمن شنبه نگاه کنید. همه مزخرفات روزنامه های نوری زاده ها دروغ است. اینها انشا نوشته اند، نه حقیقت. من سرتیپ خلبان فرمانده پایگاه شاهرخی بودم. سال گذشته هم به نوری زاده در تلفن گفتم...... آینه نگاه کند شاید از خودش خجالت بکشد. حقیقت آن نیست که این{.....} دوپایان نوشتند.

دوست عزیز
با احترام به شما و همه کسانی که قربانی بی عدالتی و خشونت شده اند، به عنوان یکی از نویسندگان روزشمار انقلاب آمادگی خودمان را برای انتشار حقایق به شکلی که می دانید، اعلام می کنیم. اگر شما دوست دارید ما می توانیم هم به صورت مصاحبه تلفنی، یا انتشار نوشته های تان، یا هر راه دیگری که به نظرتان می رسد، نظر شما را منتشر کنیم. از لطف شما کمال امتنان را دارم. در صورتی که لازم بدانید می توانید با ای میل شخصی من هم تماس بگیرید.
ابراهیم نبوی
ebrahim.nabavi@gmail.com

-- NOSRAT ، Feb 17, 2009

حالا فهمیده است که وقتی با لگد توی سینه حنیف‌نژاد زد و گفت تکه تکه‌اش کنید برادر مجاهد چه حالی داشت. حالا شاید فهمیده است وقتی دستور داد در برابر چشمان وحشت‌زده اشرف دهقانی چریک فدایی به برادرش به بهروز بزرگ تجاوز کنند چه بر آن‌ها گذشته است.??????
ايا حقيقت دارد؟ يا اشتباه چاپي است؟

این متن منتشر شده است، به نظر می رسد نویسنده جای خواهر و برادر را اشتباه نوشته است، اما در هر حال اشتباه از ما نیست.
ابراهیم نبوی

-- ايا حقيقت دارد؟ يا اشتباه چاپي است؟ ، Feb 17, 2009

ازماست که برماست

-- بدون نام ، Feb 17, 2009

نبوي جان ,اصولا ما ايرانيها كم تحمل و كم ظرفيتيم. وقتي آزادي مطبوعات داشتيم به جاي خبرنگاري علمي فقط فحش و بدو بيراه مي نوشتيم وقتي هم مجلس در اول مشروطه و سال 20 تا 30 قدرت داشت عمر دولتها 3 يا 4 ماه بود و سريع توسط مجلس استيضاح مي شدند.

-- فرزان ، Feb 17, 2009

برای دوستانی که می گویند این انقلاب چه نفعی برای مردم ایران داشته، حداقل ما را از شر این روشنفکران و مبارزان مجاهد و فدایی خلاص نمود.

-- ٍٍEX ، Feb 17, 2009

عجبا که ما عدالت انقلابی و عدالت اسلامی رو هم خوب دیدیم یعنی بکش بکش

-- احمد ، Feb 17, 2009

آرزو می کنم همه ما بتوانیم کتاب هانا آرنت را بخوانیم تا شاید متوجه نقش تک تک خودمان در این فاجعه بشویم. حکمرانی افرادی نظیر خمینی، خامنه ای، رفسنجانی، خاتمی بر ما اوج جهالت ما را می رساند.

-- arad ، Feb 17, 2009

اقرار میکنم که دچار تشتت در قضاوت و داوری شده ام از یکسو اعدام زودهنگام و عجولانه(اگر نه غیرعادلانه) سران رژیم شاه را ظالمانه می دانم و از سوی دیگر وقتی از زاویه دید رضائی بزرگ نگاه میکنم که چطور فرزندانش را سفاکانه زیر شکنجه به قتل رساندند و نیز بعضی از دوستان اصفهانیم که میگویند چطور ناجی دستور داده بود سر و سینه تظاهرکنندگان را بجای پاهایشان هدف قرار بدهند حق میدهم که همین بلا سر خودشان بیاید.
و نیز در تاریخ می خوانم که طبیعت هر انقلابی حداقل در ابتدای کارش اینچنین است نگاه کنید به انقلاب اکتبر که بلشویک ها بیش از 6 میلیون از مخالفین و نیز رده های مختلف ارتش سفید را قتل عام کردند.
بهرحال، باید سعی کنیم نه بر اساس عواطف و احساسات بلکه براساس مطالعه تاریخ فارغ از جهت گیری های عاطفی، پدیده های اجتماعی-سیاسی دوران انقلاب و نیز اوضاع کنونی را مورد سنجش و داوری قرار دهیم.

