تاریخ انتشار: ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
نقدی بر مقاله قضیه‌ی پدران هنرهای ایرانی، نوشته امید مهرگان

پدران پوشیده و پسران لختند

انوشیروان مسعودی

اتفاقاً اینبار به نظرم پدران لخت نیستند‌، پسران لختند‌. این همان عقده فروخورده و ارضا نشده پسرانی است که پدرانشان بسیار بزرگتر و بالا‌تر از آن ها هستند‌. حقیقت اینجاست که این پدران، همیشه لباس بر تن داشته‌اند‌، حتی امروز‌، درست است که نمایش امروز سمندریان، تکرار ضعیف سی سال پیش آن است‌، اما هنوز می‌شود موسیقی زیبایی در آن دید که انتخاب سمندریان است‌، هنوز می‌شود میزانسن‌های قابل توجهی را دید و هنوز می‌شود محتوای قدرتمند متن را فهمید و درک کرد‌، البته بازی‌ها نسبت به نام "‌سمندریان‌" ضعیف است و البته فرم اثر بی‌مایه شده و هزاران البته دیگر ولی به هر حال این نشان می‌دهد پدر (‌سمندریان‌) هرچند دیگر لباس فاخر یا کت فراک سی سال پیش را بر تن ندارد باری زیر پوش و شورتی پوشیده است‌. و نسل جوان چه کرده در این سال‌ها‌، این پسران نابغه و ناراضی چه کردند در این سالها جز فحش دادن به پدران.

نباید فراموش کرد پدران در چه شرایطی فیلم می‌سازند‌، قلم می‌زنند و تاتر به صحنه می‌برند‌. و اما مهرجویی‌، مهرجویی در هر دوره ای فیلم ساخته‌، در دوره‌هایی که کیارستمی و جلیلی و مخملباف چشم به جشنواره‌های خارجی دوخته بودند و با فیلم‌های گلخانه‌ای‌شان دور دنیا را می‌گشتند‌، این مهرجویی و بیضایی و تقوایی بودند که فیلم‌هایی ساختند‌، افشاگر‌، انتقادی و از لحاظ فرم بی بدیل. سگ‌کشی‌، کاغذ بی‌خط‌، بمانی‌، مسافران‌، ای ایران و هامون‌ و‌... این پدران یکدنده بودند که ایستادند روی فیلمهایشان و اکران‌شان کردند‌.


ما در‌باره بیضایی‌، تقوایی و مهرجویی باید دو سویه را در نظر بگیریم‌، اول خود اثر و دوم نقش این‌ها به عنوان روشنفکران عاصی.

از لحاظ سینمایی و تکنیک‌های بصری‌، فیلم سگ‌کشی در سینمای ایران یگانه است‌، همچنین مساله نوع روایت‌، و داستان‌، شخصیت‌پردازی کاغذ بی‌خط و هامون نیز بی‌بدیل است‌. سنتوری نیز در همین جهت قرار می‌گیرد‌، ساده‌انگارانه است که بیندیشیم مهرجویی برای فروش فیلم، صدای چاووشی را انتخاب کرده. خیر‌، آقای مهرگان چه بخواهیم و چه نخواهیم فرهاد و فروغی و جان لنون در ایران هواداری ندارند و همین چاوشی است که در هر جایی شنیده می‌شود و البته مهرجویی در مقام دفاع از این صدا بر نیامده‌، این نگاه انتقاد‌آمیز او به این شرایط است‌.

فیلم هنری - اجتماعی که نباید همیشه مانند کارهای کیشلوفسکی و آنتونیونی زیبا و انتلکتوئلی باشد‌، یکبار هم فیلم می‌شود مثل "‌پرنده‌های بزرگ و پرنده‌های کوچک "‌پازولینی که یک دلقک تلویزیونی (تو تو‌) نقش اصلی‌اش را ایفا می‌کند‌. مهم این است که پازولینی یا مهرجویی در پس حضور این شخصیت به چه می‌رسند یا چه چیز را بیان می‌کنند‌، وگرنه صرف حضور چاوشی یا رادان، دلیل بربد‌بودن فیلمی نمی‌شود‌.

همانطور که حضور صدای باخ و کتاب کیر که‌گور‌، پسِ این فیلم حرف نهفته است‌، پشت این شخصیت‌، این داستان‌، این نوع روایت‌، اندیشه‌ای است انتقادی‌. فراموش نکنید که تا سالیان دراز فیلم‌های پازولینی یا برتولوچی را فیلم پورنو می‌دانستند و پس از سالها دریافتند که مفهوم تجاوز یا رابطه جنسی در فیلم پازولینی یا برتولوچی چه مفهومی دارد. این، راجع به این فیلم مهرجویی نیز صادق است .
و اما مساله سواستفاده از سانسور؛ در ابتدا ببینیم شما چه کسانی را متهم به سواستفاده از مساله سانسور شدن می‌کنید‌. مخملباف و جلیلی‌، این‌ها نشان داده‌اند اکران در ایران اصلاً برایشان کوچکترین اهمیتی ندارد‌.


