رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۷
فلاشر-برنامه شانزدهم

شورش آریاشهر و مرگ یک روزنامه‌نگار دیگر

لیدا حسینی‌نژاد

Download it Here!

سومین مرگ روزنامه‌نگاران در کمتر از دو ماه
این خبر تاسف بار رو در سایت بالاترین خوندم. ایرنا در این باره می‌نویسه:

شب دوم اسفند۸۶‬ برای ایرنا، بسیار تیره بود زیرا "لیلا صمدی" گزارش‌نویس جوان و فعال گروه اجتماعی به کاروان دیگر سفرکردگان قلم به دست ایرنا پیوست و راهی دیار آخرت شد.‌

لیلا صمدی متولد ‪ ۱۳۵۴‬در شهر نهاوند، دانش‌آموخته رشته خبرنگاری با گرایش اجتماعی از دانشکده خبر خبرگزاری جمهوری اسلامی از نیمه اول سال ‪۷۶‬ در ایرنا مشغول به کار بود.
به سراغ حسین نوروزی و وبلاگش گاو خونی می‌رم که در رابطه با مرگ لیلا صمدی نوشته:

روزنامه‌نگاران/خبرنگاران سه دسته‌اند؛ دستهء اول، دستهء دوم، دسته‌ی سوم. دسته‌ی سوم، دو گروه‌اند: گروه اول، گروه دوم. گروه دوم، همیشه می‌میرند، و در سکوت بدرقه می‌شوند.

لیلا صمدی را فقط به شنیدن اسم‌اش از بعضی دوستان، و گاه گاهی نوشته‌ای در سایت‌ها می‌شناسم. می‌شناختم؛ فوت کرده است.
فکر می‌کنم، وقتی که از «ما» کسی می‌میرد، نباید فکر کرد به این‌که دوست بود یا نبود، تاثیرگذار بود یا نبود.

هر مرگ، یکی را با خود می‌بَرَد. بدرقه‌ی هر مرگ، گاهی فرصتی‌است برای بازماندگان، که عمر ِ عزیزشان را هدر فرض نکنند، به خود ببالند، اندکی شاد شوند. بدرقه برای هر مرگ، نوعی نگاه صنفی‌است. برای رفته، سودی ندارد، برای زنده‌ها، تکرار نام «روزنامه‌نگار/خبرنگار»، حتی اگر در بدرقهء کسی باشد که نمی‌شناسیم‌اش، فرصتی‌است که به ادامهء خودمان می‌دهیم؛ فرصتی برای به رخ کشیدن شغلی که شاغلان‌اش یا خانه‌نشین‌اند یا مهاجر شهرهای دیگر، عده‌ای هم با سیلی ِ روزنامه‌های فرسایشی و نداری ِ خبرگزاری‌ها روزگار را می‌کُشند.

ما، ریز و درشت، معروف و غیر معروف، بیرون و درون هر باند و دسته، آن‌قدر زیاد نیستیم که حتی خودمان در برابر روزگار خودمان سکوت کنیم.
روح‌اش شاد و خاک‌اش بقای بازماندگان‌اش.






کاش همه جای ایران آریاشهر بود...

ضرب و شتم یک دختر جوان توسط ماموران نیروی انتظامی موجب تجمع اعتراض‌آمیز و درگیری مردم با ماموران شد.

در سایت میدان آمده:
عصر روز شنبه ۴ اسفند ماموران طرح امنیت اجتماعی، دختر جوانی را در پاساژ گلدیس واقع در فلکه دوم صادقیه به بهانه بدحجابی دستگیر کردند. اما به دنبال مقاومت دختر در برابر انتقال به ماشین نیروی انظامی، ماموران اقدام به ضرب و شتم او با باتوم کرده که منجر به زخمی و خون آلود شدن صورت و بدن این دختر می‌شود. این وضعیت موجب اعتراض مردم حاضر در محل و درگیری آنها با ماموران می شود. جمعیت شعارهایی علیه نیروی انتظامی و رییس‌جمهور سر داده و سطل‌های زباله را آتش زده‌اند. شاهدان عینی، این درگیریها را گسترده توصیف کرده و از شلیک تیر هوائی و اعزام نیروهای یگان ویژه به محل خبر می دهند. گفته می‌شود برای متفرق ساختن جمعیت خشمگین که صدها نفر برآورد شده‌اند از ماشینهای آتش نشانی استفاده شده است. تا لحظه تنظیم این گزارش، فضای میدان صادقیه ملتهب گزارش می‌شود. با توجه به نزدیکی ایام نوروز و آغاز خریدهای نوروزی مردم، حضور ماموران نیروی انتظامی در میادین اصلی و مراکز خرید افزایش محسوسی یافته است.

