خانه > روزشمار یک انقلاب > سی سال پیش در چنین روزی > شهر نو آتش گرفت و روسپیان کشته شدند | |||
شهر نو آتش گرفت و روسپیان کشته شدندسعید بشیرتاش، ابراهیم نبویبختیار: اینها دیکتاتوری میخواهند و شاید به آن برسند شاپور بختیار امروز در یک مصاحبه مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی شرکت کرد و به پرسشهای خبرنگاران پاسخ گفت. روزنامه اطلاعات امروز در صفحه دوم خود چنین میآورد: «شاپور بختیار در این مصاحبه گفت، دولت من در مدت سه هفتهای که روی کار آمد برنامههایی که تمام گروههای مترقی مایل بودند که اجرا شود اجرا شد یا در شرف اجراست که این موارد عبارتند از، انحلال ساواک، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی قلم، بیان و تظاهرات که تمام اینها داده شد.» وی افزود: «من نمیتوانم بفهمم چگونه میتوان از این آزادیها سوء استفاده کرد، که این آزادی برای من است ولی برای دیگری نیست. این بود مسألهای که میخواستم در میان بگذارم. این آزادی قلم، بیان، زندانیان سیاسی و این خواستههای مردم یک جامه عمل به خود پوشید و امیدوارم که ترتیبی داده شود که هیچوقت این آزادیهایی که داده شد برگشت داده نشود و ادامه پیدا کند.» خبرنگاری پرسید عقیده شما راجع به این همه فریاد «مرگ بر بختیار» چیست؟ نخست وزیر جواب داد: «این فریادها در من کوچکترین اثری ندارد. من برای مأموریتی آمدهام و این مأموریت را انجام میدهم و آن عبارت است از برقراری آزادی. حالا میخواهند سرزنش یا توهین بکنند برای من اثری ندارد.» بختیار ادامه داد: «من برای آزادی زندگی کرده و برای آزادی مبارزه کردهام. اما این حقیقت باید روشن شود؛ اینها که فریاد میزنند، طالب آزادی نیستند و دیکتاتوری میخواهند و شاید هم به آن برسند.» شاپور بختیار درباره خشونتهای اخیر گفت: «از یک میلیون تا ده میلیون نفر میتوانند آزادانه رژه بروند و هیچ چیز نمیتواند مانع این کار گردد. همانطور که در روزهای گذشته شاهد رژه صدها هزار نفر در تهران بودیم، بدون آنکه قطرهای خون ریخته شود. پس اگر تحریکی وجود نداشته باشد، درگیری نیز وجود نخواهد داشت. اما همانگونه که گفتم اینها اشخاصی هستند که برای این کار مأمور شدهاند و مأموریت آنها جلوگیری از آزادی و دموکراسی است.» وی در پاسخ به سوال دیگری در مورد حوادث دیروز تهران گفت: «این حوادث تحریکآمیز بوده و تنها هدف آن نیز به زانو در آوردن دولت است. بعضی از این نیروها میخواهند از این وضع استفاده کرده و ایران را تسلیم کمونیست و وابسته به یک دولت بزرگ کنند.» بختیار خاطرنشان کرد به نیروهای ارتش دستور داده است به سوی تظاهرکنندگانی که تظاهرات مسالمتجویانه انجام میدهند هرگز تیراندازی نشود، ولی اگر کسی نارنجک پرتاب کرد و یا مبادرت به تیراندازی کرد فوری پاسخ متقابل بدهند. فکر میکنم در فرانسه هم چنین باشد. نخست وزیر در پاسخ سوال دیگری گفت که انتخابات آینده به طور آزاد و دموکراتیک انجام خواهد گرفت و در برابر اکثریت سر تسلیم فرود خواهد آورد ولی تسلیم ضد دموکراتها نخواهد شد.
شاپور بختیار: آیتالله خمینی میتواند به کشور برگردد روزنامه اطلاعات امروز نوشت: «شاپور بختیار گفت که فرودگاههای کشور باز شده و آیتالله خمینی میتواند به کشور برگردد.» وی این سخنان را در یک مصاحبه مطبوعاتی بیان کرد و گفت: «فرودگاهها که به علت نقص فنی بسته شده بودند تا چند ساعت دیگر باز خواهند شد. آیتالله خمینی آزادند هر وقت که دلشان خواست به ایران مراجعت کنند.» نخست وزیر در جواب سوال خبرنگاری که پرسیده بود آیا به زودی به پاریس خواهید رفت، گفت: «خیر، شاید فردا و شاید بعدها. به هر صورت درها باز هستند. متنی با توافق نمایندگان آیتالله تهیه شد ولی همین متن مورد مذاکره قرار گرفت و سرانجام به متن دیگری منتهی شد که مورد تایید قرار گرفت. اما ناگهان چند ساعت بعد موضوع تعجبآوری به وقوع پیوست و برای من شرایطی قائل شدند که غیر قابل قبول بود و واضح است که در این شرایط نمیتوانم به پاریس بروم.» خبرنگار دیگری پرسید این شرایط کدامها بودند؟ بختیار گفت: «شرایطی نبود بلکه یک شرط بود. ناگهان از من خواستند به عنوان شخصی غیر نخست وزیر به پاریس عزیمت کنم و این شرط قابل قبول نبود و من نپذیرفتم. زیرا لحظاتی در زندگی وجود دارد که انسان باید بتواند نه بگوید.»
