تاریخ انتشار: ۹ اردیبهشت ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

سرنوشت سینمای ایران؛ مثل فرش ایرانی

شهره جندقیان

اسماعیل براری متولد ۱۳۴۴ بندر انزلی‌ست. او لیسانس کارگردانی سینما را در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه هنر دریافت کرد و در همان سال فیلم کوتاهش با عنوان «عکس‌العمل» موفق به دریافت جایزه‌ی ویژه از نخستین جشنواره‌ی سراسری دانشجویان کشور و نیز پلاک نقره از جشنواره‌ی ملل اتریش (۱۹۸۹) شد. از اسماعیل براری بیش از بیست عنوان فیلم مستند و سریال تلویزیونی موجود است که از آن جمله می‌توان فیلم مستند بلند «سرود عاشقانه»، «زیارت» و «شهری در آسمان» و همچنین سریال تلویزیونی «خانه، محله، مدرسه» را نام برد. او همچنین از سال ۱۳۶۲تا ۱۳۶۸ در مجموعه‌ی مستند «روایت فتح» و از ۱۳۶۸ تاکنون به مدیریت و فعالیت‌های اجرایی مختلفی در بنیاد سینمایی فارابی، شبکه‌ی دوم سیما و سازمان‌های فرهنگی دیگر پرداخته است.
فیلم های سینمایی بلند او به ترتیب سال ساخت عبارتند از: «شهر در دست بچه‌ها (۱۳۶۹)، «آشیانه» (۱۳۷۰)، «جهنم سبز» (۱۳۷۴)، «رقص شیطان» (۱۳۷۹)، «کویر مرگ» (۸۳-۱۳۸۰)، «روز باران» (۱۳۸۵) و «گزارش مریم» (در دست ساخت)
در گفت‌وگو با زمانه، اسماعیل براری به چند پرسش در باره‌ی سابقه‌ی کار فیلمسازی و همچنین جدیدترین فیلمش «روز باران» پاسخ داد:


اسماعیل براری

آقای براری! چگونه به سینما پیوند خوردید؟

نمی‌دانم! شاید با دیدن فیلمی یا خواندن داستانی یا حتا شنیدن صدایی... مثلا در دوران کودکی... شاید فیلم «بادکنک قرمز» ساخته‌ی آلبر لاموریس، یا فیلم «مسافر» ساخته‌ی عباس کیارستمی، یا داستان «ماهی سیاه کوچولو» نوشته‌ی صمد بهرنگی،یا کارتون سینمایی «سیندرلا» از کمپانی والت دیزنی، یا حتا ترانه‌ی «لالایی» با صدای پری زنگنه... واقعا نمی‌دانم. البته من این شانس را داشته‌ام که به دانشگاه سینمایی بروم و همزمان در طول جنگ هشت ساله‌ی عراق با ایران در منسجم‌ترین گروه فیلمسازی مستند آن زمان، تجربه‌های موفق فیلم‌های «روایت فتح» را مشارکت داشته باشم. من دستیار شهید آوینی بودم و از او چیزهای زیادی آموخته‌ام. شاید همین‌ها عواملی بوده‌اند که به سینما نزدیک شوم.


اسماعیل براری و رضا خالصی (بازیگر نوجوان) پشت صحنه‌ی «عکس‌العمل»

شما فیلمسازی را با فیلم کوتاه «عکس‌العمل» آغاز کردید که در جشنواره‌های داخل و خارج از کشور با استقبال خوبی روبه‌رو شد. فیلم «تنهایی و کلوخ» هم با این که هرگز در ایران روی پرده‌ی سینما نرفت ولی در جشنواره‌ی کن به نمایش درآمد و در جشنواره‌ی کودک و نوجوان ایران نیز پروانه‌ی زرین بهترین فیلم را دریافت کرد. چرا از «سینمای کودک» شروع کردید؟

