خانه > رادیو سیتی > کارگردانها > کارگردان کتاب مقدس و سیاست | |||
کارگردان کتاب مقدس و سیاستبرگردان و نوشته: آرش فریدآموس (عاموس) ژیتای (Amos Gitaï) یکی از برجستهترین سینماگران معاصر اسراییل است. او که در سال ۱۹۵۰ در حیفا به دنیا آمده به ترغیب پدرِ معمارش به تحصیل معماری روی آورد. اما جنگ یوم کیپور سال ۱۹۷۳ تحصیل آموس را متوقف کرد. آغاز ورود ژیتای به جهان فیلمسازی زمانی بود که به عنوان خدمهی هلیکوپتر نجات به جنگ رفت و فیلمی هشت میلیمتری از جنگ تهیه کرد. او معماری را نیز رها نکرد و بعدها به آمریکا رفت و از دانشگاه برکلی در کالیفرنیا دکترای معماری گرفت. ژیتای فیلمهای مستند و سینمایی بسیاری در کارنامهی خود دارد. درونمایهی فیلمهای او سیاسی است که با توجه به شرایط کشور اسراییل امر غریبی نیست؛ با این همه فیلمها حاوی پیامهای صریح و سادهی سیاسی نیستند؛ بلکه محصول نگاهی عمیق و اگزیستانسیل به آن چیزی هستند که سیاست تولید میکند؛ مانند جنگ. در حالی که ژیتای بسیاری از مضامین فیلم خود را از عهد عتیق اخذ کرده، همزمان از نقادی سنت دینی یهودی نیز در این فیلمها باز نمیایستد. او میکوشد از ادبیات، به ویژه، کتاب مقدس، خلاقانه اقتباس کند و وارد دیالوگی انتقادی با این دست متون شود؛ امری که چندان در سینمای جهان آشنا نیست. گر چه بستر فیلمهای ژیتای اسراییل و درونمایهی آنها یهودی است، اما او تلاش میکند با هر یک از فیلمهایش پرسشهایی برانگیزد که در هر جای دیگر و در هر موقعیت انسانی مشابه دیگری نیز پرسیدنی و تأمل برانگیزند. تازهترین فیلم آموس ژیتای، عقبنشینی (Désengagement) است؛ عقبنشینی نیروهای اسراییلی از نوار غزه. فیلم داستان زنی است به نام آنا (Ana) که نقش او را ژولیت بینوش بازی میکند. او بعد از مدتها برادر ناتنی خود اولی (Uli) را میبیند که به بهانهی مرگ پدر به پاریس آمده است. آنا تصمیم میگیرد به اسراییل بازگردد تا دخترش را که ۲۰ سال پیش رها کرده بازیابد. آنا و اولی با گذر از مرزها با ماشین، قطار و قایق به اسراییل میرسند، درست در بحبوبهی زمانی که نیروهای نظامی اسراییلی در حال عقبنشینی از نوار غزه هستند و ساکنان شهرکهای یهودینشین را از خانهی خود بیرون میکنند (در سال ۲۰۰۵). «عقبنشینی» در عنوان این فیلم، کلمهای پرایهام است و ورای معنای سیاسی آن، تأویلی احساسی و روشنفکرانه نیز دارد. آموس ژیتای، در ساخت فیلمهایش جایگاهِ ویژهای به ادبیات میدهد و در عین حال به استقلال متن سینمایی از متن ادبی توجه دارد. در واپسین فیلم خود، عقبنشینی، ژیتای از رمان «مرد بدون قابلیت۱» نوشتهی رابرت موزیل، نویسندهی اتریشی الهام گرفته است؛ اما متن رمان را از سیاق اصلی خود جدا کرده و تنها آن را به سرچشمهای ملودیک برای فیلم خود بدل نموده است. کتاب با بدل شدن به تجربهای نمادین از آوارگی (Diaspora)، منبع اقتباس فیلم قرار گرفته است. متن زیر، مصاحبهی آموس ژیتای با پیر مارک دو بیاسی (Pierre - Marc de Biasi) است که در تازهترین شماره مجلهی ادبی (Le magazine littéraire) – اکتبر ۲۰۰۷ - چاپ پاریس منتشر شده است. پانوشتهای متن، همه از مترجم است.
