تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
۳۰ سال پیش در چنین روزی

آیت‌الله خمینی: بختیار، بیا مثل آدم توبه کن

سعید بشیرتاش، ابراهیم نبوی

جمعه سیزدهم بهمن ۱۳۵۷ برابر دوم فوریه ۱۹۷۹ میلادی

آیت‌الله خمینی ستاد خود را در تهران برپا کرد

آیت‌الله خمینی پس از سخنرانی در بهشت زهرا، همراه با پسرش احمد در شهر تهران گم شد. به نوشته منابع مختلف، آیت‌الله خمینی همراه با پسرش احمد، پس از مراسم بهشت زهرا توسط یک هلی‌کوپتر نیروی هوایی ارتش به بیمارستان هزار تخت‌خوابی منتقل شده و از آنجا و بدون آن‌که کسی در جریان باشد به خانه یکی از دوستانش در تهران می‌رود.

نزدیکان آیت‌الله که از وی بی‌خبر بوده و وی را گم کرده بودند نگران شده و از طریق رهبران نهضت آزادی با سران دولت، ساواک و ارتش تماس گرفته و دنبال امام می‌گشتند.

سرانجام امام پیدا می‌شود و در ساعت یازده شب گذشته به اقامتگاه خود در مدرسه رفاه که تبدیل به ستاد وی شده است می‌رود و می‌خوابد.

روزنامه اطلاعات ۱۴ بهمن در صفحه هشت خود و در گزارشی از اقامتگاه آیت‌الله نوشت:...قرار است امام تا ساعتی دیگر به محل ستاد بیایند. در طبقه دوم برای ایشان اقامتگاهی تدارک دیده شده. دکتر یزدی، ابوالحسن بنی‌صدر و صادق قطب‌زاده نیز در همین محل اقامت می‌کنند.

ساختمان از سه طبقه تشکیل شده، قسمت زیرین خانه به سالن غذا‌خوری و نمازخانه اختصاص دارد. در نمازخانه که به صورت کوچکی درآمده، سه بار صبح، ظهر و شام، حاضران در ستاد بر سر سفره می‌نشینند...

در طبقه همکف، اتاق‌های متعددی وجود دارد که هر کدام به موضوعی بستگی دارد. اتاق خبرنگاران خارجی، اتاق تلکس، اتاق ماشین‌نویس‌ها، اتاق مترجمان، اتاق‌های متعددی برای برگزاری جلسات.

این اتاق‌های آخری که روزی کلاس‌های درس بوده، به صورت حجره طلاب درآمده و فرشی بر کف اتاق افتاده است. و در هر اتاق تنی چند از علما که اغلب چهره‌های آشنایی دارند، گرم بحث و گفت و گویند.

طبقه دوم به امام و همراهانش اختصاص یافته... بی‌اختیار وقتی در این گوشه از تهران هستی، حس می‌کنی که در یکی از خانه‌های مکه یا مدینه به سر می‌ بری. چهره‌ها اغلب تداعی آن گروهی را می‌کند که در مکه یا مدینه دیده‌ای...

دکتر مفتح و تنی دیگر از دوستانش ستاد را ترک کرده‌اند. در واقع نقش اجرایی ستاد به عهده دکتر مفتح‌، حجت‌الاسلام خامنه‌ای و حجت‌الاسلام رفسنجانی است. بالاخره انتظار به پایان می‌رسد و ساعت یازده شب کسی به پایین می‌رسد و اعلام می‌کند که امام آمده است و چون ایشان خسته‌اند بهتر است آرام باشیم...

بخشی از این مدرسه در نخستین روزهای پیروزی انقلاب به زندان سران رژیم پیشین نیز تبدیل شد. آن‌ها در اتاق‌های این مدرسه مورد بازجویی قرار می‌گرفتند. در پشت بام این مدرسه نیز، اولین اعدام‌ها در جمهوری اسلامی صورت گرفت.


آیت‌الله خمینی و مردم / از مجموعه «تپش سبز» عکس‌های مرحوم قربان خلیلی

ملاقات مردم با آیت‌الله خمینی آغاز شد

روزنامه اطلاعات نوشت: از بامداد امروز نیز هزاران تن از مردم تهران برای دیدن آیت‌الله خمینی به مدرسه علوی ۲ رفتند. کمیته استقبال از امام خمینی با صدور اعلامیه‌ای ساعات دیدار زنان را از مردان جدا کرد.