به نظرم جو رایج در آن دوران من را به سمت سینمای کودک سوق داد. کما این‌که در سال‌های بعد، این تجربه‌ها برای دیگران عینا تکرار نشدند و همه برای شروع، از سینمای کودک آغاز نکردند. من سینمای کودک را دوست دارم. به ویژه وقتی در شرایط استاندارد و کارشناسانه‌ای قرار گیرم. باید در نظر داشت که نمی‌توان همه‌ی سنین مختلف کودک و نوجوان را تحت یک مدل سینمایی کنار هم قرار داد؛ و باید متوجه باشیم که سینمای کودک و نوجوان، بسته به تنوع سن مخاطبان، دارای سطوح و ساختارهای متفاوتی‌ست. در این شرایط است که کار فیلمسازی فوق‌العاده لذت‌بخش، و در عین حال دشوار می‌شود.
در مورد فیلم «تنهایی و کلوخ»، همان‌طور که گفتید هرگز در ایران روی پرده‌ی سینما نرفت. و باید بگویم که متأسفانه این هزینه‌ای‌ست که ما برای سینمای مستقل می‌پردازیم. در حال حاضر تعداد فیلم‌های من که پخش نشده‌اند با فیلم‌های پخش‌شده‌ی من برابری می‌کنند. من نمی‌خواهم مخالف‌خوانی کنم و به این وسیله مشهور شوم، ولی از طرف دیگر میل ندارم که آزادی‌ام مشروط شود و فرمایشی فیلم بسازم؛ و برای این کار دایما تاوان سنگینی هم می پردازم.

به زودی بیست و یکمین جشنواره‌ی فیلم‌های کودکان و نوجوانان درهمدان فعالیتش را آغاز می‌کند. به نظر شما «سینمای کودک» در ایران چه وضعیتی دارد؟

تراژیک! مثل بسیاری از فرصت‌سوزی‌های دیگر کشورمان. سینمای ایران در دهه‌های گذشته به همت فیلمسازان زحمت‌کش و خلاق و قوانین محدود کننده‌ی جمهوری اسلامی در پرهیز از سکس و خشونت، از حیث این ژانر سینمایی به شهرت جهانی رسید ولی نتوانست از این شهرت، جایگاه مطمئن و دایمی برای حضور در بازار سینمای جهان برای آینده‌ی خود بسازد؛ و در نتیجه متأسفانه در رقابت تنگاتنگ بین‌المللی، دیگران گوی سبقت را از ایران ربودند.
در حال حاضر سینمای کودک محدود به برگزاری جشنواره‌ی کودک و نوجوانی‌ست که یادگار همان دوران طلایی دو دهه‌ی پیش است. به همین منظور، یکی دو ماه مانده به برگزاری جشنواره، همه به تکاپو می‌افتند و بودجه‌ای خرج می‌کنند و به محصولات سینمای سال گذشته نظری می‌اندازند تا ببینند آیا بر حسب اتفاق چیزی در زمینه‌ی کودک و نوجوان تولید شده یا نه. همچنین درآخرین لحظات ممکن، بودجه‌ای محدود برای یکی دو فیلم فرمایشی به نزدیک‌ترین فیلمساز به حافظه‌ی مدیران دولتی پرداخت می‌شود و یک اثر شتابزده و صرفا برای بالا بردن آمار تولیدات سینمایی روانه جشنواره‌ی مذکور می‌شود و بس.

در ساخت فیلم‌هایتان ژانرهای گوناگونی را تجربه کردید: «شهر در دست بچه‌ها» سینمای فانتزی‌ست، «جهنم سبز» سینمای حادثه‌ای، «قص شیطان» فیلم پلیسی و «کویر مرگ» در واقع تریلری تجربی‌ست. جدیدترین فیلم‌تان «روز باران» هم که ساختاری مستندگونه دارد و فیلمی غیر تجاری‌ست. در نهایت چه ژانری را برای فیلمسازی می‌پسندید؟

من این فرصت را داشته‌ام که در ژانرهای متفاوتی فیلم بسازم و از این موضوع خوشحالم. هنوز ژانرهای زیادی مانده که ممکن است در آنها تجربه کنم. راستش را بخواهید اصلا به ژانر و تقسیم‌بندی‌های مرسوم اعتقادی ندارم و فکر می‌کنم این موضوع مربوط به پس از فیلمسازی و بیشتر در حوزه‌ی منتقدین است. وقتی شما فیلمی را می‌سازید به هیچ وجه نباید خودتان را محدود کنید که پس از ساخت، فیلم‌تان را در چه قفسه‌ای قرار خواهند داد؛ یا این‌که فیلم‌هایتان حتما در یک قفسه قرار بگیرد و... بگذارید با کلمات بازی نکنیم؛ اصل مطلب این است که هیچ ژانری بر هیچ ژانر دیگری تشخص ندارد و اگر ارزشی برای فیلمی متصوریم، مسلما به خاطر ساختار و بیان سینمایی آن فیلم است که البته می‌تواند در هر ژانر و گونه‌ای باشد. من بر این عقیده هستم. به نظر من ابلهانه است که بگوییم فیلمی در ژانر فلسفی متشخص‌تر از فیلمی در ژانر کمدی‌ست؛ و به همین دلیل معتقدم ساختار سینمایی فیلم و فیلمساز باید مورد توجه و قضاوت قرار گیرد. بنابر این، از این‌که در ژانرهای مختلف فیلم بسازیم چه باک!


