رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ تیر ۱۳۸۷
فلاشر - برنامه پنجاه و پنجم

انحلال انجمن روزنامه‌نگاران و ربوده شدن احمدی‌نژاد

لیدا حسینی‌نژاد

Download it Here!

تاسف، تاسف و تاسف

«بالاخره روند توقیف روزنامه‌ها به تشکل‌ها هم رسید و وزارت کار انجمن صنفی روزنامه‌نگاران را واجد شرایط انحلال اعلام کرد. انجمن صنفی روزنامه‌نگاران از حیث تعداد اعضا هم اکنون بزرگ‌ترین نهاد صنفی کشور است و از نظر اعتبار هم قطعا معتبرترین نهاد مدنی کشور محسوب می‌شود. ضمن آن که بی‌تردید یکی از دموکراتیک‌ترین تشکل‌های مردمی هم هست.»
این مطلبی است در «نمای آینده»، وبلاگ کریم ارغنده‌پور.

او ادامه می‌دهد:
«سنگ بنای اولیه انجمن پیش از آغاز به کار دولت آقای خاتمی گذارده شد، ولی زمان تاسیس آن دقیقا مقارن با نخستین ماه‌های آغاز به کار دولت ایشان در سال 1376 بود. از آن زمان تاکنون به دلیل نحوه فعالیت صنفی انجمن، روزنامه‌نگاران از همه گرایش‌های فکری و اجتماعی و سیاسی جذب آن شده و عضویت آن را پذیرفته‌اند. همین مهم‌ترین سند برای کارکرد صحیح انجمن است.»

در ادامه این مطلب در «نمای آینده» می‌خوانیم:
«واقعا باید تاسف خورد برای آنها که قدر این انجمن را با همه اعتبار و جایگاه و مکانت و وزانتش نه تنها نمی‌دانند، که آن را مزاحم نیز تشخیص می‌‌دهند و سعی می‌کنند آن را از سر راه حذف کنند و طبعا تشکل‌های دولت ساخته و تصنعی و غیرمعتبر را جانشین آن سازند. وقتی انجمن روزنامه‌نگاران را با همه وزانت و اعتبارش تحمل نمی‌کنند، تکلیف سایر تشکل‌های صنفی روشن است.

قبلا هم بارها گفته‌ام که نخستین شرط دولتمردی بالابردن تحمل است، متاسفانه شاهد آن هستیم که مرتبا مصادیقی از کم تحملی بروز می‌کند و واقعا معلوم نیست با این روند عاقبت کار به کجا می‌انجامد.»

در ادامه این موضوع در وبلاگ اسماعیل آزادی، «وب قلم» می‌خوانیم:

«به نظر می‌رسد با توجه به شرایط پیش آمده هیات رییسه انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران علاوه بر اقداماتی که در دستور کار دارد، از هیات رییسه‌های تشکل‌های مطبوعاتی کشور برای تشکیل کنفدراسیون مطبوعات و روزنامه‌نگاران ایران دعوت به عمل آورده و با تشکیل این کنفدراسیون ضریب اتحاد و همبستگی اهالی مطبوعات را برای حل این مشکل بالا ببرند، هر چند تشکیل این نهاد فراگیر پتانسیل‌های حرفه‌ای فراوانی را نیز در اختیار مطبوعات و روزنامه‌نگاران قرار خواهد داد.

به هر حال باید توجه داشت تشکیل کنفدراسیون مطبوعات و روزنامه‌نگاران ایران می‌تواند به عنوان بازوی چند وجهی مطبوعات و روزنامه‌نگاران عمل کند و امکان انحلال آن فقط در زمانی وجود خواهد داشت که همه نهادهای مدنی مطبوعاتی منحل شده باشند.»

دروغ نگو دلاور

محمود احمدی‌نژاد اخیرا در پاسخی به پرسشی درباره داستان ناامنی‌های عراق و نقشه ربوده شدنش، گفته است:

«بنده مطلبی را مطرح کردم که طرف اصلی که دولت آمریکا بود، نمی‌توانست هیچ پاسخی در این خصوص دهد؛ وارد چرای آن نمی‌شوم، چون چرای آن روشن است. آمریکا نمی‌توانست این مساله را تکذیب کند و تکذیب هم نکرد.

