رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۵ تیر ۱۳۸۹
گفت‌وگو با بهمن مقصودلو، سینماگر

نقاش لحظه‌های اثیری

ایرج ادیب‌زاده
adibzadeh@radiozamaneh.com

فیلم مستند «ایران درودی، نقاش لحظه‌های اثیری»، پس از نمایش در استکهلم، تورنتو و لندن، اینک با حضور ایران درودی نقاش مهم و شناخته‌شده‌ی معاصر ایران و بهمن مقصودلو تهیه‌کننده، کارگردان و نویسنده در پاریس به نمایش درمی‌آید.

Download it Here!

شهر پاریس، شهری است که ایران درودی، پنجاه و سه سال از زندگی هفتاد و سه‌ساله‌اش را در آن گذرانده، در مدرسه‌ی هنرهای زیبای آن تحصیل کرده، تابلوهای ماندنی‌اش را در آنجا به‌وجود آورده و با بزرگان هنر و ادب فرانسه و نیز سینما دوستی و همکاری داشته است؛ هنرمندانی چون سالوادور دالی، آندره مالرو و آنتونی کویین.

بهمن مقصودلو، تهیه‌کننده‌ی شماری از آثار سینمایی جهان، ازجمله «هفت مستخدم» با حضور آنتونی‌‌کویین بوده و به دلیل آشنایی‌اش با بزرگان ادب و هنر ایران، ده فیلم مستند درباره‌ی آنها ساخته است که دوتای آنها «اردشیر محصص و صورتک‌هایش» و «احمد محمود»، زندگی‌نامه‌ی نویسنده‌ی جنوبی ایران و خالق رمان «همسایه‌ها» در سطح جهانی به نمایش درآمده‌اند.

نمایش عمومی مستند دیدنی «ایران درودی، لحظه‌های اثیری»، هم آغاز شده است. بهمن مقصودلو، سینماگر و تهیه‌کننده‌ی این مستند، خانم ایران درودی را یکی از نقاشان مهم و ارزنده‌ی ایران توصیف می‌کند:

خانم درودی یکی از نقاشان مطرح، مهم و ارزنده‌ی کشور ایران است که در پاریس تحصیل، زندگی و کار کرده و توانسته است با موفقیت تمام در طول شاید بیش از پنجاه سال، در ایران هم موفقیت بزرگی کسب کند. او شیرزنی‌ است بسیار با فرهنگ که در ابعاد مختلف کار کرده است. همان‌طور که می‌دانیم ایشان در تلویزیون ملی ایران هم، رییس گروه شناسایی هنر بودند. هم‌چنین نویسنده هستند و خاطرات‌شان با عنوان «در فاصله‌ی بین دو نقطه» چاپ شده است. مجموعه‌ی نقاشی‌‌های‌شان نیز چاپ شده است. آثار او از طرف منتقدین بزرگ دنیا، چه داخلی و چه خارجی مورد توجه و تحسین قرار گرفته است.


پس علت انتخاب خانم درودی یکی همین ابعاد کارشان است که گفتم. دوم سال‌ها آشنایی نزدیک من با ایشان در گروه شناسایی هنر نیز موثر بود. در اوایل جوانی من تهیه‌کننده‌ی گروه شناسایی هنر در تلویزیون ملی بودم. با شوهر مرحوم ایشان، آقای پرویز مقدسی نیز بسیار دوست بودم. در ایران سال‌های قبل از انقلاب نیز چندین گفت‌وگوی کتبی با وی برای روزنامه‌ها انجام داده‌ام و با کارشان هم آشنا بودم.

به‌طور کلی انتخاب من دو ویژگی خاص دارد. یک این که باید من هنرمند را خوب بشناسم تا دوربین من بتواند آن هنرمند را به خوبی برای بینندگان مجسم کند. دوم این که کارش باید در سطح کشوری یا سطح جهانی مطرح باشد. ایران درودی یکی از افتخارات ما از این حیث است.

فیلم مستند «ایران درودی، نقاش لحظه‌های اثیری»، زندگی شخصی و هنری، تابلوهای نقاش و آتلیه‌ی هنری این هنرمند را نشان می‌دهد. بهمن مقصودلو می‌گوید که سناریوی از پیش‌ تعیین‌شده‌ای برای ساخت این فیلم نداشته است:

برای چنین فیلم‌هایی شما هیچ‌وقت نمی‌توانید یک سناریوی آماده داشته باشید. این یک فیلم داستانی نیست که از یک‌جا شروع و به جایی ختم شود و شما تمام خطوط دراماتیکش را داشته باشید و مشخص باشد و دکوپاژ کنید. باید توضیح بدهم که این فیلم‌های مستند، بخشی از زندگی هنرمند را به نمایش درمی‌آورد، نه تمام آن را. برای همین ما می‌بینیم در مورد نقاشان، هنرمندان و شخصیت‌های مختلف هنری‌ـ ادبی دنیا مستندهای مختلفی تهیه می‌شود.