حاج سید جوادی خواهان ایجاد یک ارتش مکتبی در ایران شد علیاصغر حاج سید جوادی در مقالهای در صفحه چهار روزنامه اطلاعات امروز، ضمن هشدار به ارتش برای کودتا، ارتش ایران را غیر آرمانگرا خوانده و به جای آن خواهان ایجاد ارتشی ایدئولوژیک مانند ارتش هزار و سیصد سال پیش اعراب در زمان حمله به ایران، ارتش شوروی در زمان استالین، ارتش چین در زمان مائو و نیز ارتش ویتنام و کوبا شد. در این مقاله آمده است: «ساختمان ارتش ایران از کودتای ۱۲۹۹ تا کنون فاقد پایگاه اجتماعی مردمی بوده است. یعنی ارتش ایران و کیفیت موضع سیاسی و پایگاه اجتماعی آن به ترتیبی بود که ارتش را در خدمت دفاع از رژیم استبدادی و نه استقلال سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردم ایران هدایت و رهبری میکرد.» وی ضمن هشدار به ارتش در مورد کودتا نوشت: «شما میخواهید نهضتی را پایمال کنید که بدون تردید بزرگترین انقلاب مردمی نیمه دوم قرن بیستم است. شما میخواهید انقلابی را لگدمال کنید که مرتجعترین محافل سیاسی و مطبوعاتی دنیا به حقانیت و عظمت آن اعتراف دارند.» سید جوادی ادامه داد: «شما نه تنها آینده فرزندان خود را با کودتا سیاه میکنید بلکه لعن و نفرین تمامی نفوس آزادیخواه و محروم بشری و همچنین فرزندان خود و نسلهای آینده ایران را به خود خواهید دید. شما این حقیقت را از هم اکنون دریابید که کودتای نظامی احتمالی ارتش در برابر بزرگترین انقلاب سیاسی و اجتماعی جهان معاصر چارهای جز قبول بزرگترین رسوایی تاریخی ندارد.» وی ضمن بیآرمان دانستن ارتش ایران خواهان ارتشی ایدئولوژیک شده و مینویسد: «هیچ ارتشی بدون آرمان اجتماعی و بدون وابستگی به تودههای زحمتکش جامعه خود و بدون شرکت مستقیم در انقلاب علیه مظالم طبقه حاکمه و نفوذهای استعماری بیگانگان نمیتواند از قدرت جنگی و دفاعی برخوردار باشد. ما این واقعیت را در جنگ دوم جهانی و در شهریور ۱۳۲۰ دیدیم که ارتش بدون آرمان و یا ارتشی که با تلقین مداوم آرمانهای کاذب و ساختگی به دفاع از رژیم فاسد فرا خوانده میشود، حتا مجال شلیک یک تیر نیز به دست نمیآورد.» در ادامهی مقاله آمده است: «ما معجزه همین قدرت را در ارتش شوروی و در مردم آن دیدیم که چگونه ماشین مهیب جنگی آلمان هیتلری را در پشت دیوارهای استالینگراد و در محاصره مسکو و لنینگراد در هم شکست.» سید جوادی در ادامه افزوده است: «شما قبل از آنکه در حرفه نظامی خود کاربرد سلاحهای پیچیده قرن بیستم را مطالعه کنید و سر در اسرار موشکهای اتمی قارهپیما و زمین به زمین و زمین به هوا و هواپیماهای اف یک تا اف هزار فانتوم فرو بروید، به هزار و سیصد سال قبل برگردید و تاریخ هجوم عربهای پابرهنه و به قول فردوسی سوسمارخور به امپراتوری پر شکوه ساسانی را مطالعه کنید. به دوران معاصر خود بازگردید، به جنگهای ویتنام و صحراهای چین و کوههای کوبا بروید و ببینید که هیچ سلاحی یارای مقاومت در برابر ارده مردمی که برای آزادی خود مردن را انتخاب کردهاند ندارد.» ارتش ایران تنها یک سال و نیم پس از نوشتن این مقاله توسط آقای حاج سید جوادی، با دادن دهها هزار کشته، از خاک ایران دربرابر ارتش عراق دفاع کرد. بیش از دو سوم خلبانهای اف چهار که ایران در آغاز جنگ داشت، در طی این جنگ، جان خود را در راه دفاع از میهن نثار کردند.
تهران در آتش؛ آبجو شمس و شکوفه نو سوخت روزنامه اطلاعات دهم و یازدهم بهمن نوشت: امروز بخش وسیعی از تهران شاهد ناآرامی، خشونت، آتشسوزی و تخریب بود. حوادث پراکندهای که از صبح در گوشه و کنار تهران جریان داشت با حمله به کارخانه آبجوسازی شمس به آغاز خشونت رسید. ساعت یک و نیم بعد از ظهر در خیابان باباییان ـ سه راه اکبرآباد ـ گروه کثیری در حالی که شعارهای مذهبی میدادند به کارخانه آبجوسازی شمس حمله کردند و این کارخانه را طعمه حریق ساختند. در این آتشسوزی انبار کارخانه، شرکت تعاونی، سه کامیون حمل و نقل، دو اتومبیل سواری و دفتر کارخانه سوخت. آتشسوزی تا ساعت شش بعد از ظهر ادامه داشت. بعد از ظهر دیروز دامنه تظاهرات و ایجاد حریق از کارخانه آبجوسازی شمس به کافه شکوفه نو کشیده شد. دامنه حریق به سرعت گسترده شد و کاباره شکوفه نو را در بر گرفت. بعد از ظهر دیروز جنوب تهران یکپارچه در آتش میسوخت و گروهی با هر وسیلهای که داشتند به تخریب کافهها و مشروب فروشیها پرداختند. در خیابانهای شاهپور تا چهار راه مختاری، میدان گمرک، ششم بهمن، جمشید، اکبرآباد، قزوین، استخر، مخصوص، باباییان و کمالی هر چه کافه، رستوران و مشروبفروشی بود به آتش کشیده شد. از سوی دیگر اهالی خیابانهای غرب تهران از ساعت ده صبح اقدام به بستن راههای عبوری خیابانهای فرعی کردند. آنها برای این کار لاستیکهای کهنه را آتش زدند.
