خانه > رادیو سیتی > انقلاب رسانه ای > سینما و زهدانِ ابدی مادر | |||
سینما و زهدانِ ابدی مادرماکان انصاریشناخت رابطه میان جنسیت و تکنولوژی یکی از دغدغههای همیشگی سینمای علمی تخیلی بوده است. به طوری که تخیل درباره تن انسان و اندام زایشی او همواره دستمایه خلق فضاهایی بکر و خلاقیتی تحسین برانگیز در این گونه سینمایی شده است. در این سینما، راههای گوناگونی برای تولد و آفرینش انسان خلق و ابداع میشود. راههایی که در بسیاری از موارد نشان دهنده نوع نگاه انسان معاصر به جنسیتی است که از بسترهای سنتی خود کنده شده و در محیطی تکنولوژیک در حال ارضای غرایز خود است. در حقیقت این نوع نگاه به تولد و تولید مثل انسان، مفهوم جدیدی از مادر سنتی یا همان کهن الگوی مادرانگی را خلق کرده است. در این مفهوم جدید، در این مادرانگی نوینِ ترکیب شده با تکنولوژی، سبعیتی مدرن نهفته است که از بدبینی ذاتی هنرمندان این گونه نسبت به تکنولوژی ناشی شده است. این نوع نگاه همان چیزی است که منتقدانی نظیر باربارا کرید از آن به عنوان سندروم مادرانگی هیولاوار نام میبرند. بیگانه، مادری فناکننده در فیلمی نظیر بیگانه، که از نمونههای کلاسیک اینگونه سینمایی به حساب میآید، کامپیوتر اصلی هدایت کننده سفینه، «مادر» نامیده میشود. مادری که نسبت به قهرمان زن فیلم رفتاری کاملا خبیثانه و تهدید کننده دارد. در حقیقت مفهوم مادر در این فیلم در مقایسه با کهن الگوی آن دچار نوعی جابهجایی شده است. از این مادر تکنولوژیک هیچ نوع حمایتی را نمیتوان انتظار داشت. هرچه هست تهدید فراگیری است که همین مادر با از میان برداشتن مرزهای حمایتی محل سکونت سرنشینان (سفینه فضایی) ایجاد میکند. از طرفی در کنار این مادر مقتدر و خبیث، نوع دیگری از مادرانگی در این اثر سینمایی به چشم میخورد. بطن ساکنین این سفینه (چه مرد و چه زن) ماوای رشد موجوداتی هیولاوار است که به زور در تن آنها لانه کردهاند. مفهوم مادرانهگی از این منظر هرچند که از محدودیتهای جنسیتی خود رهایی پیدا میکند اما از طرفی ماهیتی مرگ آور و فناکننده مییابد. ساکنین سفینه چه مرد باشند و چه زن، مادرانی هستند که نطفه هیولا را در تن خود میپرورانند. تولد نوزاد نقطه فنای مادر جسمانی است؛ و نقطه آغازی است بر تسلط مادر تکنولوژیک (کامپیوتر مادر) در این اثر سینمایی. و تنها نقطه نجات، فرار از سلطه بیچون و چرای این فوقِ مادر است. گریزی که با بیرون رفتن از مکان جغرافیایی زیر سلطه مادر (سفینه فضایی) ممکن میشود. غیاب عامل مردانه گروهی از منتقدین بر این باورند که ترس تنیده شده در بطن آثار علمی تخیلی از نوعی نگرانی بنیادینِ مردانه از نادیده گرفته شدن در فرایند تولید مثل نشات میگیرد. نوعی نگرانی که خودش را با بیانِ راههای جایگزینِ تولید مثل ابراز میکند. تصویرپردازی های بیانتهای این گونه هنری از تن یک موجود مونث هم یکی دیگر از روشهای بیان این نگرانی است. روشی که بیانگر تولد و خلق یک موجود جدید بی حضور عاملی مردانه است. به نظر ژولیا کریستوا، قسمتهای وحشتزای این قبیل آثار سینمایی با نوعی عامل مادرانه تخیلی و جابهجا شده سروکار دارند. نوعی عامل مادرانه که راههای جدیدی را برای منشاء حیات و مرگ پیشنهاد میکند. راهایی که تاثیر عامل مردانه در آنها به فراموشی سپرده شده است. به عنوان مثال