نه یکی، نه دو تا، ده یا بیست‌ تا از زاویه‌های مختلف به زندگی و کار هنرمند نگاه می‌کنند. من این کار را سال ۲۰۰۲ شروع کردم. در پاریس شروع کردم. با یک‌سری گفت‌وگوهای بلند و جلوی دوربین با خانم درودی در مورد زندگی، کار و در مورد تغییراتی که در کارشان بوده؛ در مورد تأثیراتی که گرفته‌ یا گذاشته‌اند؛ در مورد جاهای مختلفی که سفر کرده‌اند و عقایدشان در مورد مسائل مختلف در جلسات مختلف. با ضبط اینها بیش‌تربه قالب فیلم نزدیک شدم.

برای قسمت ایران باز فیلمبرداری‌های مختلفی کردیم. به علت این که من از سال ۲۰۰۲ به بعد نمی‌توانم به ایران بروم، سئوال‌ها را می‌نوشتم و دکوپاژ را آماده می‌کردم و می‌دادم که چگونه فیلمبرداری کنید، چه سئوال‌هایی را بکنید یا کجا فیلمبرداری کنید. اینها توسط دوست و همکاری انجام می‌شد و برای من می‌آمد. من هم آن چیزهایی که می‌خواستم را انتخاب می‌کردم و دو مرتبه کمبودها را در سفر بعدی خانم درودی به پاریس جبران می‌کردم. همین‌طور ادامه پیدا کرد تا سال ۲۰۰۹. از سال ۲۰۰۸ هم تقریباً شروع کردیم به تدوین این فیلم.

فیلم در اکتبر سال ۲۰۰۹ تمام شد. الان مختصر تغییراتی هم داده‌ایم. سال ۲۰۱۰ نسخه منتشر شده‌ی نهایی‌اش در لندن و پاریس به نمایش درمی‌آید. البته کار بسیار مشکلی بود. هنرمندی که خودش زنده است و می‌خواهد در فیلم تأثیر بگذارد، همیشه کنکاشی هم با سازنده‌اش دارد. به‌هرصورت کار با موفقیت تمام شده است. من خیلی خوشحالم و نتیجه را هم باید دید و قضاوت کرد.

بهمن مقصودلو در این فیلم سعی کرده است عرفان شرق را با سوررئالیسم غربی ترکیب کند. او در فیلمش از راه رفتن نقاش در پاریس و به‌سوی برج ایفل، سمبل تاریخی و توریستی پاریس، به‌عنوان نوعی نماد برای نشان دادن مقاومت ایران درودی بهره برده است:

یک کارگردان به‌طور کلی، چه در فیلم مستند و چه در فیلم سینمایی، برای هر اثری که خلق می‌کند و می‌سازد نما به نما فکر می‌کند. این‌طوری نیست که همین‌طوری آدم فیلمبرداری کند. به‌خصوص من که از حیطه‌ی نقد سینما وارد فیلم شده‌ام، و زمینه‌ی کارم تحلیل و نقد سینما بوده است. همیشه فکر می‌کنم چرا باید این نما را بگیرم یا چرا باید این نما را بگذارم؟ خب یک موقعی دوربین را می‌گذاریم جلوی هنرمند و در فیلم سئوالی مطرح می‌کنیم. او هم به‌ما جواب می‌دهد.

مثلاً در مورد مسئله‌ای یا در مورد پدر و مادرش. این یک مسئله است. اگر قرار است حرکتی در فیلم کند، اگر کاری می‌کند، اگر این سکانس‌ها و صحنه‌ها به‌طور کلی باید به هم پیوند داشته باشند و پیوند‌هایی لازم است، از طریق این نماها است. به همین دلیل، یک منتقد یا فیلمساز راجع به آنها فکر کند. باید شخصیت هنرمندش را در نظر بگیرد، محتوای فیلمش را در نظر بگیرد و ببیند در آن محیطی که کار می‌کند، چه مشخصه‌ها یا عناصری مفید هستند که بتواند در رابطه با این هنرمند به‌کار آید.

