خانه > رادیو سیتی > کارگردانها > فاسبيندر؛ منتقد جامعهی آلمان | |||
فاسبيندر؛ منتقد جامعهی آلمانچهلوششمین شب از شبهای بخارا، به فاسبيندر، فيلمساز آلمانی، اختصاص داشت. در این مراسم که در تالار ناصری خانهی هنرمندان ایران برگزار شد، علی دهباشی، محمود حسينیزاد، زاون قوكاسيان، و سعید فیروزآبادی به سخنرانی پرداختند و بخشهایی از فيلمهای «مارتا» و«ترس روح را میخورد» ساختهی فاسبيندر به نمایش درآمد. علی دهباشی در ابتدای مراسم، علی دهباشی به معرفی فاسبیندر پرداخت. دهباشی گفت: فاسبیندر، فیلمساز، نمایشنامهنویس، کارگردان، و نویسندهایست كه در سیویکم ماه می 1945 به دنیا آمد. پدرش پزشک و مادرش مترجم بود. در شش سالگی فاسبیندر، پدر و مادرش از هم جدا شدند و به این ترتیب فاسبیندر مدتی نزد مادرش زندگی کرد.
بعد از سخنان دهباشی، دكتر محمود حسينیزاد با اشاره به ويژگیهای سينمای فاسبيندر به خصوصیات این فیلمساز پرداخت و گفت: یکی از خصوصیات فاسبیندر، همین خلاقیت و سازندگی باورنکردنی است. این همه دستاورد، آن هم در سطح خوب و خیلی خوب، در کمترین مدت، نادر است. شاید در ایتالیا پازولینی چنین خصوصیتی را داشت. آلمان بطور کل دستمایه کارهایش بود. فیلمی یا نمایشنامهای ندارد که به "آلمان" مربوط نشود. هستند منتقدینی که او را از نظر پرداختن مفصل به آلمان با هینریش بل مقایسه می کنند. وی در ادامه گفت: انتقاد از جامعهی آلمان در زمینهها و ارتباطهای گوناگون نیز یکی از خصوصیات بارز فاسبیندر است. از نظر محتوائی این بزرگترین جنبه کارهای اوست. مثل آندری وایدا که فیلمی ندارد که به لهستان نپرداخته باشد. انتقاد فاسبیندر از جامعه آلمانی شامل دیروز و امروز است. حسینیزاد با اشاره به علاقهی فاسبیندر به هالیوود گفت: این نیز از بارزترین خصوصیات فاسبیندر است. تحسین کننده هاکز، هیچکاک، ری، فولر. اما این علاقه از نوع دیگری است. خودش میگوید که علاقهاش به هالیوود دو جنبه دارد. یکی این که از هالیوود میتوان یاد گرفت و به تماشاچی نزدیک شد و او را جلب کرد. دوم نوع تقسیم کار گروهی در صنعت سینمای هالیوود را می توان آموخت و به کار برد. وی در ادامه گفت: فاسبیندر کار خود را در دهه 60 میلادی شروع کرد. یعنی زمانی که همه خودشان را برای گودار و تروفو و شابرول و سینما حقیقت و برگمان و غیره تکه و پاره میکردند. اما او زبان هالیوود را انتخاب کرد. میخواست با آن زبان مسائل را با تماشاچی در میان بگذارد. دقت کنیم که به نظرش فیلم "سوءظن" هیچکاک شدیدترین حمله به زندگی بورژوازی است، و نه یکی از فیلم های شعاری/سیاسی اروپائی و امریکائی.
