خانه > رادیو سیتی > زندگينامه > «احمد محمود و احمد شاملو، دو شخصیت متضاد داشتند» | |||
«احمد محمود و احمد شاملو، دو شخصیت متضاد داشتند»محمد تاجدولتی
بهمن مقصودلو، پژوهشگر سینما و تهیه کننده و کارگردان فیلمهای مستند در کنار فعالیتهای فراوانی که در حیطه کار سینما کرده دو اثر مستند درباره زندگی دو تن از بزرگترین چهرههای ادبیات معصر ایران – احمد شاملو و احمد محمود – ساخته که از نخستین آثار مستند و بیوگرافیک درباره نویسندگان ایران است. او هفته گذشته به دعوت هفتهنامه «شهروند» به تورنتو آمده بود تا در یک جلسه نمایش ِ فیلم ِ زندگی احمد محمود و پرسش و پاسخ با گروهی از علاقهمندان سینما و ادبیات ایران شرکت کند. بهمن مقصودلو در باره انگیزه ساختن فیلمی مستند در باره احمد محمود میگوید:
«وقتی که فیلم شاملو را ساختم، فکر کردم نفر بعدی باید احمد محمود باشد که یکی از بزرگترین وبرجستهترین نویسندگان بزرگ و انسانگرای ایران هست. این فیلم را در سال ٢٠٠٢ در سفر آخرم به ایران در ظرف پنج روز فیلمبرداری کردیم و بعد قرار شد آن را ادیت کنم و ببرم ایران تا ببیند. اما سه ماه بعد احمد محمود فوت کرد. دو سال طول کشید تا ماتریال (مواد) اضافه مثل عکسها و صحنههایی را که میخواستم به فیلم اضافه کنم تا اینکه در سال ۲۰۰۴ تمام شد. باید توجه کنید که یکی از مشکلترین انواع فیلمسازی، ساختن فیلم مستند درباره یک نویسنده است. نویسنده فقط کتاب دارد که بخواند و کتاب چشمنواز نیست. اگر هنرمندی فیلمساز است، شما تکههایی از فیلم او را نشان میدهید. اگر یک هنرمندی نقاش هست، نقاشی چشمنواز و چشمگیر است. اگر موزیسین است، موسیقی او را در طول فیلم گوش میکنید. شاعر اگر هست، شعر او شما را به یک دنیای دیگر میبرد. نویسنده به قول آمریکاییها «بورینگ» است؛ یعنی مشکل میتوان راجع به او فیلم ساخت.» ما ایرانی ها فرهنگ تصویری نداریم مقصودلو در سخنانی پس از نمایش فیلمش درباره زندگی شخصی و ادبی و آخرین ماههای حیات نویسنده رمان مشهور «همسایهها» از نبود فرهنگ تصویری در میان ایرانیها گفت: «آنچه که ما در ایران نداریم فرهنگ تصویری است. وقتی شما نگاه میکنید از خانم فروغ فرخزاد فیلمی نیست. از نیما یوشیج فیلمی نیست. از بسیاری از بزرگان ما که فوت کردند و رفتند، هنرمندان ما بزرگان ادب و هنر و غیره فیلمی نیست. حتی یک دقیقه. چرا؟ چون وقتی ١٣٠٠ سال اسلام حاکم بود ما از نقاشی (پرتره)، مجسمهسازی و موسیقی محروم بودیم. در طول این ١٣٠٠ سال بیشترهنرمندان ما چون نمیتوانستند به این هنرها راه پیدا کنند، به شعر روی آوردند. این است که ما میبینیم شعر در این دوره بسیار غنی شد و از نظر شعر و شاعری ادبیات ما خیلی رشد کرد. آنها که نمیتوانستند شعر بگویند، به خط روی آوردند و نقاشی را در طول این سالها در خدمت خط درآوردند. ما خط را که میبینیم همان نقاشی است که از آن محروم بودیم. از مشروطیت به بعد اینها آزاد شد. ولی از ۱۹۰۰ تا ۱۹۵۰ خیلی طول کشید تا ما با دوربین، با عکس، با فیلمبرداری و با ارزش عکس و تصویر آشنا بشویم. کتاب نقاشی نبود؛ نمایشگاه نبود. اگر دوربینی بود در خدمت «الیت» بود؛ در خدمت دربار بود. فیلمهای کوتاه یک دقیقه یا دو دقیقهای خبری میساختند و هیچ گونه دوربین دست عوام و مردم نبود. در ۱۹۳۰ ما اولین فیلم سینمایی صامت خودمان را ساختیم. درحالی که در همان زمان عکاسی در دنیا به اوج خودش رسیده بود و در هندوستان ۱۳۰۰ فیلم صامت ساخته شده بود.»
