رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۴ فروردین ۱۳۸۸
به وبلاگ من هم سر بزن- ۵

بازی اعترافات سبز

لیدا حسینی‌نژاد
lida@radiozamaneh.com

یکی از دوست‌‌داران محیط زیست چند روزی‌ست که یک بازی وبلاگی به راه انداخته با نام «اعترافات سبز». این وبلاگ‌نویس که در «وبلاگ شهر سالم» می‌نویسد هدفش را از به راه انداختن این بازی «پیدا کردن ایده‌های جدید برای بهتر زیستن» عنوان کرده است، به این صورت که شاید این بازی‌ها چیزی شبیه بارش افکار یا Brainstorming باشند.

نویسنده وبلاگ شهر سالم نام این بازی را اعترافات سبز گذاشته با این امید که این اعترافات بتواند برای هر کدام از ما اصلاح مسیر حرکت‌مان به سمت سلامتی زمین باشد.

بازی به این صورت است که هر کس حداقل پنج اعتراف سبز می‌کند. این اعتراف به کارهایی گفته می‌شود که در آن‌ها به نوعی به سلامتی زمین، شهر و طبیعت صدمه وارد شود. بعد از آن وبلاگ نویسان پنج کار مفیدی که در راستای سلامت زمین انجام داده‌اند را ذکر خواهند کرد.

در این میان وبلاگ‌نویسان زیادی در این بازی شرکت کرده‌اند. ما هم به سراغ آن‌ها می‌رویم تا ببینیم چه اعترافاتی در این زمینه کرده‌اند.

اول از همه به سراغ «وبلاگ بامدادی» می‌رویم. نویسنده این وبلاگ چند نمونه از کارهایی را که در جهت تخریب محیط زیست انجام می‌دهد را در وبلاگش آورده است. از جمله آن‌ها سفرهای هوایی است. او می‌گوید:

«من سفر هوایی زیاد انجام می‌دهم. هواپیما یکی از آلوده‌کننده‌ترین روش‌های حمل و نقل است، با این وجود تا الان نتوانسته‌ام از تعداد سفرهای هوایی‌ام کم کنم.»

مورد دیگر مصرف کاغذ است و می‌گوید:

«در موارد مطالعه‌ی جدی، متاسفانه هنوز به خواندن روی کاغذ بیشتر عادت دارم. در نتیجه زیاد پیش می‌آید که ترجیح دهم مطلبی را به جای خواندن از روی مونیتور، روی کاغذ چاپ (print) کنم. »

مصرف گرایی مورد دیگری است که بامدادی از آن به عنوان کاری در جهت تخریب محیط زیست از آن نام می‌برد. او می‌نویسد:

اگرچه واقعا سعی می‌کنم خودم را کنترل کنم و از وسایلم تا آخرین نفس‌شان استفاده کنم، اما خیلی وقت‌ها اسیر بیماری مصرف‌گرایی می‌شوم و وسایلی خریداری می‌کنم که جنبه‌ی تفننی و غیرضروری دارند و به بهانه‌ی تکنولوژی جدید یا خوش زرق و برق بودنشان برایم جذابیت دارند.»

نویسنده وبلاگ بامدادی از کارهایی هم نام می‌برد که با دغدغه مصرف مناسب‌تر انرژی انجام می‌دهد. از جمله در زمینه رانندگی می‌نویسد:

«من از کم‌مصرف‌ترین ماشین موجود در بازار ایران، که از نظر اقتصادی و همین‌طور ایمنی هم در حد قابل قبول جهانی است استفاده می‌کنم. همین‌طور با استفاده از روش‌های رانندگی‌- هوشمند (مثلا سرویس منظم موتور، راندن با سرعت یا دور موتور نه چندان بالا (یا دورموتور زیاد)، پرهیز از شتاب‌های مثبت (آغاز حرکت) یا منفی (ترمز) بزرگ، انتخاب مسیر قبل از حرکت به منظور کوتاه کردن مسیر و …) سعی می‌کنم مصرف سوخت ماشین بهینه‌تر می‌شود (و البته ایمنی بیشتری نیز دارم).»

اما سمیه توحیدلو نویسنده وبلاگ «بر ساحل سلامت» اعتراف می‌کند که محیط زیست دغدغه و مساله‌اش نبوده است.

او می‌گوید:

«اصلا نمی دانم وقتی از حفاظت زمین و محیط ریست حرف می زنم دقیقا چه چیزهایی به آن مربوط می‌شود. البته معلوم است که مسائل واضح و مبرهن محیط زیستی را می‌شناسم، اما با جزئیات آن آشنا نیستم.

هیچ‌وقت هم برایم دنبال کردن آن ارزشمند نبوده که همیشه احساس می‌کردم مسائل مهم‌تری همیشه هست. اعتراف می‌کنم که گروه های محیط زیستی داخلی را خیلی نمی فهمیدم و درک نمی‌کردم.»