بسیاری از فیلمهای شما اشارتهای صریحی به ادبیات کتاب مقدس و نیز شعر دارند. همه چیز با استر۲ شروع شد؛ نخستین فیلم بلند داستانی شما در سال ۱۹۸۵؟ بله، ۹۹ درصد استر از متنهای کتاب مقدس تشکیل شده است؛ همین طور گولم؛ روح تبعید۳. وقتی در دانشگاه برکلی، دوره دکترای خود را میگذراندم، سخت تحت تأثیر متن مصاحبه والتر بنیامین با گرشوم شولم۴ قرار گرفتم. او در این مصاحبه میگوید رؤیایش این بوده کتابی بنویسد که تنها از نقل قولها تشکیل شده باشد. این درست چیزی است که من تلاش کردم در استر و گولم انجام دهم. کتاب استر۵ تنها کتاب عهد عتیق است که داستان آن در آوارگی روی داده است نه در سرزمین اسراییل. همهی داستان در ایران باستان میگذرد و به همین دلیل است که نام خداوند در این کتاب نیامده است. گولم، روح تبعید، بر پایه کتاب قبالا۶ و نیز کتاب سفر یتسیراه۷ ساخته شده است. سفر یتسیراه کتابی است درباره پیدایش و خلق جهان که یکی از متون نظری در این باره است: خلق موجودی مصنوعی چگونه است؛ همان ایدهی بنیادی گولم. فیلم همچنین انباشته از متونی از کتاب روث۸ است؛ یکی از مهمترین متنهای کتاب مقدس که از آمیزش نژاد سخن میگوید. فیلم برلین - اورشلیم۹ نیز هست که پس از فیلم استر و پیش از فیلم گولم، روح تبعید ساختهام. این فیلم پیوندی مستقیم دارد با آثار یکی از بزرگترین شاعران اکسپرسیونیست زن آلمان، الز لاسکر شولر۱۰. کمی بعدتر، در سال ۱۹۹۵، نخستین فیلمی که شما بعد از زندگی در اسراییل ساختید، دواریم۱۱ بود که آن هم بر پایهی کتابی ساخته شده بود، اما این بار متنی معاصر. فیلمهای دیگری هم ساختید که بر پایهی کتاب ساخته شده باشند. بله. کتابی بود که اکت دو سود۱۲ ترجمهی آن را منتشر کرده بود با عنوان برای صورت موجودی نوشتهی یاکو شباتای۱۳ که زمینه فیلم قرار گرفت. فیلم آلیلا۱۴ نیز اقتباسی بود از رمانی از یهوشوا کناز با عنوان بازگشت عاشقان گمشده۱۵. آخرین فیلم من، عقبنشینی، از رمان رابرت موزیل، مرد بدون قابلیت، الهام گرفته است؛ به ویژه دومین بخش آن، جایی که آگاث برادرش اولریش را پس از درگذشت پدرشان میبیند. با این همه، فیلمهایی هم ساختهام که هیچ ارتباطی با ادبیات نداشتهاند: کادوش۱۶ تا حدی بر پایهی متون تلمود ساخته شده، اما کیپور۱۷ یک زندگینامه خودنوشت است؛ و ارض موعود۱۸ یا منطقه آزاد فیلمهایی هستند که بیشتر از هر چیز با هنرهای تجسمی ارتباط دارند. بنابراین اقتباس ادبی در فیلمهای شما شکلهای گوناگونی دارد. کسی مثل شما که با اقتباس از متون ادبی فیلم میسازد رابطهی میان سینما و ادبیات را چگونه تعریف میکند؟ سینما برای من هرگز نباید تصویرگر متنی باشد. متون ادبی، به ویژه متون مهمی که شروح بسیار دارند، خودبسندهاند و برای فهمیده شدن نیازی به میانجیگری ابزار دیگری ندارند. وقتی تجربهای را میآزمایم، فقط برای آن است که با جدا کردن متن از ریشه اصلی، نوعی تنش دیالکتیک را جستوجو کنم؛ جابهجا کردن متن و نهادناش در جهانی دیداری و فضامند که با سیاق اصلی آن تفاوت دارد. این تنش دیالکتیکی است که چیزی برای گفتن دارد. مثلاً در کتاب مقدس، تاریخ استر در ایران باستان میگذرد. من مکان داستان را به حیفا تغییر میدهم: این تکه از آوارگی در اسراییل، تمثیل رمزی تازهای پدید میآورد. اسراییل به صورت موجودی اوریژینال و یکپارچه فهمیده شده؛ به ویژه در دوران التهاب و شور ایدئولوژی صهیونیسم که گسستی واقعی با سنتِ یهودیت بود. من پرسش را میاندازم: گسست یا تداوم؟ آیا این یک آوارگی دیگر نیست؟ این پرسشگری از آنجا حاصل میشود که متن جابهجا شده (مکان آن تغییر کرده) است. وقتی متنی را که به حدود ۲۵۰۰ سال پیش تعلق دارد، دورانی که کتاب استر در آن نوشته شد، میگیرم تا آن را در ویرانههای محلهی عربنشین شهر حیفا قرار دهم، چه اتفاقی میافتد؟ به همین ترتیب وقتی متن روث را میگیرم با قصه نعامی، و شوهرش الیملیش و دو فرزندشان که بیت اللحم را ترک میکنند تا به تبعید در مواب بروند. من معادله را اینگونه برقرار کردهام: پاریس=مواب. خب، چه اتفاقی میافتد؟ به یک معنا من شاگرد تلمودم و هوادار ایدهی تأویلهای بیپایان. پرسش من این است که این خوانش دوباره چه تأملاتی برمیانگیزد؟ متن موزیل که از اروپای آغاز سدهی بیستم سخن میگوید چه چیزی میآفریند اگر من آن را در درون سیاقِ عقبنشینی اسراییل از نوار غزه تأویلی تازه کنم؟ همین طور درباره کدما۱۹ یا آلیلا.
آلیلا تنها فیلمی است که شما در آن با نویسندهای زنده کار کردید. کار چگونه پیش رفت؟ من بخت همصحبتی با یهوشوما کناز را داشتهام؛ کسی که از نظر من یکی از چهار نویسندهی بزرگ عبری زبانِ معاصر است. ابتدا به او گفتم که میخواهم کتاب او را به تصویر درآورم و قصد دارم که چیزهایی را در آن تغییر دهم. اگر او با این ایده مخالفت میکرد، من طرح را متوقف میکردم. او گفت نه (مخالفتی ندارم) به هر حال کتاب هست و صورت نهایی یافته. او مرا به دیدن جاهایی برد که خودش در هنگام نوشتن «بازگشت عاشقان گمشده» از آنها الهام گرفته بود: محلههای مرفه تلآویو که معمولاً طبقات متوسط رو به بالا در آنها اقامت دارند. ساختمان چهارطبقهای را به من نشان داد و توضیح داد چگونه پرسوناژهای داستان را در جاهای مختلف این ساختمان جا داده است. به او گفتم ببین. من میخواهم مکان داستان تو را به جنوب شهر ببرم؛ به منطقهای که میان تلآویو و یافا قرار دارد؛ میان طبقه متوسط رو به پایین، فقیرتر و پرجمعیت. میخواهم معماری را هم تغییر دهم. در حقیقت سناریوها یا کتابهایی که اساس کار سینماتوگرافی قرار میگیرند برای من شبیهسازیهایی برای فیلم هستند؛ نه بیشتر، نه کمتر. وقتی میخواهیم فیلمی بسازیم، مشکلی اصلی چندان پیدا کردن روایت نیست؛ دشواری بزرگ یافتن ملودی است، حس فیلم. معنای فیلم فقط در درونمایه یا ایدههای آن نیست؛ در ریتم و آهنگ آن نیز هست. این مسألهی حال و هواست، خلق و خیم – کلمهی «روح» را به کار نمیبرم چون بیش از حد روشنفکرانه است. من معتقدم موفقیت در پدید آوردن حال و هوا یا وضع روحیِ یک فیلم، پیچیدهترین کار است. ادبیات میتواند یکی از عناصر شکلدهندهی آن باشد. مثلاً در موزیل، طنین و تونالیتهای هست که من از آن حال و هوای مورد نظر برای فیلم عقبنشینی را الهام گرفتم. این چیزی بود که زود در ذهنام جرقه زد. رمان (موزیل) نوعی روح فردی را توصیف میکند که کمی گیج و منگ است؛ در جستوجوی موقعیت خود در میانهی تورم گفتارهای سیاسی است. موزیل تا اندازهای نگاهی آیرونیک و تردیدآمیز به این گفتارها دارد: آیا آنها صادقاند، یا خودخواهانه و در پی تأمین منافع شخصی خودند؟ قهرمان ما، اولریش، که من آن را سادهتر اولی مینامم، کسی است که میان همهی این آدمها با ایدههای بزرگشان و ایمانشان به آن ایدهها سردرگم شده، به خاطر خصلت یگانهی بودنِ خود و زندگی خصوصیاش تحلیل رفته، در میان رشته ملاقاتهایی که دارد نگاهاش تکهتکه شده و دوباره به هم پیوسته است. این «حال و هوای» موزیل است که از نظر من با عمق و دقتی امروزی با ما از روابطی میگوید که میتوانیم با سیاست و ایدئولوژی داشته باشیم. من دیالوگی از این دست با موزیل داشتهام. وانگهی از بازیگران اصلی، لیرون لوو – بازیگری اسراییلی که نقش اصلی کیپور را به عهده داشت – و نیز ژولیت بینوش خواستم که موزیل را بخوانند. با این همه، من معتقدم رابطه موفقی که سینما و ادبیات میتوانند همواره با هم داشته باشند از این دست است: سینما نباید تقلید کند یا به شیوهای طبیعتگرایانه یا واقعنمایانه روح متون ادبی را بازسازی نماید؛ بلکه باید بکوشد با ادبیات دیالوگ کند و به نوعی تبادل دست یابد. با این حال در کدما، نقل قولهایی از حییم حزاز۲۰ وجود دارد و وقتی مرد فلسطینی حرف میزند، سخن او شعری است که میشنویم. متن اینجاست، این نوعی قرار دادن مستقیم ادبیات در سینماست. از آنجا که نقل قول به تصویر تنه میزند، این برای گواهی دادن است؟ بله... من سینما را به منزلهی گواهی میگیرم؛ زیرا فکر میکنم که اسراییل، و خاورمیانه به طور کلی، وضع آتشفشانی دارند. پیکربندی این منطقه امری نهایی نیست؛ مرزها هم. همه چیز محو و مبهم و گشوده میماند. اگر نقاشی در دوره ولاسکه یا ادبیات در قرن نوزدهم به شکلی بود که بشر جایگاه خود را در جهان ثبت میکرد، فکر میکنم امروز سینما ابزاری بسیار نیرومند برای دست یافتن به آن است. میتوانم این کار را از طریق ساختن فیلم مستند انجام دهم مانند خبرهایی از خانه۲۱، وادی۲۲ یا روزنوشتهای کمپین؛ از طریق داستان انجام میدهم و این به نوعی نگاه تمثیلی بدل میشود. من اما فکر میکنم در چنین شرایطی گواهی کردن به شکل نوعی روزنوشتِ بیپایان ادامه پیدا میکند. برخی مواقع دوست دارم ادبیات را درون سینما بگنجانم. در کدما میتوانیم همزمان متن حییم حزاز را بشنویم، نویسندهای بزرگ و دوست بن گوریون، نویسندهی متون انتقادی بسیاری که مربوط به زایش اسراییل هستند و نیز متنی از توفیق زیاد۲۳، شاعر بزرگ فلسطینی دوران خود. من اینها را میگنجانم. وگرنه اینها متنهایی ادبی هستند که دارند کم کم از یادها میروند؛ امروزه ما به سرعت به چیزهای دیگر گذر میکنیم. سینما به کمک ادبیات میشتابد ... پرسش آخر: شما آدمی مذهبی نیستید. چه چیزی در کتاب مقدس هست که شما را این اندازه بدان علاقهمند میکند؟ برای من کتاب مقدس، به ویژه نسخه عبری آن، به اندازهی اندکی جایگاه امر متعالی است و بیشتر در بر دارندهی عناصری ویرانکننده و پرسمانهایی درباره نظم اجتماعی و سیاسی است. اگر حضور الهی را در این کتاب حذف کنیم – که همه جا این حضور تزریق شده تا نوعی جلای مذهبی به آن بدهند – کتاب مقدس اثری مهم دربارهی تمدنها، پرسشهای اخلاقی و هنجاری و غیره است؛ با یک حس ذاتی مینیمالیسمِ صوری. نویسندگان کتاب مقدس در خودسنجی و نقادی از خود، آدمهای شجاعی بودند. این رابطهی انتقادی است که بشر را به پیش برده است. ما نیاز به متونی با این گستردگی داریم که اندیشه را به پویایی وا میدارند و تأمل بر