تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
ديدگاه:

پرسپوليس و دوگانه‌ی مردم فرهيخته / دولت شيطانی

حسین درخشان *

حسين درخشان سينمايی‌نويس نيست و در يادداشت زير هم، که نوعی نقد وبلاگی‌ست، به تحليل سينمايی پرسپوليس نپرداخته. اما نگاه او به نقش تبليغاتی فيلم پرسپوليس در شرايط کنونی تنش ميان غرب و ايران می‌تواند قابل بحث باشد. زمانه از نگاه‌های ديگر نيز در اين زمينه استقبال می‌کند. - زمانه
-------------


دیشب بالاخره پرسپولیس مرجان ساتراپی را در سینما دیدم. ولی راستش به نظرم تأثیر مخرب این فیلم بر روی افکار عمومی آمریکا و اروپا از تمام فیلم‌های ضد ایرانی که تا حالا دیده‌ام بیشتر است. چرا؟ چون فیلمی خوب، خوش‌ساخت، صمیمانه و باور کردنی‌ست.

درست است که ساتراپی در فیلم آدم‌های عادی دور و بر خودش را (عادی البته از دید ساتراپی یعنی مردم مرفه و غیرمذهبی شمال شهر تهران) خیلی انسانی و چندوجهی نشان می‌دهد و با ظرافت دردها و شادی‌های آنها را به تصویر می‌کشد. (با مرکزیت شخصیت مادربزرگ که برای ساتراپی، به عنوان قطب‌نمای اخلاقی، در واقع جانشین خدای کم‌فایده‌ی فیلم می‌شود).

اما تأثیر مخرب فیلم در نگاه ساتراپی به مردم «عادی» دور و برش نیست؛ بلکه در نگاه گزینشی و مطلق‌گرای او به هر کسی‌ست که «خودی» (یعنی دوست یا فامیل ساتراپی) نیست. مثلا تظاهرکنندگان ضد شاه در زمان انقلاب یا سربازان ایرانی در جنگ عراق، از دید بصری، سراپا سیاه و بی‌صورت‌اند، بدون کوچک‌ترین نقطه‌ی سفید.

ولی از این بدتر تصویر کاملا اهریمنی و غیرانسانی‌ست که ساتراپی از هر کسی که به شکلی به حکومت «سیاه» جمهوری اسلامی ربط دارد می‌دهد: آدم‌هایی با حداقل ممکن فضای سفید در فیگورشان، زنانی چادری و اخمو با صور‌ت‌هایی عین همدیگر و مردانی ریشو و اخمو، همه با اسلحه و باز هم همه دقیقا شکل همدیگر.

دوگانه‌ی «مردم فرهیخته/ دولت شیطانی» که ساتراپی بر اساس آن روایتش را می‌سازد دقیقا مطابق پیام تازه‌ی بوش و رفقایش در اروپا هم هست.
چطور شده است که ساتراپی با آن همه ادعاهای ضدآمریکایی و ضد سارکوزی‌اش موبه‌مو پیام اصلی آنها را درباره‌ی ایران تکرار می‌کند؟

بوش می‌گوید که تاریخ غنی و فرهنگ پویای ایران را می‌ستاید، ولی می‌‌خواهد ایرانیان را از شر حاکمان‌شان آزاد کند. حاکمانی که از دید بوش تمام آزادی‌های ایرانیان را نقض کرده‌اند و ثروت ملی ایران را برای کمک به تروریسم و افراط‌ گرایی و ساختن بمب اتمی به باد می‌دهند. سارکوزی هم دقیقا همین مضمون را چند بار تکرار کرده است که مردم ایران بافرهنگ و باشعورند، ولی جمهوری اسلامی حکومتی تروریست و سیاه است.

ساتراپی خوب می‌داند که دوگانه‌ی «ملت فرهیخته/حکومت شیطانی» را بوش و سارکوزی برای آن ساخته‌اند تا افکار عمومی جهان را قدم به قدم به سمت راه‌حلی برای نجات دادن این مردم خوب از چنگ این حکومت اهریمنی آماده کنند. حالا یا از راه حمله‌ی نظامی یا حمله‌ی اقتصادی که یک سال است رسما شروع شده است.

تصویری که مرجان ساتراپی از حکومت امروز ایران می‌سازد این شکلی‌ست: دولتی که دخترهای معصوم و بی‌گناه را در لباس‌های سیاه زندانی می‌کند و آنها را به کتک زدن خود وامی‌دارد، دولتی که یک میلیون نوجوان بی‌گناهش را با وعده‌ی کلید پلاستیکی بهشت و دختران باکره‌اش به فنا می‌دهد،‌ حکومتی که پلیسش زن‌ها را به‌خاطر دویدن در خیابان دستگیر می‌کند و هر جا زنی دست مردی را لمس کند سر می‌رسد، دولتی که جوان‌های منتقد بی‌گناهش را بی هیچ دلیلی در زندان تیرباران می‌کند، و آخر سر هم حکومتی که پلیسش جوان‌ها را از ترس دستگیر شدن در میهمانی به کام مرگ می‌فرستد (بر خلاف کتاب، فیلم هیچ اشاره‌ای به حمایت غرب از استفاده‌ی عراق از بمب شیمیایی نمی‌کند).

این تصویر یک طرفه و سیاه دقیقا چیزی‌ست که آمریکا و اروپا سال‌هاست از حکومت ایران نشان می‌دهند و صرف جدا دانستن مردم فرهیخته‌ی ایران از این حکومت شیطانی در اصل هدف امپراتوری آمریکا که سرنگون کردن این حکومت مستقل است، تفاوتی ایجاد نمی‌کند. آن پیام «مردم وحشی/حکومت شیطانی» دیگر سال‌هاست (از زمان فیلم «بدون دخترم هرگز») که دیگر در باره‌ی ایران کاربردش را از دست داده است.

ولی «پرسپولیس» دقیقا به اندازه‌ی همین خوش‌ساخت‌تر و باور کردنی‌تر بودنش
نسبت به «بدون دخترم هرگز»، بیشتر به نفع ماشین پروپاگاندای امپراتوری آمریکاست. چون تحریف‌ها و گزینش‌ها و اغراق‌هایش در واقعیت ایران، (که هرگز به وضعیت امروز آن اشاره‌ای نمی‌کند) بر خلاف دروغ‌های اغراق‌آمیز و آزاردهنده‌ی «بدون دخترم هرگز» تماشاچی را از خود نمی‌راند. این را به زودی با آغاز نمایش «پرسپولیس» در آمریکای شمالی و کمپین تبلغیاتی‌ای که پیرامون آن از طرف شرکت سونی پیکچرز به راه خواهد افتاد، خواهیم دید.

*روزنامه‌نگار آزاد و نویسنده‌ی وبلاگ دوزبانه‌ی «سردبیر: خودم».

نظرهای خوانندگان

به نظر می رسد ایشان هیچ وقت در ایران زندگی نکرده اند یا تعمدآ همه چیز را فراموش کرده اند.

-- نسترن ، Jul 9, 2007 در ساعت 04:10 PM

دقیقا با نظر اقای درخشان موافقم. ساتراپی باید سنکسارهای اخیر را هم در فیلمش میگنجاند تا تبلیغات سو امپراتوری آمریکا را خنثی میکرد.

-- علیرضا ، Jul 9, 2007 در ساعت 04:10 PM

اقای حسین درخشان چرا درایران رنگارنگشان زندگی نمیکنند؟ چرا برنمیگردند در همان ایران در میان این سیاهپوشان رنگارنگ ! بیزند؟ از قضا مرجان سرتاپی بدرستی انگشت جایی گذاشته که بسیاری را سوزنده است انگشت بر انهم فرهنگ ایران... ذهن متفکر اقای درخشان بمباران شمیایی عراق را ربط به کار سراتاپی میدهد. این کور کردن هرگونه نظر و بیان و دیدگاه و کار فرهنگیست که از جزم گرایی محض میاید. چرا اقای درخشان به دستگاه تبیلغاتی خود ایران اشاره نمیکند؟ اگر قرار باشد هر چیز بیر بطی را داخل قضیه کنیم اوردن بسیاری مسایل انطرف قضیه دشوار نیست. دستگاه تبلیغاتیی که جوانانش را در سفرهای علمی با استادان متدین میفرستد تا چادرو چاقچور سرشان باشد؟ ایا براستی سیاست خارجی حکومت نه یکپارچه سیاه ! ایران تر و تمیز و صلح امیز تر از اروپاست؟ یا ما ! باید از ان دفاع کنیم چون از ایران می اییم.؟. ایا جنایت فروش مواد شیمیای از سوی اروپا به عراق با فروش اسلحه به اقوام و تحریک ها و هر گاه طرف یکی را گرفتن چه تفاوتی دارد؟.
مگر همین ایرانیها نبودند که پارچه ی اکربلا ما میاییم را به پیشانیشن بستند و جنگ را ادامه دادند . شاید باید سرتاپی ها و بسیاری دیگر دهانش را ببندند و فقط بنشینیم ببینیم چه موقع جنگ زرگری اقایان تمام میشود

