خانه > رادیو سیتی > فستيوال فيلم > «توطئهای در کار نيست» | |||
«توطئهای در کار نيست»مهدی عبداللهزادهmehdi.abdollahzadeh@gmail.comآقای فیلیپ ولتی از اوایل تابستان 2004 به عنوان سفیر سوییس و حافظ منافع آمریکا در تهران مشغول به کار بوده است. در طی اين سالها با وجود اين که دوران مسئوليتش با اوجگيری تنشها ميان ايران و آمريکا همراه بوده و از اين رهگذر مشغله بيشتری برايش فراهم شده، فعالیتهای فرهنگی را همواره به عنوان يک اولويت در دستور کار خود حفظ کرده است. علايق هنری او به پسزمينه خانوادگیاش بر میگردد. خانوادهای که عمدتاُ نقاش یا موزیسین يا نويسنده بودهاند. خود او در جوانی تجربه بازیگری در تئاتر را داشته، به شکل آماتور نوازنده ترومپت بوده و تا کنون، دو بار در تهران در جمعِ دوستان و همکارانش چند قطعه موسیقی را با ترومپت اجرا کرده است. حضور مستمر او در اين سه سال در لوکارنو به مناسبت حضور پر رنگ سينماي ايران در اين سالها از ديگر فعالیتهای فرهنگی اوست. با او به گفتوگو نشستهايم.
آقای سفیر! اين سومين سال پیاپی است که در ماه آگوست در جشنواره لوکارنو حضور داريد. اين يک جور عادت قدیمی است يا...؟ اصلا رابطه شما با اين جشنواره چگونه است؟ قبل از شروع مسئوليتم در تهران، دو بار در اين جشنواره حضور داشتم؛ البته فقط به عنوان يک تماشاگر عادی. پس از ورودم به تهران با سينماگران ايرانی که برای دريافت ويزا به سفارت میآمدند، ملاقات میکردم و از طرف ديگر، دفتر جشنواره مدام با من در تماس بود برای تسهیل صدور ويزا برای مدعوین ايرانی. برای جشنواره خيلی مهم بود که میهمانان ايرانی با آسودهترين شکل ممکن، به موقع به لوکارنو برسند. دفتر جشنواره، همان سال از من و چند نفر از سفرای سوييس در کشورهای ديگر که کمکهایشان سودمند بود، دعوت کرد. فکر کردم خوب است در راستای وظيفهای که برای گسترش مناسبات و فعاليتهای اجتماعی در تهران به عهدهام است، با دعوت از ايرانيان حاضر، یک جور ميهمانی ترتيب دهم. آن سال ۲۵ نفر در ميهمانی حضور داشتند. البته آن موقع سينماي ايران حضوری بسیار چشمگیر داشت. فستیوال پر بود از ايرانيان و فيلمها و روزنامهنگاران و فیلمسازان ايرانی. امسال هم اين ميهمانی برگزار شد. اما ديديد که فیلمسازان ايرانی، به خصوص کارگردان «آن سه» را در جمع خود نداشتيم؛ به دلايلی که برايم روشن نيست. خب، جشنواره کماکان جذاب و دوستداشتنی است. فکر ميکنم برای من تنها يک انگیزه وجود دارد که کماکان در تهران مشغول کار باشم و آن اين است که بتوانم به فعاليتهای اجتماعی و ميهمانی دادن به ايرانیان شرکتکننده در لوکارنو ادامه دهم! در اين سالها با سینمای ايران چقدر آشناتر شديد؟ در تهران به سينما مي رويد؟ تا به حال در تهران به سینمای عمومی نرفتهام. اما بنا بر مناسبات فرهنگی اجتماعی سفارت، با سينماگران زيادی ديدار کردهام؛ به خصوص عباس کيارستمی بزرگ. همکارم سفیر ايتاليا در تهران، که عاشق سينما است و در بخشی از ساختمان محل اقامتش، سالن سینماي کوچکی وجود دارد، هر هفته فيلمهای ايرانی و ایتالیایی را به نمایش می گذارد. اسمش را گذاشتهايم سینما فرمانیه! کيارستمی را آن جا ديدم. اين سه سال گذشته، فرصت خوبی بود برای نزديک شدن به سینمای ايران. «آن سه» را با هم ديديم. نظرتان راجع به فيلم چيست؟ خيلی تحت تأثير قرار گرفتم. نمیدانم قرار است اين فيلم در ايران به نمايش در بيايد يا نه؛ ولی اگر در ايران روی پرده برود، واکنش تماشاگر ایرانی قطعاً از نظر سياسی و روانشناسی متفاوت خواهد بود. ما فقط حس میکنيم که چيزهايی در لایههای پنهان فيلم وجود دارد که آن را پیچیده و مشکل میکند. اما مخاطب ایرانی به این نوع ادبیات و روایت عادت دارد. فکر کنم قصه به زندگی مردم ایران نزدیک باشد و برایشان ساده و قابل درک. در داخل کشور نسبت به اقبال جشنواره های سينمايی به فيلم های ايرانی و جوایز آنها در 15 سال گذشته، دیدگاهی وجود دارد که پشت تمام اينها قايل به تئوری توطئه است. يک بحث قديمی، اما مهم است. طرفداران اين عقيده برای خودشان دلايل و نشانههای محکمی هم دارند. مثلاً می گویند در زمان عقد قراردادهای کلان توتال و پژو و... با ايران، فيلمهای ايرانی چندين سال از کن جايزه بردند. يا در اوج گرایشهای فمینیستی در ايتاليا و آزادی نسبی زنان در ايران، دایره جايزه ونیز را برد. يا مثلاً بهمن قبادی از سنسباستین، جشنوارهای که در استان جدايیطلب باسک واقع شده، برای فيلمی جايزه ميگيرد که به آنها برچسب جدايیطلبی کردستان زده میشود. نظر شما به عنوانِ يک مرد سیاست در اين بارِه بايد جالب باشد به نظرم تئوری توطئه، تئوری اشتباهی است يا بهتر است بگويم اصلا اين تئوری وجود خارجی ندارد. کافی است به اين نکته اشاره کنم که اعضای هيأت داوران اين جشنوارههای معتبر، همگی بسيار برجسته و از فردیتی قابل اعتنا برخوردارند و هيچ گاه حاضر نمیشوند بخشی از توطئه باشند. توطئه يعنی عمل کردن بر خلاف نظر ديگران؛ و اين چيزی نيست که بتواند در واقعيت رخ دهد. به اين نکته عميقاً و به وضوح معتقدم. نه تنها از وجود چنين ديدگاهی باخبرم؛ بلکه با شناختی که در اين سه سال از ايران پيدا کردهام، میتوانم بگويم به نظر میرسد ايرانیها از اين تئوری خوششان میآيد. در هر جنبه ای که باشد؛ سياسی يا غير سياسی. من خودم تقريباً هر روز در ايران با جنبههايی از اين روحیه ايرانيان مواجه میشوم. به نظرم يک جور وسواس فکری است. اما از سوی ديگر، چنين تأثیرپذيری اصلاً عجيب و احمقانه نيست. درست است که در پشت پرده هيچ طرح و توطئه و پلان بزرگی به يک منظور خاص تدارک ديده نشده، اما مسائلی که مثلاً شما به آن اشاره کرديد، مثل قراردادهای اقتصادی، يا وضعيت زنان، يا روابط بینالملل، فانتزی و رؤیا که نيستند. بخشی از واقعیتهای زندگی امروزند که در عرصههایی چون تجارت، جامعه و روابط بينالملل و امثال آن رخ میدهند. چون واقعیتند، به هر ترتيب در ذهن آدم ها تأثيرگذراند و داورها هم آدم هستند. پس اگر تصميم هیات داوران جشنوارهای مطابق با شرايط روز باشد، چيز عجيب و غریبی نيست. معنیاش هم اين نيست که توطئهای در کار است. بلکه در عمل تصميمی است که با تأثير پذیرفتن از همين مسايل جاری گرفته میشود. مسايل جاری بینالملل روی همه کس و همه چيز تأثیرگذار است. فکر میکنم اين بهترين توضيح میتواند باشد؛ وگرنه نمیتوان مسأله را ریاضیوار توضيح داد. مسأله جدیتر از اين حرفها است. مسأله روانشناسی عمومی جامعِه است.