آقای حسینیزاد در بخش دیگری از سخنان خود گفت: روش کار فاسبیندر نیز جزو خصوصیات بارز وی است. با بازیگرها بسیار سختگیر. اغلب فقط یک برداشت دارد. از 200 صفحه سناریو ( ماریا براون) 90 دقیقه فیلم میسازد (معمولأ 120 صفحه برای یک فیلم با طول معمولی کافی است). یکی از سناریستهای آلمان که فیلمنامه سه فیلم بزرگ فاسبیندر ( لولا، ماریا براون، ورونیکا فوس) را نوشته، میگوید: "هیچوقت با شلوندورف کار نمیکنم، چون با شخصیتهایش زندگی نمیکند. فاسبیندر با آنها زندگی میکرد. اگر قرار بود فاسبیندر فیلمی در مورد مسیح بسازد، از صلیب آویزان میشد. پس از سخنان آقای حسینیزاد، بخش كوتاهی از فيلم «مارتا» ساختهی فاسبيندر به نمایش درآمد و زاون قوكاسيان در مورد اين فيلم گفت: « مارتا یکی از فیلم های فاسبیندر، ساخته شده در سال 1972 برای تلویزیون است. این فیلم جزو فیلم هائی فاسبیندر است که کمتر نمایش عمومی داده شده است. داستان زنی است که گرفتار عشق و ازدواج با مرد ثروتمندی میشود. مرد زن را تحت شکنجههای روحی قرار میدهد، مخدوش می کند و به حد جنون و ناتوانی جسمی میرساند. فیلم در واقع ادای دین فاسبیندر به هیچکاک است و علاوه بر مشخصههای ملودراماتیک، مشخصه های سینمای هیچکاک را هم به وفور دارد. فاسبيندر بسيار دلبستهی سينمای هيچكاك بود و میتوان تأثير سينمای هيچكاك را در بسياری از فيلمهايش ديد گرچه مشخصههای خود فاسبيندر را جداگانه با خود دارد. سعید فیروزآبادی، آخرین سخنران این مراسم بود. وی در سخنان خود گفت: فاسبیندر در سال 1945 و درست به هنگام پایان جنگ جهانی دوم و پس از شکست سنگین این کشور به دنیا آمد. با در نظر گرفتن زمان تولد او درمییابیم که در سال 1968 بیست و سه ساله بوده، یعنی به نوعی خودش نیز از نسل شصتوهشتیهای آلمان است. خودش در مورد این نسل میگوید: «نسل اول شصتوهشتیها آرمان گرایانی بودند که میخواستند طرحی نو در جهان در اندازند و این مهم را با سخنان و حرفهای خود تحقق بخشند. نسل دوم گروه بادر ماینهوف بود که از قانون محوری به قانونشکنی رسید و در نهایت رو به خشونت آورد. نسل سوم معاصرانی هستند که بی هیچ اندیشهای، بیهیچ جهانبینی یا جهت فکری خاص و بیشک ناآگاهانه آلت دست دیگران میشوند.»
فیروزآبادی ادامه داد: امروز که این سخنان را میشنویم، حس میکنیم که فاسبیندر در اواخر دههی هفتاد میلادی و در فاصلهی زمانی نه چندان دور با این دوره در آلمان مسایل تاریخی و اجتماعی را بس روشن میدیده است. دلیل این امر را با نگاهی به گذشتهی فعالیتهای هنری او میتوان دریافت. فاسبیندر در سال 1967 عضو گروهی نمایشی به نام «ضد تئاتر» میشود. اعضا این گروه باور داشتند که باید قالبها و شکلهای نمایشی گذشته را دگرگون کرد و نمایش به شکل گذشته دیگر هیچ تأثیری بر مردم ندارد. از این رو بیشتر نمایشهایی که فاسبیندر از سال 1968 تا 1971 مینویسد، برای همین گروه است. تلقی و تعبیر فاسبیندر از نمایش و نمایشنامهنویسی در حوزههای دیگر ادبیات هم مطرح می شود و نمونهاش انسنزبرگر، نویسنده و روشنفکر معاصر آلمان است که نظریهی «مرگ ادبیات» را مطرح می کند و سالها اثری ادبی نمینویسد. همین رویگردانی از ادبیات باعث می شود که فاسبیندر با اعضا گروه خود رو به سینما آورد. فیروزآبادی در ادامه افزود: تعداد فیلمها و نمایشهایی که فاسبیندر ساخته است (با میانگین هفت فیلم در سال) و گستردگی محیطهای اجتماعی بسیار شگفتانگیز است: گاهی زندگی اشراف (افی بریست)، گاه زندگی سرمایهداران (اشکهای تلخ برای پترا فون کانت)، بورژواهای تحصیلکرده (رولت چینی) و نوکیسهها (لولا)، کاسبکارها (تاجران چهار دهه) و کارگران (سفر مادر کوستر به آسمان) و به ویژه کارگران خارجی (ترس روح را می خورد) در آثار او مطرح می شود. فیروزآبادی در پایان گفت: در هر حال فاسبیندر طی 13 سال 41 فیلم ساخت و چندین نمایشنامه نوشت و اجرا کرد. این حجم کار شگفتانگیز و طیف گسترده نشان میدهد که به قول توماس الزسر به واقع فاسبیندر «وقایعنگار تاریخ آلمان» و یا به بیانی دیگر آیینهای تمامنما برای نمایش زشتی و زیباییهای ملت آلمان و یافتن راهی برای شناخت هویت خویش بوده است. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|
نظرهای خوانندگان
درود بر آقاي دهباشي با اين جلسات خوبش.
-- پرويز جاهد ، Jun 25, 2007 در ساعت 10:54 PMمي دانم که به دليل محدوديت ها، امکان طرح و شکافتن همه جنبه هاي شخصيت فاسبيندر در جلسه شما نبود ولي در همين حد نيز خوب است.
موفق باشيد.