نگاه اقای درخشان تیپیک یک نگاه باورمند به حکومت ایران است. حکومتی که تمامن سیاه نیست. چنین افرادی چون اقای درخشان یا از نظر فردی وابستگی به همان فرهنگ دارند که پایه های ان حکومت بر ان بنا شده است یا هیچگونه درکی از تعریف و پایه های ان حکومت ندارند. از نظر من میان دو فرد که یکی میگوید منتقد حکومت دینی است و دیگری منتقد و مخالف ان تفاوت بسیاریست. بسیاری فقط منتقد جمهوری اسلامی هستند و بهیچ عنوان مخالف ان نیستند. روشهای مثلن منتقدانه ی انها هم دست نزدن یا رو نکردن سیاهی های زیر بنایی ان فرهنگ است. این افراد نمایش واقعیت عادت گشته ی ان مملکت را بعلت استفاده تبلیغاتی از انها خطرناک میدانند. این در حالیست که نمایش واقعیت ها و تحلیل فرهنگ و کار هنری در ایران بخودی خود محدود است و زیر سیطره ی حکومت رنگارنگ اقای در خشان و بقیه دوستان. در بیرون از کشور هم چالشهای هویت ملی بسیاری همراه با فقدان امکان فکر کردن انها را به دسته ی دیگری میتواند وصل کند. ادمهایی که در پی یافتم هویت خود در میان واقهیت تلخ برخورد های فرهنگ گرایی در جامعه ی غرب و سیاست انها را به این راه سوق داده است. اما دسته ی دیگری ولی متفاوت هم هستند که کار مرجان سرتاپی را اصلن هنری نمیدانند. نوشته ی اقای بهشتی معز در وبلاگشان ازین دسته هستند.
به بیان دیگر هردو سیاست حکومت ایران را با توجیهات خود اعمال میکنند. هنوز معلوم نشده است چه وقت میتوان به نقد ان فرهنگ پرداخت؟ چه وقت میتوان و کجا میتوان؟
چون همه ابزار تبلیغاتی غرب هستیم. غربی که از ما فعلن جلوتراست و جلوتر خواهد ماند

-- علیرضا ، Jul 9, 2007 در ساعت 04:10 PM

پرسپولیس رو دیدم.
نمی گم فیلم بی طرفیه ولی می تونم به صراحت بگم شبیه به اون چیزیه که اغلب جوانهایی که می شناسم از جمهوری اسلامی ر ذهنشون دارن.

-- محمد ، Jul 9, 2007 در ساعت 04:10 PM

از حسین درخشان انتظاری پیش از این نیست

-- حسن رجبی ، Jul 9, 2007 در ساعت 04:10 PM

یک نکته جالب اینکه در فیلم هیچ اشاری ای به حمایت غرب از صدام برای استفاده از سلاح شیمیایی در جنگ با ایران که توی کتاب پرسپولیس اومده نمیشه. این به نظرم خیلی بوداره!

-- ناهید ، Jul 9, 2007 در ساعت 04:10 PM

صراحت بیان و تفسیر شفاف و واقع بینانه ی درخشان را تقدیر باید.
نقد های علیرضا را دور از انصاف و به نوعی عصبی دیدم.

-- مهدی ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

سلام

نه جناب درخشان بخاطر دلسوزی برای ایران و ایرانی می نویسد و نه سرکار خانم ساتراپی با آن انگیزه فیلم می سازد. انگیزه هردو این عزیزان از به اصطلاح هنرنمایی نه عشق به وطن و دلسوزی برای هموطن بلکه عشق به ثروت و شهرت است! ... کدام انسان دلسوز وشرافتمندی حاضر است با ابزار "هنر" تیشه به ریشه این مردم با حیا, مظلوم و ستمدیده زند و در منظر جهانیان حقیر و کوچکشان کند؟! مردم شرافتمندی که به اندازه کافی برای خود درد دارند! انسانهای صبور و بزرگواری که از داخل و خارج, از دوست و دشمن و از خودی و غیر خودی جز رنج و ستم و بیداد عایدشان نیست! جناب آقای درخشان, سرکار خانم ساتراپی, مردم ایران زمین به هنرمندی ریاکارانه شما دو عزیز نیازی ندارند. ما را به خير تو اميدي نيست شر مرسان!

-- alireza ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

همه آنچه آقای حسین درخشان نوشته‌اند که ساتراپی می‌گوید حکومت ایران این است و آن است، براستی و دقیقاً هم حکومت ایران همین است و همان است. من هم شک دارم که آقای حسین درخشان اصلاً تاکنون در ایران زندگی کرده باشند.

-- فرهاد ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

کاملا با نظرات آقای درخشان مخالفم.
آنقدر بی‌‍پایه و بی‌مایه فرمایش فرموده‌اند که نیازی به نقد نوشته‌شان نمی‌بینم.

-- بابک حبیبی ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

این چیزایی که اینجا گفته شده(سختتگیری به جوانها) دقیقا همون چیزایی که تو ایران اتفاق می افتد مخصوصا تو چند ماه اخیر

-- بدون نام ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

آيا اين روشی دمکراتيک است که حسين درخشان از تريبون اصلی برخوردار بوده و ديگران تنها به نقد ايشان بپردازند ؟ جالب است که آقای درخشان، هم «پدر وب لاگ نويسی» در ايران است، هم روزنامه نگار، هم فيلسوف و متفکر، هم سينمايی نويس و ... و همچنان به دنبال مکان هايی ديگر برای ابراز عقايدش هم هست. آيا بهتر نبود که بطور مثال نظر آقای درخشان در مورد کيفيت وب لاگ نويسی در ايران مورد سئوال قرار می گرفت، تا چيزی که ايشان نه سررشته ای از آن دارد و نه به دلايلی روشن می تواند بی طرف و آکادميک در بابِ آن نظر بدهد ؟
به گمانِ من تا زمانی که فردی در جنايات حکومت جمهوری اسلامی مستقيما دست نداشته است، صد در صد آزاد است که نظر و عقيده ی خود را در حمايت و يا تبليغ آن رژيم بيان کند و البته می بايست اين حق را برای ديگران و منتقدين همين حکومت نيز قائل شود ( آقای درخشان اين کار را نمی کنند !) اما آنچه که همچنان از نظر من قابل سئوال است، ضرورتِ نظردهی آقای درخشان در بابِ موضوعی است که چيزی از آن نمی داند.
------------------------------------
زمانه: اگر منتقدان اين نوشته يا منتقدان فيلم مايلند از تريبون اصلی استفاده کنند راه بر ايشان بسته نيست. دموکراسی راه بستن بر ديگران نيست باز کردن راه برای خود است. می توانيد نقد خود را به نشانی عمومی زمانه ايميل کنيد. انتشار مطلب شما در زمانه ساده تر از آن است که تصور می کنيد! زمانه رسانه گروه يا افراد خاصی نيست رسانه همه کسانی است که مايل اند در آن مشارکت کنند و حرف خود را به شيوه ای روزنامه نگارانه بزنند.
contact@radiozamaneh.com

-- سيامند ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

بمب شیمیایی عراق چه ربطی به فیلمی داره که درباره ایران ساخته شده بعدشم من نمیفهمم این درخشانه از چیه حکومت دفاع میکنه . موقعیتی که در حال اضر در کشور حاکم رو اگر حکومت شاه هم بود البته بدین جا رسیده بودیم و چه بسا بهتر از امروز بودیم منظورم پیشرفت اقتصادی و اشتغال زاییه از اون طرف در مسائل اجتماعی که تماما پسرفت داشته به حقوق زنها اگر دقت کرده باشی پس از انقلاب بشدت محدود شده مث حق طلاق و ارث و نگهداری از فرزند و ... درسته جمعیت انبوهی از زنان در جامعه و در دانشگاه وجود دارند ولی امکانات کاری و بهبود حقوقشون دیده نشده که اونم بخاطر لجبازیهای حکومته البته مردا هم به همون اندازه از حکومت آسیب دیدن وقتی یه بدنه کشور محدود شده باشه بدنه دیگه نمیتونه بخوبی پیشرفت های گوناگون رو تجربه کنه. از همه بدتر کشتار افراد مخالفه البته در حال حاضر شاید حکومت حالا فرض کنیم از ترس جوامع جهانی مخالفینشو نمی کشه ولی رسشونو میکشه تازه سرکوبهای حکومت چی لابد آقای درخشان حافظه بلند مدتش از کار افتاده که مردمی مانند معلمان و کارگران و البت دانشجویان که خواهان خواسته های خود هستند بشدن از طرف حکومت دستگیر و انگ منافق و جاسوس و خرابکار زده میشه .. موضوع اینه که این حکومت کارهای احمقانه و بدی که انجام داده و کارهای خوبی که بر حسب موقعیت کشور و دارا بودن منابع عظیم طبیعی بوِزه نفت و گاز انجام شده رو در یک ترازو قرار بدیم کفه کارهای بدش حسابی سنگینی میکنه . بهر حال آزادی در بیان باعث سست و نابود شدن این حکومت میشه که همواره ازش میترسه .. در این فیلم هم که تیر رو بسوی حکومت روانه کرده که در حال حاضر اکثر قریب به اتفاق مردم هم همچین تیرهایی رو در محافل و گفتگوهاشون به حکومت روانه میکنن. یه مسئله دیگه اگه آقای درخشان فکر میکنه که کار حکومت درسته و غرب بده بهتره برگرده به کشور بهشتش

