رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۶ مهر ۱۳۸۹
گفت‌وگو با هیلدا هاشم‌پور، سینماگر و بازیگر

گام برداشتن به سوی کمال

تارا نیازی

هیلدا هاشم‌پور فارغ‌التحصیل مدرسه‌ی فیلمسازی تورنتو و دانشجوی American University کار حرفه‌ای در سینما را با بازی در فیلم «شب یلدا» ساخته‌ی کیومرث پوراحمد آغاز کرد. سپس بازی در «شب‌های روشن» ساخته‌ی فرزاد موتمن را تجربه کرد.

در سال ۲۰۰۴ به کانادا مهاجرت کرد و تحصیل در رشته‌ی فیلمسازی با گرایش کارگردانی سینما را آغاز نمود. هیلدا هاشم‌پور اکنون ساکن آمریکاست. به بهانه‌ی نمایش فیلم کوتاه این فیلمساز در جشنواره Diaspora کانادا و فعالیت‌های هنری دیگرش در مهاجرت با او گفت و گو کردم که اکنون می‌خوانید:

خانم هاشم‌پور مطابق معمول این قبیل مصاحبه‌ها اجازه بدهید خوانندگان زمانه از زبان خودتان با شما آشنا بشوند.

زندگی هنری من در حیطه‌ی هنرهای تجسمی با تمرکز بر نقاشی شروع شد. بعد از مدتی احساس کردم که نقاشی برایم کافی نیست و شاید اصلاً این وسیله ی بیانی من نیست. سینما همیشه در خانواده‌ی ما یک حضور غیرمستقیم ولی فعال داشت.

پدرم همیشه یک دوربین سوپر هشت به همراه داشت و به شدت مخالف تلویزیون بود و تنها برنامه‌هایی که من و برادرم بدون غرولندهای او نگاه می‌کردیم یکی برنامه‌ی هنر هفتم بود با اجرای آقای اکبر عالمی - که هر کجا هستند سالم و سر حال باشند. دیگر فیلم سینمائی‌های بعد از ظهر جمعه به خصوص اگر «توشیرو میفونه» (بازیگر فیلم ریش قرمز و مورد علاقه‌ی پدرم) در آن حضور داشت (با خنده) و البته سریال سربداران آن هم به خاطر خانم سوسن تسلیمی که باز پدرم به شدت تحت تأثیر چهره و بازی ایشان بود.

فکر می‌کنم به دلیل همین فضا در خانه‌مان، ما به طور ناخودآگاه نزدیک به مقوله‌ی فیلم و سینما بزرگ شدیم. من بعد از نقاشی در کلاس‌های فیلمنامه‌نویسی حوزه ثبت نام کردم، همانجا به تشویق معلم نازنینم و البته فیلمنامه‌نویس بسیار خوب و مطرح آقای فرهاد توحیدی به کلاس کارگاه آزاد بازیگری (امین تارخ) رفتم و یک سال بعد از همانجا فارغ‌التحصیل شدم. در کشور کانادا هم به مدرسه‌ی فیلم تورنتو رفتم و در رشته‌ی فیلمسازی با گرایش کارگردانی فارغ‌التحصیل شدم.

در ایران عموماً مردم شما را با دو فیلم «شب یلدا» ساخته‌ی کیومرث پوراحمد و «شب‌های روشن» به کرگردانی فرزاد مؤتمن می‌شناسند، غیر از این دو کار آیا در فیلم دیگری هم بازی کرده‌اید؟

بله، بعد از شب یلدا هم‌زمان با شب‌های روشن، نوشتن یک فیلم بلند سینمائی به نام «پریماه» برای تلویزیون به من پیشنهاد شد که به همراه پوپک راد آن را نوشتیم و در آن بازی هم کردم و پس از خروجم از ایران باخبر شدم که این فیلم در جشنواره‌ی سیما نامزد دریافت بهترین فیلمنامه شده است.

داستان فیلم در مورد دختری است در آستانه‌ی ازدواج به نام پریماه که رؤیاهای رازآلودش راهگشای پیدا شدن قطعه‌ای گمشده از دوران کودکی‌اش می‌شود. این کار را مسعود آبپرور کارگردانی کرد و خانم مینا لاکانی هم نقش پریماه را بازی کردند. در تئاتر هم در کار خانم پری صابری «آنتیگونه» که در ایتالیا در استادیوم قدیمی شهر رم یعنی «کلوسئو» اجرا شد حضور داشتم.