به آتش کشیدن «قلعه شهر نو» و کشتن روسپیان روزنامه اطلاعات دهم بهمن مینویسد: از حدود ساعت پنج بعد از ظهر در اطراف «قلعه شهر نو» که روزی آنجا را «قلعه خاموشان» و زنانش را «ساکنان محله غم» میگفتند، به تدریج مردم اجتماع کردند. مدت زیادی نگذشت که اجتماع افراد با تظاهرات توام شد. ابتدا مأموران فرمانداری نظامی از مردم خواستند که پراکنده شوند و پس از مدتی اقدام به تیراندازی هوایی کردند. با رفتن مأموران دوباره اجتماع کثیر مردم در اطراف محله روسپیان تشکیل شد. در حدود ساعت شش بعد از ظهر چند تن از جوانان به در «قلعه» حمله کردند و بعد جمعیت به تبعیت از آنها به خیابانهای داخل «قلعه» ریختند. در این هنگام با وسایلی که از قبل تهیه شده بود، خانهها و مغازههای داخل «قلعه» به آتش کشیده شد. گروهی به زنان ساکن محله حمله کردند، اما در این جریان عده دیگری از تظاهر کنندگان مانع وارد ساختن صدمه به ساکنان «قلعه» شدند. چند تن از شاهدان عینی اظهار داشتند تعدادی از روسپیان در این وقایع مجروح و دو تا سه نفر کشته شدهاند. به این ترتیب «روسپیخانه بزرگ شهر» به آتش کشیده شد. آتشسوزی ساعتها «محله غم» را میسوزاند و خاکستر میکرد. مأموران آتشنشانی که پیرو اعلامیه قبلی خود ضمن اعلام همبستگی با مردم اعلام کرده بودند از خاموش کردن آتشهایی که مردم نخواهند، خودداری خواهند کرد، اقدامی برای خاموش کردن این آتشها صورت ندادند.
چریکهای فدایی با حمله به ژاندارمری چند نفر را کشتند ساعت پانزده و نه دقیقه بعد از ظهر امروز، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بار دیگر مبادرت به انجام یک عملیات مسلحانه دیگر نمود. به نوشته روزنامه اطلاعات دهم بهمن، ساعت پانزده و نه دقیقه بعد از ظهر امروز، دو موتورسوار مسلح، به ستاد ژاندارمری واقع در میدان ۲۴ اسفند حمله کرده و با مسلسل این مرکز را زیر رگبار گرفتند. بر اساس اعلامیههایی که بعد از این حمله در منطقه ۲۴ اسفند پخش شد، سازمان چریکهای فدایی خلق مسئولیت این حمله را به عهده گرفتند. به گفته شاهدان عینی، افراد مسلح پس از حمله به ژاندارمری، در حالی که مسلسلهای خود را روی دست بلند کرده بودند آنجا را ترک کردند. شخصی که خود را عضو سازمان چریکهای فدایی خلق اعلام میکرد در یک تماس تلفنی با روزنامه اطلاعات گفت: «سازمان چریکهای فدایی خلق مسئولیت حمله به ستاد ژاندارمری را به عهده میگیرد.» وی افزود: «این حمله توسط یک واحد از رزمندگان این سازمان به وسیله مسلسل و نارنجک صورت گرفته و عدهای کشته و مجروح شدند.» این حملات در زمانی صورت میگیرد که بسیاری از سران انقلاب، مخالف رویارویی مستقیم مردم با ارتش بوده و در حال مذاکراتی با سران ارتش جهت پیوستن آنها به انقلاب هستند. سازمان چریکهای فدایی خلق همزمان با روی کار آمدن دولت بختیار که منجر به آزادی تمامی زندانیان فدایی شد دست به یک جنگ مسلحانه با آن زده است و در ماههای دی و بهمن ۵۷ هفتهای نبود که شاهد چند عملیات ترور، بمبگذاری و حمله مسلحانه توسط این سازمان نباشیم. همراه با این عملیات مسلحانه، دانشجویان طرفدار این سازمان نیز در دانشگاه تهران به طرفداری از تحصن روحانیون دست به تظاهرات زده و شعار میدادند: «نه قانون اساسی، نه سازش سیاسی ـ تنها ره رهایی، جنگ مسلحانه.» منظور دانشجویان طرفدار این سازمان چریکی از سازش سیاسی، از سویی تلاشهایی است که توسط مهندس بازرگان جهت سازش میان آیتالله خمینی و دولت بختیار صورت میگیرد و از سوی دیگر سیاستهایی است که مخالف برخورد و رویارویی با ارتش میشود. رهبران نیروهای ملی و نیز رهبران روحانی نمیخواهند که وارد یک رویارویی خونین با ارتش شوند. حمله به سرلشکر ژاندارمری روزنامه اطلاعات دهم بهمن نوشت: در حدود ساعت پنج بعد از ظهر هنگامی که سرلشکر تقی لطیفی، رییس پرسنل ژاندارمری به خانهاش خیابان امیرآباد میرفت، مورد حمله تظاهر کنندگان روبهروی دانشگاه که برای حمایت از روحانیون متحصن گرد هم آمده بودند، قرار گرفت. مردم پس از مضروب کردن سرلشکر لطیفی تصمیم میگیرند وی را به دانشگاه نزد روحانیون ببرند. در طول راه در حالی که وی در اسارت بوده، چند نفر به وی حمله کرده با چاقو او را مضروب میکنند ولی دیگران مانع از ادامه حمله به وی میشوند. در دانشگاه، آیتالله طالقانی دستور میدهد وی را به بیمارستان یا اورژانس ببرند. وی را که از ناحیه پشت و سینه به شدت مجروح بود به بیمارستان شریعتی (داریوش کبیر) میبرند، ولی به علت اینکه ارتشی بوده به بیمارستان ۵۰۱ ارتش منتقل میشود.