بر اساس این اطلاعیه، مردان از ساعت نه صبح تا ۱۲ و زنان از ساعت سه بعد از ظهر تا شش بعد از ظهر می‌توانند به دیدار امام به محل اقامت ایشان در خیابان ایران (عین‌الدوله) بروند.

با اعلام این برنامه سیل جمعیت از ساعت هفت صبح به سوی مدرسه علوی شماره ۲ سرازیر شد. جمعیت وارد حیاط مدرسه که سه هزار متر مساحت دارد می‌شدند.

جمعیت به اندازه‌ای بود که عده‌ای بر اثر فشار بیهوش شدند. امام نیز مقابل پنجره‌ای ظاهر شده و با تکان دادن دست به ابراز احساسات مردم پاسخ گفت.


دیدار زنان با آیت‌الله خمینی

خمینی به بختیار: نگو «من لرم سر لجم»، بیا مثل آدم توبه کن

آیت‌الله خمینی در نخستین دیدار با جمعی از روحانیون با اشاره به صدماتی که به خاطر از دست دادن نیروی انسانی در اثر جنایات سلسله پهلوی به جامعه وارد شده، گفت:

«دیگر دوران حقه‌بازی و مردم‌فریبی شاه با حربه ملیت و آزادی‌خواهی به سر آمده. همان آزادی‌خواهی که خود مردک گفت آزاد‌زنان و آزاد‌مردان، همان آزادی که می‌گفت من آزادی دادم به ملت در صورتی که پشتش مسلسل بود و توپ و تانک بود.»

وی سپس بدون نام بردن از بختیار گفت: «الآن هم بعضی از کسانی که با او ارتباط دارند و با روش‌های ظاهراً اصلاح پیش آمده‌اند می‌خواهند منافع اجانب را حفظ کنند. خود محمد‌رضا هم این ادعا را می‌کرد. به قرآن مجید توسل می‌جست. آزاد‌زنان و آزاد‌مردان می‌گفت، ولی همه حیله بود. حالا هم که ملیت و ملت گفته می‌شود که فلان چیز را حذف می‌کنیم و آزادی می‌دهیم، همه حیله است و ملت باید بیدار باشد.»

آیت‌الله خمینی به غیر قانونی بودن سلطنت شاه و دولت منبعث از آن و غیر قانونی بودن مجلسین اشاره کرده و سپس خطاب به رییس دولت اظهار داشت: «... شما کنار بروید، از فردا شما بروید کنار... شما یک آدم عادی هستی غاصب.»

آیت‌الله افزود: «سکوت و عدم شرکت در سرنگونی رژیم شاه خیانت به اسلام و کشور است... صلاح ارتش در پیوند با ملت است و این دولت باید تنبه کرده و خودش کنار برود... شما یک آدم عادی هستید. آبرویت را می‌ریزی، برو کنار، «من سر لج افتاده‌ام» آخر برای چه انسان سر لج بیفتد و یک ملتی را، مقدرات یک ملتی را ملعبه کند که «من لرم، سر لج افتادم.» باید حتماً با پس گردنی ردشان کنند؟ خُب مثل آدم بیا توبه کن، بگو صحیح است حرف‌های ملت، امر، امر ملت است.»

آیت‌الله خمینی پس از پیروزی انقلاب در طی یکی از سخنرانی‌های خود، در باره شاپور بختیار گفته بود: «بختیار خوی بیابانی داشت.»


مرغ توفان / کاریکاتوری از سخاورز

بختیار: دموکراسی را وجه‌المصالحه سازش با خمینی نمی‌کنم

روزنامه اطلاعات چهاردهم بهمن در صفحه دوم خود بخش‌هایی از چند مصاحبه نخست وزیر با رسانه‌های گروهی خارجی را آورد. بختیاردر مصاحبه با رادیو کانادا گفت:

«هر نوع دگرگونی در حکومت ایران باید از راه انتخابات آزاد صورت گیرد و نه توسط گروهی مردم هیجان‌زده که در خیابان به راه می‌افتند.» وی گفت که مایل است با آیت‌الله خمینی دیدار کند، اما آیت‌الله باید درک کند دولت من قانونی و تنها دولت در ایران است.

بختیار می‌افزاید: «تمام عمرم در راه برقراری دموکراسی در ایران مبارزه کرده‌ام و با خمینی و یا هر کس دیگر اصول دموکراسی را وجه‌المصالحه قرار نخواهم داد.» بختیار در مورد اعلام قریب‌الوقوع جمهوری اسلامی توسط آیت‌الله خمینی می گوید:

«من نخست باید بدانم که جمهوری اسلامی چیست و سپس بگویم آیا قبولش خواهم کرد یا نه.» وقتی در مورد مصالحه با آیت‌الله خمینی از بختیار سوال شد جواب داد:

«اگر در این سازش، دموکراسی، انتخابات آزاد و اعلامیه جهانی حقوق بشر رعایت شود با آن موافقم، اما در مورد بعضی مسایل و اصول نه با شاه سازش خواهم کرد و نه با خمینی.»

