تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

نگاهی به فیلم شیطان پرادا می پوشد

شنیدن فایل صدا

The Devil Wears Prada فيلمِ «شیطان پرادا می پوشد» با بازيگري مريل استريپ در نقش اول و به کارگرداني ديويد فرانکلس که اخيراً در آمريکا و اروپا اکران شده به موضوع قدرت و زن مي پردازد. در اين فيلم اين سوال مطرح مي شود که غرب تا چه اندازه توانايي پذيرش حکمراني زنان را دارد.

سيادت زنان در غرب
بر پلاکاردِ فيلم «شیطان پرادا می پوشد» يک لنگه کفش زنانه قرمز با پاشنه طلايي ديده مي شود. پلاکارد اين فيلم که تابستان امسال در ديوارهاي مراکز خريد محله هاي اعياني نيويورک به چشم مي خورد، اخيراً همزمان با اکران اين فيلم در اروپاي مرکزي به خيابان هاي متروپل هاي اروپايي نيز راه پيدا کرده است.

اين لنگه کفش پاشنه طلايي از قدرت يافتن روزافزون زنان در غرب و بخصوص در آمريکا نشان دارد. زناني مانند خانم رايس وزير امور خارجه آمريکا، يا هيلاري کلينتون، همسر رييس جمهور سابق آمريکا و خانم آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نمونه هايي هستند از سيادت روزافزون زنان در غرب. سيادت زنان در غرب در مقابل تبعيض جنسي در کشورهاي اسلامي يکي از مهم ترين جبهه هاي نبرد فرهنگي ميان مسيحيت و اسلام سياسي ست. فيلم ِ «شیطان پرادا می پوشد» و بحث هايي که پيرامون اين فيلم درگرفته، در چشم انداز اين نبرد فرهنگي و رويدادهاي سياسي در خاورميانه اهميتي دو چندان مي يابد.

انتقام جويي از راه قلم
فيلم «شیطان پرادا می پوشد» از روي رماني به همين نام ساخته شده است. نويسنده اين رمان خانمي ست به نام لورن وايسبرگر که در اين کتاب با رييس سابقش تسويه حساب مي کند. نويسنده در کتابش به وقايع پيش پاافتاده اي مي پردازد که پيش تر در تحريريه نشريه «ووگ» از سر گذرانده است. سردبير اين نشريه، خانم انا وينتور از شخصيت هاي فرهنگي جهان غرب و يکي از قدرتمندترين روزنامه نگاران آمريکاست. نشريه «ووگ» در قلمرو مد و مدسازي نشريه معيار به شمار مي آيد، تا آن حد که مي تواند مدسازي گمنام را به شهرت و پول برساند، و ديگري را نديده بگيرد، يا حتي او را نابود کند.

نويسنده در اين کتاب در قالب زني به نام ميراندا پرسلي، به سرگذشت انا وينتور، و به شخصيت او و قدرت افسانه ايش در قلمرو مطبوعات مي پردازد. داستان در واقع يک قهرمان دارد که همان ميرانداست و يک قرباني که دستيار او و نماينده نويسنده در داستان است. نگفته پيداست که داستان از منظر قرباني در يک جهان دو قطبي روايت مي شود و باز هم معلوم است که قرباني در سويه ي خير و آن زن قدرقدرت در سويه ي شر قرار دارد. اين کتاب از کتاب هاي پرفروش سال گذشته بود، و انتظار مي رود که فيلم «شیطان پرادا می پوشد» که از روي داستان اين کتاب ساخته شده از فيلم هاي پرفروش تابستان امسال باشد.

prada01.jpg از جان وين تا ميراندا
جهان دوقطبي رمان و فيلمي که از روي آن ساخته اند، تنها روايت شخصي يک زن ِ آزارديده نيست. از اين روايت به ظاهر شخصي مي توان به مناسبات قدرت در جهان پي برد. مناسباتي که در کانون درگيري خير با شر و ابراز قدرت با سلاح ترس و تحقير ديگران شکل مي گيرد. «شیطان پرادا می پوشد» در واقع به قلمرو فيلم هاي وسترن نزديک مي شود. با اين تفاوت که اگر در وسترن، هنرپيشه اي مانند جان وين با کشيدن اسلحه، حريفش را مي ترساند و او را مغلوب مي کند، در اينجا کافي ست که ميراندا دست به طرف تلفنش ببرد. به جاي صداي شليک گلوله، اين صداي زنگ تلفن است که همکاران ميراندا را به زانو درمي آورد. در رمان، اگر ميراندا يک شخصيت اهريمني و نماد شر محض است، در فيلم، کارگردان موفق مي شود به ياري بازي درخشان مريل استريپ شخصيت اين زن قدرقدرت را واقعي تر و منصفانه تر به نمايش بگذارد.