شرکت قرهباغی و مقدم در دو جلسه کاملاً متفاوت اما با یک هدف امروز، جلسه شورای عالی فرماندهان نظامی، کمیته بحران، به دعوت و ریاست ارتشبد قرهباغی، رییس ستاد بزرگ ارتشداران برگزار شد. تیمسار قرهباغی دستور این جلسه را «تعیین تکلیف ارتش در صورت استعفای بختیار و یا در حالت نبود دولت» اعلام کرد و از فرماندهان ارتش خواست که نظر خود را در این مورد بگویند تا در چنین وضعیتی ارتش غافلگیر نشده و برنامه داشته باشد. در کتاب «مذاکرات شورای فرماندهان ارتش»، میخوانیم که در این جلسه ارتشبد قرهباغی به انتقاد از نخست وزیر میپردازد و میگوید که نباید به خاطر بختیار، ارتش در برابر مردم قرار گیرد و به حیثیت ارتش خدشه وارد شود. وی میگوید که ارتش نباید و نمیتواند وارد عمل شود و وی به دنبال یک راه کار سیاسی خواهد بود. وی که در این جلسه از حمایت تیمسار ناصر مقدم، رییس ساواک نیز بهرهمند بود. پس از پایان این جلسه، ارتشبد قرهباغی به همراه سپهبد مقدم، رییس ساواک در جلسهای دیگر جهت یافتن یک راه کار سیاسی که در جلسه شورای عالی فرماندهان نظامی به آن اشاره کرده بود، شرکت میکند. در کتاب هفت هزار روز تاریخ انقلاب اسلامی میخوانیم که در این جلسه که در منزل ارتشبد قرهباغی برگزار میشود علاوه بر وی و تیمسار مقدم، مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی نیز شرکت میکنند. قرهباغی در خاطرات خود میگوید که در دیدار با بازرگان از دولت قانونی بختیار حمایت کرده است. اما بختیار در کتاب یکرنگی، وی را وفادار نمیداند. در دو روز آینده بخشهایی از سخنان فرماندهان نظامی در این جلسه را خواهیم آورد.
آزادی روزنامهنگاران بازداشت شده روزنامه اطلاعات امروز نوشت: سرانجام پنج روزنامهنگار دستگیر شده، پس از سه روز بازداشت امروز آزاد شده و با استقبال همکاران به محل کار خود بازگشتند. این روزنامهنگاران دو روز پیش نیز با انتشار بیانیهای در صفحه اول روزنامه آیندگان، بازداشت خود را محکوم کرده بودند. دیروز نیز روزنامه آیندگان و دیگر روزنامههای کشور نوشتند: «با وجود دستور شاپور بختیار، نخست وزیر به فرمانداری نظامی تهران در مورد آزادی پنج روزنامهنگار بازداشت شده آنها هنوز آزاد نشدهاند.» هنگام بازگشت روزنامهنگاران بازداشت شده به سر کار، اعضای تحریری، اداری و کارگری موسسه، آنان را بر دوش خود از پیادهروی خیابان تا دفتر هیأت تحریریه روزنامه آوردند. کارکنان روزنامه اطلاعات با قربانی کردن گوسفند در خیابان و انداختن چند حلقه گل بر گردن روزنامهنگاران از آنها استقبال کردند. روزنامههای کشور نوشتند که دو تن از این روزنامهنگاران، در زندان به سرماخوردگی سخت مبتلا شدهاند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
چه سخنان گهرباری آقای حاج سیدجوادی در مورد ارتش گفته بودند. اگر ارتش نبود این آقا میبایست یک ٢٥سالی بزبان عربی برای سردار قادسیه مقاله می نوشتند تا جرج بوشی از راه برسد و شر صدام را کم کند. به جوانانی که آن سالها را بخاطر ندارند خواندن مقالات ایشان و سایر روشنفکران آنزمان را توصیه میکنم.
-- بدون نام ، Jan 28, 2009عجب جناياتي اين نسل انقلاب مرتكب شده! حتي تصور آن انسان را شرمگين ميكند! سوزاندن ضعيفترين فرد يك جامعه! كسي كه همه چيزش را همان جامعه ازو گرفته! شرم! شرم!
-- ميم ، Jan 28, 2009داستان حماقتهای ماست ... بنویسید ... بنویسید
-- احسان ، Jan 28, 2009با درود به شما آقای نبوی و بشیرتاش. من یک جوان نسل انقلاب هستم و از شما بزرگواران تشکر می کنم برای این مطالب آموزنده و روشن کننده. خواندن این مطالب واقعا دردناک است و امیدوارم مردم ایران از تاریخ و خود درس عبرت بگیرند، با افکار رهبران و روشنفکران بیشتر آشنا بشوند و برای نجات وطن و آیندگان بیشتر فکر کنند. به امید آزادی وطن از استبداد مذهبی. پیروز باشید.
-- armin ، Jan 28, 2009شرمندهام که تحت تاثیر تبلیغات جنگ سرد (به طور عمده) و خیانت رهبران(به طور خاص) در شورش۵۷ سهم داشتهام.
-- بدون نام ، Jan 28, 2009>
شرم بر این ملت
-- کورش ، Jan 28, 2009خیلی تلخ است روایت روح وحشی و پدرسالار و ضعبف کش ملت ما. خلایق هر چه لایق!