هیلدا هاشم‌پور، سینما‌گر و بازیگر

شما به عنوان اولین تجربه‌ی بازیگری در یک فیلم بلند سینمایی، شانس همکاری با یکی از کارگردان‌های مطرح سینمای ایران را داشتید ؛ کیومرث پوراحمد، آیا مطلب خاصی از این همکاری در ذهن‌تان هست که بخواهید به آن اشاره کنید؟

در مورد این تجربه باید بگویم که من هم خوش‌شانس بودم هم بدشانس . خوش‌شانسی من از این بابت بود که با کارگردانی کار می‌کردم که حرفه‌ای بود و کارش را بلد بود و از نتیجه‌ی موفقیت‌آمیز فیلم مطمئن بودم ضمن اینکه به عنوان یک تازه‌کار، یاد هم می‌گرفتم. بدشانس بودم چون از مناسبات نانوشته‌ی سینمای ایران خبری نداشتم.

در سینمای ایران کسانی هستند که بدون طی مراتب لازم برای ورود به حرفه‌ی بازیگری، از میان مهمانی‌ها و معاشرت‌ها انتخاب می‌شوند و نقش می‌گیرند و حاضرند برای داشتن حتی یک جای کوچک در یک فیلم تنها به صرف دیده شدن و «مشهور» شدن میلیون‌ها تومن بدهند و یا بدون دستمزد بازی کنند.

در چنین فضائی اگر کسی بخواهد از مسیر درست و حرفه‌ای در این کار جلو برود و مناسبات حرفه‌ای در حق او رعایت شود به نظر عجیب می‌آید . شکل حرفه‌ای کار این است که شما حتی به عنوان یک هنرپیشه‌ی تازه‌کار قرارداد داشته باشید ودستمزد بگیرید- حتی اگر ناچیز باشد. در فیلم شب یلدا برایم عجیب بود که چرا با من قرارداد نمی‌بندند و وقتی که این مسئله را با تهیه‌کننده مطرح کردم پاسخ داد:

«شما داری مقابل آقای محمد رضا فروتن بازی می‌کنی، باید خوشحال هم باشی.» البته من خوشحال بودم که نقش مقابل هنرمندی مثل آقای فروتن را بازی می‌کنم و قطعاً خوشحال بودم که به عنوان اولین کار سینمایی در کنار آقای پوراحمد حضور دارم آن هم در نقش ماندگاری مثل «پریا»، اما انتظار داشتم مختصات حرفه‌ای حضور من هم رعایت شود که متأسفانه متوجه شدم این نگاه در سینمای ایران مورد پسند واقع نمی‌شود و به نظر من در نهایت اینگونه مسائل باعث ضعف و ضربه به سینمای ایران می‌شود.

در مورد فعالیت‌های خودتان در کانادا بگویید.

من در سال ۲۰۰۴ چند ماه بعد از ورودم به کانادا با هنرمند آوانگارد کانادایی به نامMichael Snow که یکی از هنرمندان برجسته‌ی زنده‌ی دنیا در عرصه ی هنرهای تجسمی و ویدئو آرت هست همکاری کردم. در واقع او به دنبال یک بازیگر ایرانی می‌گشت چون می‌خواست زبان فیلم به فارسی باشد، البته خود گفت و‌گو در کارهایش خیلی مطرح نیست.


Far ساخته‌ی هیلدا هاشم‌پور

نوعی که زبان فارسی برای یک غیرفارسی زبان شنیده می‌شود که به تعبیر او بسیار «موسیقائی» است و حس «شاعرانه» دارد، دلیل انتخاب این زبان برای فیلمش بود. این کار به نام «داستان کوتاه» در فستیوال‌ها ی متعددی از جمله فستیوال بین‌المللی فیلم تورنتو Toronto Film Festival نمایش داده شد.

پس از آن در سال ۲۰۰۵ وارد مدرسه‌ی فیلم تورنتو شدم و اولین فیلم کوتاهم که یک مستند کوتاه بود به نام «آسمان مال من است» را ساختم. این مستند دختر جوانی را که مادرش مبتلا به سرطان سینه شده دنبال می‌کند و حالات درونی او را به تصویر می‌کشد.