-- yoonos ، Feb 17, 2009

این متن قسمتی از تاریخ معاصر ماست و باید حفظ بشه. همه چیز که نباید صورت دلخواه ما رو داشته باشه.همسو نبودن نویسنده دلیل خوبی برای انتقاد از متن نیست. ممنونم.

-- نیما ، Feb 17, 2009

با درود به شماگرامیان نبوی بشیرتاش
تو را به شرفتان آدرس این علی اصغر سید جوادی را بگذارید که من و دوستانم خیلی گول این آدم جاه طلب کینه ورز بی منطق راخوردیم تا یک نامه مزخرف آمیز خدمتش تقدیم کنم شاید کمی سبک شدم دارم منفجر میشم وقتی میبینم هنوز دارد مزخرف نویسی میکند. من به او پیشنهاد کردم برای اینکه آبرویی برای خود بخرد یک قاشق آرسنیک یا فسفر دوزنگ را در شراب بردو حل کند و یک کوکتل شراب جانانه سر بکشد به انسانیت قسم که اینطور نامش می ماند، ولی به مرگ طبیعی تاریخ هیچ زمان از او بعنوان نویسنده و اندیشمند یاد نخواهد کرد. لااقل سر سوزنی از ژاپنیها میهن پرستی را یاد بگیرد .درود بر هما ناطق مورخ ومحققی که با مردم و میهن خویش صادق است همینگونه علی میرفطروس و بسیاری دیگر

-- دارا ، Feb 17, 2009

به نظر من که نویسنده اطلاعات نتونسته از شجاعت تیمسار رحیمی یاد نکنه، بازم دمش گرم که نوشته اینا شجاع بودند. ملی مذهبی ها باید از مردم ایران عذر خواهی کنند. حداقل از خانواده افسران شهید ایران.

-- امیر ، Feb 17, 2009

آقای نبوی،
خیلی دلم می‌خواهد بدانم چه چیزی باعث شد که در عرض ٢ روز نظر خمینی و اطرافیان او عوض شود، و تصمیم گرفتند که مقامات نظامی را اعدام کنند. آیا منبعی دارید که در این مورد توضیح داده باشد؟ با تشکر، علی.

-- علی ، Feb 17, 2009

وقتی که ٩٩% از ایرانیان په انقلاب اری گفتند دیگر یقه این و ان را گرفتن از طرف خوانندگان ٣٠ سال پیرتر کارساز نیست و در ضمن اینها اسناد انقلاب نیستند وفقط اخبارش هستند و اگر عکسها را کنار گزارید میماند گزارش حبری ان ٩٩%.مگر همین نبوی اصلاح طلب خارج نشین بعد از ٣٠ سال ککش میگزد ؟ ali

-- ali ، Feb 17, 2009

عشق قدرتی ها امروز نیز حتی در خارج زیادند. به شعر اسماعیل خوئی نگاه کنید، همه اش از خون و انتقام حرف می زند، امر بر ایرانیان خارج از کشور مشتبه شده و فکر می کنند دموکرات هستند، این طور نیست.