مقصودلو در ادامه توضیحاتش درباره اینکه چرا در ایران فرهنگ تصویری وجود ندارد گفت که از سال ۱۹۳۰ تا جنگ جهانی دوم فقط چند فیلم کوتاه ایرانی در هندوستان و ایران ساخته شد و تا بعد از جنگ جهانی دوم به دلیل اینکه ایرانیها تا سالهای سال نه عکاسی و نه عکس دیده بودند و نه نقاشی، فرهنگ تصویری پیدا نکردند و بنابراین تاریخ تصویری نیز ندارند. وی در ادامه گفت: «وقتی ما از فرهنگ تصویری صحبت میکنیم، یعنی ذهنیتی که کمپوزیسیون را بشناسد، ذهنیتی است که «استتیک» (زیبایی ) تصویری بشناسد، ذهنیتی که عکس و نقاشی را بشناسد و به اینها ارج بدهد و دنبال اینها برود و اینها را کشف کند. اما مردم ما این را نداشتند.» بهمن مقصودلو درباره دلیل اصلی موجود نبودن فیلم و تصویر از هنرمندان ایرانی حتی در دهههای اخیر که وسایل تصویربرداری و سینما در ایران رواج داشت گفت: «مردم ما سالها نفهمیدند که عکس چه ارزشی دارد. چرا باید عکاسی کرد و از دوران بچگی وجوانی عکس و فیلم گرفت. ارزشهای دوربین تا سالها شناخته نشد. ما متأسفانه تا اوایل انقلاب حکومتی داشتیم که حکومت استبدادی بود. سانسور به شدت بود. من در آن دستگاه کار کردم. حالا این دستگاه که آن دستگاه را دیگر رو سفید کرده و هیچ کس سراغ هنرمندان نمیرود. ما دوجور می توانستیم سراغ هنرمندان برویم برای اینکه از آنها فیلم یا عکس بگیریم. یا باید دولتی میبودیم که هنرمند ایرانی جلوی دوربین دولتی صحبت نمیکرد چون اعتماد نداشت. اگر هنرمندان واقعی بودند جلو دوربین و میکروفن حکومت هم ظاهر نمیشدند. چه در زمان پهلوی و چه الان. و یا فیلمسازی بهطور کلی یک کار اقتصادی است که پول و سرمایه میخواهد.» احمد محمود: «رهبر پیغام داد که شما بلور خانم را از کتاب درآور» بخش دیگری از حرفهای بهمن مقصودلو درباره چگونگی ساختن فیلمی مستند درباره احمد محمود بود، با اشارهای به رابطه چهل ساله دوستی بسیار نزدیک میان آنها و چگونگی نوشتن و چاپ رمان همسایهها. مقصودلو گفت که در آغاز دهه ۴۰ خورشیدی هر جمعه به خانه اجارهای و کوچک احمد محمود در محله امیریه تهران میرفته و او دستنوشته بخشهای مختلف رمان «همسایهها» را برای او میخوانده. مقصودلو ادامه داد: «احمد محمود وقتی همسایهها را خواست چاپ بکند ساواک دو تا شرط گذاشت. یکی اینکه مقدمهای بنویسد و بگوید این داستان حقیقی نیست و یک قسمتهایی را هم حذف کند. احمد محمود ناچار شد این کار را بکند. با ابراهیم یونسی رفته بود انتشارات امیرکبیر و یک مقدمه مفصل نوشت که این داستان حقیقی نیست. در صورتی که «همسایهها» جریان کودتای ۲۸ مرداد است و یک تکههایی را هم اجازه داد حذف بشود. با این حال ساواک هیچوقت دیگر چاپ دوم آن را به امیرکبیر اجازه نداد. بعد از انقلاب هم گفتند که داستان مبتذل است. از خود محمود پرسیدم این مبتذل که تو میگویی یعنی چه؟ چرا میگویند «همسایهها» مبتذل است. گفت: «رهبر پیغام داده که شما بلور خانم را از کتاب درآور، من اجازه میدهم.» خب بلور خانم را با آن اروتیسمش از رمان دربیاورید، چیزی از آن نمیماند.