-- رضا ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

به سادگی می توان نگریست به دو دنیایی که کنار همند یکی دنیایی که پلیس هایش درنده اند حاکمانش زبان می برند و کاهنانش تکفیر می کنند و دنیایی دیگری که بیشتر به یک کمدی تلخ می ماند دنیایی پر از پست کلونیال ها !! پر از قهرمانهای زیبا و ایرانی که امروز بهتر از همیشه بوده است.
ایران واقعی دنیایی است که ما با گوشت و پوستمان لمس می کنیم و تابلوی آقای روشنفکر نقاد را پیش رو گذاشته و از ته دل می خندیم.

-- رضا ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

آنچه آقاي درخشان در تحليل‌شان نشان مي‌دهند، دليل استقبال از كتاب خانوم ساتراپي را در محافل غربي نشان مي‌دهد و ربطي به اعتبار روايت ايشان ندارد. شايد خانوم ساتراپي در بخشي از روايتشان به دليل محيط خانوادگي (مرفه و غير سنتي) و سال‌هاي نوجواني روايتي يك طرفه را بيان كرده اند كه طرف ديگر ماجرا را نشان نمي دهد اما آنچه را هم كه مي گويند حقيقت دارد، اعدام هاي بي قاعده و مصادره افراطي اوايل انقلاب و فضاي بسته سال‌هاي جنگ، چيزي نيست كه فراموش شده باشد يا زخم هاي آن التيام يافته باشد. آيا منظور آقاي درخشان اين است كه هيچ كس خاطرات خود از آن سال‌ها را ننويسد چون مورد استفاده اغراض سياسي ديگران قرار مي گيرد. با اين حساب بهتر است ايشان بيشتر به دولت مردان امروز اين توصيه را داشته باشند كه بهانه دست بيگانگان ندهند.

-- لعيا بهره مندي ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

حسین جان
ما به عنوان مردم ایران آرزو داریم هزاران فیلم ساخته شود که ملت را فرهیخته نشان دهد
منظور تو از این نوشته چیست؟ نباید فیلمی بسازند که مردم را فرهیخته نشان دهند
یا آرزو داری از دیار غرب فیلمی بسازند که
ملت را فرهیخته دولت را الهی نشان دهند؟

-- پیمان ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

سلام
بنده فیلم را هنوز ندیده ام .ولی از اینکه در اینجا نظرات قابل تامل و توجه و متفاوت آقای درخشان منتشر شده ؛ جای قدردانی است.

-- سید مهدی طاهری ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

دوگانه‌ی «مردم فرهیخته/ دولت شیطانی» آقای درخشان تناقض غریبی در خود دارد؛ مردم فرهیخته هیچگاه تسلط دولت شیطانی بر خود را تاب نمی آورد.

-- ماموت ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

واقعیت تلخ است و برخی فاقد توانایی درک آن میباشند.البته این فقدان یا از غرض است یا از مرض.به هرحال دلشکستگی اینگونه افراد را نباید برآنها خرده گرفت.

-- حسن ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

خوب مگه چیزی غیر از این در ایران هست ؟

-- mehrdad ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

پاسخ به اقای مهدی. بدنیست عصبیت انرا مشخص کنید. از قضا فیلم مرجان سرتاپیست که بار دیگر بسیاری را عصبی کرده است. مشکل هویتی گروه اول و ایدوولوگی گروه دوم چیزی جز محدودیت ازادی بیان و جلوگیری از اوردن تصویر واقعی از عادات فرهنگی جامعه ی ایران را نمیخواهد. نوشته ی اقای درخشان باز هنوز جای تحلیل بسیار دارد. علیرضا

-- بدون نام ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

زمانه> اما نگاه او به نقش تبليغاتی فيلم پرسپوليس در شرايط کنونی تنش ميان غرب و ايران می‌تواند قابل بحث باشد.

کدام تنش میان غرب و ایران منظور زمانه است؟ تنش فرهنگی؟ از قضا از همین دید کار مرجان سرتاپی قابل ستایش است. شاید باید بیاموزیم با صراحت موجدیت و غلبیت المنت های فرهنگی ایران را نمایش دهیم.

غرب نیز اینکارادرباره ی فرهنگ خویش انجام میدهد و حداقل این راه را در طول تاریخ فرهنگی و روشنفکری رفته است.ادیبات غرب ( فیلمنامه هم ادبیات است) و هنر های دیگر بخوبی اینکار را انجام داده اند هم درباره ی روابط اجتماعی و هم فرهنگ مذهبی. ولی در فرهنگ ایران ما حتی ما در اغاز ان نیستیم و اغاز ان هم بر نمیتابیم تا بخواهیم اکنون بعنوان یک ایرانی مدعی شویم چرا جامعه ی هنری غرب به بخشی از فرهنگ نپرداخته است. به همین دلیل است که اصلن زاویه دید ما فرق دارد نگاه ما اصلن متفاوت است. بهمین دلیل اصلن نگاه کاریکاتوریست دانمارکی را به تصویر کشیدن ان کاریکاتور ها در نمیابیم و پیش خود فکر میکنیم شاهکار کرده ایم پاسخ انها را داده ایم. این بخشی از نگاه و فرهنگ غرب حتا بخود است. انچه ما خود انجام نمیدهیدم جه درباره ی غرب و چه درباره یخودمان از غربیان هم بشکلی انتظار داریم. تنش فرهنگی؟
ایا منظور زمانه تنش سیاسی است؟ کدام سیاست و اصلن شخص فرهنگی این وسط چکاره است؟ ابزار تبلیغاتی غرب یا ایران؟ ایا قبلن همان جامعه ی ایران به نگاه او چه بهایی داده است. شخصی که تحلیل درخشان را میپذیرد حتمن چهارچوبی برای کارهای هنری تعیین میکند. بنظر من زمانه ( بگذریم که معلوم نیست زمانه کیست و چیست!) اول تنش ایرانیان با ایرانیان را مورد بررسی قرار دهد. بقیه پیشکشمان. بسیاری از ایرانیان پرداختن به بسیاری مسایل را تنش افرین میدانند چون خود برنمیتابند. بنظرم تنش مذکور در خود ایران نهفته است. غربی کردن و بسیاری مسایل دستاویزی بیش نیست و ناشی از مشکلاتی است که در خود فرهنگ ضد نقد و بر تابیدن شاخه شاخه گشتن نهفته است. نگاه سرتاپی نگاه یک فرد است. این فردیت نه بخاطراین مشکل ساز است که ابزار غرب ضد ایرانی میتواند شود بلکه اصلن از نظر بسیاری نگاهها ذاتن ضد ایرانی است.
علیرضا
موفق باشید

-- بدون نام ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

به نظر من دیدگاه خانم ساتراپی برای طبقه خودش یعنی طبقه مرفه شمال شهر تهران کاملاً درست است. اما باید دید آیا سایر طبقات کشور هم همین نظر را دارند. متاسفانه طبقات ضعیف امکانش را ندارند برای سایت شما کامنت بگدارند یا دخترشان را بفرستند فرانسه طراحی بخواند و بعد از روی کتابش فیلم درست کنند. اما این بدان معنی نیست که این افراد وجود ندارند یا نظری ندارند.

-- سعید ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

به زمانه انتقاد دارم. انتشار مطلب آقای درخشان بهتر بود که همراه با یک مطلب موافق یا حتی تحلیل بیطرفانه همراه می بود. مطالب درخشان نه شهرت به اعتدال و نه عمق کافی دارند. ایشون کلا بایاس داره و هر کی بجز خودش رو خائن میدونه. توجه دارین که فقط فیلم رو در اروپا می شه دید و امکان نقد فیلم برای همه نیست الان. با حرفهای لعیا موافقم.