بختیار گفت: «بیست و پنج سال است که با خودکامگی و فساد حکومت شاه مبارزه کرده‌ام. دست به نوعی انقلاب بر ضد شاه زده‌ایم. اکنون نباید یک دیکتاتوری را جانشین آن دیکتاتوری کنیم.»

شاپور بختیار در مصاحبه‌ای دیگر با رادیو ملی فرانسه گفت: «موجودیت و وحدت کشور بر همه مسایل دیگر از جمله خمینی، شاه و قانون اساسی مقدم است.»

وی در مورد مناسبات آینده‌اش با آیت‌الله خمینی تأکید کرد که «قدمی» در راه نزدیک شدن به وی برداشته شده است و افزود: «من درها را همچنان باز خواهم گذاشت.»

وی به سوال مربوط به احتمال تشکیل یک دولت وحدت ملی پاسخ مساعد داد و تأکید کرد که با شخصیت‌هایی چون مهدی بازرگان در تماس است.

نخست وزیر ایران در‌باره ارتش گفت: «از ۵۰ سال پیش هرگز سابقه نداشته است که ارتش این‌چنین از یک نخست وزیر پیروی کند.» و افزود: «این ارتش نیست که فرمان می‌دهد بلکه ارتش باید در خدمت سیاست دولت باشد.»

بختیار در مصاحبه با رادیو مونت کارلو نیز گفت: «اگر مردم به یک ستاد یا یک تانک حمله کنند، یا اقدام به تیراندازی و پرتاب کوکتل مولوتف کنند به آن‌ها پاسخ داده خواهد شد.» نخست وزیر ایران گفت که با همه توانایی می‌کوشد که از بازگشت دیکتاتوری به کشور جلوگیری کند.


کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی

سنجابی: جبهه ملی به امام خمینی وفادار است

روزنامه اطلاعات از قول آسوشیتد‌پرس نوشت: کریم سنجابی، رهبر جبهه ملی ایران گفت: «شاپور بختیار که اعتقاد دارد معتقد به دموکراسی است، باید از نخست وزیری استعفا بدهد.»

او گفت که پیشواز پرشور میلیون‌ها ایرانی از آیت‌الله خمینی نشانه «رأی اعتماد» مردم به طرح‌های ایشان در‌‌باره ایجاد یک جمهوری اسلامی است. سنجابی پس از دیدار از آیت‌الله خمینی در اقامتگاهشان گفت که مخالفان رهبری آیت‌الله خمینی اقلیت بسیار کمی هستند.

سنجابی در این باره که پس از استعفای بختیار از پست نخست وزیری چه روی خواهد داد گفت که پس از استعفای او یک دولت ملی منطبق با خواست ملت و نظریات آیت‌الله خمینی تشکیل خواهد شد تا برنامه‌هایی را که مورد خواست رهبران مذهبی و ملت ایران است اجرا کند.

سنجابی از بیان نقش خود به عنوان رهبر جبهه ملی در یک چنین دولتی خودداری کرد، اما گفت: صریحاً اعلام می‌کنم که جبهه ملی به جنبش ملی ایران و به رهبری حضرت آیت‌الله خمینی وفادار است و این سیاست را همچنان ادامه خواهد داد.

قبلاً گفته می‌شد که آیت‌الله خمینی استعفای سنجابی را از رهبری جبهه ملی دست‌کم برای مدتی موقت به عنوان شرط انتخاب او در شورای انقلاب اسلامی خواستار شده است.

دکتر سنجابی در خاطرات خود می‌گوید که آیت‌الله مطهری و آیت‌الله بهشتی از طرف آیت‌الله خمینی از او برای شرکت در شورای انقلاب دعوت کردند ولی وی نپذیرفت.


آخرین روزهای حضور امام در نوفل لوشاتو، محسن سازگارا، آیت‌الله انواری و آیت‌الله صدوقی قبل از نماز جماعت

چریک‌های فدایی خلق: بازگشت امام تجلی اراده خلق ایران است

سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران با صدور اعلامیه‌ای با گرامی دانستن ورود آیت‌الله خمینی به کشور، بازگشت وی را تجلی اراده خلق ایران توصیف کرد.