بهرام بیضایی

اما مساله سانسور درباره مخملباف هیچ ربطی به جلیلی ندارد‌، مساله فیلم‌های جلیلی توقیف نیست‌، عدم اکران است‌. جلیلی هیچگاه توقیف نشده‌، بلکه تلاشی برای اکران فیلم هایش نکرده‌، برای تایید این ادعا کافی است به نمایش فیلم‌های این آقا در تلویزیون در عید چند سال پیش نگاه کنید‌.

اما بیضایی و مهرجویی‌، این دو پدران سینمای ایران هر یک راهی رفته‌اند‌، بیضایی منزوی و تنها با یکدندگی ایستاده و به واقع مانند یک پدر قهرمان در این سینما درآمده‌، پدری که سر خم نمی‌کند‌، جایزه‌اش را پس می‌فرستد‌، تاترش توقیف می‌شود‌، فیلمش نیمه‌تمام می‌ماند و‌... اما با این حال همین بیضایی کم‌کار در سی سال گذشته پنج فیلم بلند ساخته‌، سه فیلم کوتاه‌، چهار نمایش بر صحنه برده و بیش از بیست فیلمنامه و نمایشنامه نوشته‌، به علاوه دو کار پژوهشی. این پدر که اینک برایش کف می‌زنند کم کار نکرده‌، این پدر لخت نیست‌، اتفاقاً لباس کلفتی بر تن دارد‌، لباسی به کیفیت مرگ یزدگرد‌، به بلندای مسافران‌، به زیبایی باشو‌، این پادشاه نه در آثارش ضعف نشان داده و نه در شخصیت روشنفکری‌اش.

بله "‌افرا"‌ی بیضایی، ضعیف‌تر بود از بسیاری کارهای دیگرش. اما اگر طبق گفته خودتان به تنهایی اثرش را بررسی کنیم و بی‌توجه به دیگر آثارش‌، کار بدی نبود‌، نوآوری در نوع روایت‌، شخصیت‌پردازی‌های قوی‌، روایت داستانی محکم و البته ضعف برخی بازیگران‌، ضعف در موسیقی و‌...

و اما مهرجویی که سخنش رفت‌، مهرجویی بر خلاف بیضایی در این سالها کار کرده‌، بی‌امان‌، با سانسور کنار آمده‌، زیستن کنار قدرت را تجربه کرده‌، و خودش را کشانده تا اینجا‌، و مهرجویی مانده. مهرجویی را اگر سانسور کرده‌اند اما نتوانسته‌اند اندیشه‌اش را بگیرند‌، مهرجویی دغدغه‌اش را گفته‌، خوب یا بد بودنش را منتقدین مطرح می‌کنند ، اما مساله این است که "‌سنتوری‌" ، "‌مهمان مامان‌"‌، "‌بمانی‌"‌، "‌پری‌، لیلا‌، سارا‌"‌، "هامون‌"‌، "اجاره‌نشین‌ها " و بسیار کار دیگر مهرجویی حداقل نشان دهنده توان بالای او و شناخت او روی زیبایی‌شناسی سینماست‌.

نه‌، این بار پدران و پادشاهان لخت نیستند‌، این پسران هستند که لختند‌، پسرانی که هیچ نیاورده‌اند‌، کدام فیلمساز جوان اثری همتای کارهای بیضایی و مهرجویی و تقوایی ساخت‌؟ کدام نمایشنامه‌نویس و تاتری توانست رفیعی و رادی و سمندریان شود‌؟ نه، این عقده ناتوانی پسران است نسبت به پدران‌، پدرانی که هریک ایستاده‌اند و سرخم نکرده‌اند و آثاری خلق کرده‌اند که در نوع خود قابل تامل‌اند و پسرانی که اخته شده و عقیم در ناتوانی‌شان، پدران را متهم می‌کنند.

نظرهای خوانندگان

با بخشی از حرفهای نویسنده موافقم و اینکه روشنفکرنمایی امثال جلیلی و مخلباف فقط بدرد ویترین های موزه سینما می خورد و اینکه مسلما پسرهای امروز لختند را نفی نمی کنم اما باید بدانید که بیضایی عمری گذراند تا پدری با لباسی فاخر شد همان کاری که امروز پسرانی در حال انجامش هستند امثال سالورها یا قبادی ها و ...