-- بی خانمون ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

با عرض معذرت ایراد های آقای درخشان بی پایه و اساس هستند. فرانسوی هایی که پرسپولیس را دیده اند مجذوب جنبه های انسانی آن شده اند. امان از دست روشنفکر های ایرانی که خودشان را مجبور به اظهار نظر در باره همه چیز می دانند.

-- sara ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

"تصویری که مرجان ساتراپی از حکومت امروز ایران می‌سازد این شکلی‌ست: دولتی که دخترهای معصوم و بی‌گناه را در لباس‌های سیاه زندانی می‌کند و آنها را به کتک زدن خود وامی‌دارد"[من يک دختر ايراني هستم و تا جايي که به ياد ميارم از پيش دبستاني تا پايان دانشگاه که در ايران تحصيل مي كردم از اين لباس ها استفاده مي كردم ۰خوب پس چرا از افشا شدن اين ميترسيد در ضمن به ما تو مدرسه ميگفتند که بر عليه بيشتر كشور هاي دنيا (آمريکا فرانسه انگليس شوروي آلمان اسراييل( شعار بدهيم و در عزاداري ها اشک بريزيم و سينه بزنيم۰ ]
، "دولتی که یک میلیون نوجوان بی‌گناهش را با وعده‌ی کلید پلاستیکی بهشت و دختران باکره‌اش به فنا می‌دهد"[ آقاي درخشان مگر اين طور نبوده خوب اگر اين طور نيست پس حقيقت رو بگيد که ما هم روشن بشيم و بدونيم ]
،"‌ حکومتی که پلیسش زن‌ها را به‌خاطر دویدن در خیابان دستگیر می‌کند و هر جا زنی دست مردی را لمس کند سر می‌رسد"[ زماني دختر ها رو به جرم خنديدن هم ميگرفتند ]، "دولتی که جوان‌های منتقد بی‌گناهش را بی هیچ دلیلی در زندان تیرباران می‌کند"[کسي نمي تونه اعدام هاي اوايل انقلاب و سال هاي 67 را انکار کنه .]
، و آخر سر هم حکومتی که پلیسش جوان‌ها را از ترس دستگیر شدن در میهمانی به کام مرگ می‌فرستد"[از اين نمونه ها پيش آمده. يک مثال سقوط پسري به نام علي از اپارتماني در برج هاي "تهران تاج" در شهرک غرب در سال 74 بود .ريختن کميته به مهماني هاي خصوصي امري عآدي بود و هست ]
"(بر خلاف کتاب، فیلم هیچ اشاره‌ای به حمایت غرب از استفاده‌ی عراق از بمب شیمیایی نمی‌کند)."[ اين انتقاد به فيلم وارد است ]
کل صحبت من اينه که فکر نکنيد با کتمان حقايقي که در کشورمون وجود داره و همه هم ميدونند که وجود داره, ميتونيم تصوير کشورمون رو تو ذهن غربي ها درست کنيم .

داستان پرسپوليس با وجود انتقاداتي که به اون وارد هستش اومده و زندگي قشر متوسط رو تو جريان انقلاب و بعد از انقلاب نشون داده .گاهي اوقات تصويرش يک بعدي شده. اما آقاي درخشان! مگر غير از اينه که اکثريت مردم عآدي با ادامه جنگ مخالف بودند .چرا اين مورد و سختي هايي که مردم عآدي کشيدند رو نبايد به کسي گفت و پنهان کرد?
به نظرم مقايسه اين فيلم با "بدون دخترم هرگز" بي انصافيست.
پيام کلي داستان اين است :حساب مردم عادي از حساب جمهوري اسلامي جداست . و درست هم هست .چرا همه چيز را به حمله آمريکايي ها ربط ميديد? فکر کنم نظرتون اينه که هيچ کس جيک نزند و گر نه آمريکايي ها حمله مي کنند !


-- مهسا ، Jul 10, 2007 در ساعت 04:10 PM

من نمی دانم چراایرانیان به افرادی که صددرصد با نظراتشان موافق نیستندمی گویند"چرادرایران رنگارنگشان زندگی نمی کنند؟" بر طبق این فرمول آمریکاییان هم باید به چامسکی بگویند چرا در کوبا یا عراق زندگی نمی کند؟آیاایرانیان می دانند که ایران یک کشورموردهدف است؟آمریکاکه رهبریت جهان را ازآن خوددانسته به منابع کشورهای اسلامی برای ساختن امپراطوری نظردارد. برای بزیرکشیدن کشورهای اسلامی موردهدف مسئله "زن دراسلام" بسیارعمده شده است و
دراین رابطه فیلم پرسپولیس می توانداحتیاجات قسمتی ازتبلیغات منفی غرب رادررابطه باایران برطرف سازد. من فیلم راندیده ام ولی کتابش راازنظرگذرانده ام. ساتراپی درمصاحبه هایش میگوید" این فیلم سیاسی نیست بلکه یک روایت است که جنبه جهانی دارد. فیلمی است که عشق و صلح می طلبد." یعنی اگرشمافیلم رانگاه کنیددیگرتمایلی به جنگ و انقلاب نخواهید داشت.بنابراین
ساتراپی ازآنجائی که این روایت راجهانی می بیند مهم است که وقتی داستان رابه تصویر می کشدجنبه های
جهانی آنرا هم بازگو کندواین داستان که مانندطنابی
درهم تنبیده است رابازکند واجزا آنرابه بیننده
نشان دهد و حق قضاوت رابه او واگذارد. نه این
که ازطناب قطوری که داستان زندگیش راساخته فقط حکومت اسلامی و جنگی را که برمردم ایران تحمیل کردند بازگو کندولی ازافشاحمایت کنندگان غربی آن سرباززند.
بیشتربینندگان ازتاریخ امپریالیسم/صیهونیسم بی خبرند و درنتیجه ازفیلم آنطورکه عرضه شده نتیجه گیری می کنند. بطورمثال دانیال اپستاین روزنامه نگار"نیوز
راما"به ساتراپی می گوید"ماغربیان کشورهای اسلامی راتوتالیته میبینیم.باخواندن کتاب شمامتوجه شدم که قبل از انقلات شماکشورآزادی داشتید."ساتراپی فوری
جواب می دهد که نه، واقعا" اینطور نبود. خب،وقتی یک روزنامه نگارازکتاب او چنین نتیجه گیری می کند وای بحال بقیه افراد!باتوجه به تبلیغات منفی غرب دررابطه باکشورهای موردهدف جهت متزلزل کردن جوامع آنها،ساتراپی ضد امپریالیسم"بقول درخشان" پول و شهرت را مقدم بربازگو کردن سیاستهای غرب، درجهت بزیرکشیدن کشورهای موردهدف، که اثرات مخربی بر زندگی روزانه افراد از جمله ساتراپی بعنوان یک زن مرفه برجای می گذارد،کرده و این خود نشان می دهد که او هم نظیر"اپوزیسیون چپ" که نظراتش را مطابق رضایت امپریالیسم تنظیم می کند قابل اعتمادنیست.

-- شبنم ، Jul 11, 2007 در ساعت 04:10 PM

خانم شبنم ازین نظر نگفتم چرا در کشور سیاه رنگارنگشان زندگی میکنند. انچه گفته شد جهت افرادسیت که در ازادی ( اگر البته انرا انکار نکنید) غرب میزیند و از درون همان دنیای رنگارنگ غرب که اصلن بافضای درون ایران قابل مقایسه نیست بعد شعار های انچنینی را برای درون ایران یا برای ایران سر میدهند. چه اشکالی دارد کشور اسلامی به زیر کشیده شود؟ از نظر شما اشکال دارد؟ شما از کجا میدایند حرفهای خود شما هم ابزار حکومت اسلامی نشود؟ کار سرتاپی که ابزار غرب شد ؟!!البته من نمیفهمم ابزار انهم برای جنگ با کدام تحلیل منظقی قابل پذیرش است! این اثر هنری عظیم که تمام جنبه های جهانی را عادلانه خلق کند حتمن از معجزاتی است که باید منتظرش باشیم یا به همان تبلیغات ایران ما زیباست و پویا خوش کنیم. گذشته ازاینکه کار سرتاپی از نظر فردی حق موجودیت دارد دوم اینکه این بخشی از دید بسیاری از ایرانیان نیز شاید باشد. ایرانیانی که به قول شما زن هم هستند. حال بفرماییداین موجود ایرانی تا کی باید حجاب نگاهش سرش باشد و دم نزند تا امپریالیسم و دشمن خونخوار ایران امریکا کشور اسلامی را به زیر نکشد؟ شما فکر میکنید با وضعیت درون کشور از هر نظر ( البته بسیاری از اساتید انرا در حال پیشرفت و سازندگی میدانند) این دشمن خونخوار بیچاره به افرادی چون سرتاپی نیاز دارد؟ واقعن این فکر خام از کجا می اید؟ دادن تصویرفرهنگی درون ایران بسیار هنرمندانه برای همین غربیها از قضا دشوار هم نیست.