آن‌ها ارتش ایران را مزدور خوانده و خواستار ادامه انقلاب تا نابودی کامل امپریالیسم شدند. روزنامه اطلاعات چهاردهم بهمن در صفحه هشتم خود این اعلامیه را آورده است:

مردم ایران در آستانه یک پیروزی دیگر
آیت‌الله خمینی

مبارز عالی‌قدر و پیشوای بزرگ شیعیان به مبهن باز می‌گردد ودیعه این بازگشت، خون سرخ مردمی است که با آرمان ایرانی آزاد و دموکراتیک به استقبال گلوله‌های ارتش مزدور شتافتند. این بازگشت تجلی اراده خلق‌های زحمتکش و قهرمان میهن ماست.

سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران آن را گرامی می‌دارد. با این اعتقاد که باید انقلاب را، همگام با همه میهن‌پرستان و آزادی‌خواهان واقعی و با اتکاء به وسیع‌ترین اقشار زحمتکش خلق، تا نابودی کامل امپریالیسم و نوکرانش، تا استقرار کامل حاکمیت خلق همه مردم است، به پیش رانیم.


مردم در روزهای انقلاب / عکس از کتاب «الله اکبر» عباس عطار

دعوت حزب توده به قیام مسلحانه برای برانداختن دولت بختیار

روزنامه اطلاعات، از قول خبرگزاری فرانسه نوشت: «کمیته اجرایی حزب توده ایران خواستار مبارزه مسلحانه برای برانداختن دولت بختیار شد.» حزب توده ایران در آخرین بیانیه خود، از بختیار به عنوان «خائن» نام برد و اعلام کرد که رهبران جنبش دموکراتیک نباید در برابر مانورهای مختلف دشمن حتا یک لحظه درنگ کنند و باید ملت را به تدارک و سازمان دادن مقاومت و نبرد مسلحانه فرا خوانند.

حزب توده در بیانیه خود افزود: «امپریالیست‌ها و نوکران آن‌ها می‌کوشند ملت را با هیولای کمونیسم و با خطری که متوجه تمامیت ارضی کشور است و دروغ‌های دیگر بترسانند و به این ترتیب جبهه متحد ملت را تضعیف کنند و بین مبارزان مذهبی و نیروهای دموکراتیک تفرقه اندازند.»

حزب توده اضافه کرد: «با اعتصاب غذا کاری از پیش نمی‌رود، بلکه با یک حمله مسلحانه و اشغال واحدهای نظامی و پایگاه‌‌های مهم دشمن می‌توان دستگاه نظامی خلق را در هم شکست و خویشتن را در خدمت خلق قرار داد.»


سادات در‌باره اوضاع ایران به مردم مصر هشدار داد

روزنامه اطلاعات از قول خبرگزاری فرانسه نوشت: «انور سادات، رییس جمهوری مصر در سخنانی در اجلاس حزب ناسیونال دموکرات خود علیه امتزاج مذهب و سیاست در مصر نظیر آنچه به عقیده سادات در ایران روی داده است به مردم مصر هشدار داد.»

سادات گفت: «من به هر کس که بخواهد از مذهب برای تظاهر به این‌که نایب خدا روی کره زمین است بهره‌برداری کند، اخطار می‌کنم که چنین فردی فکر نکند تنها کسی است که مقرر شده قدرت را در دست گرفته و مردم باید از او اطاعت کنند.»

سادات در این سخنان فرقی بین اسلام و سیاست در مصر قایل شد. وی گفت: «کسانی که می‌خواهند عبادت کنند باید به مساجد بروند و آن‌ها که می‌خواهند در سیاست درگیر شوند باید از طریق مجاری قانونی به فعالیت خود ادامه دهند.»

سادات گله داشت که گروه‌های مسلمان محافظه‌کار در چند سال گذشته در دانشگاه‌های مصر نفوذ بسیار پیدا کرده‌اند. اشاره سادات به جمعیت اخوان المسلمین بود که قراردادهای کمپ دیوید را به شدت محکوم کرده است.


تیمسار نجیمی نایینی: بازی تمام شده است

یکی دیگر از فرماندهان نظامی که در شورای عالی نظامی نهم بهمن صحبت کرد، تیمسار نجیمی نایینی، مشاور رییس ستاد بود. وی مخالف اقدام نظامی بود و علت مخالفت خود را تمام شدن بازی یا به اصطلاح او پات شدن ارتش می‌دانست.