-- خشایار ، Mar 5, 2008 در ساعت 04:49 PM

لطفا لينک مقاله آميد مهرگان را هم بگذاريد تا ببينيم او چه گفته و انوشيروان چه مي گويد.

-- پرويز جاهد ، Mar 5, 2008 در ساعت 04:49 PM

درسته پدران لخت نیستند ، پدران سینما و تئاتر کار کرده اند و ... ولی آیا کسی به این پسران اجازه کار کردن داد ؟ آیا کسی داخل آدم جسابشان کرد ؟ البته غرغر و ارضا نشدنشان وجود دارد و پدران نیز کارهای بسیار خوب می کنند با این حال به نظرم لحن مقاله خیلی تند بود . و البته منتظر پاسخ آقای مهرگانم

-- ح.م.شکیبا ، Mar 6, 2008 در ساعت 04:49 PM

آقای مسعودی شما ظاهرا خودتان فیلم سازید (فیلم کوتاه) و از شما انتظار می رود درک و قضاوت بهتری راجع به سینما و فیلمسازی و فیلمسازان ما داشته باشید. نگاه و تقسیم بندی شما بی نهایت ایدیولوژیک و غیرعلمی و غیرهنری است. بر چه اساسی فیلم های کیارستمی(که نقد های پیرامون او بیشتر آغشته به حسادت است تا از سر دقت)و مخملباف و جلیلی ..کم ارزش تر هستند از آثار بیضایی و مهرجویی؟ این جمله ی شما" در دوره‌هایی که کیارستمی و جلیلی و مخملباف چشم به جشنواره‌های خارجی دوخته بودند و با فیلم‌های گلخانه‌ای‌شان دور دنیا را می‌گشتند‌، این مهرجویی و بیضایی و تقوایی بودند که فیلم‌هایی ساختند‌، افشاگر‌، انتقادی و از لحاظ فرم بی بدیل" نه تنها هیچ نشانی از یک هنرمند آشنا با سینما را درخود ندارد بلکه ناپختگی نویسنده را در شناخت وضعیت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه نیز آشکار می کند.
بجای قضاوت های ارزشی بدون پشتوانه فکری بهتر است کمی وقتتان را اختصاص دهید به دیدن فیلم های کیارستمی (مخصوصا اپیزود دوم فیلم تیکت)و مخملباف و.. تا هم کمی آرام شوید و هم از شتاب در قضاوت هاتان کاسته شود(پر واضح است که لزوما همه ی فیلم های آنها قوی و قابل دفاع نیستند).
برای اثبات باارزش بودن کارهای بیضایی و ...( که واقعا هم با ارزش و کم نظیر هستند) لزومی به اهانت یا اغماض نسبت به دیگرانی چون کیارستمی و مخملباف نیست. همه ی آنها سرمایه های فرهنگی ما هستند و با این رویه ی شما در حق هر دو طیف (طبق تقسیم بندی شما) بی حرمتی و بی دقتی می شود.
آرزو می کنم روزی فیلمی بلند از خود شما ببینیم و راجع به آن گفت و گو کنیم.
با احترام

-- فیلمسازفیلم کوتاه ، Mar 6, 2008 در ساعت 04:49 PM

من فکر نمی کنم مقاله ی شما اصولا لباسی را نشان بدهد. - چون بواقع هم چنین چیزی نیست! - حرفهای مهرگان فقط در زمینه ی هنر و سینمای رقت بار و بی جان ایرانی
می تواند درک شود حتا اگر مهرگان با هولی تمام ایده اش را هرز داده باشد. چرا که بر خلاف نظر شما اغلب فیلم های سینماگران ایرانی حتا آنها که شما نام برده اید در این سالها ابداً دیدنی و به واقع یک روایت جهت مند نبوده اند. ولی درها بسته نیست و اتفاقاً سنتوری مهرجویی به غایت فیلم خوبی است چرا که ادعای لباس حتا برای کارگردانش هم نمی کند. پدری در کار نیست، سنگ چه چیزی را در این خرابه به سینه می زنید؟!
تا همیشه می توان درباره ی قوت و ضعف آثار آن مردک ده نمکی هم خشت زد ولی به واقع از بی جانی این سینماست که ده نمکی هم پا به پای دیگران و حتا جلوتر می تازد.
دبگر وقتی برای غصه خوردن و ستایش کورکورانه ی شکوه بیضایی ها در کار نیست. سنتوری مهرجویی همینش خوب است که غصه نمی خورد، روایت می کند و دستش از ترس می لرزد؛ بر خلاف مثلن سگ کشی.
مهرگان اشتباه می کند، پدر و پسر ندارد.
:
ما جز در آستانه نمی توانیم ایستاد،
آنجا ایستادن نیز خود کار سترگی است.