میتوان به حضور مفهوم کلون شدهگی ( نظیر فیلم جزیره)، بارداری غیر انسانی زنان و تولدهای هیولایی( نظیر فیلم بیگانه)، درامهای روانشناسانه (نظیر فیلم بچه رزماری) و یا خلق انسان در فرایندی ماشینی اشاره کرد. فرایندی که ابداء کننده مفاهیمی نظیر زن- ماشین و یا حتی زن – شیطان بوده است (نظیر فیلم بذر ابلیس ). کمرون، کراننبرگ، تنی فوق مردانه سینمای کارگردانانی همانند جیمز کمرون ودیوید کراننبرگ در بسیاری از موارد در نقطه مقابل دیدگاههای مطرح شده قبلی قرار میگیرد. به عبارتی، این دو سینماگر را میتوان تشریح کننده نوعی انسانیت فوق – مردانه به حساب آورد هرچند که دو رویکرد متفاوت را در راه رسیدن به این مفهوم در پیش میگیرند. کمرون نگاهی عمیق به مفهومی دارد که منتقدین از آن به عنوان مردانهگی انتزائی نام میبرند. آرنولد شوارتزنگر نماینده تنی است حاد – واقعی که سرشار از نشانههای جنسیتی مردانه است. در نگاه کامرون تکنولوژی ماهیتی کاملا مردانه مییابد که در نهایت جنههای محافظتگرش بر جنبههای تهدید کنندهاش برتری پیدا میکند. این مردانهگی حاد – واقعی با پیوندی که با تکنولوژی برقرار کرده است به مرحلهای رسیده است که تداعی کننده پدر محافظتگر است. هرچند که در بیان رابطه جنسیت با تکنولوژی، عنصر زایش به عنوان اصلی ترین مشخصه جنسیتی به فراموشی سپرده شده است. در سینمای کراننبرگ، حضور جنسیت به طور کامل در سیطره تفاسیر مردانه قرار میگیرد. در این سینما تمرکز اساسی به جای شناخت راههای مختلف زایش، بر شناخت طرحهای مختلف و ممکن بیولوژیکِ اندام زایشی و چگونگی روابط جنسی استوار شده است. در فیلمی نظیر Dead Ringers شناخت اندام جنسی زنانه تنها از طریق تفاسیری ممکن میشود که قهرمانهای مرد فیلم از آن ارائه میکنند. در این فیلم تفسیر جسمانی تن تغییر ماهیت داده و به نوعی برداشت معنوی از همبستگی روحی بین دو برادر نزدیک میشود. طرح ظاهری اندام جنسی زنانه هم چیزی است که به عنوان زیبایی شناسی جنسیتی دوبرادر در فیلم مورد بحث قرار میگیرد. این رویکرد در فیلمی نظیر تصادم تغییر ماهیت داده و بیشتر بر روی شناخت راههای مختلف ارضای جنسی انسان متمرکز میشود. ارضایی که در دنیای تکنولوژی زده اثر، از مسیرهای معمولش دور افتاده است و در پی کسب لذت از طریق راههای آمیخته با مظاهر تکنولوژی است. روشها و راههایی که به شکل کاملا مردانهای، سخت، آسیب زننده و متالیزه شده است. سایبر پانک و زهدانِ ابدیِ مادر در اکثر آثار علمی تخیلی وابسته به زیر گونه سایبر پانک، درون مایه مرگ و آیین خاک سپاری تن حضوری مسلط و بیچون و چرا دارد. تخیل سایبر پانک بر اضمحلال تن، درون زهدانی (MATRIX) عظیم استوار شده است. این زهدان مسلط میتواند اندامی انسانی و زنانه باشد و یا چیزی کیهانی و فرا واقعی. در سایبر پانک ما با رجعت دوباره به اندام مادرِ بزرگ و زهدان ابدی او روبهرو میشویم. چنین تصویری از کیهان و جهان هستی، بازآفرینی تاثیرات کهن الگوی مادر به عنوان مجری مسلطِ نیروهای مربوط به مرگ و زندگی است. به عنوان مثال در فیلمی نظیر ماتریکس ساخته برادران واچوفسکی، خود ماتریکس همچون زهدانی عظیم و زنانه عمل میکند که تن جسمانی انسانهای درونش را، در نوعی خاکسپاری نوین، به اضمحلال میکشاند. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
|