به نظر وی به علت بازی بسیار بد حکومت، ارتش پات شده است و دیگر اقدامی نمی‌تواند بکند. تیمسار نجیمی نایینی می‌گوید: «کسی فکر نمی‌کرد ملت ایران چنین تعصبی داشته باشد، این‌طور بدون فکر عمل کند. خُب، توده عظیم نادان دنبال آقای خمینی هستند. هر چه او بگوید گوش می‌کنند. او را مثل خدا و پیغمبر می‌دانند. اگر خمینی دستور بدهد، هیچ تضمینی نیست که سرباز مرا هم نزند.»

وی در ادامه گفت: ‌«من دستور دادم که در منزل خودم، نگهبان‌هایم با هم حرکت کنند، که اگر یکی خو‌است بیاید... چون این‌ها می‌گویند آن شمر است و آن هم یزید است و آن هم امام حسین است. این شمر را اگر بزنی، می‌روی به بهشت. این‌جور اشخاص را نمی‌شود...»

تیمسار نجیمی نایینی در ادامه افزود: «این‌ها خیلی «انترسان» است که مذهب شیعه‌ای که ایران را نجات داد و ملیت ایران را در زمان صفویه به وجود آورد، همین مذهب در اواخر قرن بیستم دارد ملیت ایرانی را از بین می‌برد. خیلی «انترسان» است... اصلاً به ایران فکر نمی‌کنند. اصلاً مردم دارند پرچم‌هایی با رنگ‌های دیگر بر‌می‌دارند. و طرفداران بختیار خیلی جرأت کردند که روز پنج‌شنبه، پنجم بهمن پرچم سه رنگ را بردند.»

وی در ادامه سخنانش گفت: «خب، تیمسار! ما با این حقایق روبه‌رو هستیم. موقعیت ما خیلی حساس است. مثلاً نیامدن آیت‌الله خمینی، آیا این بهتر است یا بیاید؟ چون نیامدن ایشان از نظر مردم مثل این است که اصلاً جلوی امام حسین را گرفته‌اید به میدان عاشورا، کربلا... اگر قاطع عمل کنیم، باید هزاران نفر کشته شوند. اگر هم قاطع عمل نکنیم هر عملی کنیم، علیه ما هستند.»

مشاور رییس ستاد در ادامه افزود:‌ «اصلاً این روزنامه‌ها؛ روزنامه کیهان و اطلاعات اصلاً شورش‌نامه است. اصلاً وضعی را به وجود آورده‌اند که من هم وقتی می‌خوانم طرفدار آن‌ها می‌شوم. باور کنید! من شب طرفدار آن‌ها می‌شوم، صبح که می‌آیم اینجا وضعم عوض می‌شود. تبلیغات موثر است. اصلاً عجیب است. وحشتناک است. اصلاً دائم با قوم و خویش‌‌ها دعوا دارم.»


نجیمی نایینی در ادامه گفت: «تیمسار! این مرد (‌آیت ‌الله خمینی) غیر ممکن است که یک قدم جلو بیاید و یک قدم از حرفش پایین بیاید. در دنیا و در ایران، این تاریخ ۲۵۰۰ ساله را دارد عوض می‌کند. او الآن نمی‌آید با شاپور بختیار حرف بزند و حرف او را قبول کند... این آدم اگر صدها هزار نفر هم کشته بشوند، دنبال کار خودش را می‌گیرد... او فکر می‌کند که باید دولت اسلامی به وجود بیاورد.»

وی ادامه داد: «فکر می‌کند که باید سیستم شاهنشاهی را در مملکت ایران از بین ببرد و هدفش همین است و متأسفانه عده زیادی از مردم هم دنبال او هستند... ما باید استراتژی خودمان را روشن کنیم و بر اساس آن جلو برویم. و الا خرده خرده نابود خواهیم شد و مثل برف آب خواهیم شد. خیلی متأسفم که نمی‌دانم چکار باید بکنیم. چون همه این کارها که ارائه شده به بن‌بست است.»

نجیمی نایینی در ادامه افزود: «خُب، ارتش وارد شود؟ با چه بیسی و با چه منابعی؟ تیمسار بدره‌‌ای می‌فرمودند که برای آن‌که سرباز‌هایشان غذا بپزند بخورند، پهن می‌سوزانند. شاخ درخت‌ها را بریدند. ما نمی‌توانیم پالایشگاه‌ها را به کار بیاندازیم... تانک‌ها نمی‌توانند حرکت کنند، هواپیما‌ها نمی‌توانند حرکت کنند. مردم را نمی‌شود نگه داشت. یکی را بدون سوخت، یکی را گرسنه، بعد می‌خواهیم چکار کنیم؟...»