در واقع این فیلم تجربیات شخصی خودم بود در آن زمان که مادرم مبتلا به این بیماری بود . این کار در جشنواره‌ی مدرسه‌ی فیلم تورنتو جایزه ی بهترین مستند را دریافت کرد. بعدتر دیپلم افتخار بهترین مستند را از جشنواره بین‌المللی فیلم کوتاه راچستر گرفت و در چند فستیوال نمایش داده شد.

سال گذشته یک فیلم کوتاه از شما در سایت یوتیوب نمایش داده شد در خصوص مسائل و مشکلات زنان در نقاط مختلف دنیا، ممکن است لطفاً کمی در مورد آن کار توضیح دهید ؟

از دیدگاه من این یک کلیپ است نه فیلم. ایده‌ی ساخت این کلیپ از آنجا آمد که من مشغول مطالعه و جستجو در خصوص یک کار حقوق بشری بودم که با نمونه‌هایی باورنکردنی از مصائب و مشکلاتی که زنان با آن دست به گریبان هستند برخورد کردم.

مثلاً در مناطقی در کامرون، دختران به محض رسیدن به سن بلوغ به انتخاب خودشان سینه‌هایشان را اتو می کنند برای اینکه ظاهری غیرزنانه پیدا کنند تا در معرض تجاوز قرار نگیرند و بتوانند از خانه بیرون بیایند و به مدرسه بروند و یا مجبور به ازدواج ناخواسته نشوند. این کار با رضایت خود دختران و توسط مادرانشان انجام می‌شود. این خبر همراه عکس عیناً در سایت بی بی سی منعکس شده است.

همینطور در طول اقامتم در ترکیه به دفعات شاهد ضرب و جرح زنان از سوی مردان بودم که هر روز در تلویزیون یا روزنامه، خبری از آن وجود داشت. با خودم فکر می‌کردم اینها در این لحظه، در این دوره هنوز دارد اتفاق می‌افتد.

ما در قرن بیست و یکم هستیم و این فجایع قرون وسطائی برای زنی به سن من، یا خواهر من در حال وقوع است. به نظرم آمد که این مسائل باید عنوان شود و دیده شود . ۱۰ مورد از اتفاقات عجیب و غم‌انگیز که برای زنان در سراسر دنیا در این لحظه درحال رخ دادن است را انتخاب کردم، مثل ختنه‌‌ی زنان، سنگسار، اتو کردن سینه و ... و در قالب این کلیپ با عنوان How Long Will This Go on? (تا کی ؟ ) آن را ساختم.

آیا برای یافتن این زنان که ملیت‌های مختلف دارند با مشکلی مواجه نشدید؟

در شروع ساختن این فیلم، ایده را خیلی ساده گرفته بودم. اما در طول کار متوجه مشکلات شدم. اصرار داشتم دیالوگ‌ها با لهجه‌ی خاص مردم آن منطقه بیان شود. مثلاً لهجه‌ی عربی مصری با لهجه‌ای که در فلسطین صحبت می‌شود متفاوت است.

من در ساخت این کار نیازی به چهره‌ی بازیگرانم نداشتم و فقط صدای آنها را می‌خواستم، اما هر کسی را که پیدا می‌کردم برای گفتن یک دیالوگ کوتاه، اغلب با این مسأله مواجه می‌شدم که به دلیل ترس، حاضر به همکاری نبودند؛ حتی کسانی که در کانادا یا آمریکا زندگی می‌کردند. خصوصاً در مورد مسئله خنته‌ی زنان که اغلب در سودان و جنوب مصر اتفاق می‌افتد، پنج زن سودانی پیدا کردم اما هیچ کدام حاضر نشدند همکاری کنند و به دلیل کمبود وقت ناچار این بخش را از کلیپ حذف کردم.

بودجه‌ی فیلم FAR که در جشنواره Diaspora در کانادا شرکت کرده است را چگونه تهیه کردید؟

این فیلم پروژه پایان تحصیلات من در مدرسه فیلمسازی بود که بودجه و امکانات ساخت آن توسط مدرسه در اختیار من گذاشته شد. البته این امکانات در صورت تأیید ایده‌ی فیلم از طرف مدرسه به دانشجویان داده می‌شود . این کار در جشنواره‌ی بین المللی فیلم Diaspora (۱- ۸ نوامبر ۲۰۰۹) نمایش داده شد.