-- yek iraniye kharej! ، Feb 17, 2009

دوستان شقاوت و بیرحمی حکمرانان امروز دلیلی هم بر بیگناهی شاهیان دیروز نیست. سعی کنید که دیگر گرفتار احساسات نشویم و کمی هم به تجزیه و تحلیل بپردازیم. متاسفانه جو حاکم در کامنت های اینجا دارد ظلمی را که رژیم سابق میکرد مظلوم میکند. من بارها گفته ام که آنچه ما امروز از دست این رژیم می کشیم حاصل ظلمی است که شاه و اعیان و انصارش کردند. بفرمایید که کدام یک یک شما در آن زمان میتوانستید یک کتاب در رابطه با جامعه شناسی بخوانید و یا با دیگران در موردی غیر از سینمای آبگوشتی حرف بزنید؟ بفرمایید کدامیک در مدرسه الفبای اقتصاد را یاد گرفتید؟ کدامیک می توانستید به وزیر و وکیل خرده بگیرید و از سیاست بله قربان گویان انتقاد کنید. کدام روزنامه را داشتید که حقیقت را به شما میگفت. تمام این موارد بود که خمینی و امثال او بر موج سوار شدند و مردمی را که اصلا آگاهی نداشتند به راهی که منتهی به چاه دیگر بود هدایت کردند.
اگر من و امثال من اسیر احساسات نمی شدیم و آگاهی داشتیم هرگز تب انقلاب مغزمان را از کار نمی انداخت و هذیان های جویده شده روحانیت ارتجاعی را تکرار نمی کردیم. من به عنوان عضوی از نسل انقلاب خودم را فریب خورده می بینم که هم از حکومت شاه و هم از خلافت خمینی مورد تجاوز قرار گرفتم. متاسفانه در آن زمان روشنفکران و مبارزان شاه هم انتقام را در فکر خود می پروراندند و همه خون می خواستند. شعار یا بکش و یا کشته شو را در مغز جوانان حکاکی می کردند و هیچ کدام از آنها به فکرشان نرسید که زندگی برای زنده بودن است. چرا درس عفو و بخشش را بما نداند و چرا انقلاب گاندی را به ما نیاموختند و پیشه خود نکردند؟ امروز وظیفه ما است که به فرزندان و جوانان خود تجربه های خود را منتقل کنیم که دیگر انقلاب را در مرگ و نابودی نبینند و انقلاب را برای عشق و صفا و صمیمیت جستجو کنند. به امید ایرانی سربلند و آزاد ترانه دوستی را در خیابان ها بخوانیم و فریاد بزنیم که می خواهیم زنده بمانیم می خواهیم آزاد باشیم و از مرگ بیزاریم و آنرا برای هیچ کس نمی خواهیم.

البته نمی خواهم در بحث دخالت کنم، ولی انقلاب برای عشق و صفا و صمیمیت چگونه است؟ اگر توضیح بیشتری بدهید ممنون می شوم.
ابراهیم نبوی

-- داریوش ، Feb 17, 2009

مردم اون زمان و کسانیکه این احکام رو دادند و اجرا کردند جو گرفته هایی بودند مثل همین عزیزانی که اینجا کامنت گذاشتند. اگر دوباره انقلاب بشه همین دسته گلها رو به آب می دن . هنوز یاد نگرفتیم تندروی نکنیم و نگاهی منطقی به قضایا داشته باشیم . با این چهار نفر برخوردی نا عادلانه شده ولی فکر نکنم توجیه خوبی باشه برای اسطوره کردنشون. دست از این کارها نمی خوایم برداریم ؟

-- آیدا ، Feb 17, 2009

اتفاقا نشان دادن اینکه ٩٩% مردم یک جامعه به چه صورتی انقلاب کردند برای ٩٩% نسل بعدی میتواند خیلی آموزنده باشد. بخصوص اگر هنوز یاد نگرفته باشیم که وقتی کسی آیینه را جلوی صورتمان گرفت نه آنرا بشکنیم و نه به نگاهدارنده آیینه بد و بیراه بگوییم. با تشکر از آقای نبوی اصلاح طلب، ضد انقلابی ، آیینه به دست

!

-- حسن ، Feb 17, 2009

دوست عزیزی که راجع به کشته شدن رضاییها و سایرین زیر شکنجه نوشته بودند. این آمار کشته شدگان زمان شاه از کتاب باقی:

کتاب "بررسی انقلاب ایران" نوشته عمادالدین باقی -

• تعداد قربانيان‌ انقلاب‌ در سال‌های‌ 42 تا 57 بالغ‌ بر 3164 تن‌ مي‌گردد. از اين‌ تعداد 2781 نفر شهداي‌ انقلاب‌ در سال‌ 57 ـ 1356 در تمام‌ كشور است

• در فاصله‌ سال‌هاي‌ ميان‌ ‌ سياهكل «در بهمن‌ 1349» تا مهرماه‌ 1356 كه‌ راهپيمايي‌هاي‌ خياباني‌ آغاز شد 341 چريك‌ و اعضاي‌ مسلح‌ گروه‌هاي‌ سياسي‌ جان‌ خود را از دست‌ دادند

• در بين‌ 341 چريك‌ كشته‌ شده‌، 172 نفر از چریکهای فدائي خلق (50 درصد) ، 73 نفر از مجاهدين‌ خلق (21 درصد پيش‌ از تغيير دادن‌ ايدئولوژي)‌ و 38 نفر (11 درصد) از گروه‌هاي‌ كوچك‌ ماركسيست‌، 30 نفر (9 درصد از مجاهدين‌ ماركسيست‌ بعد از تغيير ايدئولوژي)‌ و 28 نفر ديگر (8 درصد) از گروه‌هاي‌ كوچك‌ .