بسیار خنده‌دار است که برخی در داخل کشور شروع به تکذیب کردند. برای من جالب بود این‌ها به نمایندگی از چه کسی تکذیب کردند و چه چیزی را تکذیب کردند و چرا این‌ها تکذیب کردند. ارتباط این مساله با آن‌ها چیست؟

شما چه کاره‌اید این وسط؟ مگر به شما آسیبی رسیده است که دفاع می‌کنید؟ در سفر نخست‌وزیر عراق به ایران نیز عنوان کردم و گفتم اگر ماجرا تکذیب شود با جزئیات آن را منتشر خواهم کرد که بعد از آن اتفاقات دیگری در دنیا می‌افتد و آن‌ها نتوانستند تکذیب کنند.»

حامد نویسنده وبلاگ «انعکاس» از آن دسته تکذیب‌کنندگان این ماجراست و می‌نویسد:

«امروز ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران با اعتراف به دروغ خود در را بطه با طرح ربودن وی در عراق یک سور به تمام انسان‌های وقیح زد و ثابت کرد این اسلام ناب محمدی که ساخت ایران است، مانند تمام مصنوعات ایرانی در ساختارش دروغ و تقلب حرف اول را می‌زند و چنان این دروغ گفتن کار اسانی برای زمامداران است که به راحتی می‌گویند و از تکذیبش هم واهمه‌ای ندارند و بالعکس اصل شیرین‌کاری می‌دانند.

ظاهرا مردمسالاری دینی یا همان دمکراسی اسلامی مورد ادعای ایران یکی از مصالحش خالی‌بندی است. در چند روز اخیر ادعای احمدی‌نژاد و داستان اکشن وی معلوم شد، کلا همه‌اش از ریشه دروغ بوده است .البته این دروغ به دست ایادی داخلی استکبار یعنی دوستان ژورنالیست و وبلاگ‌نویس با فشار بر وی فاش شد.

من فقط یک جمله برای ایشان دارم و آن این است:
ریاست جمهور محترم، مردم به حرف‌های راستت هم اعتماد ندارند. لطفا با دروغ‌هایت اوضاع را بدتر نکن.»

هروقت شما ریشت رو کوتاه کردی، من هم موهام را کوتاه می‌کنم

در آخر، سری می‌زنیم به وبلاگ «رنگین کمان» که داستان جالبی در مورد طرح امنیت اجتماعی نوشته. در این وبلاگ می‌خوانیم:

«بعضی وقت‌ها، بعضی حرف‌ها آدمو به فکر وا می‌داره. یه روز یه جایی با یه دوست بودم.
این دوستمون از اون آدم‌هایی بود که همیشه اول حرف می‌زد، بعد فکر می‌کرد. این دوست ما عادت داشت موهاشو بلند و دم اسبی مدل کنه. یه روز که داشتیم تو خیابون راه می‌رفتیم، داشتیم حرف می‌زدیم که یه جناب سروانی از تو ماشین گشت ارشاد صدامون کرد.

بهش گفتم دیدی آخرش تو هم امنیت اجتماعی رو به خطر انداختی. خلاصه سرتون رو درد نیارم. جناب سروان گیر داد به دوست ما که چرا مدل موهات اینجوریه. این یارو دوستمون هم می‌گفت خوب مگه چه اشکال داره؟ مگه چی می‌شه؟ مگه با این موهام دارم چه کار می‌کنم.

جناب سروان یه سیلی زد تو گوشش و گفت پدرسگ تو فکر نمی‌کنی که هرکی هرکار دوست داره که نمی‌تونه بکنه. این مدل موی تو باعث چندش من می‌شه. باعث چندشه خیلی‌ها می‌شه.

همین‌طور که داشت حرف می‌زد این دوستمون یهو گفتش موی خودمه دوست دارم هرجور خواستم مدل کنم. مگه من از ریش تو خوشم میاد. حالا که این‌جوریه هروقت شما ریشت رو کوتاه کردی، منم موهامو کوتاه می‌کنم.

روز بعدش با خودم فکر کردم که این اولین باری بود تو زندگیش که اول فکر کرد، بعد حرف زد.

Share/Save/Bookmark