-- آرش ، Jan 28, 2009باور کتید تا مغز استخوانم تیر می کشد وقتی اینها را می خوانم. ای شرم و نفرین
ابدی بر هیزم بیاران این اتش که بر این مملکت نازل شد باد.
طرف را زندانی می کنند دنیا تو بوق کرنا میکند در ایران ازادی نیست.
از زندان ازادش می کنند به ژاندارمری حمله می کند.
در ازادترین کشورهای جهان با تروریست چه می کنند؟
باور کنید تمام بدنم درد گرفته از خواندن این مطالب. فکر نمی کنم دیگر قادر
-- farhad ، Jan 28, 2009به دنبال کردن بقیه داستان ویرانی این سرزمین باشم.
ممنون از زحمات شما اقایان بشیرتاش و نبوی.
روشنفکر!!! آیا اینها بودن که عنوان روشنفکر را در جامعه ی ما یدک می کشیدند.من متعجبم و البته متاسفم چطور فکر می شد اقای خمینی که به ایران بیاید دیگر همه چیز حل خواهد شد، کاری که پیغمبر هم نتوانست انجام دهد و تصور می شد او چه دارد که هزاران نفر از اسلافش درون ایران ندارند و وقتی او بیاید گلستان خواهد شد.کاری که هزاران نفر از اسلافش نتوانستند انجام بدهند.
-- احمد ، Jan 28, 2009من فکر می کنم حقیقت این انقلاب در پیکر سوخته ی آن زن متجلی شده است. بی شک بارزترین جنبه ی این انقلاب انتقام اسلام به مثابه ی مذهبی به شدت مردانه از زن ایرانی بود که می رفت بعد از 1400 سال دوباره سربلند کند. توحشی که در این عکس رویت می شود پرچم انقلاب اسلامی ست. وقتی شاعر شبانه ها مردم را به بیل درمانی امورات جامعه دعوت کند و از آستین شاعرانگی اش به جای اصول بوطیقا، قمه بیرون بکشد و پنجه بوکس رو کند، و وکیل مجرب اش نخستین ارتش ملی ایرانزمین پس از 1400 سال را دعوت کند تا از{...} تقلید کند، یعنی همانهایی که بزرگترین تمدن آن دوران را سوزاندند، به راستی واقعا دیگر چه چشمداشتی می توان از جنبشی مبتنی بر چنین روح های زمین خورده ای و تهی شده از خویشی و خویشتنی داشت؟ دوستی از واژه ی شرم سود برده بود. من فکر می کنم این انحطاط همه جانبه را با واژگان بی هیچ روی نتوان بازتاب داد.
-- بی نام ، Jan 28, 2009زرتشتی ها لاشه ی مردگان شان را در جایی که به آن دخمه، و یا برج خاموشی می گویند می گذارند تا طبیعت را پیش از تجزیه و فروپاشی اش آلوده نکند. جای این انقلاب و افکار و اذکاری که بر آن متکی بود برج خاموشی تاریخ است. یک دروغ بزرگ و یک تخلیه ی تمدنی همه جانبه که نخستین قربانی مفهومی اش، نه خرد، بلکه شرافت نام داشت.
برای عمیقا غمگین بودن، غمگین بودن از آنچه می دانیم (و این بی رحمانه ترین شیوه ی غمگین بودن است)، و غمگین بودن از آنچه بوده ایم، دلایل بسیار موجهی داریم. به نظر آن روسبی چیزی جز شرافت عریان شده ی جامعه ای برهنه شده از شرافت و شأن نبود، شرافتی که مسلما می بایست در آتش غیرت مذکر تاریخ می سوخت تا چراغ بیم و دروغی برنامه ریزی شده، تا آتش جهل و کینی سفارشی روشن می شد.
برج خاموشی کجاست؟
انقلاب = وحشیگری حیوانی.
-- امیر ، Jan 29, 2009نفرین ان زن فاحشه شاید تمام خانواده ادمای تو عکس رو فاحشه کرده
با درود به شما حسته نباشید
-- دارا ، Jan 29, 2009منهم از همان جوانها هستم خام بازیچه سید جوادیها، اما گناه به گردن من نیست آقای سید جوادی هنوز زنده ای؟ با چه رویی؟باکدام آبروی ادبی فرهنگی تاریخی ملی؟ من اگر جای شما بودم به شرفم به ناموسم قسم چند گرم آرسنیک می خریدم و با نامه ای به تاریخ ومعذرت خواهی وطلب بخشش کار را تمام می کردم. آنوقت شرابهای بردوی فرانسه که حالا کوکتل آرسنیک شراب شده بود وجدان مرا تاریخی مست می کرد و بدهی ام را با سرزمین در بندم تصفیه می کردم. آقای سید جوادی! من همانم که نوشتم آنزمان که شما گفتی امام که بیاید هیچکس دروغ نمی گوید و....شب چند نفر نشستیم و با آوردن کتابی از شما که جلدش نیمه زرد بود، سعی در شناخت بیشتر شما داشتیم در حالیکه همه ما کتابی را از شما خوانده بودیم، شما دروغ گفتید، دروغ می بینید. این دروغ چقدر زشت است، چون دروغ اینطور جلوه می کند. ما چفدر بدبخت بودیم که شما یان رهبران ما بودید. اکر توان کوکتل درست کردن را ندارید لااقل تا زنده اید با یک اعلامیه ار ارتشیهای جان داده در راه میهن پوزش بخواهید و دیگر قلم را زمین بگذارید. چون هر کس اندیشمند نباشد خیانت می کند اگر در آن لباس در آید. درست مانند حسین شریعتمداری که روزنامه نگار نیست ولی روزنامه دارد و روضه نامه می نویسد و جامعه را که اصلاح می کند می شود همین که شما می دانی که ایران اصلاح شده امروز با دیروز چه تفاوت هایی دارد
این پیکر ستم کشیده آن زن بیچاره نبود که به آتش کشیده شد, بلکه این خود مردم ایران بودند که در جسم آن زن تجلی پیدا کردند و خودرا به آتش کشیدند بدون آنکه خود بفهمند!