وی در خصوص ملاقاتش با شاه گفت: «من خودم این مطلب را شاید آخرین بار که حضور شاهنشاه شرفیاب شدم، به عرضشان رساندم که قربان! ما سه لشکر در تهران متمرکز کرده‌ایم... افسرها در جیبشان عکس خمینی دارند... گفتم که با سه لشکر، یک مملکت را می‌شود تصرف کرد. می‌شود! یک کشور خارجی را می‌شود.»

نجیمی نایینی در پایان حرف‌هایش گفت: «سه لشکر شاید الآن می‌تواند کشور افغانستان را بگیرد. ولی ما در تهران هیچ کاری نمی‌توانیم بکنیم. همه آ‌ن‌ها، خودشان فرمودند که باید راه حل سیاسی پیدا بشود. این امر خودشان بود که به بنده کردند. با این کارها نمی‌شود... شما نفت ندارید. شما هفت روز نمی‌توانید واحدهایتان را از سربازخانه‌ها خارج کنید و عملیات کنید. خُب به این جهت عرض می‌کنم که «استیلیمیت» است (پات شده‌ایم). خودمان بد بازی کردیم که «استیلمیت» (پات) شدیم.»1


تصویر نوشته‌ی هادی خرسندی

«آخرین نطق» هادی خرسندی

به دنبال نطق شاپور بختیار، نخست وزیر، هادی خرسندی، طنزنویس و روزنامه‌نگار شناخته شده ایرانی، طی طنزنوشته‌ای با عنوان «آخرین نطق» به شوخی با نطق‌های شاپور بختیار پرداخت.

سخاورز، کاریکاتوریست برجسته ایرانی نیز در کاریکاتوری با عنوان مرغ توفان، بختیار را به کاریکاتور آورد. متن کامل نوشته هادی خرسندی چنین است:

ببینید آقا، هر کاری اصولی دارد. بنده خودم سال‌ها مبارزه کرده‌ام. زندان رفته‌ام. همین پیش پای شما از زندان درآمدم. الآن هم ارتش کاملاً در اختیار من است. دستورات را من می‌دهم. دستور تیراندازی هم نداده بودم، ولی اگر جلو ژاندارمری شلوغ نکرده بودند، جلو دانشگاه کشته نمی‌شدند.

بعد رفتند جلو دانشگاه شلوغ کردند، جلو ژاندارمری کشته شدند. ملاحظه بفرمایید ملتی که به دیکتاتوری عادت کرده و من به او آزادی داده‌ام، دوباره می‌خواهد برود زیر دیکتاتوری. خیال هم می‌کند ساواک به کلی منحل شده. خیر آقا، بنده تازه لایحه‌اش را داده‌ام به مجلس.

آن وقت می‌گویند زندانی‌های سیاسی را آزاد کن. بسیار خُب، زندانی اگر «سیاسی» باشد، آزادش می‌کنیم ولی اگر قاتل باشد یا تروریست باشد یا کتاب مارکس خوانده باشد یا شعر گفته باشد، این دیگر زندانی «سیاسی» نیست. یک نفر اسلحه همراه دارد. یک نفر نارنجک دستش بوده، این‌ها قاتل هستند.

آن یکی را گرفته‌اند. کتاب مارکس همراهش بوده به این کلفتی. توی سر هر کس می‌زده، جابجا پس می‌افتاده. چطوری آزادشان کنم. من خودم بیشتر از همه‌شان زندان کشیده‌ام، می‌گویند چرا جوانان نازنین را توی خیابان به گلوله می‌بندید؟

آقا پسره ذلیل مرده نارنجک پرت کرده طرف مأمورین. خُب معلوم است مأمورین هم که «داج بال» بازی نمی‌کنند، بزنی، می‌زنند وگرنه دو میلیون نفر دیروز مثل آدم رژه رفتند چرا نکشتم؟ ما که نمی‌خواهیم مردم را دو میلیون دو میلیون بکشیم.

اما همین‌ها جرأت دارند پنج تا پنج تا، ده تا ده تا بیایند توی خیابان. من آقا خودم ۲۵ سال مبارزه کرده‌ام. این عکس دکتر مصدق را ببینید به این بزرگی. مسلماً تا حالا عکس به این بزرگی از دکتر مصدق ندیده‌اید. ۳۵۰ تومان فقط پول چاپش شده، آن هم در این شرایطی که اقتصاد مملکت ورشکسته است و دیناری پول نداریم.