مشکل هویتی بسیاری از ایرانیان خارج کشور هم مطلب تازه ای نیست. بقیه صحبتهای شما همان تکرار مکرارت از همان زاویه دید است که به انها اشاره شد و ممنون که بیشتر برای خوانندگان بازش کردید!!.

-- علیرضا ، Jul 12, 2007 در ساعت 04:10 PM

آقای علیرضا: غرب هم محدودیتهای مخصوص بخودش راداراست در غیراین صورت آقایان استفان والت و جان میرشیمر باید میتوانستند مقاله خود بنام "لابی اسراییل" را در آمریکا انتشار دهند ولی از آنجایی که موفق نشدند آنها مجبورشدند مقاله شان رادر انگلیس به چاپ رسانند. کتاب پرسپولیس بقول خیلی از
منتقدان کتاب بی نظیری است که ساتراپی از
طریق آن وقایع زندگی اش که دوران انقلاب رادر
برمی گیرد، توانسته با مهارت خاص خود به رسم کشد. ماهم به او تبریک می گوییم. سئوال اینجاست که آیا این فیلم می تواند به جو منفی تبلیغات غرب دامن زند؟ غرب که بقول
بسیاری از غربیان اعلام جنگ را داده و خواهان همراه کردن افکارجامعه بین المللی باخود برای
پیاده کردن سیاستهای تجاوزگرانه اش است که آنرابا شیپور زنگ زده "دموکراسی" برای بزیر
کشیدن کشورهای موردهدف دنبال می کند. خانم ساتراپی حق دارد که از هنرش آنگونه که منافعش را تأمین می کنداستفاده کند وماهم بعنوان ایران دوست حق داریم که اثرات نمایش فیلم رابرروی پرده بزرگ سینمابرنگ سیاه وسفید برای بینندگانی که بیشتراطلاعاتشان از طریق رسانه های گروهی غربی که بسیار منفی واغلب دروغست ارزیابی کنیم زیرامایل نیستیم که کشورمان رامانند افغانستان یاعراق
ببینیم. مابه سرنگونی رژیم بدست غارتگران غربی هیچ اعتقادی نداریم. تغییرات سیستم باید بدست خود ایرانیان انجام گیرد نه یک مشت غارتگر.ژان رنوآ فیلمساز برجسته فرانسه
که همکاری نزدیک با"جبهه خلق" فرانسه داشت و خود رادرکمپ سوسیالیستهامی دیدو به آرمان جهانشمولی اعتقاد داشت درانجام عرضه و خلق کارهای هنریش منافع فرانسه را
بیشتراوقات مقدم می دانست و به همین منظور درزمان جنگ جهانی دوم با وجودی که از
موسولینی بیزاربود وجایزه کاپ موسولینی برای
فیلم"توهم بزرگ"راردکرده بود موقعی که خطر
جنگ فرانسه راتهدید می کردتصمیم گرفت برای
بهبودروابط دوکشورفرانسه وایتالیا وبرای جلوگیری ازهمکاری موسولینی با آلمان،دعوت موسولینی رابپذیرد وخشم دوستان رابرای خود به ارمغان آوردزیرا اوفکرمی کردکه منافع فرانسه
درجلوگیری ازهمکاری ایتالیاباآلمان است."جبهه
خلق" باوجودیکه ازهمکاری سوسیالیستهاو کمونیستها تشکیل شده بود و خود راضدامپریالیسم وکلونیالیسم معرفی میکردند هیچگاه حاضرنشدندبرای ازبین بردن کلونیالیسم
فرانسه قدم مثبتی بردارندچون منافع فرانسه را
درحفظ آن برای بهبود اقتصادو بوجودآوردن کار
برای فرانسویان ودادن زمینهای کشاورزی جهت
زراعت به آنها رالازم می دیدند.ژان رنوآ با وجودی
که فیلم"این زمین مال منست" که برای تبلیغات
ضدفاشیسم وفیلم"توهم بزرگ" که فیلمی است ضد جنگ و برای بقای بشریت راآفرید در
عین حال هیچوقت نشان دهنده حق مردم تحت
فرمانروایی فرانسه در آفریقای شمالی یا کشور
های دیگر نیست زیرا که فرانسویان جنایتهای
خود رابیشتر ازطریق "مأموریت برای متمدن کردن" به پیش می بردند وچون رنوآ،بنظرمن، عاشق فرهنگ فرانسه بود شاید او هم به این
برنامه اعتقاد داشته که این چینی سکوت
اختیار کرده است. من باصادرات دموکراسی
بوسیله آمریکا یا هرکشوردیگری مخالفم و آنرا
توهینی به مردم آن کشور می دانم. آمریکا امروز
چهره واقعی خود رابیش ازهرزمان دیگری به
تما دنیانشان داده است. بنابراین آدم باید خیلی
ساده و یافرصت طلب باشد که بازهم به دنبال
شعارهای پوچ و بی معنای نژادپرستان صیهونیسم و غارتگران امپریالیسم باشد هرچند که فرزندان "ام تی وی" این کلمات راکهنه و
خارج از "زمانه " می دانند.


-- شبنم ، Jul 12, 2007 در ساعت 04:10 PM

آقای جامی، از حمایت شما از حسین درخشان (با درج مطالبش) تعجب می کنم!!! درخشان کسی ست که حاضر است از روی نعش دیگران، به خاطر پول و شهرت، رد شود. همین خزعبلاتی که نوشته چراغ سبز است به اطلاعات و فراهم کردن ِ زمینه های سفرهای توریستی اش به ایران. شما با درج مطلب او غیرمستقیم به اهداف او کمک کرده اید. مدارا حد و مرز دارد. در غرب هم هر کس اجازه ندارد، هر آنچه می خواهد بگوید یا بکند. وقتی منافع "دیگری"، حیات و حدود دیگری توسط کسی تهدید می شود، دیگر در غرب هم تولرانس بی معنی می شود. بوی چاپلوسی و بدبختی می دهد این آدم؛ حتی از میان سیم های تلفن و اینترنت.

-- شهلا شرف ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

اشتباهتون اینجاست
"دولت شیطانی مستقل" برای ما (مردم) هیچ برتری به "دولت شیطانی" نداره. فهم این اینقدر سخته ؟

-- میترا ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

مشکل ايران اقتصادی است. مشکل جوان ايرانی هم همينطور. اين فيلم هنوز در ناحيه ما نشان داده نشده ولی از آنچه از نوشته آقای درخشان بر می آيد، و گوشه هايی از اين فيلم را در اينترنت ديده ام، اين خانم خواسته مشکلات طبقه مرفه را به تصوير بکشد که خب، اشکالی ندارد. طبقه مرفه هم جزئی از جامعه ايرانی است و برای خودش منافع اقتصادی/اجتماعی دارد. از ديدگاه يک کودک هم گفته شده که باورکردنی تر باشد چون چه شخص قصی القلبی می تواند با يک کودک مخالفت کند (حسين درخشان!؟) همانطوريکه به نفع طبقه بازاری بود که با انقلاب همراه شود، اين انقلاب برای طبقه ای که اين خانم نماينده اش است ضرر اقتصادی/اجتماعی داشت. بابا خودمان را که نمی توانيم گول بزنيم. يک دليلی داشت که انقلاب شد. همه اين آقايان و خانم هايی که در لُس آنجلس نشسته اند و اشک تمساح می ريزند از طبقه همين خانم بودند. همه چيز داشتند و با طبقه محروم هم کاری نداشتند. پس نمی توان به اين خانم ايراد گرفت. به عنوان يک آرتيست می خواهد حرفش را بزند و اين به عهده تماشاچی است که تصميم بگيرد چقدر از اين گفته از روی غرض ورزی طبقاتی است و چقدرش حقيقت دارد. ولی متأسفانه تماشاچی آمريکای شمالی اصلاً دانش سياسی ندارد و مغزش به طور کامل توسط بنگاه های خبرپراکنی شستشو داده شده است. پس اين به عهده منتقدينی مثل آقای درخشان است که به مردم غرب متذکر شود که مشکل ايران سياه و سفيد نيست، همانگونه که اين فيلم کارتونی عمداً به صورت سياه و سفيد توليد شده. راستی چرا زمانيکه يک فيلم آشغال هاليوددی در مورد نبرد ايرانيان با قوای يونان در چندهزار سال پيش ساخته می شود، رگ های گردنمان بيرون می زند و همه ميهن پرست می شويم ولی وقتی چنين فيلم های پروپاگاندايی در مورد مملکتمان ساخته می شود، کسی صدايش در نمی آيد؟

-- Mohammad ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

۱) مهمترین تاثیر فیلم روی مردمی که اون رو دیدند این بود که دیدشون نسبت به مردم ایران عوض میشه، اون تصاویر کلیشه ای تلوزیون آمریکا توی ذهنشون تغییر میکنه. کم کاری نیست.

