رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۳۱ تیر ۱۳۸۷
فلاشر – برنامه شصت و سوم

زبان زور برای امپریالیزم و صلوات برای آل پاچینوی ایران

لیدا حسینی‌نژاد

Download it Here!

در شصت و سومین برنامه فلاشر، نخست سری به وبلاگ «نگفتنی‌ها» می‌زنیم که معتقد است با پافشاری ایران بر موضعش در مسأله هسته‌ای، غربی‌ها دارند کم‌کم کوتاه می‌آیند. سپس به سراغ مسیح علی‌نژاد می‌رویم که از تلخی این روزهای ملت ایران نوشته و پرسیده «ما برای خسرو می‌گرییم یا برای خستگی‌های خویش؟» دست آخر هم با زهرا علی‌اکبری همراه می‌شویم که از بی‌نظمی‌های ایرانی مراسم تشییع جنازه «آل پاچینوی سینمای ایران» گفته است.


مذاکرات سعید جلیلی و خاویر سولانا در ژنو (عکس: AFP)

امپریالیزم فقط زبان زور حالی‌اش می‌شود
وبلاگ نگفتنی‌ها درباره مذاکرات هسته‌ای که روز شنبه در شهر ژنو سوییس برگزار شد و برای اولین بار، نماینده آمریکا نیز در آن حضور داشت، می‌نویسد:

به گفت و گوهای جلیلی و سولانا می‌توان به صورت منفی نگاه کرد - همان کاری که مخالفین نظام در داخل و خارج مملکت سال‌هاست می‌کنند و برای خیلی‌هایشان راه نان درآوردن شده است. حکماً خود - تبعیدی‌های عصبانی همین حالا ایده‌هایی در سرشان چرخ می‌زند تا حیثت مملکت را بیش از این لکه‌دار کنند. بگذریم ...

ولی از هر نظر که به این موضوع نگاه کنیم، مثبت است. ایران چند تا موشک به هوا پرتاب می‌کند و منافع آمریکا در منطقه را تهدید می‌کند. یکهو سر و کله معاون وزیر امور خارجه آمریکا در میتینگ پیدا می‌شود. این همان آمریکایی است که می‌گفت تا تعلیق نشود با ایران گفت و گو نخواهد کرد. این همان آمریکایی است که آن قدر هارت و پورت داشت.

ولی حالا دیگر حرف تعلیق نیست. حرف بر سر این است که ایران فعالیت‌هایش را در همین سطحی که هست، محدود کند که این مسأله دومرتبه یک پیروزی دیگر برای طرف ایرانی است. یعنی این‌که طرف اروپایی و آمریکایی دارد کم‌کم و با پافشاری ایران، از موضعش کوتاه می‌آید.

ایران با پرتاپ چند موشک به آمریکا و اسراییل فهماند که با کسی شوخی ندارند و اگر مورد حمله قرار گیرد، از خودش دفاع می‌کنند. آمریکا فهمیده که اگر به ایران حمله کند یا اگر نوچه‌اش در منطقه را مجبور به این کار بکند، منافعش در خطر می‌افتد. حالا می‌خواهد عکس موشک‌ها فتوشاپ شده باشد یا نشده باشد.

متأسفانه امپریالیزم فقط زبان زور حالی‌اش می‌شود.


مراسم تشییع جنازه خسرو شکیبایی

مرگ هنرمندان تلخ است یا زندگی ملت ایران؟
مسیح علی‌نژاد به بهانه درگذشت بازیگر محبوب و سرشناس خسرو شکیبایی در وبلاگش می‌نویسد:

ما چه مردم تنهایی هستیم ... چه ملت بی پناهی هستیم ... ما را چه شده که یک مرگ چنین ویران‌گری می‌کند در خانه بی‌نورمان. کسی می‌داند ملت مرا چه شده که دل‌بری هیچ دولتی آرامش نمی‌کند و همه امیدش به دو سه چند محبوب مهجور و غریب افتاده است که خشی کوچک بر صورتشان کافی است تا خیال جمعی برای همیشه بیمار شود.

به نان شب هم اگر گرسنه باشیم، صدای خسرو را می‌خواهیم. نای نشستن از درد و دویدن‌های کار و کار را هم نداشته باشیم، باز چهره زار حسین پناهی را می‌خواهیم. مادر کنار دستمان هم نشسته باشد، باز دل‌تنگ علی حاتمی هستیم. به هزار کار ناکرده‌مان پریشان باشیم، باز پشیمان ناخوانده‌های قیصر و شاملو هستیم و با «آتش بدون دود» نادر ابراهیمی خانه سرد خویش گرم می‌کنیم.

بورقانی که مُرد، در غربت بودم و سر به دیوار همسایه کوفتن دلم آرام نمی‌نکرد. باز کودکی کردم؛ به بهنود زنگ زدم و با بغض گفتم: «چه ملت بی‌پناهی هستیم. کسی از ما که می‌میرد، زود احساس یتیمی می‌کنیم. مبادا زود بمیری.»