-- بامداد ، Mar 7, 2008 در ساعت 04:49 PM

پادشاه و پدران و این حرفها یعنی چی؟ دست بردارید از این فرهنگ اتوریته طلب پدرسالارانه و این همه بت سازی هم نکنید. مهرجویی خیلی پس رفته اما بیضایی هم جلوتر نرفته که پس هم رفته. و امکان ندارد که بیضایی هم با سانسور کنار نیامده باشد اگر نه چطور می تواند در ایران جواز نمایش و فیلم بگیرد؟ یکی کمتر دیگری بیشتر، اما هیچکس منزه نیست در این معرکه...

-- بدون نام ، Mar 7, 2008 در ساعت 04:49 PM

من بعنوان یک ایرانی خارج نشین به همه ایرانی هایی که در ایران و خارج از ایران کار می کنند رایو، سایت کتاب مقاله شعر می نویسند می بالم. من به ساترابی ها به رادیو زمانه به گویا و......... می بالم و هرگز این ها را با هم مقایسه نمی کنم. که مغرضانه و یا احساسی و یا سلیقه ای به این یا آن نمره بد و خوب بدهم. در ایران جوان های زیادی دارند تلاش می کنندو کارها اینها همه در خور نقد و بررسی است. از اینکه انواع وجود دارد و به قول شما کیارستمی برای خارج فیلم می سازد تا سمندریان پیر که هنوز احساس می کند که باید کار کند. حوشحال هستم. اگر در ایران می شود برای هر سلیقه ای کار کرد که این بسیار عالی است. اگر فیلم کیا رستمی جایزه می کیرد و در حالی که ایران به کشور تروریست پرور معروف است این چه اشکالی دارد که دنیا بفهمد در ایران فقط تروریست وجود ندارد و کسانی هم هستند که کار هنری در سطح جهانی می کنند.
مقاله شما سعی کرده بود این مبحث پدر و پسر را مطرح کند، اما این را می رساند که باید چوان ها از پدر پیروی کنند. این همان چیزی است که ایران از آن رنج می برد. هر نسلی باید خود با امکاناتی کار تجربه کند. نه اینکه پدران دیکته کنند. من به آقای بیضایی احترام می گدارم اما این ربطی ندارد که اگر فیلم های مخملباف خوب است و جایزه می گیرد. مخملباف فیلم های بسیار خوبی ساخت که همه ایرانی بودند. و تاثیر احتماعی خوبی هم داشت. نظرتان در مورد بایسیکل ران چیست؟
بیاید فضا را بیش این که هست آلوده نکنیم از همدیگر حمایت کنیم. همدیگر را جذب کنیم. تا در این فضا بتوانیم هنرمند ایرانی پرورش دهیم پدران مال گذشته بودند. باید میراث آنها را پاس بداریم نه آنکه میراث خواری کنیم. کسی را با کسی مقایسه نکنیم. از کسی که برای خنداند این مردم کار هنری خلق می کند تا کسی که این مردم را به فکر وامیدارد. فاصله زیادی است و در این دو نقطه می تواند افراد زیادی را با کارها متعدد جای دهد. برای هر کسی جا بگزاریم. و از این انواع پشتیبانی کنیم. کسی را مالک این رشته و یا آن رشته ندانیم

-- آتوسا ، Mar 7, 2008 در ساعت 04:49 PM

یک مسئله در مورد سنتوری!علی رغم همه ی انتقاد های مزخرف به نظرم مهرجویی با آن چند پوستر پورتره ای که در فیلم چند بار نشان می دهد و در پوستر فیلم هم هست حرفی از عصیان داشت! پوستر های اعضای پینک فلوید و بویژه راجر واترز ! که عصیانگر ی پرشکوه است و عکس او بین چهر ه ی فراهانی و رادان است!

-- بدون نام ، Mar 7, 2008 در ساعت 04:49 PM

حق با شماست

-- سوژه مانا ، Mar 7, 2008 در ساعت 04:49 PM

Bozorgash nakhanand ahle Kherad, Har anke name Bozorgan be zeshti barad.
Aghaye Mehregan, mokhalefate shoma ba farhange ghahreman sazi ghabele ehteram ast vali aya baraye ebraze ein mokhalefat , bayad ba jesti Roshanfekrane Honare sarzamineman ra haramzadeh, bi pedar ya pedar lokht jelveh dad?!. Aghaye Mehregan, Aya residane be hadaf vasileh ra tojih mikonad?!

-- Kiarash ، Mar 8, 2008 در ساعت 04:49 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)