۲) متاسفانه پاک کردن یا مخفی کردن حقایق راه درستی برای رهایی از دردسر نیست. اگر اول انقلاب خرتوخر و بکش بکش بوده و ملت رو الکی اعدام میکردند، چرا باید اینها رو مخفی کرد؟ از ترس سوء استفاده ی دیگران؟ این که شد همون طرز فکر آخوندهای قشری و آمریکاییهای دست راستی که از ترس به خطر افتادن منافعشون همه کثافت کاریهاشون رو پنهان می کنند!

۳) تو یک کم زیادی قدرت آمریکا رو جدی گرفتی، ازش یه »امپراتوری« قدرتمند توی ذهنت ساختی و بعدش هم همه رو ازش میترسونی. گذشت اون دوره جنگ سرد بابا، آمریکا الان هیچ غلطی نمی تواند بکند (تکبیر)

۴) شفافیت بیشتر نهایتا به نفع همه است.

-- مرعوب نباش ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

آقای درخشان یک مدتیه به این ایده گیر دادن که ملت به خاطر دشمن خارجی باید خفه خون بگیرن. نه پدرجان دشمن خارجی که همیشه هست نمیشه که هیچکس از مطالبات مردم و حقوق انسانی حرف نزنه. توی آمریکا هم مایکل مور هست هر جای دیگه دنیا هم که یک سیستم دموکرات داشته باشه هنرمندان میتونند نظرشون رو بیان کنند.

-- مریم ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

خانم شبنم، فقط یک جمله برای کل داستان شما دارم که: لطفا حداقل راجع به نظراتی که میدید تحقیقی هم بکنید شما فرمودید: بر طبق این فرمول آمریکاییان هم باید به چامسکی بگویند چرا در کوبا یا عراق زندگی نمی کند؟
جوابش اینکه نوام چامسکی آمریکاییه (حتی در آمریکا متولد شده) نه کوبایی یا عراقی. فکر کنم از این راه بتونین نتیجه بگیرین چرای این قضیه را!!!! سوال من و شاید خیلیهای دیگه همینه چرا به ما میگن " این مغزهای فاسد رو بگذارین برن" نقل به مضمون از آقای خمینی. خوب نتیجه اش که میبینین میلیونها ایرانی آواره در سراسر جهان . حالا سوال اینه شما نوعی که به حکومت فعلی اعتقاد قلبی دارین در سرزمین موعود چرا نیستین؟ آیا محدودیتی در آنجا حس میکنید ؟ من راجع به حسین درخشان صحبتی ندارم بکنم چون فقط کافیه یک سال آرشیو وبلاگشو ورق بزنید تضاد وپارادوکس از شاه بیت وبلاگش مشهوده کسی که بخاطره اینکه خودشو مخالف نشان بده حاضره رکیک تربن جملات رو به سرورش ادا کنه ، جایی دیگر اونو با ملا عمر مقایسه کنه و در نهایت شیفته نوع حکومتداری آن بشه و تمامی منتقدین رو خاین بنامه. به چه نقد اون میشه اعتنا کرد. ممکنه بگین انسانها مختارن تغییر کنن . اما سوال اینجاست آیا تمامی کاستیهایی که نسبت به اون نقد داشتن برطرف شده که حالا سینه چاک حکومتند. اگه نشده !!! انسانهایی اینگونه در چه قالبی قرار میگیرند؟ دسته بندی با شما.

-- بابک ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

با رادیو زمانه:
از این که به درخشان فرصت طرح نظر می دهید سپاسگزارم. ایشان کوشیده منطقی آغاز کند ولی باز به عادت مالوف این روزهایش زده به صحرای کربلا و از علم غیب اش از انگیزه های هنرمند و همدستی اش با استکبار جهانی سخن رانده. نه چون درخشان آن را نوشته، بلکه چون بدون منبع است، بی سر و ته است و نقص نگارشی دارد سطح کار رسانه ی تان را پایین می آورد. در نظر گرفتن همین ملاک ها کافی است که این گونه نوشتارها را دست کم به شرط ویرایش بیشتر منتشر کنید.

به دیگر خوانندگان:
فیلم به دست ام نرسیده و بخش هایی از کتاب را هم به صورت اسکن شده دیده ام که متاسفانه ناقص بود. همان قدرش خیلی به دل ام نشست. حرف دل من و بسیاری از هم نسلان ام بود که قدری به دور و اطراف خود نگاه کرده ایم و می دانیم چه به روزمان آمده. ضمنن لازم نیست بالاشهری یا فامیل ساتراپی باشی. این چیزی است که به سر همه ی ما آمده. آقای درخشان در تریبون خودشان کم دشنام خورده اند، آمده اند اینجا را هم آلوده کنند. به احترام زمانه آن قسمت ها را در دل خود تکرار می کنم. باز هم می گویم امثال درخشان آرزوهای بلندپروازانه ای داشته اند. شاید خودشان هم نفهمیده اند چه شد که یک منفی اشتباه کردند.

-- نیما دارابی ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

نقل از درخشان:
"... فیلمی خوب، خوش‌ساخت، صمیمانه و باور کردنی‌ست."

جناب درخشان هم باور دارد که این فیلم "باور کردنی ست" به این معنا که این فیلم تطابقی نسبی با واقعیت امروزه داره. در عین حال اون چیزی که موجب مخالفت ایشون با این فیلم میشه، همسوئی و همجهتی فیلم با سیاست های امریکا و هم پیمانانش هست. البته اگر این همسوئی واقعا مغرضانه باشه، من هم در مخالفت خودم با این فیلم با جناب درخشان همراه میشوم ولی نکته اینجاست که مرز بین این غرض ورزی با بیان واقعیت چندان مشخص نیست. نمی شود صرف مخالفت با آمریکا و سیاست های امپریالیستی، چشم خودمونو بروی واقعیات این جامعه ببندیم و بیان این واقعیات رو مخرب بدونیم (چون مثلا به فلان سیاست ضدایرانی امریکا کمک میکنه - مث اون حرفی که آقای خامنه ای میزنه که "هر گونه اعتصاب و تحصن از آنجا که موجب تضعیف نظام و تبلیغ مخالفین میشود، ممنوع است - نقل به مضمون)
البته جهت گیری ضد امپریالیستی جناب درخشان قابل درکه، همینطور چشم پوشی ایشون بروی ضعف های حکومت ایران، چون بهرحال ایشون در حال حاضر در این جامعه زندگی نمیکنه و فعلا طرف مقابلش، اپوزیسون حکومت هست نه خود حکومت. (برخلاف ایرانیهای داخل)

-- اقبال ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

خانم شبنم از روشنگری شما ممنونم. متاسفانه به صحرای کربلا زدید. کسی نگفت امریکا به ایران حمله کند!! بااین بهر حال" ما "ی شما مرتب در حال " شما "افرینیست. انچه غیر قابل تریدیداست استفاده حتی تبلیغاتی غرب از سرتاپی بدون خواست او البته و همیطنور پاتک های ملی و ایدوولوگیک طرف مقابل ربطی به این ندارد که تصویر دهی سرتاپی تصویری اشتباه از ایران است. درین میان به اندازه کافی تصاویر دیگری و رنگارنگ ازایران منتشر میشود خب یکی هم سیاه و سپید! وسطشان!

موفق باشید

-- علیرضا ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

درخشان نوشته "تصویری که مرجان ساتراپی از حکومت امروز ایران می‌سازد این شکلی‌ست: دولتی که دخترهای معصوم و بی‌گناه را در لباس‌های سیاه زندانی می‌کند و..." خب سوالی که این وسط پیش میاد اینه که مگه قرار بود جور دیگه‌ای نشون بده؟ نکنه این پسره خیال می‌کنه تا حالا تو ایران دختر و پسری رو به جرم دست هم رو گرفتن یا لباس‌های شاد پوشیدن یا مهمونی رفتن دستگیر نکردن و نمی‌کنن...؟
این پسره تا حالا ایران رو از نزدیک دیده؟ با توجه به این نوشته اگه بخوایم قضاوت کنیم می‌شه با قاطعیت گفت جناب درخشان نه تنها تا حالا ایران نبوده بلکه اصولاً حتی اطلاعات عمومی‌اش هم درباره ایران بسیار ناقصه. احتمالاً ایشون علاقه داشتن خانم ساتراپی ایران رو شکل کانادا نشون بده.