یکی از ویژگی‌های این جشنواره این است که آثار فیلمسازانی که خارج از کشور خود فیلم می‌سازند ، یعنی بنا به دلایلی نمی‌توانند یا در کشورشان اجازه‌ی کار ندارند، در آن نمایش داده می‌شود. از جمله کارگردان‌هائی که فیلم‌هایشان در این فستیوال نمایش داده شده امیر کاستوریکا، تونی گاتلیف، کارلوس سائورا و کرن یدایا هستند.

این فیلم در این جشنواره همراه با فیلم «ماه ،خورشید، گل ، بازی»، که اثر Claus Strigel فیلمساز آلمانی است و زندگی فروغ فرخزاد را از نگاه پسرخوانده‌اش، حسین منصوری نقل می‌کند، نمایش داده شد. نمی‌توانم پنهان کنم که هم‌زمانی اکرانش با فیلمی راجع به «فروغ» باعث خوشحالی مضاعف من است.

خانم هاشم‌پور، زمانی که داشتم فیلم FAR را می‌دیدم، یاد کتاب «به کودکی که هرگز زاده نشد» اثر اوریانا فالاچی نویسنده و روزنامه نگار ایتالیایی افتادم. آیا شما هم موقع ساختن این فیلم به این اثر فکر کرده بودید؟

طبیعی بود که به دلیل آشنائی‌ام با این کار فالاچی، هنگامی‌که ایده‌ی ساختن فیلم را در ذهنم مزه مزه می‌کردم به یاد او بیفتم. اما این فیلم متأثر از آن کتاب نیست. در واقع به نوعی دغدغه‌ی شخصی من است به عنوان یک زن. مسئله بارداری و فرزنددار شدن. شاید هر روز به این موضوع فکر می‌کنم. نمی‌توانم به راحتی بسیاری از زن‌ها به این موضوع نگاه کنم.

منظورتان زنی است که از شریک زندگی‌اش جدا می شود و بعد متوجه باردار بودن خود می‌شود؟

نه کلاً زنی که با بچه‌دار شدنش مسئله دارد.

Virginia Briggs بازیگر زن فیلم را بر چه اساسی انتخاب کردید؟

من بازی خوب ایشان را قبلاً در یک فیلم کوتاه دیده بودم و چون چهره‌ی او به نوعی شباهت‌هایی با ژولیت بینوش بازیگر فرانسوی دارد که بازیگر محبوب من است، او را برای این نقش انتخاب کردم و از نتیجه‌ی کار بسیار راضی‌ام.

شاید بتوان گفت حس تنهایی و اندوه این زن در FAR هم به گونه‌ای شبیه حس تنهایی ژولیت بینوش در فیلم BLUE اثر معروف کیشلوفسکی است. به نظر شما اینطور نیست؟

نمی‌توانم تأثیراتی را که در طول زندگی‌ام از کارهای مختلف هنری دریافت کرده‌ام، آن قدر از هم جدا کنم و تک تک در خودم و کارهایم پیدا کنم، اما گمان می‌کنم برآیند همه‌ی اینها من را آدمی کرده که در این لحظه به این «شکل» تبدیل می شوم.

در عین حال نمی‌توانم این واقعیت را پنهان کنم که دیدن فیلم Blue و دیدن بازی ژولیت بینوش یکی از دلایل جدی شدن من در مقوله‌ی سینما بوده. به عنوان یک سینماگر همیشه دوست داشتم این فیلم را من ساخته بودم یا این نقش را من بازی کرده بودم.

اگر چه خودم را چندان متأثر از کیشلوفسکی نمی‌بینم چون او در کارهایش به شدت داستان‌گوست اما من به شکل کلاسیک‌اش داستان نمی‌گویم؛ حداقل در حال حاضر خودم را اینگونه نمی‌بینم . اما جنس بازی ژولیت بینوش همواره در من تأثیر داشته و اگر بخواهم از الگوئی در این حرفه برای خودم حرف بزنم، قطعاً بینوش و چگونگی دستیابی‌اش به شخصیت در صدر لیست‌ام قرار دارند.