خب خانم درودی مدرسه‌ی بوزار بوده و در فرانسه تحصیل کرده است. در این فیلم من سعی می‌کنم عرفان شرق را با سورئالیسم غرب ترکیب کنم و بگویم این هنرمند چگونه توانسته از تلفیق و ترکیب این دو فلسفه و این مکتب هنری سربلند بیرون آید و سبک خودش را خلق کند.

خب، در شهر پاریس هم چه هست؟ یک برج ایفل و موزه‌های مختلف هست. شهر زیبایی است و مرکز فرهنگ و مهد هنر دنیا است. من باید ازاین مشخصه‌ها استفاده کنم. در یک نمای خیلی کوتاه توانستم به‌طور کلی مقایسه‌ای کنم. این که چقدر موفق شدم از مقاومت درودی، شیرزنی، بزرگی و قوی بودن او بگویم و این که بعد از دردهای مختلف، مرگ شوهر، مرگ شوهر خواهر، مرگ خواهر، مرگ پدر، مرگ برادر و تنهایی، این‌همه استحکام داشته، نمی‌دانم. قدرت و هنری که این زن دارد را من این‌گونه در فیلم به تصویر کشیدم که هر وقت در پاریس راه می‌رود، به طرف برج ایفل می‌رود.

این یک‌جور مقایسه است. چون فکر می‌کنم برج ایفل یک نهاد هنری است. نهاد محکمی است. نهاد مدرنیته است. هر جوری که شما می‌خواهید حساب کنید. سعی کردم ریزه‌کاری‌هایی از این دست را در فیلم به کار ببرم. این که چقدر موفقم، آن با بیننده است.

نشان دادن تصاویری از چهره‌های نامدار، چون سالوادور دالی، آندره مالرو و هم‌چنین آنتونی کویین از قسمت‌های دیدنی و جذاب این فیلم مستند است:

به‌طور کلی درودی در طول زندگی‌اش بسیاری از هنرمندان بزرگ را ملاقات کرده و دیده. آنها طی نامه‌ها و حرف‌هایی که زده‌اند، کار این نقاش را دیده و ستوده‌اند. لازم بود تا مدارک و عکس‌های این تأثیرگذاری‌ها و این روابط را پیدا کنم یا نامه‌هایش را در طول فیلم بیاورم. هر هنرمندی به‌هر صورت آبشخوری دارد و از جایی تغذیه می‌کند. از یک فرهنگ یا از یک هنر و رابطه‌ای.


بهمن مقصودلو و احمد محمود

هنرمندان دیگر بر او تأثیر می‌گذارند و همه‌ی اینها سعی شده تا در فیلم نشان داده شود. برای پیدا کردن این مدارک، فیلم‌های تاریخی گذشته، عکس و سند خیلی زحمت کشیده شده است. یکی از علت‌هایی که فیلم‌ها هفت یا هشت‌سال طول می‌کشند، پیدا کردن این مدارک، عکس‌ها و اسناد است.

به‌طور معمول ساختن مستندهایی درباره‌ی بزرگان ادب و هنر هر کشور، به عهده‌ی دولت‌ها، تلویزیون‌ها یا نهادهای فرهنگی است. بهمن مقصودلو، بیش از سی و پنج سال است که در نیویورک شرکت فیلمسازی‌ دارد، اما هزینه‌ی ساخت این مستندها را خود و برادرانش تأمین کرده‌اند. او عقیده دارد، آدم‌های مستقل و فیلمسازان مستقل در ساختن فیلم‌هایی درباره‌ی شخصیت‌های ادب و هنر در هر کشوری بسیار موفق‌تر هستند:

آدم‌های مستقل و فیلمسازان مستقل بسیار موفق‌تر هستند که در این زمینه عمل کنند و چنین فیلم‌هایی را بسازند. حالا این فیلم‌ها سرمایه می‌خواهد. این سرمایه، سرمایه‌ی خودم و سرمایه‌ی برادرانم است که همیشه به من کمک می‌کنند. این فیلم‌ها در ضمن برای دنیا ساخته می‌شود. تنها برای ایران ساخته نمی‌شوند. ایران و ایرانیان بخشی از مخاطب‌های آن هستند. ما هنرمندانی داریم که کم‌تر در دنیا شناخته شده‌اند.

به‌جز عباس کیارستمی و چند فیلمساز دیگر و یا اردشیر محصص، نقاشان یا معماران ما کم‌تر شناخته شده‌اند. اخیراً البته این شناخت بیش‌تر شده است. در نتیجه من در سال ۷۲ وقتی تهیه‌کننده‌ی تلویزیون بودم، فیلمی از اردشیر محصص ساختم. محصص همان روزها جهانی شده بود. همچنان که دیدیم جهانی هم باقی ماند. در مورد او ۳۶ سال پیش، یک‌بار فیلمی به مدت ۲۰ دقیقه، در تلویزیون ملی پخش شد. حدود سال ۱۹۷۲.