یعنی در عين حال که توطئهای در کار نيست، حاصل یک اتفاق هم نيست. بله، و مختص جشنوارههای سينمايی هم نيست. در مباحث سياسی داخل کشور هم میتوانید اين نگاه را پيدا کنيد. از سال پيش، تقريباً تمام جشنوارههای مهم سينمايی، برای اولین بار بدون حضور فيلمی از ايران برپا شدند. معتقدين به اين تئوری، اين اتفّاق را هم زاییده جهتگيریهای اخير دول اروپايی نسبت به ايران میدانند. اگر اوضاع فعلی ايران بر تصميمگيری هيأتهای انتخاب جشنوارهها تأثيرگذار باشد، اين روند را نادرست نمیدانم. در اين صورت بين واقعيت موجود در کشور و برداشتی که در خارج از کشور از چنين واقعيتهايی صورت می گيرد، ارتباطی منطقی و طبیعی وجود دارد که سیستماتیک نيست؛ دینامیک است. برنامه چشمانداز سينمای مستند سوييس در اکتبر ۲۰۰۴ در تهران به گمان بسياری میتوانست نقطه شروع خوبی برای يک روند همکاری ميان ايران و سوييس در زمينه سينما باشد. اما ادامه نیافت. چه اتفاقی در سیاستهای فرهنگی سفارت رخ داد؟ آن برنامه را که شما ترتيب داديد. من تازه وارد تهران شده بودم و فقط حضور پيدا کردم و لذت بردم. خوب کار مشکلی است يک فستیوال سینمایی. برای ما زمينههای آسانتری برای انجام امور فرهنگی وجود دارد. سينما عرصه پیچیدهتری است که سفارت از عهدهاش بر نمیآيد.من فقط میتوانم اميدوار باشم کسانی مثل شما راههای همکاری با ما را دریابند. ميتوانيم تشویق و حمايت کنيم. اما در مجموع قضیه را دراماتیک نکنيد. کار فرهنگی بالا و پايين دارد. اتفاقی نیفتاده. در حال حاضر بخش فرهنگی سفارت چه برنامههايی را در دست اجرا دارد؟ اخیراً در هماهنگی با سفارت چک و ايتاليا و با همکاری چند تن از فلسفهدانان ايرانی، کنفرانسی در مورد تأثیر فلاسفه اروپایی بر جوامع شرقی برگزار کرديم و روی اين موضوع که ايران پذیرای هوشمند و توانمند آثار فلاسفه آلمانی بوده، خيلی کار شد. بهار آينده چهارمین دوره از اين کنفرانس با يک کارگاه آموزشی در سطحی وسیعتر برگزار خواهد شد. اما در زمينه ادبيات؛ سپتامبر آينده ترجمه فارسی رمانی از يک خانم سوييسی به نام آن ماری شوارتزنباخ در سفارت رو نمايی میشود. اين نویسنده که در دهه ۳۰ ميلادی، چند سال در ايران زندگی کرده، به جز اين، سه رمان ديگر هم نوشته که داستان همگی در ايران رخ می دهد. اواخر جولای نيز، به همت انتشارات کتابسرا و آقای صادق سمیعی، نسخه فارسی کتاب «تاريخ ۲۰۰ سال خط مشی امنيتی سوييس» منتشر شد. اين کتاب را چهار سال پيش، زمانی که هنوز در وزارت دفاع کار میکردم، نوشته بودم. فکر ميکنم تجربیات سوييس در اين زمينه ممکن است برای سياست خارجی ايران مفيد واقع شود. البته نه به اين معنی که سوييس الگو باشد. ما هيچ وقت عقيده نداريم که کسی بايد از ما الگوپذير باشد. اما به نظرم اگر به تاريخ ما نگاه کنيد، شايد نکات الهامبخشی بشود در آن پيدا کرد. اگر وارد سياست نمی شدید، چه حرفهای را دنبال میکردید؟ يا يک انتشاراتی تاسیس مي کردم، يا موزیسین می شدم. برای آينده درازمدت ايران اصلاً نگران نيستم. چون غنای زيادی در کشور و مردم ايران نهفته است. اما با رجوع به اطلاعات قابل دسترسی در رسانههای امروز، متوجه میشوم که اشاراتی جدی در باره مشکلات پيش روی ايران در کوتاهمدت وجود دارد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
خوشحالم كه سفير كشور سوييس اينقدر هنر دوست هستند آفرين
-- majid ، Aug 25, 2007 در ساعت 10:54 PMتئوری توطئه مثل زخمی کاری، بار ها در طول تاریخ به جان کشور ما افتاده است. به نظرم ريشه همه توهم های ما در اعتقاد به اين تئوری نهفته است. ممنون از آقای عبدالله زاده با اين گفتگوي جالب، و همچين ممنون از آقای سفیر
-- سينا صبحي ، Aug 25, 2007 در ساعت 10:54 PMبا سلام، مطلب خوبی بود. به نکته جالبی اشاره شده بود، تاثیر سیاست بر سینما! خواهشمندم در زمینه تقابل سینما بر مسائل دیگر بیشتر بنویسید.