چقدر به ادبیات زنانه یا سینمای زنانه ( اگر بتوان گونه یا فرمی برای آن در نظر گرفت ) اعتقاد دارید؟

در واقع فکر می‌کنم این نوع نگاه، یعنی نگاه زنانه و نگاه مردانه به جهان وجود دارد؛ بنابر این به بیان زنانه و نگاه زنانه به جهان، بدون اینکه هیچ فرم خاصی برای آن متصور باشم اعتقاد دارم. ولی به هیچ عنوان ارزش‌گذاری انسانی نمی‌کنم.

هدفم از طرح این سؤال این بود که تا جایی که من فیلم‌های شما را دیده‌ام، همه‌ی آنها به نوعی مربوط به زنان و دغدغه‌ها یا مسائل و مشکلات این جنس بود. آیا این برای شما یک شیوه و هدف است که تنها مسائل این قشر را به تصویر درآورید؟

من در آثارم طبیعت وجودی خودم را زندگی کرده‌ام. در واقع نوعی که هستم این اتفاق را به وجود می‌آورد. شاید همه‌ی سختی کار یک هنرمند دریافت آن اثر است در لحظه‌ای که جاری می شود و به مقصد رساندنش در نهایت صداقت و مراقبت. وگرنه تبدیل به ادا می‌شود.

شاید به این دلیل که زن هستم و اتفاقات از صافی وجود من رد می‌شوند و به این شکل می‌رسند، حواسم هست که در این بین رویدادها را ببینم و بگیرم و به تصویر بکشم. هر چند انسان‌ها هستند که برای من اهمیت دارند اما به واسطه زن بودنم ناخودآگاه می روم به سمت و سویی که آن را بیشتر می‌فهمم و بیشتر می‌شناسم.

الان مشغول چه کاری هستید؟

در حال حاضر مشغول نوشتن یک فیلمنامه هستم به نام «فاصله» که به امید خدا اولین تجربه‌ی من در ساخت فیلم بلند خواهد بود .

خانم هاشم‌پور در سینما خود را کجا می‌بینید و دوست دارید به کجا برسید؟

دارم تمرین می کنم به جایی که می‌توانم برسم یا دوست دارم برسم، فکر نکنم. تلاشم می‌کنم مسیر را درست یاد بگیرم، از مسیر لذت ببرم و به آنچه که فکر می‌کنم درست است وفادار بمانم.

در رمان «فرنی وزوئی» نوشته‌ی سالینجر جمله‌ای از «باگاوات گیتا» نقل می‌شود که می‌گوید: «کاری که با نگرانی از نتایج انجام شود بسیار نازل‌تر از کاری‌ست که بدون نگرانی در آرامش تسلیم خود انجام شود. آنان‌که خودخواهانه برای نتایج کار می‌کنند سیه روزند.» بنابراین «کجا؟» برای من همان شانس راه رفتن و قدم برداشتن به سمت کمال در این مسیر است.

در پایان اگر مطلب خاصی مورد نظرتان هست که به آن اشاره نشد، لطفا آن را بفرمایید.

از آنجا که سینما یک کار جمعی است و بدون حضور عوامل خوب و امکانات حرفه‌ای غیرممکن است، می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و از همه ی عوامل فیلم Far و کسانی که من را برای ممکن شدن این لحظه همراهی کردند تشکر کنم. از شما و همکاران‌تان هم که این فرصت را به من دادید بی‌نهایت ممنونم.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

سلام خانم هاشم پور . چقدر خوشحالم بعد این همه سال که از تماشای بازی های بسیار زیبای شما می گذره ، شما رو اینجا پیدا می کنم . و چقدر خوشحالم که شما علاوه بر اینکه بازیگر خوبی هستین ، فیلم هم می سازین . بازی زیبای شما رو در شب یلدا فراموش نمی کنم . امیدوارم زودتر به ایران برگردین و کار کنین . منتظر فیلم بلندتون می مونیم .

-- بدون نام ، Aug 15, 2010 در ساعت 11:26 PM

بی ادعا ترین و هوشمندانه ترین مصاحبه ای بود که در این چند سال اخیر از یک زن فیلمساز خوانده ام. بازیگر که بماند...

-- غزال زرگرامینی ، Sep 28, 2010 در ساعت 11:26 PM