نمایی از فیلم «روز باران»

«روز باران»، جدیدترین فیلم شما، در جشنواره‌ی فیلم فجر برنده‌ی لوح زرین از جشنواره‌ی روستا شد. با توجه به این‌که این فیلم در مناطق کویری فیلم‌برداری شده، آیا با مشکلات خاصی در سر صحنه روبه‌رو شدید؟

مشکلات یک فیلم مربوط به زمان فیلمسازی است و زمان عرضه و نمایش. باید که آنها را فراموش کرد.

فیلم «روز باران» در ژانر معناگرا (Spiritual) جای می‌گیرد؛ و از سوی دیگر یک فیلم رئالیستی‌ست. موضوع محوری آن راجع به روستایی‌ست که در خطر پیشروی کویر واقع شده و خشکسالی آن را تهدید می‌کند و مردم برای نجات روستا نماز باران می‌خوانند، اما باران نمی بارد.

بالطبع برای یافتن لوکیشن (محل فیلمبرداری) آن راهی کویرهای ایران شدیم که می‌دانید وسعت زیادی هم دارند؛ و سرانجام پس از چند ماه مسافرت به شهرهای حاشیه‌ی کویر لوت و نمک، سرانجام روستای سه قلعه وشهر سرایان در خراسان جنوبی در نزدیکی شهر طبس را انتخاب کردیم.
از همان ابتدا تصمیم گرفتم که از افراد حقیقی و معمولی روستا برای نقش‌های اصلی استفاده کنم و با توجه به لهجه‌ی خراسانی که در بین مردم رایج بود، از بازیگران خراسانی و مشهدی نیز افرادی را در بین مردم قرار دادم و از آنها خواستم که همچون مردم عادی به نظر آیند. نتیجه عالی بود. همین موضوع شور و هیجان خاصی را در پشت دوربین به وجود آورد. هر روز گروه گریم و صحنه در بین مردم روستا می‌گشت تا از لباس و خانه‌های آنها الگوبرداری کند و هر شب خواننده‌های محلی بومی با بازیگران تمرین نواهای محلی داشتند و... شاید باور نکنید، اما پس از برگزاری و فیلمبرداری سکانس‌های نماز باران، آن‌قدر همه چیز واقعی انجام شد و پس از آن برف و بارانی بارید که می‌گفتند در چهل سال اخیر سابقه نداشته است.

فیلم جدیدی در دست ساخت دارید؟

پیش از فیلم «روز باران» فیلمی ساخته‌ام به نام «گزارش مریم»، که به اختلاف نظرهای دو نسلِ متفاوت می‌پردازد و پیرامون عشق، جنگ هشت‌ساله، یک مرد و دخترش است. متأسفانه بنیاد فارابی فیلم را در مرحله‌ی کمی به پایان فیلمبرداری متوقف کرد و فیلم اکنون بیش از یک سال است که ناتمام مانده. در حال حاضر تنها آرزویم اتمام این فیلم سینمایی‌ست.

با توجه به سابقه‌ی بیست ساله‌ی شما در امر فیلمسازی، نظر شما درباره وضعیت کنونی سینمای ایران چیست؟

سینمای ایران از مدیران نالایق رنج می‌برد و دور نیست که دستاوردهای فیلمسازان پرشور و انقلابی و متفکر ایرانی به فراموشی سپرده شوند. درست مثل سرنوشت فرش ایرانی. تنها راه آن دستیابی به بازارهای آزاد و جهانی‌ست.