در روايتي که کارگردان از شخصيت ميراندا به دست مي دهد، ميراندا زني ست که به قدرت رسيده و موظف است که وظايفش را به درستي انجام دهد. او در واقع در حد يک وظيفه کاملاً مشخص در روابط مشخص که بازار به آن شکل مي دهد کاهش پيدا مي کند. ميراندا در اين فيلم فاقد يک زندگي شخصي ست. تراژدي زندگي اين زن هم اتفاقاً در همين جا شکل مي گيرد: همه از او انتظار دارند که تصور سنتي از يک زن را به نمايش بگذارد، در حالي که نظام از او انتظار دارد که به وظيفه اش عمل کند. به عبارت ديگر اگر ميراندا يک مرد بود، هرگز در سويه ي شيطاني قرار نمي گرفت.

انتظار عموم از يک زن اين است که مهربان و باتفاهم و نسبت به ديگران مادرگونه باشد. اما از مرد انتظار مي رود به قدرت برسد و از اريکه قدرت رقيبانش را سرکوب کند. «شیطان پرادا می پوشد» اين سوال را مطرح مي کند که به رغم برابري اجتماعي و حقوقي زنان با مردان، غرب تا چه اندازه توانايي پذيرش حکمراني زنان را دارد.

قدرت و سکس
در فيلم «شیطان پرادا می پوشد» مشکل ميراندا اين است که نمي تواند به عنوان يک زن هم به اريکه قدرت تکيه دهد، و هم از يک هويت جنسي برخوردار باشد. علاوه بر اين بزرگترين تاواني که مي پردازد فروپاشي عاطفي خانواده اش است. رابطه او با همسر و فرزندانش بسيار پرتنش است.

او به دليل گرفتاري هاي حرفه اي نه همسر و نه مادري خوب است. سايه هراس انگيزي که قدرت روي اين زن انداخته، آن قدر سهمگين است که حتي زيبايي هاي زنانه او هم ديگر به چشم نمي آيد. ميراندا ميان قدرت و زنانگي، اولي را برگزيده است. از اين نظر ميراندا در فيلم برخلاف ميرانداي رمان تنها يک زن را نمايندگي نمي کند. او در اينجا به نشانه اي از همه زنان قدرتمند آمريکا تبديل مي شود. اين امر بي ترديد يکي از بزرگترين مزيت هاي فيلم بر رماني ست که خانم لورن وايسبرگر نوشته است.

موزه سکس در نيويورک مجسمه اي از هيلاري کلينتون به نمايش گذاشته که در آن خانم کلينتون از پشت پيراهن شبي که به تن دارد، در کمال شهامت يکي از سينه هايش را بيرون انداخته است. چشمان خانم کلينتون را طوري ساخته اند که انگار از توجهي که به زنانگي او مي شود لذت مي برد.

موزه سکس با به نمايش گذاشتن اين اثر به نکته اي اشاره دارد که فيلم «شیطان پرادا می پوشد» هم به آن مي پردازد: در غرب از مردان انتظار مي رود که توانايي جنسي شان را ابراز کنند، در حالي که زيبايي زنانه بيش از آن که همگاني باشد يک امر خانگي و خصوصي ست. مجسمه ي خانم کلينتون در موزه ي سکس نيويورک زني را به نمايش مي گذارد که هم از قدرت سياسي و اجتماعي برخوردار است، و هم از يک هويت جنسي مشخص.

«شیطان پرادا می پوشد» از يک دوران تازه نشان دارد: دوراني که در غرب زنان در سياست و اجتماع بيش از پيش به قدرت خواهند رسيد. بدين ترتيب ممکن است نبرد فرهنگ ها ميان شرق و غرب ابعاد گسترده تري پيدا کند. در اين نبرد سهم زنانگي و نمايش بي پرواي زيبايي هاي زنانه کم نخواهد بود.

حسين نوش آذر

-----------------------------------------------------------
*The Devil Wears Prada نام فيلم به زبان اصلی. پرادا نام مارک مشهوری در مد است

-----------------------------------------------------------

نظرهای خوانندگان

جناب نوش آذر به ترجمه شما از نام فیلم ایراد دارم. در واقع ترجمه شما از نام فیلم کاملا در راستای همان برداشتی است که شما از فیلم کرده اید که البته برداشت جالبی است اما به حال و هوای عمومی فیلم و برداشتی که عموم از فیلم می کنند اصلا نزدیک نیست چرا که داستان خانم وایسبرگر اصلا این اندازه عمق نگاه شما را ندارد. از همین رو ترجمه نام به این شکل کمکی به عموم مخاطبان نمی کند. نویسنده کتاب در یک جمله تکلیفش را با پرادا پوشان جامعه روشن کرده است : این " شیطان است که پرادا می پوشد" و نه هیچ کس دیگر. یعنی که اگر خواستی به جرگه پراداپوشان بپیوندی باید روحت به شیطان بفروشی. در واقع نویسنده خیلی ساده تر از این حرفهاست . به همین دلیل اگر قصد رعایت امانت باشد و برکنار از ترجمه آزاد مبتنی بر تفسیر-آنگونه که شما کرده اید- گمانم همان" شیطان پرادا می پوشد" ترجمه درست تری است و با مخاطب بهتر ارتباط برقرار می کند.

-- مریم ، Aug 23, 2006 در ساعت 03:42 PM

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)