بعد دیگر هیچ فیلمی از اردشیر محصص ساخته نشد تا این که ایشان دو سال پیش فوت کردند. این اولین فیلم بود. دومین فیلم من احمد شاملو بود. شاملو به من خیلی علاقه داشت و ما به هم خیلی نزدیک بودیم. باهم دوست بودیم. وقتی کارگردان فیلم احمد شاملو، نسخه‌ی اول آن را ساخت، شاملو بسیار از فیلم بدش آمد و جلوی آن را گرفت.

من رفتم ایران و به ایشان قول دادم که این فیلم را می‌سازم. اگر خوش‌شان آمد و اجاز دادند پخش‌ می‌شود که همین‌طور هم شد. چندین بار آن را تدوین کردم تا فیلم به آن شکلی که دوست داشت پخش شد.

سومین فیلم احمد محمود بود: دوست عزیز من برای بیش از چهل سال. او نویسنده‌ای توانا بود. هم‌اکنون فیلم احمد محمود و فیلم احمد شاملو توسط کمپانی ساند در پیکچر در آمریکا و در سراسر دنیا به صورت دی‌وی‌دی عرضه شده است.

فیلم اردشیر محصص را هم داریم دوباره تدوین می‌کنیم تا یک ساعت شود به اضافه‌ی صحنه‌های دیگری که من پیش از مرگ‌شان گرفتم. چند نفر دیگر نیز درباره‌ی او صحبت خواهند کرد. این فیلم یک‌ساعته هم سال آینده بیرون می‌آید. فیلم چهارم من فیلم خانم درودی است. فیلم پنجم مربوط به فرخ غفاری، دوست عزیز دیگری است که فوت کرده. هر وقت به پاریس می‌آمدم، اولین کارم رفتن خدمت ایشان بود و گپ زدن و چای خوردن با ایشان. ایشان نماینده‌ی فرانسه در ایران، و نماینده‌ی ایران در فرانسه بود. یک ایران‌شناس بزرگ، یک فیلمساز بسیار خوب، یک منتقد بسیار دقیق و یک مورخ بسیار دانا بود. به هر صورت این فیلم سال آینده بیرون می‌آید.

فیلم ششم من درباره‌ی ناصر ملک‌ مطیعی است؛ به‌عنوان یک بازیگر بزرگ سینمای ایران. در سال ۲۰۰۲ از او فیلمبرداری شده است. داریم آن را تدوین می‌کنیم.

بعد فیلم خانم مهرانگیز کار، به‌عنوان وکیل حقوق بشر ساخته خواهد شد که فیلم هفتم من خواهد بود.

فیلم هشتم درباره‌ی دکتر هوشنگ کاوسی، تحصیلکرده‌ی پاریس و مورخ و فیلمساز است.

فیلم بزرگ من نیز محمد مصدق است. این فیلم برای سینماها ساخته شده و سال آینده منتشر می‌شود. احتمالاً در جشنواره‌های بزرگ جهانی به نمایش در خواهد آمد.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

همان گونه که آقای دکتر مقصودلو ،مودبانه عنوان دکتر را در مورد آقای دکتر هوشنگ کاوسی (درست تر کاووسی)بکار برده اند، حق بود جناب ادیب زاده هم عنوان دکتر را از نام مستند ساز گرامی دکتر بهمن مقصودلو حذف نمی کردند. بخصوص که در پوستر بسیار زیبای رونمایی فیلم که در همین مصاحبه جالب هم منعکس است عنوان ایشان ذکر شده است.امید آنکه موفق شویم روزی فیلم را در تهران ببینیم

-- ناصر ، Jun 25, 2010 در ساعت 03:33 PM

بانو ایران درودی از بزرگترین زنان نگارگر و معدود بانوان نقاش صاحب سبک در ایران و نقاشی مدرن ایران هستند که نه به خاطر زن بودن بلکه به خاطر توانایی شخصی خودشان در ایجاد سبک به جایگاه تثبیت شده خود رسیدند.
مروارید ها/نور های بهشتی در نقاشی ها و تنهایی و یکه تاز بودن عناصر نقاشی های ایشان فراموش نشدنی هستند.

-- بینام ، Jun 26, 2010 در ساعت 03:33 PM