فیلم‌شناسی «روز باران»


نمایی از فیلم «روز باران»

خلاصه‌ی داستان: مردم يك روستای حاشيه‌ی كوير، با وقوع خشكسالی، در تهديد و خطر پيشروی كوير قرار گرفته‌اند. هر راهی برای حل مشكل بی‌آبی در اين منطقه به بن‌بست رسيده است. مردم تنها راه باقی‌مانده را برگزاری «نماز باران» می‌دانند و با تدارک وسيعی، نماز باران را برگزار می‌کنند. اما باز هم باران نمی بارد. غافل از اين‌كه در گوشه‌ای از روستا، دو كودک يتيم در تنهایی دست به دعا برداشته‌اند كه باران نبارد. آنها سقف خانه‌شان فرو ريخته است...
بازيگران: سامان خلاوه، تكتم دربان، غلامرضا بايزان‌منش، غلامرضا عارف‌نژاد، امير محاسبتی
كارگردان: اسماعيل براری
نويسنده‌ی فيلمنامه: حجت‌الاسلام محمدسعيد بهمن‌پور
مدير تصویربرداری: انوشا جواهری‌پور
موسیقی: بیتا بهشتیان
تدوین: اسماعیل براری، ابراهیم کیهانی
تهيه‌كننده: شاهرخ كيوان نيا، شبكه‌ی دوم سيما
۱۳۸۵، رنگی
زمان نمایش این فیلم در سینماهای کشور، تابستان امسال پیش‌بینی شده است.

❊ اسماعیل براری به مدت یک هفته این صفحه را می‌بیند و به پرسش‌های خوانندگان پاسخ می‌دهد.

نظرهای خوانندگان

منظور شما از سینمای معناگرا همون فیلم مذهبی نیست؟
مرسی از جوابتون

-- پری ، Apr 29, 2007 در ساعت 01:24 PM

نمیدونم میشه این سوال را از شما پرسید یا نه، ولی شما که خودتون از مدیران اجرایی بنیاد فارابی هستین، چطور میشه که فیلمتونو سانسور میکنن!!! منظورم به گزارش مریم است.
خسته نباشید، محمد

-- Mohammad ، Apr 30, 2007 در ساعت 01:24 PM

سینمای معناگرا به گونه ای از سینما گفته میشود که در آن به موضوعات معنوی، متافیزیک و روحانی پرداخته شود. به این ترتیب بسیاری از فیلمهایی که در آن به گونه ای رمز آلود، انرژیهای درون خلقت و رویدادهای فرا واقعی و خارج از عرف را به نمایش می کشد هم "سینمای معناگرا گفته ميشود.

-- Esmael Barari ، May 2, 2007 در ساعت 01:24 PM

پری عزیز، سلام
سینمای معناگرا به گونه ای از سینما گفته میشود که در آن به موضوعات معنوی، متافیزیک و روحانی پرداخته شود. به این ترتیب بسیاری از فیلمهایی که در آن به گونه ای رمز آلود، انرژیهای درون خلقت و رویدادهای فرا واقعی و خارج از عرف را به نمایش می کشد هم "سینمای معناگرا گفته ميشود.

-- Esmael Barari ، May 2, 2007 در ساعت 01:24 PM

محمد عزيز،
من از زمان فیلم "گزارش مریم" دیگر در بنیاد سینمایی فارابی همکاری نمی کنم.
موفق باشید.

-- Esmael Barari ، May 2, 2007 در ساعت 01:24 PM

جناب آقای براری من سالها است در فرانسه زندگی میکنم ولی از آنجایی که آدم سینمادوست و ایران دوستی هستم ارتباط خودم را با دیدن فیلمهای ایرانی قطع نکردم. فرمایش شما درست است که بعد از انقلاب در ایران سینمای ایران در دنیا پیشرفت عظیمی کرد و فیلمهای به حق شایسته ای ساخته شدند. ولی آیا واقعا شما فکر میکنید که محدودیتها یا بهتر است بگوییم سانسورهای بعد از انقلاب عامل اصلی مطرح شدن سینمای ایران بود یا اینکه چون مردم تفریح و سرگرمی دیگری مثل موزیک یا رقص و یا از این قبیل سرگرمیها نداشتند بیشتر جذب سینماها شدند و در نتیجه سرمایه بیشتری به این بخش تعلق گرفت و تولید فیلم بالا رفت؟

-- reza ، May 2, 2007 در ساعت 01:24 PM

چرا فیلمهای شما رو توی ایران نمایش نمیدند؟ چرا فقط جنبه ی فستیوالی پیدا کرده اند؟ فیلم تنهایی و کلوخ رو من چندین سال پیش تو تهرام دیدم ولی نشنیدم جایی تو سینما گذاشته باشن فیلمهای دیگه تون رو هم ندیدم.