سمیه توحیدلو گویا بسیار زباله ساز است! او می‌گوید:

«مقتضیات زمانی که دارم باعث شده در همان یک وعده‌ای که در خانه هستم کمتر غذا درست کنم و بیشتر از غذاهای آماده و یا نیمه آماده استفاده کنیم. درست است که درست نکردن غذا درواقع ذخیره کردن انرژی است، اما این کار بسیار زباله ساز است. کاغذ، پلاستیک یا ظرف های کنسرو، به تمامی از آلاینده های محیط زیستند...»

در ضمن سمیه توحیدلو حوصله تفکیک زباله را هم ندارد. و در ادامه می‌گوید:

«در این چند سال که رانندگی می‌کنم، رفت و آمد با وسایل نقلیه عمومی برایم به شدت سخت شده است. از اتوبوس بدم آمده و بقیه موارد هم چندان مناسب نیست.»

اما یکی از کمک‌هایی که او به محیط زیست می‌کند استفاده کم از کاغذ است و می‌گوید:

«تقریبا تمام فعالیت های روزانه را تایپ می‌کنم. یکی از فجایع زیست محیطی در کلاس های دانشگاه تولید رونویسی های به اسم تحقیق آخر ترم است. تمام تلاشم این است که اگر کلاسی دارم اینترنت بیس و با کمک وبلاگ باشد، که هم از هدر دادن انرژی صرف نظر شود و هم انبوهی از کاغذ در پاین ترم به سطل زباله ریخته نشود.»

و سری به وبلاگ «کمانگیر» می‌زنیم. او عنوان پستش را «اعترافات سبز: درخت خوشمزه است» انتخاب کرده است و می‌گوید:

«علاقه‌ی ما به "حفظ محیط زیست" بی شباهت به تلاش ِ کسی که خوراکی ِ خوشمزه اش را با گازهای کوچک می‌خورد نیست. یا اینطور بگوییم، ما دقیقا علاقه مند به “حفظ” محیط زیست نیستیم، که اگر بودیم باید بر می‌گشتیم به همان غار و می شدیم بخشی از “محیط زیست”، اینجا به معنای “طبیعت”.

دلدادگی به شامپوی افزایش دهنده ی حجم مو و چسب ِ همه فن حریف و وبلاگ نویسی و ایستگاه فضایی و هم زمان چشم برای “حفظ محیط زیست” تر کردن همان داستان خدا و خرماست. اما محیط زیست یک فرق ِ خوب با خوراکیی که می‌خوریمش و تمام می‌شود دارد: اگر نرخ استفاده از منابع طبیعی را کنترل کنیم می‌توانیم آنها را برای مدت ِ طولانی تری قابل استفاده نگه داریم.»

کمانگیر در ادامه می‌گوید:

«کارهایی هست که باید در بلندمدت انجام بدهیم. مثلا تحقیق روی اتومبیل های کم مصرف و با سوخت ِ دوگانه (برق و بنزین). و این البته به این فرض است که قیمت ِ بالاتر ِ این خودروها خود منتهی به استفاده شدن ِ منابع ِ بیشتری نمی‌شود.»

از جمله کارهایی که کمانگیر از آنها برای کاهش آلودگی محیط زیست نام می‌برد و خیلی از وبلاگ نویسان دیگر هم به آن اشاره کرده اند ِ استفاده کمتر از کیسه ی نایلونی است و جایگزین کردن آن با کیسه های پارچه ای است. یا تولید زباله ی کمتر. کمانگیر می‌گوید:

«دقت کنید که نریختن ِ زباله در مکان‌های عمومی و طبیعت کار شایسته‌ای است اما به هر حال بخش ِ زیادی از زباله‌های تولیدی ما روانه‌ی تاسیسات دفن ِ زباله می‌شود (باز هم اهل فن توضیح بدهند که زباله‌ی زیرزمینی چقدر از زباله‌ی روزمینی «بهتر» است). این فهرست را می‌شود طولانی‌تر کرد، و البته یک هدف ِ این نوشته این است که دقیقا همین کار را بکنیم.

نه فقط در وزن کم کردن و ترسیدن از خطر تروریسم، ما آدمها انگار استاد ِ زیاده روی هستیم. دقت کنید که شاهراه ِ خوش زرق و برق ِ «بیایید محیط زیست را برای آیندگان حفظ کنیم» تهش می‌رسد به همان غار نشینی و واگذاشتن ِ منابع برای نوادگان ِ گرامی که نگهش دارند برای حضراتِ نوادگان ِ لابد خیلی گرامی‌ترشان.

با این وصف، «نتیجه گیری»ِ این پست می‌شود چیزی حوالی ِ همان قول ِ معروف که "بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید". در مثال ِ ما البته باید این را هم اضافه کرد که "و غذایی که نمی‌خواهید تا ته بخورید را دستمالی نکنید که یکی دیگر بخورد."»

فرهاد خاکساریان نویسنده وبلاگ «خاکبان» نیز در این بازی شرکت کرده است و از جمله ضررهایی که به محیط زیست زده را یکی از تفریحات نه چندان سالم اش در دوران نوجوانی عنوان می‌کند که شكار پرندگان با تفنگ ساچمه‌اي بوده است!