آيت‌الله خميني در ابتداي‌ پيروزي‌ انقلاب‌ اعلام‌ كرد: اين‌ انقلاب‌ با بيش‌ از شصت‌ هزار شهيد به‌ ثمر نشسته‌ است.‌

از این ٣٤١ نفر ، خانم عزیز ، ٤٠ نفرشان هم زیر شکنجه از بین نرفتند. اینها یا در درگیری مسلحانه، اعدام، و یا با خوردن سیانور کشته شدند. من قصد تایید شکنجه در زندانها را ندارم و آنرا کار ضد اخلاقی و به دور از شرافت انسانی می دانم ولی درعین حال نباید ملتی فریب عده ای هوچی و عوامفریب و بعضا تروریست را بخورد که وقتی خودشان به قدرت رسیدند آدمها را با محاکمات یکساعته به آن دنیا بفرستند. اگر طیف بازنده این انقلاب نیز قدرت را بدست میگرفت مطمئن باشید که وضعی از این بهتر نداشتیم، همانطوریکه مجاهد و چریک و توده ای خودشان را طی ٣٠ سال گذشته نشان دادند. به نظر من شناسایی باطن این انقلابیون بهترین ثمره این انقلاب شکوهمند بوده است .

-- حسن ، Feb 17, 2009

yoonos گرامی حدسم این است که از دوستان زمان اتقلاب و همشهری ام هستی اگر از بچه های فارس باشی و در آنزمان دانشجوی دانشگاه پهلوی با م ا وم آ که دیگر گورش هم نمیدانم کجاست اگر باشی همان دانشگاهی که بهترین غذاها را تقدیم میکرد اگر باشی سلف سرویس پزشکی باید یادت باشد بشقابهایی را که میشکستید شیشه ها وصندلی ها ووو که خورد میشدند وآن سرهنگ انسان دانشکده ادبیات و جمله معروفش برای اینکه کسی را دستگیر نکند میگفت بدو که ستون به ستون فرج است به گمانم ناحق اعدام شد اما با پدر رضایی هایی ها و کلا کسانیکه سلاح بر گرفتند موافق نیستم راه آنان اشتباه و ما را به اینجا کشاند آن دوستان و م آ هم قربانی شدند اگر شما باشید من در نزدیکی کشوری که بعد از آنکه از ایران رفتی البته با دوست دیگر م ا که با هم بودیدهستم که در اینصورت از نبوی و بشیر تاش گرامی میخواهم آدرس ای میلم را به شما بدهند


اگر منظورت مرحوم غضنفر بهمن پور رئیس گارد است، من هرگز چهره اش را از یاد نمی برم. و روزی که داشتند همه بچه های دانشکده ادبیات و علوم را جمع می کردند تا برای اعدامش علیه او شهادت بدهند.
اگر خواستید با هم ارتباط بگیرید ای میل من چنین است، به من میل بزنید
ebrahim.nabavi@gmail.com

-- دارا ، Feb 17, 2009

آقای نبوی ! آیا واقعا نویستده این مقاله نوری زاده است؟ من که باورم نمیشود. آیا خودش هم توضیحی دارد بدهد؟ پناه بر خدا!