-- مسعود-ب ، Jan 29, 2009در طول تاریخ کمتر ملتی دچار جنون آنی شدند مثل ایرانیها. جامعه بیرحم و احساساتی و گوسفند وار ایرانی . در اوایل انقلاب یک زن میانسال توریست آلمانی را به جرم شنا در دریا شلاق زدند. اخیرا کوبا بودم به شدت فقیر هستند و حتی صابون و غذا پیدا نمی شه، ولی مردمان بسیار ملایم و معقولی هستند . کاش این نفت لعنتی نبود آنوقت ایرانی جماعت به جای سوزاندن بدبخترین فرد جامعه به فکر سیر کردن شکمش بود.
-- سوخته ، Jan 29, 2009زورشون به ضعیفترین و بد بختترین فرد جامعه رسید.عجب مردهایی! همه درد این مذهبیون مساله وجود زن است. نمی دونم از عقده ناشی میشه؟ واقعا دلیلش رو نمی فهمم.
-- بدون نام ، Jan 29, 2009نمی دانم آقای سیدجوادی چگونه سر به بالین می گذارد.
-- ناخدا ، Jan 29, 2009دست شما درد نکند.
براستی کارتان عالی است.
شرم بر ما
-- siavash ، Jan 29, 2009اینها همه درسهائی هستند که نسل حاضر بدانند جو گیر شدن و باور کسانی که هیچ شناخت قبلی نسبت به افعال آنها ندارند یک ریسک بزرگ یا حتی یک تله است، برای نابودی همان اندک چیزهائی که داریم. آخرین فریبی که ملت خورد همان تحفه ارادن بود. حرفهای قشنگ و درونی خالی و پوک. فقط یک ظاهر مردمی کافی بود تا همان توهمات انقلاب زنده شود. تلاش ما باید آگاه کردن نسل حاضر باشد تا دوباره از همان سوراخ ضربه نخوریم.
-- الیاس ، Jan 29, 2009نماد و پرچم اسلام همان جسد سوخته آن زن نکونبخت می باشد که خود نشانه شعور و عدالت و اعتقادات مذهبیشان در کشتن و یا سوزاندن می دانند و انقلاب ایران بیشترین قربانی را از مردم عادی گرفت. واقعا" متاسفم که در این دوران تاریخ بدنیا امدم
-- کوروش ، Jan 29, 2009یک انقلاب توام با توحش
-- بدون نام ، Jan 29, 2009واقعا دردناك است.. در طول راه چند نفر با چاقو به سرلشكر حمله مي كنند.. ماموران آتش نشاني با اعلام همبستگي از خاموش كردن آتش خودداري مي كنند.. بر چه مبنايي حقيقتا؟!
-- وحيد ، Jan 29, 2009ما ايراني هاي لعنتي تا وقتي كه تصميم گيريهامون از روي احساسات باشه هزار سال ديگه هم وضمون همينه...
-- ياشار ، Jan 29, 2009دو نکته:اولی این که عکسی که جسد سوختهی یکی از ساکنان شهرنو را نشان میدهد از عباس(عطار) است. دوم، در این جمله که از مقالهی حاج سید جوادی نقل کردهاید:«مرتجعترین محافل سیاسی و مطبوعاتی دنیا به حقانیت و عظمت آن اعتراف دارند»، حتماً اشتباهی پیش آمده است. درست که حرفهای پرتی زده است(به جز بختیار کی نزده است؟)، اما ديگر معنی مرتجع را میدانسته است.
-- سيروس به آيين «آژنده» ، Jan 29, 2009آژنده عزیز،
-- سعید بشیرتاش ، Jan 29, 2009عین جملاتی را که ایشان در صفحه 4 روزنامه اطلاعات به تاریخ 9 بهمن 1357 نوشته اند، آورده ام. مسلما من حق هیچگونه دخل و تصرفی در نوشته های ایشان، حتا اگر به نظر خودم برای تصحیح باشد، ندارم. اگر هم اشتباهی در این جمله باشد یا از طرف خود ایشان بوده است و یا از طرف روزنامه اطلاعات.
با سپاسگزاری از دقتتان
سعید بشیرتاش
با دیدن عکس زن سوخته یاد فیلم مالنا افتادم. آنجا که زنان انتقام خود را از مالنا میگیرند
-- saeed ، Jan 29, 2009از زحمات شما سپاسگزارم
من هرچه در مطلب سابق شما گشتم نتوانستم عکس و مطلب آقای هادی خرسندی را پیدا کنم!آیا حذف کرده اید؟
-- زُهره اسدی ، Jan 29, 2009مطلب آقای خرسندی در روزشمار 22 دی ماه 1357 که روز 23 دی ماه در زمانه منتشر شده است، قابل دسترسی است.