امروز می‌خواستم به رضا کیانیان زنگ بزنم؛ همین را بگویم. کاش زود نمیرند. این‌ها که می‌گویم خدا نیستند و ادعای نمایندگی خدا را هم ندارند تا عین نمایندگان خیالی خدا، عمر دراز داشته باشند؛ در فلان مجلس و فلان شورا.

مرده‌شور این ذهن مسموم مرا ببرد که همه چیز را قیاس مع‌الفارق می‌کند با فضای سیاسی و ناخودآگاه دلم می‌گیرد از عمر کوتاه هنرمندان در برابر عمر بلند سیاستمداران ...

انگار روز مرگ خسروی خوبان است که ملتی چنین ناشکیبایی می‌کند در سوگش. مردی که زنگ و خش صدایش مرحم دل زخمی ما ناصبوران بود و چه دل‌ها که از نسل بی قرار من نبرد ...

نمی‌دانم مرگ تلخ است یا زندگی این روزهای ملت ما؟ ما برای خسرو می‌گرییم یا برای خستگی‌های خویش؟ برای مرگ هنرمند مویه می‌کنیم یا برای بی پناهی و تنهایی بزرگ خویش که تنها پناهش انگار هنرمندان شده‌اند و دل‌بری هیچ دولتی آراممان نمی‌کند.


مراسم تشییع جنازه خسرو شکیبایی

برای شادی روح آل پاچینوی سینمای ایران صلوات!
زهرا علی اکبری در وبلاگش محاق از مراسم تشییع پیکر خسرو شکیبایی که دیروز از مقابل تالار وحدت آغاز شده بود، می‌گوید:

تشییع جنازه خسرو شکیبایی شلوغ بود؛ خیلی شلوغ. آن قدر که اسباب زحمت خیلی‌ها شد. خصوصاً چهره‌های سینمای ایران.

شکیبایی روز جمعه فوت کرد. یعنی ۴۸ ساعت برای برنامه‌ریزی جهت برگزاری یک مراسم منظم و آبرومند کافی نبود؟

جمعیتی که آمده بودند چند گروه بودند.

گروه اول برای خود شکیبایی آمده بودند و چون دوستش داشتند، می‌خواستند در مراسم خاک‌سپاری‌اش شرکت کنند.

گروه دوم برای دیدن بازیگران و چهره‌های شاخص سینمای ایران آمده بودند.

گروه سوم برای برداشتن عکس، آن هم با موبایل، خودشان را به محل مراسم رسانده بودند و بالاخره گروه چهارم هم آمده بودند تا تصویرشان از تلویزیون پخش شود.

در مراسم تششیع جنازه چهره‌های شاخص جایی نداشتند.خیلی‌ها آمده بودند اما امکان این که حضور مؤثر داشته باشند، نبود.

پرویز پرستویی پشت تریبون هر چه کرد، جمعیت آرام نشد. حتی بارها جمعیت را دعوت کرد به احترام شکیبایی یک دقیقه سکوت کند؛ اما نشد که نشد.

پویا شکیبایی را هم دعوت کردند تا صحبت کنند. او به دو دلیل نتوانست چیزی بگوید یکی ناراحتی خودش و دیگری شلوغی فضا! فقط از آن‌ها که آمده بودند تشکر کرد.

پرستویی گفت ایرانی بودن خودتان را ثابت کنید و بگذارید مراسم خوبی برگزار شود. اما دقیقاً جمعیت ایرانی بودن خودش را ثابت کرد و نگذاشت مراسم نظمی بگیرد. او حتی می‌خواست خاطره‌ای از شکیبایی تعریف کند که منصرف شد.

جمعیت خیلی زیاد بود؛ ترافیک مسیرهای منتهی به تالار وحدت هم فوق‌العاده سنگین بود اما متأسفانه عدم برنامه‌ریزی و نبود مجریان مناسب، سبب شد این تشییع جنازه آن طور که باید و شاید، برگزار نشود. جنازه را بردند داخل تالار وحدت و از در دیگر بیرون بردند؛ چون می‌دانستند امکان کنترل اوضاع وجود ندارد.

کاش بالاخره به این نتیجه برسیم که باید از این شلختگی ذاتی فاصله بگیریم. برگزاری مراسم این چنینی برای هنزمندان و سیاستمداران و ... لازمه‌اش نظم است. خانه سینما، وزارت ارشاد و حتی خود هنرمندان می‌توانستند برنامه‌ریزی دقیقی را انجام دهند. این بار که نشد. خدا به همه هنرمندان سلامتی بدهد

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

kheili khob bod . vagean iraniha har ja bashan bi nazman . gozaresh jalebi bod

-- farzane ، Jul 21, 2008 در ساعت 01:43 PM