احمد محمود همانند داستایفسکی بود در بخش پرسش و پاسخ از بهمن مقصودلو پرسیدم با شناخت بسیار نزدیکی که از احمد محمود و آثار او دارد، تا چه حد وی را در مقایسه با دیگر نویسندگان خالق شخصیتهای گوناگون در آثارش میبیند و تا چه حد احمد محمود زندگی شخصی و پرتلاطم خود را در آثارش بازتاب داده است؟ «محمود یک نویسنده انسانگرا و بسیار شریف است. احمد محمود را باید چندجور شناخت. یکی شخصیت او است، و دیگری آثارش. احمد محمود شخصیت خیلی والایی داشت. خیلی شریف و پاک و انسان بود. یعنی ارزشهای او آن قدر بالا بود که به آن معتقد بود و اجرا میکرد. یک بار نمیشد بگوید فلانی برای من یک چیزی بنویس و کتاب من را معرفی کن و یا اینکه چیزی از کسی بخواهد. با من دائم در آمریکا نامهنگاری داشت. مثلاً اگر یک کتاب میخواست که قیمتش فقط بیست دلار بود، شما نمیدانید او چه طوری میگفت که بهمن این کتاب را برای من بفرست. احمد محمود یک نویسنده رئالیسم اجتماعی بود که تجربیات بسیار زیادی در جوانی و نوجوانیاش داشت. با طبقات مختلف اجتماع زندگی کرده بود و آنها را خوب شناخته بود. حافظه بسیار قوی و قریحه غنی داشت. در ادبیات معاصر به نظر من تنها کسی را که میتوانیم از نظر تعدد کاراکتر با او مقایسه کنیم داستایفسکی است که هر دو در اجتماع خیلی زندگی کرده بودند. زندگی داستایفسکی را هم شما نگاه کنید، مثل احمد محمود است. هر دو نویسنده زبانهایی که برای کارآکترهای مختلف بکار می برند متفاوت است. کارآکترهای آثار احمد محمود و داستایفسکی سطحی نیستند و چند بعدی اند. من سعی کردم در این فیلم یک نویسندهای را نشان بدهم که قربانی دو رژیم بود نه قربانی یک رژیم. او با دو رژیم درآویخت. در هر دو رژیم نگذاشتند او رشد کند و کتابهایش بیرون بیاید. زندگی او از راه فروش ده - پانزده درصد حق التالیف میگذشت. وقتی انقلاب شد از سازمان زنان پاکسازیاش کردند. وقتی دست پسرش شکست، پول نداشت او را به بیمارستان ببرد. یعنی آدمی بود که از هیچ کسی هم پول نمیخواست. اصلا به کسی هم نمیگفت. در مورد آثارش، اولا شخصیت «خالد» در همسایهها خودش است. یعنی «خالد»، احمد محمود در نوجوانی است. همان خانه «همسایهها» و رابطهاش و غیره و غیره. دوم اینکه من محمود را یکی از چند معدود بزرگترین نویسندههای ایران در سبک سوسیال رئال میدانم. مثلاً میدانید که نویسندگان اجتماعی دو شاخه میشوند. یکی بورژوازی که نماینده آن مثلا بالزاک است و دیگر سوشیال رئالیست که احمد محمود بهترین نمونه است و ما مثل او در ایران نداریم. او را از نظر تعداد کاراکتر با داستایفسکی مقایسه کردم. در رمانهای محمود تعداد کاراکترها زیادند و هر کاراکتر بعد عمیقی دارد. یعنی سهبعدی هستند؛ زبان خودشان را دارند و درست حرف میزنند. اما در مقایسه ابراهیم گلستان که فیلم خشت و آینه را ساخته است. شما بروید ببینید. شوفر با همان زبان گلستان حرف میزند؛ خانم خانهدار با همان زبان حرف میزند؛ روشنفکر با همان زبان و تمام کاراکترهای فیلم زبان روشنفکری خود گلستان را دارند. در صورتی که اگر بخواهیم کار احمد محمود را مقایسه کنیم، هر کاراکترش حرفی که میزند از همان طبقهای است که آن مرد یا آن زن از آن طبقه آمده اند. خیلی شناختهای او دقیق است.»