-- زیبا- از تهران ، May 4, 2007 در ساعت 01:24 PM

ممکنه آدرس سایتتون رو معرفی کنین؟ برای اطلاعات بیشتر در باره فیلمهاتون
متشکرم

-- زیبا- از تهران ، May 4, 2007 در ساعت 01:24 PM

سلام خانم زيبا؟ از تهران
متاسفم كه فيلمهايم تو سينماهاي تهران بنمايش در نيومدن. دليل اون رو در بي سليقگي مديران سينما ميدونم. منظورم مديران ارشاد تا مديران سالنهاي سينما در ايرانه. اونها براي در آوردن پول بيشتر و بي دردسر به كوتاهترين راه پرداخته اند و اونم فيلمهاي عامه پسند و بازاريه. فيلمهايي كه بقول پخش كننده ها "علاف كشه"! يعني جوونهاي علاف مثل سربازها و بچه هاي فراري از كلاس و مدرسه و شهرستانيهاي علاف و بيكار كه در خيابلنهاي تهران پرسه ميزنند و بدنبال پناهگاهي براي استراحت هستند و دختر پسرهاي گريزان از نيروي انتظامي و ...
خب معلومه كه اكران فيلمهاي مخاطب خاص برنامه ريزي و حوصله و درايت و تجربه بيشتري رو مي طلبه كه براي مديران بي حوصله و آماده خور و ابن الوقت چنين فرصتي وجود نداره و به اين ترتيب شايد بالغ بر 50 فيلم خوب وجود داره كه به نوعي غير مسولانه به نمايش عمومي در نيومدن!
آدرس سايت من اينه:
www.wifc.org
موفق باشيد.

-- Esmael Barari ، May 7, 2007 در ساعت 01:24 PM

رضای عزیز،
به نظر من هیچکدام از دو مورد تو دلیل شکوفایی سینمای ایران در دو دهه گذشته نیست! البته رویدادهای هنری در تاریخ هیچوقت جزمی نیستند و معمولا سلسله ای از عوامل و شرایط دست به دست هم میدهند تا اتفافی می افتد . بنظر من شکوفایی سینمای ایران در درجه نخست مدیون چند نفر هنرمند خستگی ناپذیر مثل آقای کیارستمی یه که کفشی با پاشنه آهنین به پا کرد و سالها در سکوت این راه ناهموار رو پیمود و در درجه های بعدی وجود چند مدیر لایق در مجموعه مدیران پس از انقلابه مثل آقای سید محمد بهشتی که در همین جهت پارو زدن.
تضادهای سیاسی، بحرانهای اجتماعی، پول سرگردان نفت، فاصله مرز فرهنگی ایران با جهان و ...دهها دلیل دیگر هم وجود دارند...
موفق باشید.

-- Esmael Barari ، May 14, 2007 در ساعت 01:24 PM

سلام آقای براری مصاحبه خوبی بود.چند وقت بود خبری از شما نداشتم.خوشحال شدمکه این مصاحبه رو دیدم.موفق باشید.به امید دیدار

-- حسین ذوقی ، May 16, 2007 در ساعت 01:24 PM

سلام آقای براری
با این شرایط بد سینما و مشکلات ارشاد آیا ساخت فیلم تجاری مناسب (ممکن ) هست که بتواند جواب گو باشد

-- سعید آجیده ، May 16, 2007 در ساعت 01:24 PM

سلام آقا سعید،
کار ما نیست
شناسایی راز گل سرخ،
کار ما
شاید این است
که در افسون گل سرخ شناور باشیم!
"مرحوم سهراب سپهری"

-- Esmael Barari ، May 19, 2007 در ساعت 01:24 PM

I enjoyed reading this interview. Good luck

-- Mehran Nejati ، May 25, 2007 در ساعت 01:24 PM

منتظر نمايش فيلم جديدتون هستيم،
انشاالله فيلم قبلي تون هم اجازه اتمام پيدا كنه وبه نمايش در بياد.amirik

-- amirik ، Jun 2, 2007 در ساعت 01:24 PM

من فیلم "کویر مرگ" رو که به انگلیسی
Dead Heat under the Shrubs
نامگذاری کرده اید را در سایت
http://www.indieflix.com
دیدم و خیلی لذت بردم و همانظور که آنجا نوشته بود شما ترکیبی از هیچکاک و کیارستمی هستید. Good Luck

-- goli ، Jul 2, 2007 در ساعت 01:24 PM

کی میره این همه راهو! آدرس کاملش اینه:
http://www.indieflix.com/FilmDetail.aspx?tid=7655&name=DEAD%20HEAT%20UNDER%20THE%20SHRUBS

-- مهناز ، Jul 11, 2007 در ساعت 01:24 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)