-- سامان ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

درود بر حسین درخشان

-- داود ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

One- Its easy to criticize others, if you can make better one, then do.
Two. Black and white presentation of personalities in this feature is not a symptom of anything, its just a technique,, a format that has been widely used. See frank miller comic strips.
three-your piece reminds me of kiarostami's critics in Iran, nagging on various things while world keep praising his works.

-- Ehsan ، Jul 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

شما واقعاً از اوضاع داخل ايران خبر نداريد يا خودتان را به آن راه مي زنيد. من يك آدم عادي هستم همسن انقلاب. مسائلي كه در اين فيلم روايت شده دور از واقعيت نيست. چرا حكومت ما از واقعيت فرار مي كند و آن را دروغ مي پندارد. من هم مثل هر ايراني ديگر دوست ندارم بيگانه در مملكتم سلطه داشته باشد ولي ........ وقتي 7 سال داشتم و مدرسه مي رفتم هيچ وقت از يادم نميرود كه به خاطر نقاشي دختري بدون روسري كه كشيدم معلم اول ابتدائي به من نمره صفر داد و گفت اين نمره را ميدهم كه يادت باشد سر دختر روسري بگذاري؟! آيا اين رفتارها و رفتارهاي مشابه در روح وروان كودكان تأثيراتي اينچنيني ندارد كه هر كس بازبان خود آن را به تصوير بكشد. سرتان را مثل كبك زير برف نكنيد آقايان...

-- faranak ، Jul 14, 2007 در ساعت 04:10 PM

بعنوان یک ایرانی داخل نشین وقتی همبستگی و یگانگی اقلیتهای مذهبی و قومیتی ایرانی را چه در داخل و چه در خارج کشور می بینم به آنها حسودیم می شود. همه ما خاطراتی از گذشته خود داریم که به نوبه خود می تواند سوژه یک کتاب و یا یک فیلم باشد. خاطرات خود من فقط درباره بعد از انقلاب است از حدود سال 59 به بعد... . از خفقان و برخوردهای تند سالهای اول انقلاب و در طول دوران جنگ خاطراتی دارم اما شاید بدلیل آنکه در شهرستان زندگی می کردم شنیده هایم بیشتر از دیده هایم باشد. پدرم هم خاطراتی از زندگی گذشته خود دارد شاید خیلی جالبتر از زندگی من. بعنوان یک نظامی بازنشسته از تلخی تحقیر توسط آمریکایی ها یاد می کند، از قتل خلبانان هلیکوپتر ایرانی در دریا بدست یک آمریکایی گردن کلفت برای گرفتن لایف جاکت آنها و توهین ها و تحقیرهایی که توسط مسئولین دانشگاه تهران نسبت به او روا شده با این عنوان که به چه حقی بعنوان یک بچه روستایی در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شده و... البته انسانهای شریفی که با وجود حتی ارتباط خانوادگی با شاه، شرافت و انسانیت خود را حفظ کرده بودند و در آن شرایط هم پاک و درستکار بوده اند... . چیزی که مرا متعجب کرده این است که بر عکس همه قومیتهای انسانی که بهنگام قرار گرفتن در موقعیت اقلیت در جامعه اختلافهای خود را بطور موقت هم که شده فراموش می کنند و با هم برای زندگی راحتتر و غلبه بر مشکلات زندگی در غربت متحد می شوند در مورد ایرانی ها عکس آن اتفاق می افتد!. حرفهای برخی از دوستان بیشتر شبیه نجواهای یک انسان بیمار است که سالهاست یک سری مطالب را در خواب و بیداری دائما تکرار می کند. فرهنگی که در نوشتن مطالبشان مشهود است نه فرهنگ بالا شهر و قشر بالا و فرهیخته جامعه که بیشتر به رفتار فاحشگان شبیه است! انگار در طول تاریخ بشریت و از زمان حضرت آدم تا کنون حکومتی با فحش و ناسزا سرنگون شده که اینبار هم بشود!. سوالی که برای من مطرح شده این است که اگر آقای درخشان حق ندارد نظرات خود را حتی در وبلاگ خود بگوید پس منظور شما از دموکراسی چیست؟ اگرچه با بسیاری از نظرات ایشان بخصوص برخی توهینهایی که در حق اصلاح طلبان می کنند موافق نیستم ولی اگر هم با ایشان صد در صد موافق نبودم تنها کاری که می کردم نخواندن مطالب ایشان بود همین و بس! ظاهرا برخی ایرانیان پس از سالها زندگی در میان دموکراسی غربی هنوز هم حرفهای 25 سال قبل را می زنند و حتی از این نظر از خود ایرانیان داخل هم عقب مانده اند. مسائلی مانند اعدامهای اوایل انقلاب و یا اعدامهای سال 67 که نقاط تاریک زیادی هم دارد به تاریخ پیوسته اند و امروزه مسائل دیگری ذهن ایرانی ها را بخود مشغول کرده است. اینکه کسی می آید و مرده 25 سال قبل را نبش قبر می کند فقط برای کسب شهرت و ثروت است. والا او نه به آزادی در کشورش اهمیت می دهد و نه حق دارد خاطرات دیگران را به اسم خود ضبط و روانه پرده کند آنهم بنام انسانیت. یعنی در آن سالهای جنگ هیچ اتفاق مثبتی در این کشور اتفاق نمی افتاد؟ عده ای بخاطر کشورشان از جان خود نمی گذشتند؟ در کشور ما زندگی جریان نداشت و خود زندگی بخودی خود زیبا نبود؟
با تشکر از رادیو زمانه

-- شهرام ، Jul 14, 2007 در ساعت 04:10 PM

نظرت این نویسنده هر روز بیشتر به مسلک نویسندگان کیهان نزدیک می شه ،بار فبل که نقدی بر این فیلم زده بودند گویا هنوز فیلم رو ندیده بودند. به هر حال من به همه پیشنهاد می کنم این فیلم درخشان رو حتما ببینند که سر گذشت بخش کثیری از ماست که زندگی کردیم در ایران با خیلی از مشکلاتی که برامون ایجاد شد.نگاه دقیق و شیرین و طنز پرداز ساتراپی چنان برخی از واقعیات زندگی روز مره ما در ایران را زیبا و تاثیر گذار نمایش می دهد که حکومت اسلامی در مقابل بیان این حقایق به وحشت افتاده و اطلاعیه صادر می کند یا فیلم را از جشنواره تایلند خارج می کند غافل از اینکه تک تک ما یک پرسپولیس نا گفته هستیم . تاثیر خوب دیگر فیلم تلطیف نگاه بیننده غربی به ایرانیان است ، غربیانی که جز چهره جنگ طلبان چیزی از ایران سال هاست که ندیده اند به یکباره با چهره واقعی مردم ایران مانده زیر فشار ملا ها قرار می گیرند.
من تصورم این است که برای رادیو زمانه چاپ همچین مطالبی با این منطق ضعیف و رو شده باید بسیار سخت باشه چون فقط دید خوانندگان رو به خودش بد می کنه البته احتمالا دوستان رادیو زمانه فیلم را ندیده ند و کتاب را نخوانده اند. به هر حال من از دوستان کامنت نویس می خوام که نظریات خودشون رو تحت مقالاتی به رادیو زمانه ارایه دهند .که بسیاری از این کامنت ها برغم کوتاهی بهتر از مقاله کیهانی چاپ شده هستند. با تشکر

-- دامون از پاریس ، Jul 14, 2007 در ساعت 04:10 PM

There are very few people who take Mr. Hussein Derakshan seriously. I have seen the movie, it is an excellent movie. It truly reflects what is happening in Iran. I have lived in Iran. I felt that with ever bone in my body. Let the world know what we are going through. I wish this regime goes to hell. Long live free Iran and shame on you Hussein for supporting this regime.

-- Afshin ، Jul 15, 2007 در ساعت 04:10 PM

I don't get it. Everybody seems to be criticizing the trend that hoder is taking. People, criticize what he says. do not psychoanalize him.

Do you have an answer why the part of the story about chemical weapons is not in the movie. And now. when it is no secret anymore. that dutch guy was convicted a couple of months ago. chemical ali is to be executed...