از بهمن مقصودلو به عنوان فیلمسازی که دو فیلم مستند درباره احمد محمود و احمد شاملو ساخته پرسیده شد شخصیتهای فردی، اجتماعی و ادبی این دو چهره شاخص ادبیات معاصر ایران چه تفاوتها و چه شباهتهایی با هم داشتند؟ «آنها دو شخصیت متضاد داشتند. شاملو شاعر بزرگی بود ولی شخصیت او این طرف بود و شخصیت محمود آن طرف. ولی در یک صفتی این دو تا خیلی مشترک بودند. صفت انسانی را میگویم. هر دو سازشکار نبودند. این دو با هیچ کس سازش نکردند و هر دو آزادیخواه بودند. این دو تا صفت بارز و بسیار مهم است که این دو تا را به هم نزدیک می کند.» هنر، جا را برای دیگری تنگ نمیکند پرسش دیگر از بهمن مقصودلو این بود که جایگاه ادبی احمد محمود کجا است و چرا کتابهایی از او به زبان های دیگر ترجمه نشده؟ چرا ما این کمبود را از نظر فرهنگی داریم که شاملو به انگلیسی کتاب ندارد؟ چرا «همسایهها»ی محمود به انگلیسی نباید باشد؟ این ایرانیهایی که استاد دانشگاه هستند - و من اسم نمیخواهم ببرم - به خاطرحسادت است که ترجمه نمیکنند. مثلاً کسی مثل آقای کیارستمی میرود در فستیوال کن جایزه میگیرد، میگویند دولت جمهوری اسلامی پول داده به هیأت ژوری! خجالت بکشید! کیارستمی یک هنرمند چندبعدی است. یک کسی اگر موفق بشود همه تو سرش میزنیم. آقا دزدیه، بلد نیست و .. خانمها و آقایان! هنر، بزرگترین خاصیتی که دارد این است که جا را برای دیگری تنگ نمیکند. هنر هرم قدرت نیست که یک رییس، دو معاون، چهار تا مقام پایینتر و ۱۵ تا آدم زیر هرم باشند. چرا اینقدر نقاش در دنیا زیاد است؟ نویسنده، شاعر و فیلمساز زیاد است؟ چون هیچکس جای دیگری را تنگ نکرده. نگاه کنید به تاریخ. ما ایرانیها حسودیم. ترجمه نمیکنیم. می گوییم چرا من ترجمه بکنم او نانش را بخورد؟ چرا او معروف شود؟ بهمن مقصودلو در پاسخ به پرسش دیگری گفت: «از جمله سؤالهایی که طرح کرده بودم و در این فیلم از احمد محمود پرسیدم این بود که اگر یک بار دیگر متولد بشود دوست دارد چه کاره بشود. من نمیدانستم چه جوابی میدهد اما در بستر سیاسی اجتماعی ایران با چنین نویسندهای این سؤال جا میافتد، چون هدف من در این فیلم بود که وقتی فیلم را تمام کردم، نشان بدهم که یک نویسنده بزرگ در دو رژیم در ۵۰ سال به او ظلم شده است. و پاسخ او به این پرسش این بود: اگر دوباره متولد شوم، ظاهراً به نظر نمیرسد که بخواهم نویسنده شوم. یک کار آبرومندی داشته باشم برای تأمین زندگیام ...» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
جناب آقای مقصودلو عزیز. واقعا خسته نباشید. من بارها و بارها فیلم شاملو شما را دیده ام و به نظرم کاری کرده اید بسیار ماندگار و ارزشمند. البته در مورد احمد محمود هم قطعا همینطور است.(گرچه تا الان موفق به یافتن و دیدن آن نشده ام). ضمنا اشاره تان به مسئله حسادت ما ایرانی ها کاملا بجاست. بسیاری از بزرگان ادبیات و سینمای خودمان را از نزدیک دیده ام که متاسفانه حتا تحمل شنیدن موفقیت های کیارستمی را هم نداشته اند. با آرزوی سلامتی
-- آیدین ، May 29, 2008 در ساعت 06:25 PMبا سلام.