میانگیزند. فکر میکنم سینما که بزرگترین ابزار عصر ماست در دیالوگ با ادبیات، هنرهای تجسمی و علم میتواند مردم را به اندیشیدن وا دارد، با گشودن آنها به روی نگاهی انتقادی. تا کنون که نتیجه خوبی داده است. ۱- Musil, Robert, The Man Without Qualities, translated from German by Sophie Wilkins, Vintage Book, New Yrok, 1996 ۲- Esther نخستین فیلم سینمایی آموس ژیتای است که در سال ۱۹۸۵ ساخته شد. ۳- Golem, the Spirit of Exile, 1990 ۴- Gershom Scholem یا Gerhard Scholem (تولد: ۱۸۹۷، مرگ: ۱۹۸۲) فیلسوف و تاریخنگار یهودی بود که در آلمان پرورش فکری یافت. وی بنیانگزار رشتهی مطالعات آکادمیک درباره قبالا، کتاب عرفان یهودی، به شمار میرود. او نخستین استاد عرفان یهودی در دانشگاه عبری اورشلیم بود. وی یکی از دوستان نزدیک والتر بینامین، فیلسوف و ناقد ادبی آلمانی بود. کتابی که آموس ژیتای بدان اشاره میکند احتمالاً کتاب زیر است: ۵- کتاب استر، یکی متون عهد عتیق است و داستان نجات قوم یهود در ایران به دست زنی به نام استر. کتاب دو نسخه دارد: نسخهی عبری که کوتاه است و نسخهی یونانی که بلندتر است. ۶- قبالا یکی از کهنترین متون عرفانی جهان و متعلق به سنت یهودی است. این کتاب به طرز شگرفی بر سنت عرفانی جهانی اثرگذار بوده است. ۷- Sefer Yetzirah یکی از متون یهودی است که که بنا به باور یهودیان دربردارندهی شریعت شفاهی است و از سوی خداوند به موسی القا شده است. در سنت یهودی باور بر این است که موسی از سوی خداوند هم شریعتی شفاهی آورد و هم شریعتی مکتوب. ۸- Ruth یکی از متون عهد عتیق است که به عربی آن را «راعوت» میخوانند. این کتاب داستان روث است که خود قصهی خانوادهای را روایت میکند که از بیت اللحم به موآب، در اردن، مهاجرت کردند. ۹- Berlin-Jerusalem, 1985 ۱۰- Else Lasker-Shùler (تولد: ۱۸۶۷، مرگ: ۱۹۴۵) شاعر و نمایشنامهنویس آلمانی بود که از معدود زنان وابسته به جنبش اکپرسیونیسم به شمار میرفت. وی با به سر کار آمدن نازیها، آلمان را ترک کرد و باقی عمر خود را در اورشلیم زیست. ۱۱- Devarim, 1993 ۱۲- Acte du sud ۱۳- Shabatï, Yaakov , Pour inventaire, roman traduit de l’hébreu par Rose Pinhas-Depuich, Acte du sud, Paris, 2007 ۱۴- Alila, 2002 ۱۵- Kenaz, Yehoshua, Returning Lost Loves, translated by Dalya Bilu, Steeforth Press L.C., 2001, ۱۶- Kadosh, 1995 ۱۷- Kippur, 1999 ۱۸- Terre promise or Free Zone, 2004 ۱۹- Kedma, 2001 ۲۰- Haïm Hazaz (تولد: ۱۸۹۸، مرگ: ۱۹۷۳) رماننویس، نمایشنامهنویس و نویسندهی داستانهای کوتاه بود و یکی از مهمترین نویسندگان عبریزبان قرن بیستم به شمار میرود. ۲۱- News from Home, 2005 ۲۲- Wadi Grand Canyon 2001, 1998 ۲۳- توفیق زیاد (تولد: ۱۹۲۹، مرگ: ۱۹۹۴) شاعر عربِ اسراییلی بود که آثارش شعر اعتراض خوانده شده است. وی فعال سیاسی نیز بود و در سال ۱۹۷۳ در مقام رهبر حزبی کمونیستی به عنوان شهردار شهر ناضره انتخاب شد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
با تشکر از شما، نامش به عبری عموس گیتای تلفظ می شود.
-- کامران ، Nov 25, 2007 در ساعت 07:19 PMآقای کامران عزیز
-- آرش فرید ، Nov 26, 2007 در ساعت 07:19 PMاز تصحیح تلفظ نام کارگردان سپاس گزارم.