-- سعید ، Aug 25, 2007 در ساعت 10:54 PMکامنت قبلی من را منتشر نکرده بودید. در حالی که من از شما به خاطر این گفت و گو تشکر کرده بودم. در هر حال می خواهم بگویم که توهم تئوری توطئه آفتی بزرگ برای پیشرفت فکری مملکت است. ممنون به خاطر هر مطلبی که در این باره نوشته شود
-- سينا صبحي ، Aug 26, 2007 در ساعت 10:54 PMاین توطئه یکی از اون چیزایی که اتفاقا تلویزیون ایران بهش علاقه منده.یادم می آد چند روز پیش,بخش خبری 20:30 خبری پخش کرد که سعی داشت بگه که فیلم هایی که تو جشنواره های بیرون جایزه می برن به درد مخاطب داخل کشور نمی خورن و فقط ارائه دهنده ی تصویری سیاه از جامعه ی ایرانی اند.
-- آروین ، Aug 26, 2007 در ساعت 10:54 PMکارگردانان این فیلم ها رو هم تقریبا توطئه گر معرفی کرد.بهمن قبادی هم به عنوان نمونه آورد.
امااین تبلیغات،نگاه مردمی که قبادی و فیلمساز های دیگه و کار هاشون رو میشناسن رو عوض نمی کنه. تئوری توطئه رو با نوشتن همین مطالب باید ریشه کن کرد.
با تشکر
اصلا کی گفته توطئه ای در کار نیست.من می دانم آنها که این چنین می پندارند کیستند .این پرسش و پاسخ هم قسمتی از همین برنامه ها ست.من می دانم . .تازه من هنوز گفتگو را نخوانده ام!!! نیازی هم نمی بینم بخوانم!!!همه چیز مثل روز روشن است. کار ،کار انگلیسی ها و آمریکایی ها و سوییسی ها و همه دشمنان است که نمی خواهند چرخ سینمای ما بچرخد.خبر ندارند که توی همین ایران بنزین سهمیه بندی شده ولی چرخ های ماشین ها حتی بیشتر از قبل می چرخد!!!نمی خواهند فیلمسازان ما بدون درد سر فیلم بسازند. تازه بعد هم همین توطئه گران خارجکی آنقدر تعریف و تمجید می کنند. که ناظران متعهد مجوز نمایش نمی دهند و اگر هم داده باشند پس می گیرند. این ها همه توطئه است.من حتی به خودم هم مشکوکم. غلط نکنم این کامنت هم بوی توطئه می دهد.می گویید نه ؟
-- ژولین سیفعلی مراد ، Aug 28, 2007 در ساعت 10:54 PMبویش کنید.بوی توطئه می دهد نه ؟
جایی شنیدم "تاریخ حرف خود را تکرار می کند چون بار اول به حرفش گوش نمی کنند"
-- نیلوفر ، Aug 29, 2007 در ساعت 10:54 PM