علاف کردی ما را از ۵۷ تا حالا‌، حکومت اسلامی نمی‌خواهیم نمی‌خواهیم و مرگ بر نیروی انتظامی شعارهائی هستند که در فیلمی که در یوتیوب گذاشته شده شنیده می‌شه

زیتون هم که از این هیجان‌زده شده مینویسه: کاش همه جای ایران آریاشهربود
اعتراض به دستگیری و کتک زدن دخترای ایرانی به خاطر پوشششون (چند تا شین داشت!) کوچکترین خواسته‌ی ما می‌تونه باشه.

وقتی من به مأمورا برای دستگیری اون دختری که قبلا گفته بودم، اعتراض کردم. تنها یک مرد مسن به طرفداری اومد جلو و ما دونفری هیچکاری نتونستیم بکنیم و اون دخترو بردن.

اما اگه همه با هم همبستگی و اتحاد داشته باشیم همینطوری تا ناکجاآباد فراریشون می‌دیم...

حالا شاید این جریان یه بدعتی باشه برای اینکه ما مردم احساس مسوولیت کنیم بر اونچه که داره بر سرمون میاد و نمی‌دونیم بی‌خیالیمون چه بر سر ما و مملکتمون داره میاره!..

آریاشهری‌ها جداً دمتون گرم!

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

مراسم ختم این روزنامه‌نگار
سه‌‌شنبه از ساعت 15 تا 30/16 در مسجد شفا واقع در خیابان ولی عصر(عج) بین خیابان بهشتی و مطهری جنب کوی مخابرات برقرار خواهد بود.
به‌نقل از عصر ایران
www.asriran.com/view.php?id=36684

-- کامل ، Feb 25, 2008 در ساعت 02:19 PM

چه خوب! حتا جرات اینکه چگونه او را مرگش دادند را هم نداریم. و اما کدام روح! کدام شادی! کدام دین. که ارزش یک انسان بقدر یک قضای نمازی نیست که نیست.

-- بدون نام ، Feb 25, 2008 در ساعت 02:19 PM

خوشحالم ميبينم مردم دوباره اعتماد به نفسشونو برای دفاع از حقشون دارن به دست ميآرن.
بهتر بود اين خبر رو خيلی پر رنگ انعکاس ميدادين تا تقويت روحيه اي باشه برای مردم.

-- رضا ، Feb 26, 2008 در ساعت 02:19 PM

من نمیگم دم آریا شهری ها گرم چون خودم بچه اونجا هستم وتمامی قضایا رو دیدم.
اینقدر بزرگش نکنید.
من میگم دم گروه ضربت گرم.
که این افراد که ناموس هالیشون نمی شه رو جمع کردند.

-- sajad ، Feb 27, 2008 در ساعت 02:19 PM

manam nemigam dame aryashahria garm,chon manam bache onjam.kheili shakho bargesh dadid baba.nesfeshon ke hamon aval dar raftan.baghishonam police zarfe 5 min jam kardo hamechiam arom bod.engar na engar.faghat ye kam in chand roze police to aryashahr ziad shode.vali dame police garm

-- me ، Feb 27, 2008 در ساعت 02:19 PM

امیدوارم هر روز و هر روز این مقاومت ها بیشتر بشه و خود من هم بتونم یکی از این افراد باشم و بتونیم همه با هم خاک گوهر بارمون رو از شر این پست فطرت های بی وطن نجات بدیم...

-- آرمین (آریایی کوچک) ، Mar 1, 2008 در ساعت 02:19 PM

ایوالله به غیرتتون اریاشهریا

-- رسول ، May 11, 2008 در ساعت 02:19 PM