-- حسین ، May 30, 2008 در ساعت 06:25 PMایشان درست میفرمایند متاسفانه اکثر نقدهای ادبی، هنری و ورزشی از روی غرض مطرح میشوند حتی در میان روشنفکران.
واقعا دستتان دردنکند.ازاقای مقصودلوخواهش میکنم فیلمی هم اززندگی هوشنگ ابتهاج.ه ا سایه تهیه فرمایند.
-- mazdak toos ، May 30, 2008 در ساعت 06:25 PMهمسایه ها از اولین رمان هایی بود که خواندم و از آن لذت زیادی بردم. یادش بخیر. فضای نوشته های او برخلاف نوشته های خیلی از همکارانش، این خاصیت را داشت که ذهن آدم را کاملا در اشغال خود درآورد. روحش شاد.
-- مانی ب ، May 30, 2008 در ساعت 06:25 PMاما کنار هم گذاشتن او و داستایفسکی سطحی نگری بزرگی است.
البته سطحی نگری کسی که دایما دوست دارد در از زندگی «بزرگان» فیلم مستند بسازد، باید هم که «بزرگ» باشد.
شكايت از كه كنم خانگيست غمازم!!!
-- رويا ، May 31, 2008 در ساعت 06:25 PMبسیار جالب بود و خسته نباشید . من بسیار علاقه مند هستم این فیلم را خریداری کنم . این امکان چگونه فراهم شدنی است ؟ با توجه به این که در کشور بلژیک سکونت دارم .
-- امیر ، May 31, 2008 در ساعت 06:25 PMهر چه از محمود گفته شود باز هم کم است. از شما متشکرم آقای مقصودلو.
-- علیرضا روشن ، Jun 2, 2008 در ساعت 06:25 PMدرود برشما .. اخیرا در جایی مطلبی را به عنوان اختلاف جناب بهمن مقصودلو با مسلم منصوری بر سر دو فیلم یاد شده در نشریات اینترنتی مطالعه نمودم.. و موضوع این گونه مطرح است که جناب مقصودلو فیلمهایی را که مسلم منصوری به سختی و مشقت فراوان ساخته .. جناب بهمن مقصودلو با دخل و تصرف در برخی از نماها و اسامی .. به نام خود تمام کرده .لطفا در این زمینه روشنگری بفرمائید
با تشکر فراوان
-- نرگس ، Jun 27, 2008 در ساعت 06:25 PMنرگس - اصفهان
please ask the director how to buy these movies. I have one of them with a very bad quality but I think a lot of people want to buy them. If they can put them in some famous online shopping website, it would be great.
-- homayoun ، Jun 28, 2008 در ساعت 06:25 PMمن این شانس را داشتم که با محمود از نزدیک آشنا شوم .او همانطور که شما گفته اید انسانی پاک و شریف بود و هنرمندی راستین.با اجازه خودش او را با نام استاد امین وارد یکی از داستان ها یم کردم .از او بسیار آموختم .نه تنها قواعد نویسندگی که آداب نویسنده بودن را در این سر زمین.امید وارم روزی فیلم شما را ببینم.-موفق باشید
-- محبوبه میرقدیری ، Jul 13, 2008 در ساعت 06:25 PMهمزمان با چاپ اولین کتابم با محمود آشنا شدم و این را فرازی در کار نویسندگیم می دانم. او انسانی بزرگ پاک و شریف بود و هنرمندی راستین. با اجازه خودش او را وارد یکی از داستانهایم کردم.با نام استاد امین.امید وارم بتوانم فیلم شما را ببینم.موفق باشید.
-- mahboobeh ، Jul 13, 2008 در ساعت 06:25 PM