http://www.zamaaneh.com/revolution/2009/01/post_201.html
چپهای ایران پیوسته پنجاه سال نسبت به چپ های جهان عقب بوده اند. شما این بیچاره گان را نگاه کنید اینک نسبت به سی ساله پیش جهالتشان هشتاد ساله شده. آنها جریان سیاهکل را که بکشته شدن چند پاسبان انجامید را حماسه نامیدند و هر سال با افتخار برایش جشن گرفتند. آنها حتا انسانیت و شرافت برسمیت شناختن این گناه بزرگ را هم نداشتند. در خانواده دور ما یک پاسبان پیر زمان شاه هست آخریت قبض حقوق او پنجهزار سه تومان است. آنها این بیچاره ها را کشتند و بعد سی سال هنوز حتا یک جوانمرد در میانشان پیدا نشده که بگوید این اعمال تروریستی بد بوده. حتا یک نفر! سازمان مجاهدین که دیگر رسوای زمانه اند. آنها نه بقال رحم کردند و نه به سبزی فروش و نه به لاحافدوز. آنها هر کس را توانستند کشتند. یا حتا همانند آن روسپی زنده سوزش کردند. آری انقلاب ایران لکه ی ننگی بر دامان همه ی ماست. انقلابی که با نام آزادی و استقلال آمد و اما تنها اسلامی شد. انقلبی که بر علیه حکومتی شد که در تمامی مدت پادشاهی پدر و پسر به اندازه ی حتا یک روز قتل ,ام انقلبیون آدم نکشت.« آری برادر این چنین شد» سر از خاک برآر و فرزندانت را چه در جبه ی پاسداران وبسیچیان و چه در جبه مجاهدین ببین.
-- آری برادر این چنین شد» سر از خاک برآر و فرزندانت را چه د ، Jan 29, 2009دوستان
-- majid ، Jan 29, 2009گرچه هنوزازسخنان و عملکرد برخی روشنفکران ازجمله جناب حاج سیدجوادی متحیرو بیزارم- به عنوان یک شاهد ان همه توحش - و نه به تایید ان - قضاوت برانچه ٣٠سال پیش وباتحریک سودجویان اسلامی رخ داده رامنصفانه نمیدانم.
بادرودبه روان رادمرد همیشه ایران زمین-محمدمصدق و همفکران گرامش شاپوربختیارومهدی بازرگان - انچه آنان ازدیکتاتوری اسلامی گفتند به گوش ما ملت نرفت.
مجید
شرم بر ایرانی های ناسپاس که اینگونه پاسخ نیکیهای پادشاه خود را دادند
-- 1 ، Jan 29, 2009بشیرتاش عزیز، ممنون از توضیحی که مرقوم فرمودید. فهمیدم که طرف فارسی هم زیاد بلد نبوده، چون دست کم باید مینوشت:« حتی مرتجع ترین...»، یا:«مرتجعترین محافل سیاسی و مطبوعاتی دنیا هم...». اما من فقط نوشته بودم نام عکاس عباس است، و آن عطار که در پرانتز آمده از من نیست. متشکرم.
-- سیروس به آیین- آژنده- ، Jan 29, 2009به خاطر همین شرمندگی است که جمهوری اسلامی 30 سال بر ایران حکومت کرده است؟
-- رضا ، Jan 29, 2009خدا را شکر ایرانی جماعت به اندازهی کافی نقاب دارد تا در موقع لزوم از آنها استفاده کنند.
مي خواهم جملهء آقاي حاج سيد جوادي را به اين صورت روتوش كنم: وقتي امام بيايد ، هيچ كس جز دروغ نخواهد گفت. يك سيكل بسته اي از فساد، دوروئي، ريا ، دروغ و ارتشاء ساخته ايم و در آن زندگي مي كنيم. سرهايتان را استوار نگاه داريد، بزرگترين انقلاب غير اخلاقي جهان از آن ماست. آن روز 200 فاحشه در شهرنو، امروز كل ايران فاحشه خانه. هر سال در اين سالگرد نامبارك مي خواهم خون رگان خود را من قطره قطره بگريم. چند روز پيش يكي از اهالي بم خود را در خيابان پاستور آتش زد و جان باخت. داستان آخوند گلستاني، آخوند بيات و رئيس نيروي انتظامي تهران بزرگ، كشتن دكتر زهرا بني يعقوب، تجاوز به دختران و پسران زنداني. ميزان اعتياد و نرخ بيكاري، ميزان تورم و گراني همهء اينها ره آوردهاي اين انقلاب غير اخلاقي بود. امروز وقتي مجلس تصويب مي كند كه زن از اموال منقول و غير منقول شوهر ارث ببرد آقاي سبحاني آخوند جليل القدر فرياد بر مي آورد كه اين غير شرعي است و په مجلس التيماتوم مي دهد كه پس از اين پا در كفش روحانيون نكند. ولي در هزار و يك مسئله ديگر كه شرعي است و جان و مال و ناموس مردم در خطر است لب به سخن نمي گشايند. شرم بر اين دين سياسي
-- مينا ، Jan 29, 2009ديدن عكس آن "انسان" سوخته، خيلي متاثر كننده بود...واقعا كه چه مردمي داشتيم ما و الان هم نبايد خيلي به خودمان مغرور باشيم در ارايه ارزشهاي انساني در زندگي روزمره مان.
-- J.O. ، Jan 30, 2009Shah knews what kind of peole they are, so put them all inthe jail. ROHASH SHAD
-- foz ، Jan 30, 2009سوال من از همهٔ کسانی که وحشیگریهای دوران هرج و مرج ۲۲ بهمن را مورد انتقاد قرار میدهند اینستکه:در صورت پیروزی و دستیابی به مقامات و نهادهای سرکوب رژیم چه برخوردی با آنها خواهند کرد؟ با احترام یک حاشیه نشین.