آن وقت آقا می‌گوید استعفا بده بیا پاریس. آقا را باش! ما ۲۵ سال مبارزه کردیم تا نخست وزیر شدیم حالا بیاییم به خاطر یک مسافرت استعفا بدهیم! البته من می‌دانم تقصیر اطرافیان است. آن‌ها نمی‌گذارند. دکتر مصدق هم گرفتار اطرافیانش بود. من خودم خبردارم آقا، من خودم آن موقع جزو اطرافیان دکتر مصدق بودم پریروزها هم رفتم سر قبرش، اگر بدانید چقدر گریه کردم آقا.

من خودم پنج سال زندان بودم. چک بی‌محل که نکشیده بودم. آقا، زندانی سیاسی بودم. بعله آقا ده سال زندان سیاسی بودم. بالاخره هم ملاحظه فرمودید. آن‌قدر نرفتم پاریس تا آقا خودش مجبور شد بیاید. من ۲۵ سال مبارزه کرده‌ام.

شش ماه قبل از آن هم مبارزه کرده بودم، روی هم می‌شود بیست و پنج سال و شش ماه، ولی حالا مملکت یک ارتش دارد، یک دولت دارد و یک نخست وزیر، نه بیشتر، نه کمتر، هر کس هم کار نکند، تیر نیندازد، سر برج حقوق ندارد.

ما ضرر نمی‌کنیم، خودشان ضرر می‌کنند. امروز می‌گویند مرگ بر بختیار، بگذارید بگویند. از کجا معلوم مرا می‌گویند؟ شاید تیمور بختیار را می‌گویند. من از این چیزها نمی‌ترسم. مرگ بر هیتلر هم می‌گفتند. مگر آن خدا بیامرز ترسید. من خودم زندانی سیاسی بودم.

البته با زندانیان سیاسی، چندان هم بدرفتاری نمی‌شود. ۱۵ سال زندان بودم، ۲۵ سال مبارزه کردم، ولی برای حضرت آیت‌الله خمینی نهایت احترام را قائلم. ربطی هم بهم ندارد ولی استعفا نمی‌دهم.

من به این مردم آزادی داده‌ام. من آزادی را به این مملکت برگردانده‌ام. الآن هم اگر فرصت بدهند، اگر بگذارند این برنامه درازمدتی که به مجلس داده‌ام، عملی شود، قول می‌دهم تا چند سال دیگر مملکت را تا دروازه‌های تمدن بزرگ برسانم. اصولی را که من به عنوان نخست وزیر قانونی ملت ایران...

دوازدهم بهمن ۱۳۵۷


پانوشت‌:

۱. برگرفته از صفحات ۱۸۴ تا ۱۸۸ کتاب مذاکرات شورای فرماندهان ارتش

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

thursday was 12 of bahman not 13 bahman 1357. you are one day early .i

از توجهتان ممنون
روزنامه اطلاعات سال 57 را نگاه کردم، نکته جالب اینکه روزنامه رسمی کشور در بسیاری روزها تاریخ اشتباه دارد. حق با شماست، روز 13 بهمن 1357 جمعه بود. تاریخ روزهای اخیر ما کلا غلط است و آنها را اصلاح می کنیم. مجددا از تذکرتان تشکر می کنم.
ابراهیم نبوی

-- بدون نام ، Feb 1, 2009

الان معلوم ميشه اين سران ارتش در اون زمان چه ادمهاي روشني بودند و واقعيتها را خيلي بهتر از به اصطلاح روشنفكرها و انقلابيون مي فهميدند .ضمن تشكر زياد از نويسندگان محترم در صورت امكان بخش مربوط به صحبتهاي سران ارتشي را بيشتر كنيد .