-- Danial ، Jul 15, 2007 در ساعت 04:10 PM

آقای درخشان نباید بدون مشورت با دکتر مصرف قرص هاشونو قطع میکردن

-- محسن ، Jul 15, 2007 در ساعت 04:10 PM

خیلی برام جالب، که همه متن درخشان رو خوانده اند و همه هم با هم یک صدا بودند، که بله حسین درخشان چرند میگوید و هرجه در فیلم بوده عینا رخ میده، فقط میخواستم، بپرسم، این عزیزان تا به حال دست جنس مقابل رو در دست نداشتند، تا به حال، در ماشین و تاکسی و خیابان دوست دختر با دوست پسرشون رو نبوسیدند، این عزیزان اصلا تا حالا مست تو خیابان های، پایتخت خامنه ای راه نرفتند، چرا که خوب اگر رفته بودند، طبق متن درخشان همه تیر باران شده بودند. بماند که باور نمیکنم، ده نفر از این جمع این فیلم را دیده باشند، که هر که با ما این فیلم را دید، با خنده از کنار شدت اغراق اش رد شد!
اما واقعا ما چقدر ابله ایم؟ تمام حرف درخشان این بود که اول اینقدر هم سیاه نیست، و بعد هم الان زمان اش نبود این فیلم با این جامعه مخاطبین در بیاد، که یک عده با ناو هواپیما بر زیر پایمان میرقصند!!! البته امکان دارد هم میهن های عزیز فکر کرده باشند، امریکا، همونطور که در عراق بمب هاش سر بعثی ها ریخته میشد، در ایران هم عمامه ها رو فقط نشانه میره!!! البته بعد اش هم، که وحوش القاعده یک کشور دیگر بی صاحب پیدا کردند، میان برای ملت بندری میزنند که برقصند و مشکلات روحی 30 سال نرقصیدن در خیابان حل بشه!!!!
این انقلاب و این سیستم، جامه ای که به تن فقط و تنها فقط، همچین ملتی میشینه، که هنوز بعد 3000 سال ادعا اینقدر ابله که سفید و سیاه همه چیز رو میبینه!

-- بی نام ، Jul 15, 2007 در ساعت 04:10 PM

Hi, i left Iran in 1987, so i was my country during its darkest days. I 've seen also the movie. In my opinion, persepolis is a partial movie. First of all when she was in Paris the movie was colored and when she was in Iran black and white. The metaphor is obvious. Secondly the music was too tragic. Three, during the war tehran was never destroyed as how she describe in the movie. I remember we even go to
our balcony to see the fireworks. Forth i'm agree with Hossein Derakhshan that the movie is just a view of a girl from a wealthy unreligious family. I don't think that the poor guy living in small village has the same opinion about what happened in iran since 1979.

-- zigourat ، Jul 16, 2007 در ساعت 04:10 PM

I haven't seen the movie but I've read the book. It's one of the most accurate portrayals of the Iranian revolution that has been done outside of Iran. Let me get this right: you're angry because the movie has portrayed Iranians as good people and the Iranian gov't as monstrous? Would you have liked it if it was the reverse?!

-- banafsheh ، Jul 16, 2007 در ساعت 04:10 PM

neveshti:
تصویری که مرجان ساتراپی از حکومت امروز ایران می‌سازد این شکلی‌ست: دولتی که دخترهای معصوم و بی‌گناه را در لباس‌های سیاه زندانی می‌کند و آنها را به کتک زدن خود وامی‌دارد، دولتی که یک میلیون نوجوان بی‌گناهش را با وعده‌ی کلید پلاستیکی بهشت و دختران باکره‌اش به فنا می‌دهد،‌ حکومتی که پلیسش زن‌ها را به‌خاطر دویدن در خیابان دستگیر می‌کند و هر جا زنی دست مردی را لمس کند سر می‌رسد، دولتی که جوان‌های منتقد بی‌گناهش را بی هیچ دلیلی در زندان تیرباران می‌کند، و آخر سر هم حکومتی که پلیسش جوان‌ها را از ترس دستگیر شدن در میهمانی به کام مرگ می‌فرست

in ke zendegie roozmare tu irane dadashe man!!!

-- Ghazal ، Jul 16, 2007 در ساعت 04:10 PM

آقا يا خانوم بي نام ! من خودم فيلم رو نديدم ولي کتاب رو خوندم .همون طور که قبلا هم گفتم فکر ميکنم در قسمت هايي تصوير ساتراپي يک بعدي شده ,خصوصا در قسمت هاي آخر قصه... اما بيشتر آنچه که در داستان مي گذرد در واقع همان زندگي روز مره مردم طبقه متوسط و نه حتي خيلي مرفه است .
در کامنت قبلي مثال زدم که نشون بدم واقعا اين چيز ها اتفاق افتاده . و صرفا تخيل نويسنده نبوده .
خيلي هم به نظر من تصور غلطيست که بگوييم چون حقايق تلخ در مورد آنچه که اتفاق افتاده به تصوير کشيده ميشود پس اين بهانه ي ميشود براي حمله آمريکا و ...
آقاي شهرام پس شما عقيده داريد که بايد هر چه که گذشت رو به فراموشي بسپريم و در مورد آن ديگر حرفي هم نزنيم ??
کسي نگفت که در زمان جنگ اتفاق مثبت نمي افتاد اما آيا ميشود از صدماتي که جنگ به اين جامعه زد چشم پوشيد? به هر حال زندگي هميشه جريان دارد آقاي شهرام ! آنهايي که از جان گذشتگي مي كردند در جبهه ها ,فکر کرديد که ميتونستند در جاي بهتري فعال باشند, اگر جنگ نبود?
آقاي محمد! شما واقعا فيلم رو ديديد يا کتاب را خونديد که اون رو با فيلم 300 مقايسه مي كنيد?? جدآ به نظر شما مشکل فقط اقتصاد است?? فکر نميکنيد از يک بعد اين قضيه را ديديد?
نظر من اين فيلم فقط يک تصوير ساده است از چيزي که واقعا در ايران اتفاق افتاد روايتي دارد از مردم عادي( نه لزوما خيلي مرفه) که معمولا هيچ جا به تصوير کشيده نمي شود. آن چيزي که معمولآ از ايران تصوير ميشود حکومت ايران است و يک عده مردم دنباله رو که همان راه حکومت را دنبال مي کنند .
خيلي چيز هايي که در داستان مرجان ساتراپي آمده براي من اتفاق نيفتاده .بعضي هايشان را هم ديده ام يا شنيده ام .فراموش نکنيم که قصه يک اتو بيوگرافي است اما به نظرم اين فيلم به هيچ وجه ضد ايراني نيست.

-- مهسا ، Jul 19, 2007 در ساعت 04:10 PM

بنده هم با فیلم "بدون دخترم هرگز" و هم با"پرسپولیس" کاملا موافقم و به نظر من این دو فیلم واقعیات ایران ، جامعه ایران و حکومت ایران را به تصویر می کشد . حال اگر حکومت وحشی است و مردم هم ابلح و خرافه پرست ، این دیگر تلخی واقعیت است نه گناه آمریکا و غرب و یا فیلم سازان و کارگردانان و فیلم نامه نویسان !
از ماست که بر ماست ! نه از کاخ سفید !

-- مهران ، Aug 13, 2007 در ساعت 04:10 PM

پرسپولیس فقط حقیقت را می گوید. بدون هیچ مبالغه ای. آقای درخشان از خواب بیدار شوید و اطرافتان را دقیق تر ببینید

-- کژه ، Feb 13, 2008 در ساعت 04:10 PM

aghaie derakhshan wa hamfekraneshoon ke fekr mikonan iran wazeesh in tor nist .man be kharje khodam hazeram bebarameshoon iran...amma amu shoma mese inke irano ba otaghetoon eshtebah gereftito ke taha chak nakhordi ,ta ha zire lagad nabudi chetor jorat mikoni in waghiiato enkar koni!?

-- بدون نام ، Apr 22, 2008 در ساعت 04:10 PM

باید خوب دید ... ترور پسر 13 ساله ی کمونیست و کشته شدن پسر 15 ساله تو جنگ تناقض کوچیکی نیست. اینکه جوونای این مملکت خودشون رو می زنن مسئله ی خیلی عجیبی نیست ... مطمئنم ساتراپی یدون غرض پرسپولیس رو نساخنه. اگه از افراط تو رنگ سیاه فیلم فاکتور بگیریم پرسپولیس منطبق بر واقعیت ه ولی همه ی واقعیت نیست.

-- سعید ، Jun 25, 2008 در ساعت 04:10 PM

جناب آقائ درخشان ؛
همین امروز رفتم و پرسپولیس را دیدم و چنان به وجود مرجانه ساتراپی و این فیلم افتخار میکنم که تا به حال به ایرانی بودنم نکرده ام. شما هم اگر زن بودید و در ایران زندگی کرده بودید و انقلاب و جنگ را از سر گذرانده بودید شاید میفهمیدید ولی حیف که گوییا در سیاره دیگزی زندگی میکنید و ایران برائ شما بهشتی است که برائ ما و مردم ایران جهنم است. ساتراپی در فیلمش جز صداقت و حقیفت را نشان نمیدهد و آفرین به این دختر شجاع و همه ء زنان ایرانی که پیشگامان دمکراسی در ایرانند و امیدوارم که روزی شما هم این چیزها را بفهمید . شکوفه کاوانی

-- Shokufehkavani@yahoo.com.au ، Aug 23, 2008 در ساعت 04:10 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)