من نوشتم که نام نویسنده در روزنامه اطلاعات نوشته نشده، تا وقتی در این مورد یقینی وجود ندارد استناد کردن منطقی نیست، مگر اینکه یقین کنید
ابراهیم نبوی

-- kianosh ، Feb 17, 2009

بزرگترین خیانت انقلاب پرده دری و رواج رادیکالیسم و خشونت بود که با تحفه غرب هراسیده از نفوذ شوروی، یعنی جنگ عراق تشدید ودر ذهن ملت ایران بدلیل خواب ماندن نیروهای متفکرو سیاسی نخبه و کوته بینی مقتدر زمان تثبیت شد. و همانگونه که در نظرات موافق و مخالف همین صفحه ملاحظه میفرمایید هنوز در افکار همه ما هنوز هم وجود دارد .
اگر این سر دمداران موجود مثلا خود خامنه ای که زمانی طعم دیکتاتوری را چشیده ولی ظاهرا طعم حکومت، مزه تلخ دیکتاتوری را از ذهنشان برده، بیدار نشوند و این خشونتی را که ساختند (مثل پینوشه در شیلی یا نیروهای عاقل در کشورهایی مثل اسپانیا و سوئد که عاقلانه زمام امور را هیچگاه به دست رادیکالیسم نداده اند) خودشان آرامش نکنند، محتوما در چاه خشونتی که خود کنده اند مثل خشونت طالبان که به خود آمریکا برگشت و سپاه صحابه و پاکستان وبینظیربوتو و ....روزی خواهد رسید که جمهوری اسلامی خود درگیر نیروهای رادیکالی که الان به آنها احسنت و آفرین میگویند، شده و گرگ دست پرورده عاقبت گرگ است و روزی به سراغ خود مربی خواهد رفت. به امید روزی که همه ما ایرانیان به جای استفاده از روشهای ابتدایی (غیر انسانی) جهت نیل به منافع شخصی و ملی، یعنی بجای فریاد زدن و لگد انداختن و گاز گرفتن و گردن کلفتی کردن و انتقام سنتی گرفتن، به روشهای انسانی یعنی استفاده از تفاوتمان با حیوانات ابتدایی، یعنی فکر و در واقع استفاده از اندیشه روی آوریم تا بتوانیم در دنیای جدید سری بین سرها داشته باشیم .
و به عبارتی دوستان عزیز حرفهای همه هنوز بوی رادیکالیسم وخون وانتقام میدهد و فقط جای فاعل و مفعول موقتا عوض شده!!!

-- بدون نام ، Feb 18, 2009

با خشونت آغاز کردیم. مقصر خشونت ها ففط مجریان نبودند. ما تماشاگران ساکت نیز مقصریم.
حالا هم به گونه ای دیگر مقصر بودنمان را ادامه می دهیم. وقتی به تماشای اعدامهای خیابانی می رویم. وقتی تقاضای قصاص قاتلان را می کنیم. وقتی به جای دیه، قصاص می خواهیم.

-- از وراث مالک دوزخ ، Feb 18, 2009

آفرین به آیدا :)
"اگر دوباره انقلاب بشه همین دسته گلها رو به آب می دن . هنوز یاد نگرفتیم تندروی نکنیم و نگاهی منطقی به قضایا داشته باشیم . با این چهار نفر برخوردی نا عادلانه شده ولی فکر نکنم توجیه خوبی باشه برای اسطوره کردنشون. دست از این کارها نمی خوایم برداریم ؟"

-- مریم ، Feb 18, 2009

اسطوره کردن افسران کار درستی نیست ولی یکرنگی و وفاداری که این افسران بخصوص رحیمی وخسروداد نشان دادند در ان موقع واقعا قابل تحسین است