-- علي ، Feb 1, 2009

گرامی باد یاد زنده یاد بختیار، وجدان بیدار ایرانی

-- REZA ABASSI ، Feb 1, 2009

به نظر من هم همین است. بر خلاف اینکه بعضی از روشنفکران ایرانی که فرماندهان ارتش ایران را مشتی بی سواد و قلدرمی دانستند اما تحلیل های سیاسی آنها بسیار عمیق بوده است. در ضمن اکثر فرماندهان ارتش ایران دارای مدارک عالیه تحصیلی غیر نظامی از بهترین دانشگاه های ایران و جهان نیز بوده اند. مثلا فرمانده ارتش تیمسار قره باغی و نیز فرمانده ساواک تیمسار مقدم، هر دو دارای دکترای حقوق بودند. به نظر می رسد اکثر آنها از جمله میهن پرست ترین ایرانیان نیز بوده اند،
جالب این است که همه مخالفین شاه از داریوش فروهر گرفته تا آیت الله منتظری و از مهندس بازرگان گرفته تا آیت الله بهشتی، جز خوبی از تیمسار مقدم رییس ساواک چیزی تعریف نمی کنند. و این مختص به سال 1357 نیست، بلکه بعضی از آنها خاطراتی از سالهای 32 و 33 گفته اند.
متاسفانه این آخرین قسمت از سخنان فرماندهان نظامی بود که برای روز شمار در نظر گرفته بودم، چرا که فکر می کردم اختصاص حدود 2500 کلمه در طی سه روز کافی است. متن مذاکرات جلسه بعدی فرماندهان نظامی که در تاریخ 22 بهمن 1357 برگزار می شود، متاسفانه توسط ارگان های جمهوری اسلامی هنوز به چاپ نرسیده است و تنها بعضی شرکت کنندگان در آن جلسه که کشته نشدند، توضیحات مختصری در باره آن داده اند.
سعید بشیرتاش

-- سعید بشیرتاش ، Feb 1, 2009

با سپاس
خواهشمند است مشخصات کتاب (مذاکرات شورای فرماندهان ارتش) ناشر و....
را بنویسید

-- سام ، Feb 2, 2009

با سلام
مطالب بسیار مفید و روشن کننده ای برای جوانان و همه مردم است که مشخص می سازد تمامی گروه های سیاسی و مخالف نظام شاهنشاهی پهلوی در روزهای انقلاب اسیر فضای انقلابی شده بودند و نادر افرادی بودند که خردمندی و دوراندیشی را توصیه می کردند.پیشنهاد می کنم تمامی مطالب را بصورت PDF در سایت قرار دهید.
سپاسگزارم

-- محمد ، Feb 2, 2009

......این‌ها خیلی «انترسان» است که مذهب شیعه‌ای که ایران را نجات داد و ملیت ایران را در زمان صفویه به وجود آورد، همین مذهب در اواخر قرن بیستم دارد ملیت ایرانی را از بین می‌برد. خیلی «انترسان» است... اصلاً به ایران فکر نمی‌کنند.........عجب تحلیل واقع بینانه ای در اون زمان.

-- بدون نام ، Feb 2, 2009

اصولا دموکراسی هیچ ربطی به کارآمدی تصمیمات اداری کشور یا سواد افراد حکومتی یا غیر حکومتی نداره. ممکنه خواست دموکراتیک دقیقا خودکشی دست جمعی باشه و کسی که در مقابل اون قرار می گیره (حالا به هر عنوان سواد یا "درک سیاسی")، اون فرد علیه دموکراسی حرکت کرده. حالا حتی این تصمیم دمکراتیک مردم و همراهی روشنفکران هم، اون "خودکشی دست جمعی" نبوده.

-- مجید ، Feb 2, 2009

باید سپاس گفت کار دوستان ارجمند نبوی و بشیرتاش را که به حق کار بدیعی است و من تا به حال به این شکل هیج جا ندیده ام به انقلاب پرداخته شود.

-- احمد ، Feb 2, 2009

آقا هادی خرسندی
حالا بختیار راست می گفت یا نه؟ چرا خودت رو به موش مردگی زدی تو لندن

-- بدون نام ، Feb 2, 2009

سلام. خیلی مطالب خوبی نوشتید. نکته خوبی که داره اینه که علاوه بر نقل تاریخ مطالب را به طور معناداری کنار هم چیدید که بسیار به فهم ذات تاریخ کمک می کنید. اگه لطف کنید متن کامل این روزشمارو به صورت pdf بذارین خیلی خوب میشه.

-- حامد ، Feb 2, 2009

درود به شهید شاپوربختیار

-- بدون نام ، Feb 2, 2009

مجید، دموکراسی شامل زیر پا گذاشتن حقوق بشر نمی شود! شما دیکتاتوری اکثریت را با دموکراسی اشتباه گرفته اید.
A

-- بدون نام ، Feb 3, 2009


سام عزیز،
عنوان کتاب مورد نظر، «...مثل برف آب خواهیم شد» و زیر عنوان آن « مذاکرات شورای فرماندهان ارتش ـ دی و بهمن 1357» است. این کتاب را «نشر نی» منتشر کرده و چاپ اول آن "اسفند 1368، تهران" است.
با احترام،
سعید بشیرتاش
bashirtashsaeed@yahoo.fr

-- سعید بشیرتاش ، Feb 3, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)