و دیگر اینکه:

«تا به حال نشده براي خريد از منزل خارج شوم و با خود از كيسه يا زنبيل مخصوص حمل ميوه استفاده نمايم. به عبارتي ساده‌‌تر، اعتراف مي‌كنم كه يكي از عوامل افزايش دهنده‌ي مصرف كيسه‌هاي نايلوني هستم!
سوّم اين كه همواره از خودرو شخصي استفاده مي‌كنم، چون هميشه عجله دارم و نمي‌توانم به يگان نقليه عمومي شهر اعتماد كنم!

چهارم اين كه بعضي وقت‌ها از گذاشتن زباله در ساعت 9 شب طفره مي‌روم و آن را به صبح روز بعد موكول مي‌كنم!

و دست آخر اين كه فكر نكنم توانسته باشم به نحوي رفتار كنم كه فرزندانم را به محيط زيست علاقه‌مند كرده باشم.»

و در پایان هم بهمن هاتفی همراه می شیم در وبلاگ «پله برقی»، پیش از این که به اعترافات خود برسد می‌گوید:

«وقتی از محیط زیست و حفظ آن صحبت می‌شود، تقریباً ‌همه افراد، قبل از هر چیز دیگر، به فکر استفاده کمتر از پلاستیک و صرفه‌جویی در استفاده از انرژی می‌افتند. به جای پاکت‌های پلاستیکی یک بار مصرف، استفاده از ساک‌های دستی که به دفعات مختلف قابل استفاده‌اند، این روزها در انگلستان کم‌کم فراگیر شده است.

خریدار در زمان خرید، حداکثر به قیمت و قدرت خرید خود فکر می‌کند و کالا را می‌خرد و سپس با صرفه‌جویی در مصرف پاکت پلاستیکی به حفظ طبیعت کمک می‌کند! به او نمی‌گویند و یا او نمی‌خواهد بداند که اهمیت الگوی مصرف در رابطه با محیط زیست، فقط محدود به مصرف آب و گاز و بنزین و پلاستیک نیست.

از این‌که چقدر آب باید مصرف شود تا صد گرم غله تولید شود، کمتر صحبت می‌کنند و همزمان با چسباندن لوبیا و ماکارونی روی کاغذ و درست کردن یک کاردستی زشت بر استفاده مجدد از بطری‌ها و شیشه‌های خالی تأکید می‌کنند! به این‌که چقدر غله باید تولید و به خوراک دام برسد، تا صد گرم گوشت تولید شود، اهمیتی نمی‌دهند و همزمان با انداختن همبرگر نصفه در سطل آشغال، دقت می‌کنند تا جعبه کاغذی غذایشان را در سطل جداگانه بازیافت بیاندازند!»

بهمن هاتفی در ادامه این مطلب می‌گوید:


«روزگاری شکلات و کاکائو کالایی لوکس بود و به مناسبت‌هایی خریده و خورده می‌شد. نمی‌شود انتظار داشت تا با سکه‌های ته جیب‌مان یک بسته صد‌گرمی شکلات بخریم و همزمان ناله کنیم که تخریب جنگل‌ها در برزیل فلان مقدار به گرم شدن زمین منجر شده و چه بر سر لایه اوزون آورده است، چرا که جنگل‌ها تخریب شده‌اند تا به کشتزارهای مکانیزه قهوه و کاکائو تبدیل شوند.

اینگونه شعارها و رفتارهای «سبز» در نگاه من مانند «خیریه» است. این‌که جماعتی را بچاپیم و در آخر بخش کوچکی از آنچه را بدست آورده‌ایم، در راه خیر صرف کنیم، اگر عوام‌فریبی نباشد، فقط بدرد آن می‌خورد که احساس کنیم انسان شریفی هستیم و راحت بخوابیم.

«سبز بودن» بسیاری از مردم نیز همین‌گونه است. البته همان‌گونه که افرادی را می‌شناسیم که کمک به دیگران بخشی از ارزش‌های آنهاست و حتی از زندگی خود کم می‌گذارند تا به دیگران کمک کنند، کسانی هم هستند که کاملاً آگاهانه و فعالانه سعی در حفظ میحط زیست دارند.»

اما نکته‌ای که نویسنده وبلاگ "پله برقی" در پایان مطلبش بر آن تأکید دارد این است که:

«احترام به انسان‌های نیکوکار هیچ‌گاه باعث نشده است تا تصور کنم که "فقر" با خیریه از بین می‌رود. به همین ترتیب انتظار ندارم که روند تخریب محیط زیست با کارهای داوطلبانه دوستداران محیط زیست، متوقف شود. ما انسان‌ها احتیاج به بازنگری اساسی در رابطه خود با طبیعت داریم.»

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

با تشکر از گردآوری مطالب و همین‌طور لینک به مطلب من.

-- بامداد ، Apr 3, 2009 در ساعت 01:26 PM