رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ تیر ۱۳۸۷
فلاشر ـ برنامه پنجاه و هشتم

مرگ تالاب‌های ایران و فرهنگ خمیر ناشدنی

لیدا حسینی‌نژاد

Download it Here!

تالاب‌های ایران در خطر نابودی
«در هفته محیط زیست که از ۱۶ تا ۲۲ خردادماه امسال بود، وبلاگ‌نویسان محیط زیستی نشان دادند که در راه آرمان‌های سبزشان از هیچ تلاشی برای حفظ و نشر فرهنگ زیست‌محیطی دریغ نمی‌کنند.»
محسن تیزهوش پست آخر وبلاگش «آوای محیط زیست» را با این جملات شروع می‌کند و ادامه می‌دهد:

«در آن هفته سبز که با یک موج سبز همراه بود وبلاگ‌نویسان سبزاندیش نشان دادند که می‌توانند در بین این همه وبلاگ‌نویس ایرانی اراده سبزشان را نشان دهند. نتایج و بازتاب موج سبز کاملاً خبر از موفقیت و سربلندی وبلاگ نویسان محیط زیستی داد.


اینک با توجه به موضوع پیش‌آمده (خشک شدن تدریجی بخش جنوبی تالاب انزلی) و در کل به خطر افتادن حیات تالاب‌های کشورمان انتظار می‌رود یک بار دیگر وبلاگ‌نویسان محیط زیستی، اراده سبزشان را به همگان نشان دهند.

... و به این حقیقت ایمان داشته باشیم که صدایمان را یک گوش شنوا می‌شنود و نگوییم گوش شنوایی نیست. (گوش شنوای آیندگان این سرزمین را فراموش نکنیم) پس همه با هم از ۱۵ تا ۲۰ تیرماه امسال از تالاب‌هایمان دفاع خواهیم کرد.»

محسن تیزهوش از همه می‌خواهد که «با این موج جدید همراه شوید.»


هم‌صدا برای نابودی سریع‌تر تالاب‌های ایران
فرهاد حیرانی هم در تقویم تبعید به همین موضوع، اما به شکل دیگری پرداخته است. او می‌گوید: «بحث نابودی تالاب‌های ایران به جای حساس رسیده است. در واقع با توجه به تجربه ۳۰ ساله اخیر با قاطعیت می‌توان نتیجه گرفت که ... نه؛ اول این چند تیتر را بخوانید تا بعد به نتیجه‌گیری برسیم:

کمیسیون زیربنایی دولت با احداث جاده از داخل! تالا‌ب بین‌المللی انزلی موافقت کرد.
تالاب‌های ایران در خطر نابودی.
اعتراض به مرگ تدریجی ونیز سبز ایران!
خشک شدن‌ ۵۰ درصد تالاب بین‌المللی امیرکلایه گیلان.
نماینده‌انزلی: طرح کنارگذر انزلی یک رسوایی عمرانی در کشور است.
اراده‌ی سبز رسانه‌ای جهان در سکوت کامل همتایان ایرانی!

برگردیم به تجربه ۳۰ ساله: با توجه به اهتمام دولتمردان ایران در رفع هر آن‌چه مورد علاقه و عشق و وابستگی مردم ایران است، از جمله زیر آب بردن تدریجی پاسارگاد، دستگیری دختر دانشجویی که حمایت دانشجویان را در مقابله با استاد روانی خود جلب نموده بود، دستگیری احمد باطبی تنها به دلیل آن‌که عکسی از وی در رسانه‌ها منتشر و توجه افکار عمومی را جذب کرده بود، تخریب حسینیه دراویش ... و خلاصه ایراد اتهامات بدیع به بازداشت‌شدگان: « عمل شما مورد توجه مردم و رسانه‌ها قرار گرفته» یا این‌که « چرا گروه‌های فلان و بهمان از شما حمایت کرده‌اند!؟» می‌توان به سادگی نتیجه گرفت با حمایت وبلاگ‌نویسان از تالاب‌های ایران، دولت عزم خود را جزم خواهد کرد تا این وابستگی و دلبستگی ملی را از مردم بگیرد؛ شاید خدا جایی در قلب مردم پیدا کند.

از قدیم موعظه و روضه ملاها مبنی بر این بوده تا مؤمن احساس تنهایی و غم نکند، یاد خدا نمی‌افتد. باید سینه خالی از دل‌بستگی‌ها شود تا نور خدا در آن بتابد و مردم باید از خدا بترسند، تا به مسئولینی که جانشین خدا در زمین هستند، خرده نگیرند که چرا ظلم و فساد و فحشا و اختلاس نزد علما مباح است و افشایش از سوی خلق حرام.

لذا بدین وسیله و به جهت حمایت از تالاب‌های ایران، مخالفت صریح خود را با بیان حمایت از تالاب‌ها، آثار باستانی و فرهنگی، نام خلیج فارس، ... و هر آن‌چه متعلق به ایران و ایرانی است، اعلام می‌کنم.»


فرهنگ، خمیرکردنی نیست
و اما سری می‌زنم به وب‌نوشته‌های محمدعلی ابطحی که مطلب جالبی در مورد عملکرد وزارت ارشاد نسبت به اهالی فرهنگ و هنر دارد. ابطحی می‌نویسد:

یکی از دوستان نویسنده‌ام که در وزارت ارشاد فعلی هم رفت و آمدی دارد، می‌گفت بعضی کتاب‌های حتی علمی و خوب هم که منتشر می‌شود و با سیاست فعلی ناسازگار است، دستور خمیر کردن آن کتاب‌ها را صادر می‌کنند.

این دوست ما به کارمندان قدیمی ارشاد گفته ‌بود: قدیم‌ها، در زمان شاهان که یک‌مرتبه غضب می‌کردند و دستور کشتن خواهر و برادر و نزدیکانشان را صادر می‌کردند، آدم‌های عاقلی بودند که به جای کشتن این افراد، آن‌ها را در یک روستایی، جائی نگهداری می‌کردند. چند سال بعد که سیاست عوض می‌شد و همان شاه از کارش ابراز پشیمانی می‌کرد، آن فرد را پیش شاه می‌آوردند و کلی هم همه خوشحال می‌شدند که زنده مانده است.

حالا هم به خمیرکنندگان توصیه کرده بود که همان روش را در پیش بگیرند. مملکت به اندیشه نیاز دارد. البته سینماگران این شانس را دارند که به هر حال یک کپی می‌توانند از اثر خود نگه دارند.

ولی اهالی سینما هم به دیوان عدالت اداری از وزارت فخیمه ارشاد شکایت برده‌اند که فیلم‌ها را - با آن‌که مجوز ساخت داده‌اند - به آرشیو می‌فرستد و اجازه اکران نمی‌دهد و سرمایه‌گذار انگشت به دهان می‌ماند که‌این چ حکومتی است که در داخل یک وزارتخانه‌اش این نوع ملوک‌الطوایفی است و البته چیزی که از بین می‌رود، سرمایه‌هایی است که در هنر به کار گرفته می‌شود.

اهالی عرصه فرهنگ و هنر روزهای سختی را می‌گذرانند که اگر کسی به داد آن نرسد، ضربه‌ی سختی به پیکر فرهنگ و هنر کشور پر تاریخ و تمدن ایران وارد می‌شود. متأسفانه دستگاهی که باید حامی آن‌ها باشد مدعی آنان است.»

Share/Save/Bookmark