-- احمد ، Feb 18, 2009

جالب است، چه گوارا که مثل ریگ آدم می کشت اجازه دارد اسطوره شود، گلسرخی با اون معجون عقل پرونی که برای منهدم کردن جامعه از علی و مارکس درست کرده بود اجازه دارد اسطوره باشد، احمد زاده ها با اون شعار ِ بُکش مرگ مای ِ مبارزه ی مسلحانه هم تاکتیک هم استراتژی اجازه دارند اسطوره باشند، اما افسران وطن پرستی که تا دم آخر به منافع راستین سرزمین شان وفادار ماندند خیر. واقعا گویا هنوز نیز نزد برخی محافل بسیار مترقی در این کشور وطن پرستی بزرگترین جرم است.
آن عزیزی هم که از نبود آزادی و آگاهی گله دارد فقط به خود اش نگاه نکند.
نخست اینکه خیر، اینجوری ها هم که ایشان می گویند نبود. در روزنامه ها به جز اعضای خانواده ی سلطنتی تا حتا کاریکاتور هویدا هم مجاز بود و اهل بخیه خوب یادشون هست که مثلا جناب فرهاد با اون سبیل های خیلی متعهد اش حتا عکس سکه ی پهلوی را بر روی جلد آلبوم اش خم شده چاپ کرده بود و به اصطلاح رفقای اون روزها کمر پهلوی ها رو شیکونده بود و امپریالیسم و سگ زنجیری اش را به زانو دراورد بود. نخیر آقا جان، دست کم انقدر آزادی سیاسی بود که کسی مجبور به حماقتی عالم گیر نشود و سوای این، آزادی های فرهنگی و اجتماعی را از یاد نبرید که بیشترین میزان در کل تاریخ 1400 سال پیش بوده است. آقایون واقعا دست بردار نیستند انگار. تازه این در مورد کسانی صدق می کند که مقلد اند و خودشان اهل فکر کردن مستقل نیستند (که گویا هنوز هم حال اش را ندارند)، وگرنه برای جناب آل احمد که تصویر شهید نوری را در آسمان ایرانزمین آونگ می دید آقای خمینی لوح سفید نبودند. نامه های رفیق اسبق آل احمد به امام گویای همه چیز هستند. یا مگر می شود به امثال بازرگان و بنی صدر و یزدی و سید جوادی اتهام زد که خمینی را نمی شناختند؟ یا نوری زاده ی خیلی عزیزمان که لحن ملوسانه ی نویسندگی اش را که همیشه بوی گل رُز می دهد و می شود از شش فرسنگی تشخیص اش داد، مگر می شود ایشان را ناآشنا به خمینی و بیت اش جلوه داد و یا کل روشنفکری ایران را که سال های چهل را بطور فعالانه زندگی کرده بودند؟ مگر بیانیه ی خانوم مریم فیروز در طرفداری از خمینی و محکوم کردن اصلاحات ارضی و حق رای زنان در سال 42 فراموش شده است؟
آقایون تا کی می خواهند خاک در چشم مردم بپاشند و بگویند چون ما نمی دانستیم مملکت را آتش زدیم. نه جانم، دانسته آتش زدید و هسته ی اصلی فاجعه هم در همین جا نهفته است.
همانقدر که آلمانی ها ندانسته به دامن هیتلر رفتند ایرانی ها هم ندانسته به دامن ملکوتی خمینی پناه بردند. منتها آلمانی ها آنقدر شرف دارند که به نقد خود بشینند، ایرانی ها می نماید که هنوز باید تمرین شرافت کنند. و اتفاقا یکی از تمرین ها هم همین کاری ست که این دو روزنامه نگار دارند می کنند و برای خودشان بطور انبوه در میان نسل با شرافت ها دشمن تراشی می کنند.
در پایان به فروهر اون ایران اسپهبدان درود می فرستم و یاد و نام جاودانی شان را بزرگ و گرامی می دارم. همانقدر که بابک ها و مازیارها از یاد ها رفتند، رحیمی ها و خسرو دادها هم از یاد می روند.
بهترین درود ها بر همه ی آنان باد.

-- بی نام ، Feb 18, 2009

درود بر روان پاک همه افسران جانباخته ارتش ایران، به ویژه سپهبد مهدی رحیمی و سرلشگر منوچهر خسروداد

-- هرمز ، Feb 20, 2009

آقاي نبوي
باسلام
آِا شما مترجم کتاب "فلسفه انقلاب مصر" نوشته عبدالناصر را مي شناسيد؟


اگر می خواهی غیرمستقیم چیزی در مورد ع ن( علی نصیری) بپرسی، من نمی دانم، چون من هم همانجایی که راجع با کتاب حرف زد به همین موضوع فکر کردم. شاید بله، شاید هم نه
ابراهیم نبوی

-- مهدي شيرواني ، Mar 1, 2009

یادآوری تاریخ انقلاب و حوادث مربوطه چقدر چندش آور و زشت است .از انقلاب ، انقلابیگری اسلامی و غیر اسلامی ، رهبران و دست اندرکاران نهایت انزجار را پیدا کردم .