-- حاشیه نشین ، Jan 30, 2009از خويش بناليم که جان سخن اينجاست
-- محمد ، Jan 30, 2009از ماست که بر ماست
تا اين جاي كار كه حرف نداشت اقاي نبوي ..كاش اقاي رضا براهني و اقاي حاج سيد جوادي كه اون سر دنيا نشستن و مي گن لنگش كم حداقل سواد استفاده از اينترنت رو داشتن و الان جواب مي دادن ...اتش زدن فاحشه ها حالا هيچ به اون مردم چي مي شه گفت،وقتي روشنفكراش اين جوري بودن
-- بهار ، Jan 30, 2009اي كاش عنوان اين مطلب را به "شهر نو را به آتش كشيدند" تغيير دهند.
-- محسن ، Jan 30, 2009به گمانِ من هیستری مستتر در کامنت ها چیزی است مترادف با هیستری ضد شاه در 30 سال پیش. بطورتلویحی می توانم نتیجه بگیرم که اکثر کامنت نویس ها درسی کافی و وافی از این بازنگریِ تاریخ نمی گیرند. یعنی این بازنگری تاریخ در رادیو زمانه، به کوشش نبوی و بشیرتاش، به جای آن که به ریشه یابی پیدایی آن هیستری تاریخی بپردازد، خود منشایی برای تولید هیستری علیه روشنفکران آن زمان و برله کسانی امثال بختیار شده است. فرض کنیم که بختیار هواپیمای خمینی را درهوا منفجر می کرد. با ارتش کودتا می کرد و حکومت نظامی به راه می انداخت. آیا می توانست با ملتی که رشد کافی برای فهم دموکراسی نداشت، دموکراسی را در ایران جابیندازد؟ فکر می کنم مشکل از حاج سید جوادی یا براهنی و یا غیره نبود و نیست. مشکل در بی فرهنگی توده های ایرانی است. به دیگر سخن ملت ایران توده شکل است. قشرعوام و خواص، قشر "الیته=فرهیخگان" و قشر توده در آن شکل نگرفته است. همه عوام هستند. رفتارایرانی همیشه واکنشی بوده است. آیا معدود افرادی که قدرت داوری داشتند، مثل خلیل ملکی، امروزه قهرمان ملت شده اند؟ این ملت از خودش "کنش" ندارد. مخالفت با شاه برنامه ی سیاسی ایرانی می شود، نه مخالفت با برنامه های شاه. حالا هم مخالفت با ج.ا. برنامه ی سیاسی است، نه مخالفت با برنامه ها. مهم آن بود که شاه برود. مهم آن نبود که بعدش چه خواهدشد. آیا رفتار امروزین ایرانی تغییر کرده است. اگر تغییر کرده بود شاهد این همه هیستری زبانی در کامنت ها نبودیم. جامعه ی ایرانی فاقد نیرویی است که برگرفته از "قدرت داوری" اش برنامه ی زندگی داشته باشد. فرض کنیم امروز ج.ا. غزل خداحافظی را بخواند. چه می شود؟ آیا به دموکراسی دست می یابیم؟ یا همین انسان های پرشده از هیستریِ کامنت نویس طناب دار ها را آماده می کنند تا فرزندانشان سی سال بعد آن ها را خائن بنامند؟
-- علی صیامی ، Jan 30, 2009من نمی دانم که آیا تشدید این هیستری مربوط به نوع انتخاب مطلب از جانب تهیه کنندگان مطلب است یا فرقی نمی کند که چه مطلبی تهیه شود، هیستری گفته شده حی و حاضر است؟
علی صیامی
باامید به اینکه از حوادث شرم اور سی سال پیش درس بگیریم. به امید ایرانی ازاد و به دور از خشونت.
-- h ، Jan 30, 2009سی سال پیش انقلاب نشد - سیستم دست به دست شد. خمینی با کمک آمریکا ارتش را با خود همراه کرد. مردمی هم که آزادی می خواستند و یا گرسنه بودند به دنبال خمینی افتادند - در نتیجه انقلابی رخ نداد! یک سلسله تظاهرات و تغییر یک رژیم انقلاب نیست. جمهوری اسلامی قدرت را گرفت تا کاری را که رژیم شاه قادر نبود بکند، یعنی کشتن تظاهرات کنندگان را انجام دهد. و این کار را کرد.
-- بی خدا ، Jan 31, 2009حالا می شه با نگاهی سطحی به ماجرای دست به دست شدن رژیم در سی سال گذشته و تحقیر مردمی که آزادی می خواستند، همه تقصیر را به گردن مردم گذاشت و یا گفت که انقلاب و تلاش برای تغییر اشتباه است. ولی واقعیت این است که کثافتی که جمهوری اسلامی در ایران راه انداخته فقط با یک انقلاب پاک کردنی است. ممکن است باز هم رژیم دست به دست شود، ولی وضع مردم بهبود پیدا نخواهد کرد. چرا که هر رژیمی در جامعه ای مثل ایران در خدمت قشر خاصی عمل می کند. دیروز برای خانواده سلطنتی بود، امروز برای سلطنت آخوندی است و ...
هم گزارش سی سال گذشته جالب است و هم کامنت ها.
علی اصغر حاج سید جوادی هنوز زنده است و عصازنان به حیات{....} خود ادامه می دهد. اما دغدغه وی امروز نه پوزش خواهی از خون جان باختگان ارتش ایران و نه پیکر سوخته آن زن زجر دیده، که پاسخ دادن به انتقادات مستند و منطقی دکتر علی میرفطروس از دوران زمامداری مصدق و دیگر منتقدین به دکانداران 28 امرداد است.
-- اردشیر ، Feb 2, 2009{...} من فرزند انقلاب بر حاج سید جوادی و همسانانش و درود من بر یاد و روان جانباختگان ارتش ایران.
به خدا غیر قابل تصور است ، این ما بوده ایم
-- یک ایرانی ، Apr 1, 2009