-- علی امیری ، Mar 2, 2009

بین نویسنده مطالب مربوط به اعدام چهار نظامی و آقای نوری زاده مشترکاتی وجود دارد
1-هر دو در زمان اعدام حاضر بودند آقای نوری زاده در مصاحبه ای که اخیراً با رادیو فردا کرده است این مطلب را بیان کرده و کلیات مربوط به اعدام در هر دو مورد یکیست.
2-هر دو به زبان عربی مسلط بوده اند و کتابهایی از عربی به فارسی ترجمه کرده اند.
3-هر دو برای اطلاعات روزنامه نگاری می کرده اند
حالا این سوال مطرح می شود چند روزنامه نگار مسلط به زبان عربی ممکن است که در تاریخ 26 بهمن در حول و حوش ساعت 11 شب در مدرسه علوی بوده باشند؟

-- انوشیروان ، Mar 3, 2009

متاسفانه ما ایرانی ها هنوز هم همان آدم های نادان گذشته هستیم و نمی خواهیم اشتباهات خود را بپذیریم. من نه طرفدار جمهوری اسلامی هستم و نه طرفدار حکومت سابق بلکه یک ایرانی که در آرزوی ایران آزاد و با قوانین انسانی می سوزد.
در دو حکومت فعلی و سابق نقش افراد نظامی برای ثبیت حکومت بسیار پر رنگ است
چه در زمان گذشته که ارتش شاه بود و چه در زمان حال که سپاه پاسداران حکومت اسلامی.
اما از یک چیز ارتش شاه خیلی خوشم می آید و آن حس وطن پرستی آن ها است که بسیار شرف دارد به حس اسلام خشن و زور پرستی این سپاهی ها.
تمام آن اعدام های اول انقلاب و تمام وعده های دورغین{ آیت الله} خمینی یک دلیل موجه دارد.
و آن اشکال از این دین اسلام است،{ آیت الله} خمینی هم به حکم قرآن خیلی راحت هر که را برخلاف اسلام( خودش) میدید اعدام می کرد. این حرف اسلام و قرآن است بیخود هم دنبال مفصر نگردید.{ آیت الله} خمینی باید این کار را می کرد چراکه حکومت اسلامی همین است.
او هم شیفته اسلام بود پس تعجبی ندارد که آن کشتارها هنوز هم ادامه داشته باشد.
روشنفکرانی هم که در آن زمان حرف دیگر می زدند و الان حرف دیگر همه کسانی هستند که به اسلام اعتقاد داشتند در آن زمان. حالا که اعتقاداشان به اسلام سست شده رنگ عوض کرده اند. من واقعا نمی فهم که روشنفکری با اسلام چه تشابهی دارد که آن ها اسم خود را روشن فکر گذاشته بودند اما به اسلام اعتقاد با تفسیرهای عجیب خود داشتند. خب معلوم است که وقتی جمهوریت به دست آخوند اسلام دوست بیافتد و روشنفکر هم اسلام پرست باشد تمام این مسائل و بدبختی ایرانی ها تمام نشدنی است.

-- وحید ، Mar 3, 2009

ما ایرانی هیچ وقت نمی خواهیم که از خواب بیدار شویم. این همه بحث و جدل بیهوده واقعا که. من نه طرفدار حکومت پهلوی هستم و نه طرفدار ای به اصطلاح جمهوری اسلامی. یک ایرانی که در آرزوی ایرانی سربلند با قوانین انسانی هستم.
در هر دو حکومت نظامی ها نقش زیادی در تثبیت آن حکومت داشته اند چه ارتش شاهنشاهی و چه سپاه پاسداران حکومت اسلامی و برای حفظ نظام خود از هیچ کاری دریغ نمی کرده و نمی کنند. اما از یک چیز ارتش شاهنشاهی خیلی خوشم می آید و آن هم حس وطن پرستی آن ها بود که خیلی شرف دارد به این حس حکومت اسلامی پرستی سپاه.
{ ........}


وحید عزیز
متاسفانه بقیه نوشته شما حاوی توهین به دین و معتقدان دین و افراد بود و قابل انتشار در یک رسانه پاسخگو نیست، البته ممکن است از رسانه های غیرپاسخگو بتوانید آنها را منتشر کنید، ولی ما باید در مقابل قانون پاسخگو باشیم.
ابراهیم نبوی

-- بدون نام ، Mar 3, 2009

خلخالی آدمی روانی بود.آیا می دانید کسانی را که او کشت مثل خسروداد چقدر بعدا در جنگ بکار ایران می آمدند.صد سال دیگر هم خلبانی مثل خسروداد پیدا نمیشود.

-- بدون نام ، Aug 19, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)